eitaa logo
«کلمه های من»
81 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
77 ویدیو
2 فایل
‌-سلام. شمایلت چه نیکوست. (✿ ◠‿◠)   روزمره نویسی 𖥸 -نوشته‌های دختری که گاهی نوشتنش گُل می‌کند. - علاقه‌مند به ادبیات ˘˘ 📻🪴🛋️📽️ ✍🏻 ‌« یک جور دفترچه خاطرات » -مطالب اینجا غالباً ابراز بیرونی ندارد و شما در واقع ؛ در ذهن من زندگی می‌کنید. ‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت -خاقانی
ما چو ناییم و نوا در ما ز توست ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست -مولوی
دیدم بی قرار شدم داره دلم میگیره پا شدم اومدم مسجد
بوی گلاب :›
هدایت شده از پدر🌴 دختری🌼 🇵🇸
خیلی با خواهرم (عمه بزرگه شما) بحث دارم که میگه: تو بین بچه‌ها تبعیض قائل میشی! منم میگم: بابا فرق داره خب دختر با پسر! امشب داشتین بستنی نونی می‌خوردین و راه می‌رفتین... جدیدا قانون گذاشتیم کسی حق نداره در حال خوردن، هیچ کار دیگه ای بکنه! وگرنه خوردن ممنوع و محروم! از بس همه جا کثیف میشد تو این جریان! خلاصه تهدید کردم: هرکس بلند شد، بستنیشو میگیرم!😤 هردو نشستید! داشتم ادامه تهدید رو میگفتم: حواستون باشه، تا خوردن تموم نشده بلند نمی‌شید! وگرنه میگیرم بستنی رو خودم می‌خورم، که دلم بستنی نونی هم میخواد... وسط تهدید... تا شنیدی گفتم: دلم بستنی نونی میخواد... جلوی چشم همه... اومدی بستنیت رو آوردی جلو دهنم، گفتی: بابایی بخور😍😍😍😍 و منو جلوی همه بخصوص عمه‌ها روسفید کردی!😍 بهشون گفتم: حالا دیدی چقدر فرق دختره با پسر!😉 و عمه فقط خندید😁 خیلی باحال بود... خیلی ناز بود... خیلی دخترونه بود... خیلی عشق بود... دمت گرم دختر گلم❤️❤️❤️ پدر🌴 _ دختری🌸 دخترکِ‌ بابا🌸🌸 @dokhtarakebaba
کتاب که میخونم ، بعضی قسمت هاش ، هی برمی‌گردم عقب دوباره میخونم ، باز برمی‌گردم عقب سه بار میخونم ، باز بر میگردم عقب چهار باره میخونم ؛ یهو دو تا پاراگراف رو چهار ، پنج بار میخونم. هرچی بینش می‌خوام خودم رو راضی کنم که بسه دیگه نخونش ،یه بار بخونی میفهمی دیگه ، نمیشه. این گاهی وقت ها ناراحتم میکنه. :(
«کلمه های من»
کتاب که میخونم ، بعضی قسمت هاش ، هی برمی‌گردم عقب دوباره میخونم ، باز برمی‌گردم عقب سه بار میخونم ،
فیلم ها هم همینطور ، بعضی تیکه ها سه چهار بار میزنم عقب ؛ بعضی وقتا که با آبجی باهم فیلم میبینیم ، من هی میزنم عقب ، عصبانی میشه. میگه چرا اینجوری می‌کنی ؟ 🚶🏻‍♀🚶🏻‍♀🚶🏻‍♀
یکی از ویژگی هایی که یه مدته به دست آوردم ، اینه که ذوق کسی رو کور نمیکنم. اگر هم پیش بیاد خیلی کمه و ناخواسته
یه مدته همش بی حال و ضعیفم. دوست دارم زود تر خوب شم :( اینجوری سخته.
دوست می داشتم الان یکی بود با صدای آروم برام کتاب میخوند ، منم گوش میدادم تا خوابم ببره.
یادت نره زور تو از غم هات بیشتره.
کاری ندارم که امروز صبح چی شد رفتی زیر پتو انقد فکر کردی که اشکت در اومد بعدش بلند شدی بگو و بخند کردی یجوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده کاری به هیچکدوم ندارم. از بقیه پنهان میکنی ، از خودت که نمیتونی که قایم کنی. حلش کن ، اون گوشه ها قایمش نکن .
«کلمه های من»
چه بگویم ، سحرت خیر ؟ تو خودت صبح جهانی