🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🤔قالیچه سوخته چقدر بها دارد؟
🔸مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود، يك ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ توی خونه ﺩﺍﺷﺖ، ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. مجبور بود، همون رو برداشت برد بازار برای فروش.
🔸ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﯼ كه ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ١٠٠ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمیخریم.
🔸ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت.
🔸داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ، حاج جواد فرش چی ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ، از منصف های بازار و از ارادتمندان اهل بیت(ع) پرﺳﯿﺪ: 👇👇
✨قالی خوبیه، چرا ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟
👈ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ،
ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎلها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.
✨حاج جواد یک تکونی به خودش داد: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟
👈گفت: بله.
✨گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ١ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ ﻣﯿﺨﺮﻡ.
🔸قالیچه رو خرید و روی میزش پهن کرد و تا آخر عمرش روی قسمت سوخته قالیچه که به اندازه کف دست بود گل محمدی پرپر میکرد و دوستان صمیمی و همکارانش همه به نیت تبرک یک پر از گل را برداشته تو چایی شون می ریختند.
🔸اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ تو روضه سوخته ﺑﻮﺩ قیمت گرفت،
🔸کاش دلمون تو روضهها بسوزه.اونوقت بگیم: 👈یا امام حسین(ع) دل سوخته رو چند میخری ؟!
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┄┅┅❅✨🌷✨❅┅┅┄┄
کانال کلام وحی
https://eitaa.com/kalamevahe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
✅حکایت جالب از عباس چای خور
قربونت بشم یا ابا عبدالله😭😭
#امام_حسین
#محرم
┄┄┅┅❅✨🌷✨❅┅┅┄┄
کانال کلام وحی
https://eitaa.com/kalamevahe
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
👌پیاده روی اربعین کاری زینبی است
⬅️شاید با خود بگویی: از خانه هم میتوانم به حسین(علیه السلام) سلام دهم؛ از خانه هم میتوانم زیارت اربعین بخوانم.
⬅️چرا باید سختی چند روز پیادهروی را به جان بخرم و مسیری طولانی را در گرما و سرما طی کنم تا کسی را زیارت کنم که همین لحظه هم در کنار من است؟
👌پس بشنو سخن زینب(سلام الله علیها) را که به یزید فرمود: «به خدا که نمیتوانی یاد و خاطره ما را محو و نابود کنی.»
⬅️اگر من از خانهام سلام دهم و تو از خانهات سلام دهی؛ دیری نمیپاید که داستان کربلا از یادها میرود.
#پیاده_روی_اربعین
#کربلا_امام_حسین
#زینب_کبری
┄┄┅┅❅✨🌷✨❅┅┅┄┄
کانال کلام وحی
https://eitaa.com/kalamevahe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🥀چشماتو ببند خیال کن که با زائرایی
🥀چشماتو ببند خیال کن که کربلایی
#محرم
#کربلا
#یا_ابا_عبدالله
┄┄┅┅❅✨🌷✨❅┅┅┄┄
کانال کلام وحی
https://eitaa.com/kalamevahe
🍃حکایت عبدالله دیوونه👇👇
🔹اسمش عبدالله بود و تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه.
همه میشناختنش!
🔹مشکل ذهنی داشت.
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت. خرج شکم خودش و خانمش رو به زور در میاورد.
🔹تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود که جای ثابتی نداشت و هیئت هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت برگذار میشد.
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود، عبدالله دیوونه هم میومد . .
🔹یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه.
🔹عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت.
نمیتونست درست صحبت کنه.
به زبون خودش میگفت:👇 حسین حسین خونه ما
🔸مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن: آخه عبدالله تو خرج خودت و خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتنت کجا بود این وسط . . !'
😔عبدالله دیوونه ناراحت شد.
به پهنای صورت اشک میریخت. میگفت: آقا؛ حسین حسین خونه ما😭. .
خونه ما 😭
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن که حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه.
به خانمش گفت، خانمش عصبانی شد و گفت:👈 عبدالله تو پول یه چایی نداری.
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه.
کتکش زد . .
گفت: عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه.
🔸عبدالله قبول کرد.
تو شهر، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت؛ میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه ولی کسی قبول نمیکرد و بهش کار نمیداد.
روز اول گذشت...
روز دوم گذشت ...
تا روز آخر
خانمش گفت: عبدالله وقتت تموم شد. هیچی هم که پول نیاوردی. 👇👇
تا شب فقط وقت داری پول آوردی، آوردی نیاوردی؛ درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد و میگفت: حسین حسین خونه ما💔💔
رفت؛ از شهر خارج شد.
بیرون از شهر یه آقایی رو دید.
✨آقا سلام کرد گفت: عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت.
برای اون آقا تعریف کرد که چی شد و . . .
✨آقا بهش گفت: برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو👈 یابن الحسن سلام رسوند و گفت: امانتی منو بهت بده، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده.
🔸عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید، میخندید و میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما😍
🔹رسید به مغازه حاج اکبر
گفت: یابن الحسن سلام رسوند گفت: امانتی منو بده !
🌟حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت.
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
عبدالله رفت تو بازار و اون رو فروخت.
با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 😍
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت.
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود، خیلی خوب صحبت میکرد.
آخه یابن الحسن رو دیده بود. 😍
😭میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه😭😭 ...
*میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم😔
یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت .
💔💔😭😭
هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان(عج) دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین
*کپی با ذکر صلوات*
🍃 ✨اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍃✨
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
┄┄┅┅❅✨🌷✨❅┅┅┄┄
کانال کلام وحی
https://eitaa.com/kalamevahe
🍃#حسیـــن_جــان🍃
🌷چه گنبدی چه ضريحی عجب ايوانی
🌷سلام حضرت ارباب،گدا نميخواهی؟
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
#سلام_اربابم
#صبحتون_حسینی
┄┄┅┅❅✨🌷✨❅┅┅┄┄
کانال کلام وحی
https://eitaa.com/kalamevahe
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
✅بهشت حضور
(قسمت اول)
🥀دیشب دلم دوباره برای تو گریه کرد.
🥀در آرزوی صحن و سرای تو گریه کرد.
🥀آمد کنار پنجرههای تو گریه کرد.
🥀هفتاد و یک بهانه به پای تو گریه کرد.
🥀ترسیده بود تاب نیارد فنا شود.
🥀در گیر و دار حادثه از تو جدا شود.
🌴در کربلا به گرد خیامت طواف کرد.
🌴احرام بسته بود ولی اعتکاف کرد.
🌴لب تشنه بود و آرزوی جام صاف کرد.
🌴با کودکان تشنه لبت ائتلاف کرد.
🌴همپای نیزهدار سر تو سفر کند.
🌴طول سفر به چهره ماهت نظر کند.
🥀میرفت تا فلک ز خیامت شرارهها
🥀 آتش رسیده بود به بزم ستارهها
🥀در های و هوی لشکر و طبل و نقارهها
🥀طفلان بیپناه و نهیب سوارهها
🥀سرو بلند قامت مردان فتاده بود.
🥀و اندر میانه زینب کبری ستاده بود.
🌴پیشانیات به سنگ جفا چون شکسته بود.
🌴خواهر به شکر وصل تو افتاد در سجود
🌴در سجده با کرشمه دل از قدسیان ربود.
🌴با حق بدون واسطه میگفت و میشنود.
🌴یا رب نظر به سوزش قلب بتول کن.
🌴قربانی از محمد و آلش قبول کن.
🥀آنگه به سوی جسم شهیدت نماز کرد.
🥀دستی برای طفل فتاده دراز کرد.
🥀برگشت و رو به سوی دیار حجاز کرد.
🥀رو در مدینه عقده سربسته باز کرد.
🥀«کاین کشته فتاده به هامون حسین توست».
🥀«این صید دست و پا زده در خون حسین توست».
#محمد_رضا_جباران
┄┄┅┅❅✨🌷✨❅┅┅┄┄
کانال کلام وحی
https://eitaa.com/kalamevahe
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
✅بهشت حضور
(قسمت دوم)
🥀برگشت از مدینه به گودال قتلگاه
🥀تا یک نظر دوباره به جسمت کند نگاه
🥀طاقت ز کف بداد و ز سینه کشید آه
🥀گفت «ای شهید تشنه مظلوم بیگناه
🥀دیگر بدون آب سری را نمیبرند.
🥀آب آمده به خیمه و طفلان نمیخورند.
🌴اینک منم میان یتیمان و دشمنان
🌴او تازیانه میزند این میخرد به جان
🌴ترسم ز کعب نی که کند فتنه در میان
🌴فرمان چه میدهی چه کنم؟ میر کاروان!
🌴رخصت نمیدهی که خودم را فدا کنم؟
🌴این صحنه را برای تو اینجا رها کنم؟
🥀من با تو آمدم که مرا رهبری کنی
🥀در آسمان تار دلم اختری کنی
🥀کافر که میشوم به تو، پیغمبری کنی
🥀در این سفر برای دلم دلبری کنی
🥀ماندم ولی برهنه ز چتر پناه تو
🥀مخمور یک پیاله ز جام نگاه تو»
🌴بیچاره دل که دیر رسید و تو را ندید
🌴این شرح بینهایت وصل تو را شنید
🌴دیوانه شد به هر طرف دشت میدوید
🌴شاعر رسید و دست و گریبان او کشید
🌴گفتا بیا که بار سفر بسته کاروان
🌴با کودکان کسی نبود یار و همزبان
🥀از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
🥀با عین و سمع و ذوق و بساوایی و مشام
🥀بودیم در بهشت حضور تو صبح و شام
🥀از ما نیاز بود و نبود از تو احتشام
🥀باید حدیث مهر تو را منتشر کنم.
🥀هر کس خبر ز ما نشنیده خبر کنم.
🌴شاعر ولی ضیافت ما را ندید و رفت.
🌴از بس که پا برهنه به صحرا دوید و رفت.
🌴بس خارها که بر قلم او خلید و رفت.
🌴از خون دل سه نقطه به کاغذ کشید و رفت.
🌴من ماندم و بهشت حضور تو نازنین
🌴از شام تا مدینه و پیوسته نقطه چین
#محمد_رضا_جباران
┄┄┅┅❅✨🌷✨❅┅┅┄┄
کانال کلام وحی
https://eitaa.com/kalamevahe
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🎥چطور باید از حضرت ابالفضل العباس ع حاجت گرفت؟!
✨حکایت حاجت گرفتن مرد عراقی از حضرت...👆👆
🎤حجت الاسلام پناهیان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#السلام_علیک_یا_اباالفضل_العباس
┄┄┅┅❅✨🌷✨❅┅┅┄┄
کانال کلام وحی
https://eitaa.com/kalamevahe
👌معجزات زیارت عاشورا
✅ عنایت به اهل قبرستان
✍نقل شده است ،فرد صالح و مومنی همسایه ای داشت که از کودکی با هم بزرگ شده بودند اما شغل و درآمد حرامی داشت. تا اینکه آن همسایه از دنیا رفت و در قبرستان محل دفن شد.
🔸رفیق او که مرد صالحی بود، پس از مدت کوتاهی او را در خواب دید که در وضع خوبی به سر می برد.
🔸 گفت: من از ظاهر و باطنت خبر دارم و شغل تو جز عذاب را نمی طلبد.
🤔کدام عمل تو را به این مقام رسانده؟
🔹 گفت: همانطور است که می گویی. من از وقتی مُردم در بدترین وضع بودم. تا اینکه دیروز همسر اشرف آهنگر را در قبرستان دفن کردند. و به محل قبر اشاره کرد.
👈در شب فوت او، ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) سه مرتبه او را دیدن نمود و در مرتبه سوم به برداشته شدن عذاب از این قبرستان امر کرد. پس از آن، حال ما خوب شد و در نعمت افتادیم.
🔸 آن مرد صالح از خواب بیدار شد و در حالی که اشرف آهنگر را نمی شناخت! پس از پرس و جو، در بازار آهنگرها او را یافت و پرسید: آیا تو همسری داشتی؟
👈گفت: آری؛ دیروز فوت کرد و در فلان قبرستان دفنش کردیم.
🔸پرسیدم: او به زیارت امام حسین (علیه السلام) رفته بود! گفت: نه.
🔸پرسیدم: روضه خوانی می کرد؟
گفت: نه.
🔸پرسیدم: مجلس عزا می گرفت؟ گفت نه! برای چه می پرسی؟ من هم خواب را تعریف کردم.
👈او گفت: آن زن به خواندن #زیارت_عاشورا مواظبت و مداومت داشت.
📙 حکایات عنایات حسینی ص 111
┄┄┅┅❅✨🌷✨❅┅┅┄┄
کانال کلام وحی
https://eitaa.com/kalamevahe
10.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ
🌴ای غریبم
🌴شیب الخضیبم
🌴ای وای حسین، وای حسین وای حسین
┄┄┅┅❅✨🌷✨❅┅┅┄┄
کانال کلام وحی
https://eitaa.com/kalamevahe