eitaa logo
«کلمه های من»
82 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
77 ویدیو
2 فایل
‌-سلام. شمایلت چه نیکوست. (✿ ◠‿◠)   روزمره نویسی 𖥸 -نوشته‌های دختری که گاهی نوشتنش گُل می‌کند. - علاقه‌مند به ادبیات ˘˘ 📻🪴🛋️📽️ ✍🏻 ‌« یک جور دفترچه خاطرات » -مطالب اینجا غالباً ابراز بیرونی ندارد و شما در واقع ؛ در ذهن من زندگی می‌کنید. ‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا شکرررررت
«کلمه های من»
دو هفته ای بود بذر ریحون رو کاشته بودیم ولی سبز نمیشد من هر روز میرفتم باغچه نگاه میکردم ، ولی خبری از ریحون ها نبود. چند باری بذر ریختیم اما قدم رنجه نکردند بابا دقیق شدن که چرا ریحون ها در نمیاد ؟ و بعد از بررسی ، کاشف به عمل اومد که مورچه های نامرد میان و دونه های ریحون ما رو از زیر خاک در میارن و میبرن تو لونه شون :/ ماهم سم‌ پاشیدیم فردای روزی که جنازه مورچه ها رو گوشه حیاط دیدم ، ریحون ها سرشون رو از خاک در آورند و خندیدند منم ازشون عکس انداختم. حالا منتظرم بزرگ تر بشن ریحون بچه هام و بوی خوششون حیاط رو برداره منم عصرها برم کنارشون بشینم و کتاب بخونم و کیف کنم؛ اون وقت ، اسم خودم رو هم میذارم «ریحان» .
ای ماه سامرا ، روحی لک الفِدا...
من فردا کنکور دارم 🥰 لطفاً برام دعاهای خوب خوب کنید.
هدایت شده از ناجِہ❀
برای کنکوری ها دعا کنیم..دعا برای رتبه ی عالیشون نه.. برای اینکه نتیجه ای رو بدست بیارن که به سربازی امام زمان نزدیکشون میکنه:)
سلام 😍🥲😃
هدایت شده از "علویات"🇵🇸
آقا امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام:  تقواى الهى و ترس از خدا، داروى بیماری های و مرهم زخم های جان شماست. @allaviaat | نَهجُ‌البلاغه،خطبه۱۹۸
هدایت شده از أینَ عمّاٰر
الهی به حق مولا امیرالمومنین علیه السلام 💙 انشاالله تو مسیری که صلاحتون درش هست قرار بگیرید ، و استعدادتون رو در مسیر حق و کمک به مردم ؛ خرج ظهور آقا کنید 💙
از اون خستگی ها که اصلاً فرصت نمی‌کنی به چیزی فکر کنی و خوابت می‌بره.
یک نفر اینجا حسابی دختر خونه شده. آقا جانم امیرالمؤمنین هم به دل مشتاق ما منت گذاشت و یک گوشه از کارهای اطعام غدیر رو به ما سپرد مهمون هم داریم ‌😍
حالا کنکورم تموم شده همه خوابن و تنها صدایی که تو خونه شنیده میشه صدای کولره . منم دراز کشیدم و سرم درد میکنه فکر ها هی تو سرم چرخ میخوره فکر میکنم قبول میشم ؟ قبول نمیشم؟ چی قبول میشم ؟ فرهنگیان قبول میشم ؟ کدوم دانشگاه کدوم شهر ؟ سرم بیشتر درد میگیره . یادم میفته به حرف خانمی که مامان ازش خواسته بود برای من دعا کنه ؛ گفته بود : « دعا میکنم ان‌شاءالله دخترت قابل بشه » گریه ام میگیره. فکر میکنم این رشته رو انتخاب کردم به خاطر اینکه دوست دارم معلم بشم؟ یا به خاطر اینکه از زمان دانشجویی حقوق و شغلم تضمین باشه؟ هدف من کدومشه؟ زور کد‌ومش میچربه؟ میشه دوتاش با هم باشه؟ من قابل هستم ؟
یادم میفته به حرف مشاوری که روز قبل کنکور رفتم پیشش ؛ گفت : « اگر می‌خوای به بقیه کنم کمک کنی ، و بقیه رو سیراب کنی ؛ باید اول تو لیوان خودت آب باشه!» :) تو لیوان من آب هست؟؟! بعد گفتند : «و لیوان تو باید تمیز باشه...» لیوان من تمیزه؟ خوبه ؟
فکر میکنم به اینکه قبول نشم‌ . بعدش چیکار کنم؟ از کجا بفهمم من باید چیکار کنم؟ از کجا بفهمم رسالت من چیه؟ من چیکار باید توی این دنیا انجام بدم؟ خدا منو فرستاده برای کدوم کار ؟ باید بازم پشت کنکور بمونم؟ از کجا بفهمم من تلاش نکردم یا خدا یه چیز دیگه واسم میخواد؟ تا یکی دوماه دیگه که جوابا بیاد قراره‌ این موریانه ها مغزم رو بخورن؟
یادم میاد به صبح کنکور ۱۴ تیر ۱۴۰۲ ، قبل از ساعت ۶ صبح بابا داشتن میرفتن سر کار منم رو مبل نشسته بودم آب جوش می‌خوردم تا بتونم صبحونه بخورم بابا اومدن منو بغل کردن ؛ من به زور جلوی خودمو گرفتم تا گریه نکنم. بعد به طرف قبله وایسادن دوتا دستاشون رو بردن بالا ، گفتن : « ای خدا ، تو رو به سیبیل مردونه مرتضی علی (ع) این دختر من یه رتبه خوب بیاره.» صدای خنده من همراه دعای بابا رفت تو آسمون ها. بابا خوب بلدن من رو بخندونن و دلم رو به دست بیارن.
چند روز قبل داشتم به خدا میگفتم : خدایا مامان و بابا خیلی زحمت کشیدن تا شرایط من برای درس خوندن خوب باشه من رو شرمنده شون نکن
«کلمه های من»
#پیام_ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16733343351679
الانم خوب میدونم که همه اون کار خوب هایی که قبل کنکور دلم میخواست انجام بدم ممکنه یکی یکی از ذهنم بره پس می‌خوام بشینم همشون رو بنویسم بررسی کنم ببینم میشه نمیشه؟ براشون برنامه ریزی کنم
خدا رو شکر که اینجا رو دارم.
خودم تنهایی نمیتونم جواب این سوال ها رو پیدا کنم. باید برم پیش همون خانم مشاوره که خیلی به دلم نشسته ، اون می‌تونه کمکم کنه. خداروشکر خدماتش هم رایگانه ؛ به خاطر همون نیتی که خودش می‌دونه :))))) می‌بینی خدا چقدر باحال و عاشقونه ست؟