هدایت شده از سخن تاریخ
@sokhanetarik
#نشست
احد فرامرز قراملکی: عبقاتالانوار یک تاریخچه دارد؛ وقتی شیعه را متهم کردند که هیچ مبانی و محتوایی ندارد و صرفاً احساسات و عوامفریبی است، دانشمندان درصدد برآمدند تا به این فضا پاسخ دهند لذا تنها اثری که توانست این تهدید را به فرصت تبدیل و فرصت تمدنی برای شیعه تولید کند، عبقات الانوار میرحامد حسین بود.
برای مشاهده متن کامل خبر به آدرس زیر مراجعه نمایید:
https://sokhanetarikh.com/?p=15527
هدایت شده از استاد عابدینی
🔺#ویراست | #انتشار_حداکثری
🔸 استاد عابدینی:
#توسل_به_مادر برای #بهترین_تقدیر
در انتخابات؛ به مناسبت ایام #مباهله
👈🏻 #قرار_ما دوشنبه و سهشنبه شب
بعد از نماز مغرب و عشاء
💌 خواندن #حدیث_کسا در خانهها، مساجد و هرجمعی که مؤمنان هستند.
#جلیلی
#انتخابات
#ایران_قوی
#عهد_جمعی
✅ مرکزتنظیمونشرآثاراستادعابدینی
🌐 Eitaa.com/joinchat/366215168Cc0e81daf3e
هدایت شده از عقلنوشتههای انقلابی
در این گرماگرم انتخابات نیز#غزه رهایم نمیکنم...
غزه، جایی در دور دستهای جغرافیایی نیست
غزه، خودِ انسانی من است
غزه، همه هویت ایرانی من است
غزه، عزت و شرافت من است
غزه، رنجی است که هرگاه به سمتش میروم به هم میریزم و هرگاه از او دور میشوم از خودم بیگانه میشوم؛ رنجی که نه میتوانم در آن قرار بگیرم و نه میتوانم از آن عبور کنم.
👇
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از دكتر اکبر روستایی
✍️حجتالاسلام دکتر روستائی
🔖آيا امام صادق عليه السلام نسبت به مالک بن انس ابراز علاقه نمود؟
از جمله پرسشهايي كه مطرح ميگردد، مسئله ابراز علاقه برخي امامان معصوم عليهم السلام نسبت به پيشوايان مذاهب اسلامي است. بدين معنا كه ائمه عليهم السلام رابطهاي صميمي با رهبران مذاهب اسلامي داشتهاند. يكي از بزرگان مذاهب اسلامي كه اين سخن درباره او صدق ميكند، مالك بن انس رئيس فرقه مالكي است كه رابطهاي نيكو با امام صادق عليه السلام داشت و امام نيز به طور متقابل نسبت به او ابراز علاقه ميورزيد و با تعبير «إنّي أحبك» او را مورد تفقد قرار ميداد. بنا بر اين سزاوار است به جاي پرداختن به مسائل اختلافي ميان گروههاي مسلمان، همه پيروان مذاهب چنين رويكردي را پيش بگيرند.
در پاسخ به اين سؤال و انگاره مطرح شده، شايسته است گزارشهاي در اين زمينه به صورت علمي و روشمند مورد بررسي قرار گيرد، افزون بر آن لازم است گزارههاي رقيب نيز واكاوي شده و سپس نسبت به اين مسئله قضاوت نمود.
فرضيه مطرح شده ضمن چند محور قابل بررسي است:
نخست: همگرایی مذاهب اسلامي و الفت میان پیروان مذاهب امری بسیار نیکو است كه از جانب امامان معصوم عليهم السلام تاييد شده و علماي شيعه به خصوص امامين انقلاب بدان اهتمام ورزيدهاند. در آثار مثبت اين امر مبارك همين بس كه در سايه آن اقتدار مسلمانان در برابر دشمن مشترك حفظ شده و اعتلاي تمدن اسلامي را به دنبال دارد؛
دوم: كاربرد جمله «إنّي أحبك» از سوي امام صادق عليه السلام، گزاره مورد استنادي است كه بر اساس آن، رابطه نيكوي امام صادق عليه السلام با مالك بن انس نتيجه گرفته ميشود. ۱ گزارش ياد شده معتبر نيست زيرا ناقل اين گزارش خود «مالك بن انس» است كه اين مطلب را به نفع خود از زبان امام صادق عليه السلام نقل نموده است؛ از سويي بنا بر مباني اهل سنت اگر فردي محتوايي به نفع خود نقل نمايد، مورد قبول نيست؛۲
سوم: كاوش عملكرد مالك در مواجهه با امام صادق عليه السلام نيز امر ديگري است كه در حل اين مسئله راهگشاست. بنا بر گزارش شماري از مورخان، مالك بن انس بيعت نفس زكيه و امامت وي را درست ميدانست،۳ در حالي كه امام صادق عليه السلام بيعت با او را قبول نداشت به گونهاي كه پدر نفس زكيه عمل امام عليه السلام را حمل بر حسادت كرد؛۴
چهارم: ارتباط مالك بن انس با منصور دوانيقي و نگاشتن كتاب الموطأ به دستور وي و معرفي مالك به عنوان عالمترين فرد موجود۵ و يگانه فتوا دهنده در مدينه،۶ نكته ديگري است كه حكايت از ارتباط نيكوي مالك با امام صادق عليه السلام ندارد زيرا مالك ميدانست كه از نظر علم و تقوا برتر از امام صادق عليه السلام وجود نداشت.۷
پنجم: مقام مالك بن انس نزد حكمرانان عباسي به گونهاي بود كه «مهدي و هادي» عباسي كتاب موطأ را از او شنيده و روايت نمودند، «هارون الرشيد و مامون و امين» نيز اين كتاب را نزد «مالك» فراگرفتند.۸ در حالي كه امام صادق عليه السلام بر اين باور بود كه زمان كه فقها به حاكمان تكيه نمودند، آنها را متهم بدانيد.۹
بنا بر مطالب فوق انگاره ارتباط نيكوي امام صادق عليه السلام با مالك بن انس از پشتوانه استوار علمي برخوردار نيست.
پانوشت:
1️⃣ « حدثنا محمد بن موسى بن المتوكل، قال : حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي ، عن أحمد بن محمد بن خالد ، عن أبيه ، قال : حدثنا أبو أحمد محمد بن زياد الأزدي ، قال : سمعت مالك بن أنس فقيه المدينة يقول : كنت أدخل إلى الصادق جعفر بن محمد ( عليهما السلام ) ، فيقدم لي مخدة ( 2 ) ، ويعرف لي قدرا ، ويقول لي : يا مالك ، إني أحبك ، فكنت أسر بذلك وأحمد الله عليه». الصدوق، الأمالي، ص 234، قم، مؤسسة البعثة، 1417ق، الطبعة الأولي.
2️⃣«قال العلماء لا يشهد العدل لنفسه ولا يحكم الحاكم لنفسه وإن كان عدلا تقيا وعللوه بقلة الظن المستفاد من العدالة لقوة الداعي الطبيعي إلى ذلك عند الحاجة والخصوصة ومحبة القلب وغيط الحاسد ومسرة الصديق من الدواعي الطبيعية المضعفة لعلة الصدق ولا يبقى فيها إلا ظن ضعيف لا يصح الاعتماد عليه في الحقوق ولما كانت الداعية الطبيعية قوية في شهادة الإنسان لنفسه وحكمه لنفسه أجمع أهل العلم على المنع من ذلك». محمد بن إسماعيل الأمير الحسني الصنعاني، توضيح الأفكار لمعاني تنقيح الأنظار، ج2، ص 231، المكتبة السلفية - المدينة المنورة ، تحقيق : محمد محي الدين عبد الحميد؛ «فإن الشخص لو قال أنا عدل لم يقبل لدعواه لنفسه مرتبة». شمس الدين محمد بن عبد الرحمن السخاوي، فتح المغيث شرح ألفية الحديث، ج3، ص 106، دار الكتب العلمية - لبنان - 1403هـ ، الطبعة : الأولى؛ «من قال : أنا عدل فإنه لا يصدق ، بل يحتاج إلى التزكية ، بل هذا أولى لاتهامه بدعوى رتبة عليه يثبتها لنفسه ويحتاج إلى تأمل». عبد الرؤوف المناوي، اليواقيت والدرر في شرح نخبة ابن حجر، ج2، ص 213، مكتبة الرشد - الرياض - 1999م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : المرتضي الزين أحمد.
هدایت شده از دكتر اکبر روستایی
3️⃣«كان مالك وأبو حنيفة رحمهما الله يحتجان اليه حين خرج من الحجاز ويريدون أن إمامته أصح من إمامة أبي جعفر لانعقاد هذه البيعة من قبل». عبد الرحمن بن محمد بن خلدون، تاريخ ابن خلدون، ج4، ص 6، دار القلم - بيروت - 1984 ، الطبعة : الخامسة.
4️⃣ابوالفرج الاصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص 225. «فقال [جعفر بن محمد عليه السلام] لا تفعلوا فان الامر لم يات بعد. فغضب عبدالله وقال: لقد علمت خلاف ما تقول ولكنه يحملك علي ذلك الحسد لابني». مفيد، الارشاد في معرفة ححج الله علي العباد، ج2، ص 192. «فَقَالَ جَعْفَرٌ لَا تَفْعَلُوا فَإِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَمْ يَأْتِ بَعْدُ ... فَغَضِبَ عَبْدُ اللَّهِ وَ قَالَ لَقَدْ عَلِمْتُ خِلَافَ مَا تَقُولُ وَ وَ اللَّهِ مَا أَطْلَعَكَ اللَّهُ عَلَى غَيْبِهِ وَ لَكِنَّهُ يَحْمِلُكَ عَلَى هَذَا الْحَسَدُ لِابْنِي».
5️⃣قاضي عياض، ترتيب المدارك وتقريب المسالك، ج1، ص 101. «و روى أبو مصعب أن أبا جعفر قال لمالك ضع للناس كتاباً أحملهم عليه . فكلمه مالك في ذلك فقال ضعه فما أحد أعلم منك . فوضع الموطأ ... وفي رواية فما أحد أعلم منك اليوم بعد أمير المؤمنين . ولئن بقيت لأكتبن كتابك بماء الذهب وفي رواية كما تكتب المصاحف ثم أعلقها في الكعبة وأحمل الناس عليها ... وفي رواية فقلت له إن أهل العراق لا يرضون علمنا . فقال أبو جعفر يضرب عليه عامتهم بالسيف وتقطع عليه ظهورهم بالسياط».
6️⃣ذهبي، العلو للعلي الغفار، ص 142. «نودي مرة بالمدينة بأمر المنصور لا يفتي الناس إلا مالك»
7️⃣ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، ج3، ص 372، مطبعة الحيدرية، النجف الأشرف، 1376ق- 1956م. «وقال مالك بن انس : ما رأت عين ولا سمعت اذن ولا خطر على قلب بشر أفضل من جعفر الصادق فضلا وعلما وعبادة وورعا»
8️⃣قاضي عياض، ترتيب المدارك وتقريب المسالك، ج1، ص 108. «وذكروا أن الرشيد وبنوه الأمين والمأمون والمؤتمن أخذوا عنه الموطأ وقد ذكر عن المهدي والهادي أنهما سمعا منه ورويا عنه ، وأنه كتب الموطأ للمهدي».
9️⃣يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي، تهذيب الكمال، ج5، ص 88، تحقيق: د. بشار عواد معروف، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1400ق – 1980م، الطبعة : الأولى. «جعفر بن محمد يقول: الفقهاء أمناء الرسل ، فإذا رأيتم الفقهاء قد ركنوا إلى السلاطين فاتهموهم»
✍️نویسنده: آیتالله پیمانی(از اساتید درس خارج حوزه علمیه اصفهان)
در جواب آقای مسائلی که ژستی فاضلانه به خود گرفته و با بهکارگیری پارهای ازمصطلحات و ندیدن بسیاری از حقائق علمی، مصداق مَثَل معروف عربی (حفظتَ شیئا وغابت عنک اشیاء ) گردیده، به چند نکته به صورت مختصر اشاره میکنم:
۱- کتب معتبره شیعه بنا بر تصریح بسیاری از علمای بزرگ نظیر وحید بهبهانی و فاضل نراقی و شیخ انصاری و آخوندخراسانی و فقیه همدانی و رجالی بزرگ مامقانی و میرزای نائینی و آقاضیاء عراقی و ... احتیاجی به بررسی اسناد ندارد.(رجوع کنید به کتاب بحوث متفرقه اثر نگارندهی این سطور، از ص ۷ الی ص ۱۷ و ص۳۰ الی ص۳۲)
۲- نسبت غلوّ به جمعی از روات احادیث در کلمات بعض متقدمین چنانکه علّامه وحید بهبهانی و رجالی معروف مامقانی و ... تصریح کردهاند بر اساس اجتهادات غلطی بوده که هیچ ارزش علمی ندارد. (رجوع کنید به کتاب بحوث متفرقه ص۴۰)
۳- خبر مستفیض اطمینانآور است و هیچ احتیاجی به بررسی سند ندارد و حدّ اقلّ استفاضه چنانکه عالم بزرگ و محقق سترگ سید حسن صدر در شرح وجیزه موسوم به نهاية الدرایه تصریح کرده و رجالی بی نظیر شیعه علامه مامقانی (مقباس الهدایه ج۱ص۱۱۴) آورده، این است که روایت به ۳ سند نقل شده باشد. و روایتی که آقای مسائلی خیال کرده ضعیف است در ۳ کتاب معتبر از شیخ صدوق و ابن قولویه و ابن شهرآشوب نقل شده پس روایت مستفیض و معتبر و مورد اطمینان است.
۴- عالم برزخ همانطور که از جهت زمانی بین عالم دنیا و عالم آخرت است، از جهت کیفیت نیز بین عالم جسمانی و مادی دنیا و عالم معنوی و لطیف آخرت است.
۵- اسم اعظم الهی یعنی حضرت نبیّ اکرم (صلی الله علیه وآله) و اسمای حسنای الهی یعنی اهل البیت(علیهم السلام) در همه عوالم متناسب باهمان عالم، ظهور و بروز پیدا میکنند.(رجوع کنید به کتاب اللوامع التوحیدیه ص۸۶ تالیف نگارنده سطور)
۶- تا وقتی که آثار سوء سقیفه ملعونه باقی است) واقعه دلخراش کربلاء از آثار سقیفه است) حزن و اندوه اهل البیت نیز باقی است. اما در این میان، حزن امام غائب علیه السلام که در این دنیا است متناسب با این دنیا و حزن حضرت صدّیقه طاهره صلوات الله علیها که در عالمی دیگر است متناسب با همان عالم است. و تمام الکلام فی محله هشتم محرم الحرام ۱۴۴۶عبدالرسول پیمانی عفی عنه وعن والدیه
https://eitaa.com/kalame_sawa
هدایت شده از «پیروان امامین انقلاب»
💠
کربلای سقیفه▫️ مرحوم صدرالمتألهین در رساله سه اصل می فرماید: ↙️ پس زنهار که به علم ظاهر و صلاح بی بصیرت، مفتون و مغرور نگردی که هر شقاوتی که به مردودان راه یافت، از #غرور_علم_ظاهر و #عمل_بی_اصل راه یافت و آنچه در قصص الانبیاء خوانده ای یا از احوال شهدا و اولیا شنیده ای از این مصیبت ها و محنت ها که به خاندان نبوت و ولایت و اهل بیت عصمت و طهارت راه یافته، اگر نیک دریابی آنها همه از #نفاق و #کید اهل شید و ریا و غدر و حیله متشبّهان به اهل علم و تقوا برخاسته. 🔻 #علی_مرتضی (علیه السلام) نه به ضرب ابن ملجم بر زمین افتاد بلکه به سکنجبین شهد صلاح ابوموسی اشعری و سرکه نفاق عمرو بن عاص شربت شهادت نوشید». 🔻 بعد می فرماید: و #امام_حسین (علیه السلام) نه به خنجر بی داد شمر ذی الجوشن خوابید، بلکه به معجون افیون پُر سمّ مکر و افسون و تریاق پرزهر اتفاق اهل نفاق، خونش با خاک کربلا آمیخته شد که «قتل الحسین یوم السقیفة»». فرمود او در سقیفه کشته شد. 👈 اگر ـ خدای ناکرده ـ ایمان، کامل نباشد، نفاق باشد، وابستگی به خارج باشد، نفوذی باشد، بیگانه پرستی باشد، این گونه می شود. این حکیم است، می گوید حسین بن علی در سقیفه کشته شد. 🔻 بعد می گوید: «همچنین پاره های جگر #حسن_مجتبی (علیه السلام) از کید و غدر نهانی معاویه به خاک محنت ریخت و بر این قیاس هر چه به سایر ائمه (علیهم السلام) واقع شده، همه به زور شید اعدا و مکر و تلبیس ارباب زرق و ریا بوده است». #تاسوعا #آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی #جام_معرفت 📚 دیدار جمعی از اعضای همایش ملی جایگاه حکمت اسلامی در انقلاب با حضرت استاد تاریخ: 1398/10/10 🌐 https://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra «سربازان امامین انقلاب» https://eitaa.com/joinchat/4077847026C86bbe18341
هدایت شده از عبد الرسول پیمانی
وجود مقدس سیدالشهداء خطاب به زین العابدین علیهما السلام فرمود:
يَا وَلَدِي! يَا عَلِيُّ! وَاللَّهِ لَا يَسْكُنُ دَمِي حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ الْمَهْدِيَّ ...
پسرم علی! به خدا سوگند! خون من آرام نخواهد گرفت تا هنگامی که خدای متعال مهدی (علیه السلام) را برانگیزاند...
📚 مناقب آل ابی طالب علیهم السلام ج۴ ص٨۵
إلهي بِحُرْمَةِ الْحُسَیـْنِ سَکِّنْ دَمَ الحُسَینِ بِظُهورِ الحُجَّه
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت ذوالجناح وز جولان
هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیزِ فاطمه از اسب، سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال، طاقت داشت
کشید پا ز رکاب آن خلاصۀ ایجاد
به رنگ پرتوِ خورشید، بر زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد
مقبل کاشانی
أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْن عَلَيْهِ اَلسَّلامُ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الإِْمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ اَلسَّلامُ
هدایت شده از عبد الرسول پیمانی
▪️یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین
#بظهور_الحجه
اللَّهُمَّ رَبَّ الْحُسَيْنِ اشْفِ صَدْرَ الْحُسَيْنِ
اللَّهُمَّ رَبَّ الْحُسَيْنِ اطْلُبْ بِدَمِ الْحُسَيْنِ
اللَّهُمَّ رَبَّ الْحُسَيْنِ انْتَقِمْ مِمَّنْ رَضِيَ بِقَتْلِ الْحُسَيْنِ
اللَّهُمَّ رَبَّ الْحُسَيْنِ انْتَقِمْ مِمَّنْ خَالَفَ الْحُسَيْنَ
اللَّهُمَّ رَبَّ الْحُسَيْنِ انْتَقِمْ مِمَّنْ فَرِحَ
بِقَتْلِ الْحُسَيْنِ
"ای خدا، ای پروردگار حسین (سلام الله علیه) ، سینه حسین را شفا ببخش.
ای خدا، ای پروردگار حسین، خون حسین را طلب کن.
ای خدا، ای پروردگار حسین، از کسی که به قتل حسین راضی شد انتقام بگیر.
ای خدا، ای پروردگار حسین، از کسی که با حسین مخالفت کرد انتقام بگیر.
ای خدا، ای پروردگار حسین، از کسی که با شهادت حسین خوشحال شد انتقام بگیر.
📚کامل الزيارات ج ۱، ص ۲۲۲
اَللَّهُمَّ رَبَّ اَلْحُسَيْنِ اِشْفِ صَدْرَ اَلْحُسَيْن
ِ وَ اُطْلُبْ بِثَارِهِ
اَللَّهُمَّ اِنْتَقِمْ مِمَّنْ قَتَلَهُ وَ أَعَانَ عَلَيْهِ
"ای خدا، ای پروردگار حسین (سلام الله علیه)، سینه حسین را شفا ببخش و خون او را طلب کن.
ای خدا، از کسی که او را به قتل رسانده و کسی که قاتل او را یاری کرده انتقام بگیر".
📚البلد الأمین ج ۱، ص ۲۸۰
🏴
هدایت شده از حوزه علمیه تمدن ساز
🔰 چند نکته ظریف به دکتر ظریف!
ایشان بعنوان سخنگوی شورای راهبردی کابینه دکتر پزشکیان در رسانه ملی گفتند:
"اگر از اکثریت -حالا ما که در ایران اکثریت اقلیت نداریم[!] ما همه مجموعه هایی هستیم از چیزهای مختلف- [باشند امتیازی ندارند] اگر از ادیان و مذاهب رسمی[!] باشید امتیازی می گیرید؛ اگر از مذهب رسمی(مسلمان شیعی) باشید امتیازی نمی گیرید! بخاطر اینکه می خواهیم امتیازی دهیم تا از اقوام و گروه هایی که امتیاز کمتر داشته اند..."
1⃣ بر اساس قانون اساسی و مذاکرات آن، ادیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی "تنها #اقلیت های دینی شناخته شده اند"(اصل۱۳) و مذاهب دیگر اسلامی(حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی) "دارای احترام کامل" می باشند ولی فقط اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری، #رسمی است(اصل۱۲)
سر کلمه "رسمی" در مشروح مذاکرات بسیار بحث شد و حتی بعضی مختص شیعه دانستن آنرا، انحصار طلبی خواندند!(ص۴۵۹)
اما پاسخ گرفتند که: "مساله نوشتن مذهب رسمی شیعه، امتیازی برای شیعه نیست؛ بلکه واقعیتی برای جلوگیری از هرج و مرج است"(ص۴۶۴)
منظور از رسمی بودن را توضیح دادند که قانون گذاری و مطابقت و عدم مغایرت با اسلام بر اساس یک مذهب می تواند باشد. در جایی که اختلاف بین مذاهب هست یک ضابطه لازم است چون قانون متضاد نمی توانیم تنظیم کنیم، یک قانون واحد باید باشد و الگو هم از اکثریت گرفته شده است به همان دلیلی که شما می گویید نظام ما جمهوری اسلامی است برای اینکه اکثریت به آن رای داده اند و غیر مسلمان، اقلیتی است محترم؛ اما نظام جمهوری "اسلامی" است؛ اگر آن اکثریت احترام دارد این اکثریت(شیعه) هم احترام دارد. در آنجاهایی که تفاوتی بین مذاهب هست بعنوان یک ضابطه بعد از بیان اسلام نوشته می شود: مذهب شیعه اثنی عشری است(ر.ک: ص۴۶۲)
• البته همانجا رسمیت مذاهب دیگر فقط در آزادیِ انجام مراسم مذهبی و تعلیم و تربیت دینی بیان می شود. فقه این مذاهب در "احوال شخصیه" (ازدواج و طلاق و ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه ها رسمیت دارند. در هر منطقه ای که پیروان هریک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، "مقررات محلی" در حدود اختیارات شوراها بر طبق مذهب خواهد بود با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب(اصل۱۲)
⬅️ آقای ظریف به این میزان رسمیت محدود توجه نکرده و همه را رسمی می خواند و حتی منکر بودن اکثریت و اقلیت می شود!
2⃣ پیش نویس اصل۱۱۵ قانون اساسی از جمله شرایط رئیس جمهور را "معتقد به مذهب رسمی و #مروج آن" بیان می کرد. قید مروج مذهب تشیع در قانون اساسی قبل از جمهوری اسلامی هم بود.
مخالفین این قید از جمله کسانی بودند که قید را زاید و تحصیل حاصل می خواندند و می گفتند وقتی اکثریت مردم ایران شیعه اند واضح است رئیس جمهور از آنها و مروج مذهب رسمی خواهد بود (ص۴۶۴و۴۶۵و ۴۶۶/ص۱۷۷۰)
آنها فکر نمی کردند روزی رئیس جمهوری با تظاهر بیشتر به تشیع و نهج البلاغه و امام حسین(ع) و محرم سرکار بیاید که سخنگوی شورای راهبردی او جای مروج مذهب بودن، امتیاز نداشتن شیعه برای عضو کابینه شدن را طرح کند!
• مقصود از این سنجه را #تبعیض_مثبت به نفع اقوام و مذاهبی که کمتر امتیاز داشته اند طرح می کند.
تبعیض مثبت به نفع اقوام و مذاهب(غیر رسمی)، وقتی عادلانه است که اندازه نسبتشان به اکثریت باشد نه اینکه در شرایط مساوی تخصص و تعهد، فرد منتسب به اکثریت(شیعه) مطلقا فاقد امتیاز و اقلیت دارای امتیاز مثبت باشند!
این در تقابل روشن با ترویج مذهب تشیع است که حتی شرط شاهان ایران در قانون اساسی از مشروطه به بعد بوده است.
📝 محسن قنبریان ۱۴۰۳/۴/۲۹
☑️ @m_ghanbarian
هدایت شده از «پیروان امامین انقلاب»
﷽
✍️ متن وصیت سیاسی الهی امام خمینی رحمة الله علیه خطاب به تمام ملت های مسلمین:
💧«... و با كمال جِد و عجز از ملت هاى مسلمان مى خواهم كه از ائمه اطهار و فرهنگ سياسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى اين بزرگ راهنمايان عالم بشريت به طور شايسته و به جان و دل و جانفشانى و نثار عزيزان پيروى كنند...»
✅ با وجود دعوت علنی و صریح امام خمینی رحمة الله علیه از تمام مسلمین برای تبعیت مطلق از ائمه اطهار علیهم السلام، جریان های «وحدت نامنضبط» دعوت به مکتب اهل بیت علیهم السلام را خلاف وحدت اسلامی می دانند و انواع برچسب ها مثل متحجر، در تاریخ مانده، شیعه قالتاق، انجمن حجتیه ای و ... به مبلغین معارف اهل بیت علیهم السلام می زنند!
#وحدت
#استبصار
#امام_خمینی
«سربازان امامین انقلاب»
https://eitaa.com/joinchat/4077847026C86bbe18341
هدایت شده از رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت عجیب دو پادشاه که شیعه بودن را امتیاز نمیدانستند
https://youtu.be/8VSTv2FEs8I?si=DZKQudWVwvaWNmMk
@rahyafte_com
هدایت شده از «پیروان امامین انقلاب»
﷽
✍️ استکبار ستیزی با «اسلام التقاطی» و «اسلام آمریکایی»
💧با مطالعه در اندیشه های امامین انقلاب پیرامون مفهوم «اسلام ناب محمدی» روشن می شود که مظهر تام و حقیقی آن، مذهب شیعه است که با متد «فقه سنتی» یا همان «فقه جواهری» و با همین روش های معمول اجتهاد در حوزه های علمیه زمان ما به دست می آید. البته واضح است که اسلام ناب، تمام اقتضاءات زمان و مکان را لحاظ می کند و در ذات خود استکبار ستیز و دشمن شناس بوده و در تقابل کامل با «اسلام آمریکایی» است.
📚بیانات در تاریخ 26/05/ 1394 و 25/06/ 1394 و 14/3/ 1394 و صحيفه امام ؛ ج21 ؛ ص396 و 400
🔹بسیار روشن است که شالوده اصلی وحدت میان مذاهب اسلامی نیز باید مبتنی بر اسلام ناب محمدی باشد. با اسلام ناب است که می توان بنیان محکمی برای تمدن اسلامی پیریزی کرد. این اسلام ناب است که منطق صحیح مبارزه با استکبار جهانی را در تمام حوزه های اعتقادی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و ... به ما آموزش می دهد.
🔸در منطق اسلام ناب محمدی و در دیدگاه فقهای بزرگ فقه سنتی و جواهری، مفهوم ولایت و امامت سیاسی اهل بیت علیهم السلام، از اصول محکم اعتقادی و مبتنی بر قطعیات عقلی، قرآنی، روایی و تاریخی است. این مفهوم از ولایت، در طول تاریخ شیعه _ بالاخص دوران مبارزاتی امام خمینی رحمة الله علیه _ موتور محرکه و مشروعیت بخش مبارزات جریان حق و مستضعفین عالم علیه مستکبرین و طاغوت های زمان بوده است.
🔺با این وجود، برخی جریان های وحدت نامنضبط و کنشگران وحدت، مفهوم ولایت و امامت با قرائت رسمی مبتنی بر اسلام ناب را، امری صرفا تاریخی و کلامی _ البته به مفهوم صرف جدال و نزاع با مخالفین_ می دانند که «... با خنجر فرقهگرایی از پشت به جبهه مستضعفین عالم ضربه وارد میآورد...»! (رک: تصویر متصل به متن) اگر کسی در منبر و یا گفتگوهای علمی از مفهوم ولایت سیاسی مورد اختلاف اهل بیت علیهم السلام و علمای شیعه با مخالفین و ائمه جور زمان خود سخنی بگوید و یا به حوادث تاریخی و مظلومیت های جبهه ولایت الهی اشاره کند، متحجر، در تاریخ مانده، انجمنی و ... می گردد! این در حالی است که:
1️⃣ فروکاست مفهوم ولایت و امامت اهل بیت علیهم السلام از معنی روشن سیاسی و هویت بخش مذهب شیعه، به مفهوم نوپدید و مجمل «حبّ مستضعفین» انحراف از مبانی اسلام ناب محمدی است که قطعا خروج از ولایت الهی و توحید در تشریع و هدم تمامی مبانی کلامی، سیاسی و فقهی مذهب شیعه را در پی دارد!
2️⃣ آیا با مفهوم مبهم «حب مستضعفین»، ولایت سیاسی و فقهی اهل بیت علیهم السلام _ که مشروعیت بخش ولایت فقیه است _ ثابت می شود؟ شما با چه مبنای اجتهادی، از تعریف تمام علمای شیعه از مفهوم ولایت و امامت اهل بیت علیهم السلام، عدول و عبور نمودید؟ مبانی اجتهادی شما چیست که انکار و مخالفت با قطعیات و ضروریات اعتقادی مذهب شیعه را جایز می داند؟
3️⃣ با انکار تفسیر سنتی از مفهوم ولایت و امامت، مدل مبارزاتی شما چه تفاوتی با مبارزات افرادی مثل گاندی، نلسون ماندلا، چگوارا و ... خواهد داشت؟ آیا می توانید مدعی این باشید که مبارزات امام خمینی از حیث مبانی اعتقادی الهی، روش و سبک _ یا عنصر فعلی و فاعلی_ هیچ تفاوتی با این افراد ندارد؟ آیا هویت اسلامی، شیعی، اجتهادی و عرفانی امام را نادیده می گیرید؟
4️⃣ مبتنی بر تعریف امامین انقلاب از اسلام ناب محمدی، تفسیر امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام به «حب مستضعفین» به همراه انکار تعریف سنتی و هویت بخش شیعی آن، قطعا افتادن در دام التقاط و اسلام آمریکایی است. تمسک به این مفاهیم نوپدید، مجمل، مبهم و فاقد هر گونه وجاهت علمی، تمام نظام سیاسی شیعه و اسلام ناب را مختل می کند و باعث استحاله هویتی جوان مبارز شیعه می شود؛ چرا که دست او را از تراث صدها ساله هویت بخش شیعه کوتاه می کند و برای او اسلام ناب محمدی مبتنی بر ثقلین و اسلام سلفی گری مبتنی بر اندیشه های محمد عبده یا قرضاوی و ... هیچ تفاوت نمی کند! برای چنین فردی، دویدن در بیابان و مبارزه مهم است مبنا، شیوه و فقه مبارزه مهم نیست!
✅ در اندیشه امامین انقلاب باید تمام جهان بینی، فقه و منطق مبارزه، باید بر اساس اسلام ناب محمدی باشد و استکبار ستیزی با «اسلام التقاطی» و «اسلام آمریکایی» آب در هاون کوبیدن است!
#وحدت
#امام_خمینی
#اخوت
«سربازان امامین انقلاب»
https://eitaa.com/joinchat/4077847026C86bbe18341
هدایت شده از دکتر حامد نیکونهاد
اصل دوازدهم قانون اساسی؛ دین و مذهب رسمی ایران
«دين رسمي ايران ، اسلام و مذهب جعفري اثني عشري است و اين اصل الي الابد غيرقابل تغيير است و مذاهب ديگر اسلامي اعم از حنفي ، شافعي ، مالكي ، حنبلي و زيدي داراي احترام كامل ميباشند و پيروان اين مذاهب در انجام مراسم مذهبي ، طبق فقه خودشان آزادند و در تعليم و تربيت ديني و #احوال_شخصيه ( ازدواج ، طلاق ، ارث و وصيت ) و دعاوي مربوط به آن در دادگاه ها رسميت دارند و در هر منطقه اي كه پيروان هر يك از اين مذاهب اكثريت داشته باشند ، مقررات محلي در حدود اختيارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود ، با حفظ حقوق پيروان ساير مذاهب.»
✅اصل 12 #قانون_اساسی دین رسمی در کشور ایران را دین مبین اسلام و مذهب رسمی را مذهب جعفری دوازده امامی اعلام میکند و این اصل را به نحوی «غیرقابل تغییر»، در قانون اساسی می گنجاند.
✅اعلام رسمیت دین و مذهب به معنی نفی بیطرفی دولت جمهوری اسلامی نسبت به دین است. بنابراین دولت موظف به ترویج دین و پیگیری اهداف دین و مذهب انتخابی و مقبول اکثریت قاطع مردم ایران است.
✅تغییرناپذیری این اصل که تضمینی بنیادین برای حراست از اسلامی ماندن نظام سیاسی است، بدان معنا است که هرگونه تصمیم و اقدام در راستای تضعیف دین و مذهب رسمی از سوی هر نهاد و گروه و شخصی و یا هرگونه تبلیغ بر ضد این دو، نامشروع و خلاف قانون اساسی است.
✅آثار رسمیت مذهب در ابعاد گوناگون حکومتی را می توان از جمله در حوزه وضع قاعده (اصول 72، 91، 170، 104)، حوزه سیاسی (اصول 5، 67، 115) و سطح قضایی (اصول 61، 163، 167) مشاهده کرد.
✅اصل 12 درصدد بیان همه حقوق مسلمانان غیرشیعه نیست. بلکه می خواهد برخی حمایتها و ضمانتهای قانونی را برای آنها به صراحت تاکید کند. لذا مسلمانان غیر شیعه از انواع حقوق سیاسی اقتصادی اجتماعی مقرر در قانون اساسی و سایر قوانین برای شهروندان برخوردارند.
#دودقیقه_قانون_اساسی
#دین_رسمی
#مذهب_رسمی
#مذهب_جعفری
#مذاهب_اسلامی
@drhamednikoonahad
هدایت شده از استاد عشایری منفرد
41.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
۱. کلمه "اعتصام" در آیه مبارک «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» به چه معناست؟
۲. منظور از «حبل» در این آیه مبارک چیست؟
۳. چرا در مجالس روضه امام حسین علیهالسلام شرکت ميکنيم ؟
🔰این ۵ دقیقه را از دست ندهید
💯 کانال استاد محمد عشایری منفرد (حفظه الله)
🆔https://eitaa.com/ashayerimonfared
📝 به بهانهی جریحهدار شدن قلوب شیعیان به خاطر امتیازدهی آقای ظریف
در این چند روز، نکات مهم و قابل استفادهای در اشاره به جایگاه مذهب رسمی در قانون اساسی و سوگند رؤسای جمهور مبنی بر پاسداری از مذهب، بیان شد. افزون بر آنچه گفته شده اشاره به چند نکته را ضروری میدانم. نکاتی که در ایام انتخابات از آنجا که دکتر جلیلی را در مقایسه با دکتر پزشکیان اصلح میدانستم از بیان آنها خودداری کردم. اما معتقدم اکنون زمان مناسبی برای تأمل بیشتر و نقد درونگفتمانی جریان انقلابی است.
1- صداقت در دفاع از مکتب
صداقت در دفاع از مکتب اهلبیت علیهمصلواتالله اقتضا دارد که دفاع از این مکتب نورانی را بر همهی دنیا و مافیها و همهی مناسبات دنیوی و حزبی مقدم بداریم و همه را به پای مکتب اهلبیت علیهمالسلام هزینه کنیم نه آنکه خدای ناخواسته موضعگیری ما برخاسته از حب و بغضهای سیاسی باشد. پس اگر مشابه همان سخنان را کسی به اسم انقلابیگری سر داد بایسته است با همان جدیت بلکه شدیدتر جلوی او بایستیم.
2- مبارزه با تشیع در قالب عناوین انقلابی
اگر آقای ظریف با پرچم اصلاحطلبی جملهای دربارهی امتیاز داشتن پیروان دیگر ادیان و مذاهب نسبت به شیعه گفت، با کمال تأسف باید عرض کنم، در کشور ما جریانی وجود دارد که بسیار هنرمندانه، پلورالیسم دینی را به اسم رواداری مذهبی و وحدت اسلامی و با زبانی کاملا انقلابی به خورد مردم متدین انقلابی میدهد. بدیهی است که اگر کسی دلسوز انقلاب اسلامی و تشیع باشد هرگز نسبت به این مسئله بیتفاوت نخواهد ماند.
از آنجا که این یادداشت گنجایش معرفی و نقد جامع این انحراف را ندارد، متناسب با بحث مذهب رسمی در قانون اساسی تنها به چند مورد اشاره خواهم کرد. گرچه پیش از این نیز در نقد و معرفی این جریان نوشتهام و در آینده نیز به شرط توفیق خواهم نوشت.
3- مخالفت با رسمیت تشیع در قانون اساسی
مجله الکترونیکی اخوت متعلق به علیرضا کمیلی، که در این انتخابات نیز مسئول ستاد دکتر سعید جلیلی در امور اقوام و مذاهب بود(اینجا) در ایام انتخابات، یادداشتی از حجتالاسلام مهدی مسائلی (اینجا) منتشر کرد که در آن ضمن ستایش رواداری مذهبی اصلاحطلبان، شرط شیعه بودن رئیس جمهور در قانون اساسی را مصداق تبعیض و رفتاری ناصحیح خوانده و آن را برآمده از تعصب مذهبی یا فشارهای درون مذهبی دانسته است. (اگرچه حقیر، همین سخنان را بارها از زبان خود آقای کمیلی در لایوها شنیدهام ولی از آنجا که ارجاع دادن نیازمند جستجوی زیاد است از آن صرف نظر میکنم)
یا در برخی از سایتهای همسو با همین جریان فکری تصویب اصل دوازدهم قانون اساسی و ضرورت شیعه بودن رئیس جمهور را نشانهای بر نبود زمینه کافی در متن جامعه شیعی برای پیگیری آرمان وحدت اسلامی معرفی میکند.(اینجا) گفتنی است این سایت در زمان نشر این یادداشت، زیر نظر مدیر کل ادیان و مذاهب سازمان تبلیغات اسلامی بوده است.
4- لوازم سوگند پاسداری از مذهب
روشن است که پاسداری از مذهب رسمی، باری نیست که بر گردهی یک نفر (شخص رئیس جمهور) به تنهایی گذاشته شده باشد بلکه تحقق این سوگند تنها در جایی ممکن است که بدنهی جامعه و تمام حاکمیت در تحمل این بار گران او را همراهی کنند و این امر، مقتضی حضور مدیرانی متعهد به مضمون این سوگند و وفادار به این آرمان بلند است.
همچنین روشن است که هر چه پیوند و ارتباط میان آن مسئولیت با امور دینی، بیشتر باشد اثر مثبت یا منفی کار آن مسئول در پاسداری از حریمِ مکتب، بیشتر خواهد بود. مثلاً بهکارگیری یک غیرمسلمان یا غیرشیعه به عنوان مدیر بخشی از اداره برق یا آب و فاضلاب احتمالا اثر چندانی بر عقائد مردم نخواهد داشت اما اگر مدیریت او در امور فرهنگی کشور باشد احتمال اثرگذاری به مراتب بیشتر است.
حال اگر به شما گفته شود، در سازمان تبلیغات اسلامی (که طبق اساسنامه، وظیفهاش تبلیغ اسلام ناب و مبارزه با عقائد انحرافی است) نهضتی در راستای خطشکنی در اعطای مدیریت به غیرشیعه آن هم با نصب ملاهای سنی (نه عوام الناس) آغاز کرده است؛ چه خواهید گفت؟ (اینجا)
بگذارید این پرسش را بر سخنان مسئولان مرتبط عرضه کنیم.
این عزیزان با برساخت کردن دوگانه (اسلام-تشیع) سازمان متبوع خود را سازمانی برای تبلیغ اسلام و نه تشیع، معرفی میکنند (اینجا) و معتقدند شیعه در ادبیات قرآن کریم فاقد اصالت بوده (اینجا) و برای رسیدن به امت واحده و تمدن اسلامی راهی به جز عبور از تشیع نداریم.(اینجا)
@kalame_sawa
هدایت شده از بر ساحل عبقات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در نگاه آقای مسائلی این ابیاتی که رهبر انقلاب میخوانند برای تحریک احساسات عوامانه است و این مطالب از طریق غالیان به کتب شیعه و سپس به منبر شیعه سرایت کرده است!!
ولی رهبر انقلاب مایههاى مرثیهاى این شعر را در اوج میداند:
"من فرصت پیدا کردم و بعضى از اشعار شعراى اردبیل - چه اشعار غزلىشان و چه اشعار حسینىشان - را نگاه کردم. حقاً و انصافاً برجسته و بسیار خوب است. با اینکه شعرهاى بعضى از شعراى اردبیل مرثیه و مصیبت است، اما از جنبهى هنرى در اوج است. درست است که ترکیببند محتشم از لحاظ استحکام لفظ و معانى، بسیار خوب است؛ اما وقتى من مسمّط چهار مصراعى مرحوم تاجالشعراى یحیوى را نگاه مىکنم، مىبینم از لحاظ صحنهپردازى و تصویرسازى، کمنظیر است. من چند مصراع آن را در ذهن دارم:«آى باتدى صبح آچیلدى زینب نوایه گلدى
زهرا دیدى حسین واى، عالم صدایه گلدى».
بعد مىگوید مشهور شد که «قُتل الحسین»:
جنّاتیدن ایشتدى پیغمبر گرامى
نعلین سیز عباسیز کرب و بلایه گلدى
بعد به اینجا مىرسد:«یل اسدى گون دوتولدى ظلمت فضایه گلدى».
مایههاى مرثیهاى این شعر در اوج است."
بیانات در دیدار نخبگان اردبیل، ۵ مرداد ۷۹
@mir_hamedhoseyn_110
هدایت شده از بر ساحل عبقات
فرسته شماره ۱ (۹ فرسته)
درنگی بر نوشتار جناب آقای مسائلی با عنوان:
"نقدی بر تفکر عزاداری برای تسلی خاطر حضرت زهرا(س)"
لینک مطلب ایشان:
https://t.me/azadpajooh/650
جناب آقای مسائلی در این نوشتار با تضعیف سندی و متنی تنها چند روایت معدود و در واقع با یک استقرای ناقص و بدون در نظر گرفتن آراء مخالف، یک نتیجهگیری کلی کرده و با بی پروایی گفتهاند:
"نسبت دادن عزاداری به ارواح ائمه و حضرت زهرا(ع) برای تحریک احساسات عوامانه ماست و عزاداری آنها در برزخ معنایی ندارد. چون تمام غصههای دنیوی از آنها برداشته شده و آنها شادمان به استقبال هم رفتهاند. و این معنا مطابق نص آیه ۱۷۰ آلعمران است."
قبل از شروع به بحث جای این پرسش است که مخاطبِ جناب آقای مسائلی در این نوشتار چه کسانی هستند؟
عموم مردم یا حوزه علمیه و متخصصان؟
هدف این نوشتار نقد متخصصان مسائل دینی است یا تحت تأثير قرار دادن افکار عمومی؟
چه کسانی با ترویج این روایات و مضامین در پی "تحریک احساسات عوامانه" هستند؟ مردم معمولی عزادار یا بدنهی علمی حوزهی علمیه؟!(مراد بزرگان حوزه هست نه صرفا مطلق منبریها و عمامه به سرها)
ظاهر کلام ایشان با توجه به بحث سندی و دلالیشان نشان میدهد که روی سخن ایشان با متخصصان است اما همین ابتدا باید گفت نتیجهگیری ایشان با نوع عملکرد متخصصان حوزهی دین متفاوت است؛ چرا که بزرگان حوزه، بارها این روایات و مضامین را یا خود برای مردم خواندهاند¹ یا این مضامین را به نظم درآوردهاند² یا در جلسات روضه در محضرشان بارها این نوع روایات و اشعار با همین مضمون خوانده شده و نه تنها نهیی از سوی آنان در مورد خواندن این مضامین به روضهخوان گزارش نشده است بلکه آن بزرگواران نیز همراه مردم با این اشعار گریه کردهاند.³
اینها همه خود نشانگر این است که سنگربانان علمی تشیع، این امور را مصداق افراط یا غلو یا انحراف در عزاداری نمیدانند.
متأسفانه نویسندهی محترم با چند صغری و کبرای سطحی و محلّ مناقشهی جدّی، این چنین با عبارتی منافی ادب نسبت به بزرگان تشیع و رهروان آنها در طول تاریخ تاخته و رویکرد آنان در عزاداری را تحریک احساسات عوامانه و مصداق غلو و انحراف قلمداد کرده است.
----------------------------------------------
۱. تنها به عنوان نمونه رک: سخنرانی آیت الله العظمی وحید خراسانی در تاریخ ۳ دی ۱۳۸۷ در مسجد اعظم ؛ بیانات در دیدار نخبگان اردبیل، ۵ مرداد ۷۹ https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=8819
(فیلم از شعرخوانی رهبر انقلاب با همین مضمامین در ادامه خواهد آمد.)
۲. به عنوان نمونه از شعرای متقدم شیعه جناب شريف رضي در ابیاتی استغاثهی نوامیس اهلبیت را به پیغمبر به نظم درآورده(دیوان الرضي، ١/٩٥) و از ميان متأخران میتوان به ابیات فقیه، اصولی و فیلسوف شهیر مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی که در مصیبت قاسم ابن الحسن به گریه و مصیبت و غم پیغمبر و امیر المؤمنین و امام حسن علیهمالسلام تصریح میکند، اشاره کرد:
بَكى عَلى مُهجَته الرسولُ
ناحَت على بَهجتِها البتولُ
بكاه جدُّه الوصيُّ المرتضى
مُذ فَتَّ في ساعده حكم القضا
وحقّ أن يبكى أبوه المجتبى
دَماً فإنَّ نورَ عينه خَبا
وكيف لا يَبكي عَلى خَضابِه
مِن دَمِه وَهوَ عَلى شَبابِه
۳. اشعار با این مضامین که در طول تاریخ توسط علمای شیعه سروده شده یا در محضرشان خوانده شده به زبانهای عربی، فارسی، ترکی و ... به قدری است که احصای آن خود یک موضوع تحقیق مفصل است؛ شاید این مباحثه مطلعی برای جمع آوری آن باشد. در ادامه هم به مناسبت به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
به عنوان نمونه این ابیات با همین مضامین مورد بحث محضر رهبر معظم انقلاب خوانده شده:
هشتم ماه محرم دل زهرا خون شد
دم به دم محنت اولاد علی افزون شد
لشگر کوفه دل فاطمه را بشکستند
راه دریا به روی عترت طه بستند
https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=34593
زهراست دنبال سرش هرجا حسین است
پایین نیزه فاطمه بالا حسین است
https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=35851
@mir_hamedhoseyn_110
هدایت شده از بر ساحل عبقات
فرسته شماره ۲
ایشان سپس در مقام تضعیف روایات میگویند:
"...این روایات،علاوه بر ضعف سندی، از جهت متن نیز بسیار موهن و سست هستند. متأسفانه تعدادی از این روایات در کتاب کاملالزیارت نقل شدهاند،اما در سند همگی این روایات فردی به نام «عبدالله بن عبدالرحمن اصم»وجود دارد که یکی از معروفترین غالیان شهره بصره است و رجالیون شیعه همچون نجاشی، به غلو و نامعتبر بودن روایات وی تصریح کردهاند."
اوّلا: همانطور که گذشت جملات نویسنده موهِم اینست که ایشان تمام روایات دالّ بر اندوه انبیا و اولیا در سرای دیگر را بررسی کرده که ظاهرا اینطور نیست.
ثانیا: عبارات ایشان موهِم اینست که گویی تمام صاحبنظران رجالی شیعه از متقدمان و متأخران، راوی مذکور را تضعیف کردهاند که اینگونه نیست.
ثالثا: اما در مورد روایات مد نظر ایشان باید توجه داشت که عبارت مرحوم نجاشی دالّ بر این است که ایشان کتاب را ندیده بلکه از کسی شنیده که کتاب تخلیط است پس جرح او توسط نجاشی اصطلاحا عن حسّ(با مشاهده و بررسی روایات راوی) نبوده است.
علاوه بر این همه، برخی صاحبنظران در حدیث و رجال امامیه همچون مرحوم مجلسی پدر¹ و مرحوم وحید بهبهانی² اجتهاد نجاشی مبنی بر تضعیف این راوی را نپذیرفتهاند.
نویسنده در ادامه با عبارتی عوامانه میگوید:
"با این همه روایات فراوانی از این غالی معروف که در زمینه زیارات کتابی داشته است،در کتاب کامل الزیارات آورده شده است"
اولا: کدام همه؟
ثانیا: مگر ضعف یک راوی نزد یک رجالی مستلزم این است که باید بقیه محدثان هم با آن رجالی هم نظر باشند یا از او تبعیت کنند؟
نویسنده گویا عظمت و وثاقت ابن قولویه را بالکل نادید میگیرد، باید توجه داشت همان جناب نجاشی که در مورد راوی مذکور چنین گفته در مورد ابن قولویه، چنین عبارات قابل توجهی را گفته است:
"هرچه که انسان از نیکی و وثاقت و فقه بدان موصوف شود، ابن قولویه فوق آن است و کتب خوب و ارزشمندی نگاشته است."
سپس كتاب الزيارات را از همین کتب حسان برمیشمارد.³
نکتهای که باید بدان توجه داشت این است که تنها راه شناخت ضعف یا وثاقت یک راوی یا یک روایت، صرف رجوع به چند کتاب رجالی نیست؛ چرا که شیوهی اخذ علمای متقدم امامیه در اخذ روایات قرینه محور بوده و نه صرفا راوی محور(رک:اعتبارسنجی احادیث شیعه،ص۸۶ تا ۱۰۱)
و به همین جهت است که برخی محققان معاصر در مورد این راوی، عظمت ابن قولویه را نادید نمیگیرند و میگویند:
"شايد آنچه ابن قولويه از اين متن(متن کتاب المزار)اقتباس کرده به نظر او آميخته با عقايد غاليان نبوده و به عقيدهاش او در واقع احاديث غلوآميز متن کتاب المزار را نقل نکرده است."(نوشتار دکتر حسن انصاری درباره این راوی)
همچنین ایشان گویا از مباحث مربوط به تعارض جرح و تعدیل در حدیث فریقین اطلاعی ندارد؛چه بسیار راویانی که در کتب جرح و تعدیل سنی و شیعه توسط گروهی تضعیف و توسط دیگری توثیق شدهاند(مراد مجموعهی طرق برای پی بردن به وثاقت راوی است) نویسنده با چه مبنایی قول نجاشی را اصل گرفته و روایات راوی را به نحو موجبه کلیه اسقاط میکند؟
متأسفانه ظاهر عبارات نویسنده به گونهایست که با تضعیف راوی مذکور تا مرز جعلی دانستن راویت و روایات مشابه آن پیش رفته است.مگر همیشه روایت راوی ضعیف با فرض پذیرش ضعف او ساقط است؟ آیا قدر متیقن شهادت ابن قولویه در مقدمه کامل الزیارات(چه آن را گواهی ابن قولويه بر وثاقت تمامی راويان کتاب یا صرفا بر وثاقت مشايخ ابن قولويه یا بر حصول اطمينان در صحت احاديث کتاب یا اینکه دالّ بر این باشد که منابع او، کتابها و روايات مشايخی از اماميه است که او آنها و کتاب هايشان را میشناخته است) نمیتواند به این معنی باشد که این روایاتی که نقل کرده از اعتبار کافی نزد او برخوردار است؟
شهادت نجاشی بر جلیل القدر بودن ابن قولویه و حِسان بودن کتبش از جمله کامل الزیارات را چه میکند؟
اینکه مجلسی و بهبهانی غالی بودن راوی را نپذیرفتهاند چه؟
---------------------
۱. ويمكن أن يكون حكمه بالضعف لقول هذا
القيل ويشكل الجزم بذلك والحال أنّ أكثر أصحابنا رووا عنه ولم نجد في أخباره ما يدل على الغلو والله تعالى يعلم-والظاهر أنّ القائل بذلك ابن الغضائري كما يفهم من قوله واعتماده في بعض الأحيان عليه.(روضة المتقين، ١٤/٣٨٥)
۲. و ما روي في كتاب الأخبار يدلّ على خلاف الغلوّ وأنّه ما كان غاليا وهي كثيرة،نعم في أخباره ما هو بزعم غض(الغضائري) غلوّ،مثل أنّه روى بالواسطة عن الباقر عليهالسلام:«نحن جنب الله ونحن صفوته ونحن خيرته» إلى أن قال: «و نحن الذين بنا يفتح وبنا يختم..» إلى آخر الحديث
والكلّ تعظيم لهم مثل قوله عليهالسلام:«بنا تنزل الرحمة، و بنا ينزل الغيث»وهي طويلة
(تعلیقه وحید بر منهج المقال في تحقيق أحوال الرجال،۷/۸۱)
۳. "وكلّ ما يوصف به الناس من جميل وثقة وفقه فهو فوقه وله كتب حسان.."
(رجال النجاشي،ص١٢٣_١٢٤)
@mir_hamedhoseyn_110
هدایت شده از بر ساحل عبقات
فرسته شماره ۳
نویسنده در ادامه میگوید:
"اگر قائل به گریه و سوگواری و محزون بودن ائمه و حضرت زهرا(س) در آن عالم بشویم یعنی معتقدیم آنها در آن عالم دچار اندوه و تألم هستند و این خلاف جایگاه معنوی آنهاست، زیرا طبق نصوص قرآنی در آن عالم باید همهی اندوهها و ناراحتیها از اولیای الهی زدوده شود"
ظاهرا منظورشان از نصوص قرآنی آیاتی همچون آیه ۶۲ سوره یونس است: {أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}
آیا نویسنده همیشه اینقدر عوامانه با نصوص مواجه میشوند و از نکرههای در سیاق نفی (لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ) بدون عنایت به قرائن لفظیه و لبّیه این چنین سالبهی کلیه (هیچ خوف و حزنی) برداشت میکنند؟
برای بطلان این عمومیتی که از نصوص فهم کردهاند، ایشان را به کلام دقیق مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیهی شریفه یادآور میشوم:
"نفى و برداشتن خوف از غير خدا و نفى حزن از اولياى او به اين معنا نيست كه براى اولياء الله خير و شر، نفع و ضرر، نجات و هلاكت، راحت و خستگى، لذت و درد و نعمت و بلاء يكسان، و درك اولياى خدا درباره آنها شبيه به هم باشد، چون عقل انسانى بلكه شعور عام حيوانى هم اين معنا را نمىپذيرد، بلكه معنايش اين است كه اولياى خدا براى غير خداى تعالى هيچ استقلالى در تاثير نمىبينند و مؤثر مستقل را تنها خداى تعالى مىدانند و مالكيت و حكم را منحصر در خداى عز و جل دانسته، در نتيجه از غير آن جناب نمىترسند، و جز از چيزى كه خدا دوست مىدارد و مىخواهد كه از آن بر حذر باشند و يا به خاطر آن اندوهگين شوند، بر حذر نشده و اندوهگين نمىگردند."¹
و این مساوی نبودن خیر و شر و نفع و ضرر به ادلهی متعدد دیگر که برخی از آنها در ادامه میآید مختصّ دنیا نیست.
از عبارت صاحب المیزان واضح است که "فَرِحينَ بِما آتاهُمُ الله مِنْ فَضْلِهِ" با "حزينين بما نزل بأهلهم من القتل والأسر والظلم والهتك" یعنی "شادمان بودن آنان به سبب فضل و رحمتی که خدا نصیبشان گردانیده" با "حزن برای بلاهایی که دشمنان خدا بر سرشان آوردهاند،" تنافی ندارد.
برای همین اشتباهات مبتدیانه است که در آغاز متن به این مهم اشاره شد که در این امور باید به علما و بزرگان حوزه رجوع کرد تا برخی با عبارات ظاهرا عالمانه امور مربوط به عزاداری را که میان علما و شیعیان متداول بوده، سخیف جلوه نداده و آن را مصداق غلو و افراط قلمداد نکنند..
عجیب است ایشان در ضمیمهای که چند روز بعد منتشر کردند چنین میگویند:
"با توجه به اینکه خوف در جمله «خوف علیهم» نکره در سیاق نفی است و عموم را میرساند؛ یعنی هر خوفی از آنان برداشته شده است. جمله «ولاهم یحزنون» نیز فعل مضارع است و بر استمرار دلالت میکند؛ یعنی هیچ حزن و اندوهی نخواهند داشت" !!
کلام نویسنده در سستی و سخافت شبیه این است که شخصی به دلیل روایت "لا صلاة لجار المسجد إلّا في المسجد" با استدلال بر نکره در سیاق نفی، حکم به بطلان نماز همسایهی مسجد در خانه کند !
-----------------------------------
۱. "وبالجملة ارتفاع الخوف من غير الله والحزن عن الأولياء ليس معناه أنّ الخير والشرّ والنفع والضّرر والنجاة والهلاك والراحة والعناء واللذّة والألم والنعمة والبلاء متساوية عندهم ومتشابهة في إدراكهم فإنّ العقل الإنساني بل الشعور العامّ الحيواني لا يقبل ذلك.
بل معناه أنهم لا يرون لغيره تعالى استقلالا في التأثير أصلا ، ويقصرون الملك والحكم فيه تعالى فلا يخافون إلّا إيّاه أو ما يحبّ الله ويريد أن يحذروا منه أو يحزنوا عليه" (المیزان، ١٠/٩٣)
@mir_hamedhoseyn_110
هدایت شده از بر ساحل عبقات
فرسته شماره ۴
سپس این جملهی ایشان:
" امام حسین(ع) در آن عالم در محضر مادرشان هستند و قاتلان ایشان نیز در عذاب و شکنجه؛ با این وصف، حضرت زهرا برای چه و برای که گریه میکند؟!"
صرف استبعاد بلکه مصداق اجتهاد در مقابل نص میباشد.
اولا: اینکه فرزند حضرت زهرا کنار مادرش و قاتلانش در شکنجه هستند، کافی است در اینکه چنین با استبعاد بگوییم چرا گریه میکند؟
ثانیا: خب ایشان بفرمایند با این استدلال دیگر چرا ما عزاداری میکنیم؟ ظاهر استدلالشان نافی تنها بیهوده بودن عزاداری مادرش(معاذ الله) در بهشت نیست بلکه نافی عزاداری امروز ما نیز هست.
خب سید الشهدا در کنار مادرش در بهشت خوش و خرّم هستند، چرا ما باید به سر و سینه بکوبیم؟
ثالثا: اگر بگوییم با ملحق شدن اطرافیانِ ولیّ خدا به او دیگر معنایی برای حزن ولیّ خدا متصور نیست، این واقعهای که برای امّ المؤمنين امّ سلمه و ابن عباس پس از شهادت سید الشهدا علیهالسلام رخ داده و فریقین در آثار خود روایت کردهاند؛ (مسند أحمد - ط الرسالة، ٤/٣٣٦؛ فضائل الصحابة لأحمد بن حنبل، ٢/٧٧٩ ؛ المستدرك على الصحيحين، ٤/٤٣٩؛ دلائل النبوة للبيهقي، ٦/٤٧١ ؛ الأمالي للمفيد، ص ۳۱۹ ، الأمالي للطوسي؛ ص ۹۰ و ٣١٥؛ الأمالي للصدوق، ص ۲۰۲) را چه میکنند؟
بلکه حتی در منابع عامه نیز با سند صحیح
روایاتی با مضمون حزن رسول خدا پس از شهادت سید الشهدا به چشم میخورد:
ابن عباس میگوید:
"در خواب نيم روز ، پيامبر صلّىاللهعليهوآله را ديدم كه پريشان و غبارآلوده ، ايستاده بود و ظرفى از خون، در دست داشت. گفتم : پدر و مادرم فدايت باد، اى پيامبر خدا ! اين چيست؟ فرمود : «اين ، خون حسين و ياران اوست كه از آغاز امروز ، پيوسته آنها را جمع كردهام»"¹
واضح است این حالت پریشانی و حزن پیغمبر بعد از شهادت سید الشهدا و الحاق او به سرای آخرت است، و البته ناقض ادعای نویسنده که مدعی بود دیگر بعد از الحاق، گریه ایشان در آخرت وجهی ندارد!
وقتی امکان بلکه وقوع حزن آن هم در سرای آخرت پس از الحاق سید الشهدا صورت پذیرفت، دیگر استبعاد استمرارِ آن هم وجهی نخواهد داشت.
لازمهی فرمایشات آقای مسائلی این است که زمانی که عدهای وحشی سبط پیغمبر را به فجیعترین حالت ممکن به خاک و خون کشیده و خیام حرم را سوزانده و نوامیس پیغمبر را از این شهر به آن شهر آواره کرده بودند، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به حکم آیه "فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ" در باغ فردوس در کنار حوریان بهشتی مشغول سرور باشند!
---------------------------------------
۱. ...عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا، قَالَ: " رَأَيْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِيمَا يَرَى النَّائِمُ نِصْفَ النَّهَارِ، أَشْعَثَ أَغْبَرَ مَعَهُ قَارُورَةٌ فِيهَا دَمٌ، فَقُلْتُ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ مَا هَذَا؟ قَالَ: هَذَا دَمُ الْحُسَيْنِ وَأَصْحَابِهِ، لَمْ أَزَلْ أَلْتَقِطُهُ مُنْذُ الْيَوْمَ "، قَالَ: «فَأُحْصِيَ ذَلِكَ الْيَوْمُ فَوَجَدُوهُ قُتِلَ قَبْلَ ذَلِكَ بِيَوْمٍ» هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ مُسْلِمٍ، وَلَمْ يُخْرِجَاهُ
قال الذهبي: على شرط مسلم
(المستدرك على الصحيحين، ٤/٤٣٩)
@mir_hamedhoseyn_110