eitaa logo
ختم نهج البلاغه
76 دنبال‌کننده
723 عکس
677 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید بودن اینجوریه که شهید چمران میگفت؛ بچه بودم پیرمردی در کوچه روی زمین سرد خوابیده بود و نمی‌توانستم کمکش کنم. آن شب رختخواب آزارم داد از فکر پیرمرد و روی زمین سرد خوابیدم تا شریک رنجش باشم، سرما به بدنم نفوذ کرد و مریض شدم اما روحم شفا پیدا کرد... چه مریضی لذت بخشی! 🌱 اللهم ارزقنا شهادت🥀 @kalammola
⚠️نفس انسان اگر مهار نشود، حتما انسان را زمین میزند. اینکه میبینی برخی آدمهای خوب عاقبت بخیر میشوند، به خاطر بی‌توجهی به خواهش‌های نفس است. باید جلوی نفس را بگیریم. باید تلاش کنیم، باید زحمت بکشیم. 🌹 @kalammola
📌داشتيم ميرفتيم كربلا ! با حجت ته اتوبوس نشسته بوديم ! كلى گپ زديم ! خیلی باهاش شوخی میکردیم تو کربلا همیشه از ما جدا میشد تنهایی میرفت حرم ..... برامون سوال شده بود . 📌آخر ازش پرسیدم چرا همش جدا میشی تنهایی میری؟؟ وسط حرفاش يه دفعه گفت من خيلى دوست دارم شهيد بشم ! از دهنش پريد گفت من شهيد ميشمااا ! 📌من و امير حسينم بهش گفتيم داداش تو شيويدم نميشى چه برسه شهيد ! حلالمون كن حجت چقدر اون شب تو اتوبوس وقتى خواب بودى با دستمال كاغذى كرديم تو گوشت اصلا ناراحت نمیشد 😊 دقیقا محرم سال بعد روز تاسوعا مثل اربابش هر دو دستو سرشو فدای عمه جانما زینب کرد، شهید شد حاجتشو اون سال تو کربلا گرفته بود خوب خبر داشت سال دیگه شهید میشه شد علمدار حلب به نقل از اقا محسن همسفر کربلا شهید اصغری💔 @kalammola
عاشق حضرت رقیه(س) بود، چند روز آخر اقامتش در دمشق مکرر به زیارت حضرت رقیه(س) میرفت شب آخر، چند ساعت قبل از آن انفجار هم به زیارت حضرت رقیه(س) رفته بود، شاید هم حاجت بیست و چند ساله اش را از دختر سه ساله امام حسین(؏) گرفت در همان روزهای شهادتِ حضرت رقیه(س) شهید شد .. 💔 @kalammola
ازهمه خواهران عزیزم و از همه زنان امت رسول الله می خواهم.... @kalammola
در حال شیردادن به مسعود که 6 ماهه بود، داشتم تعزیه می‌دیدم. یهو دلم شکست و اشکم جاری شد. گفتم: خدایا! کاش فرزندی داشتم که در راه امام حسین(ع) فدا شود... اشک چشمم ناخواسته به دهان مسعود چکید ... سال ۶۶ مسعود شهید شد و بدنش مثل امام حسین(ع) تکه تکه گردید. آن شب خوابِ تعزیۀ سالها پیش را دیدم، در عالمِ خواب مسعود توی آغوشم بود که ناگهان پر کشید و به یاران امام حسین(ع) پیوست... @kalammola
2.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽️خاطره عجیب شهید "سید علی اندرزگو" رحمت الله علیه از زبان همسر ایشان : 🥀شهید یک قطعه آتش زغال سرخ شده را کف دستش گرفت و . . . ✅ لازم به ذکر است همسر شهید اندررگو ؛ این زن مومن و مقاوم اهل شهرستان "ورامین" و روستای "ایجدانک" بوده و از مفاخر دیار ۱۵ خرداد می باشد . @kalammola
تـٰازه‌از‌جبھہ‌آمده‌بُود‌،‌نیمہ‌شَـب‌براۍ خوردنِ‌آب‌بیـدار‌شدم‌وَ‌دیدم‌ابراهیـم روۍِ‌فَـــرش‌خوابیـده‌بـٰا‌وجـودۍ‌ڪہ تشـک‌در‌ڪنـٰارش‌بود!! صدایش‌ڪردم‌و‌گفتـم: دآدآش‌چراروۍِ‌فَـرش‌خوابیـدۍ؟ توۍ‌این‌هوا‌سَر‌مـٰامیخـورۍ‌پـٰاشو روۍِ‌تشـک‌بخواب.. اول‌گفـت‌چیزۍ‌نیسـت‌ولۍ‌وقتــۍ اصــــرار‌مرا‌دیـد‌گفـت‌،‌الـٰان‌بچـه‌هـٰا توۍِ‌گیلـٰان‌غرب‌توۍ‌اون‌هواۍِ‌سَرد دآرند‌سختـۍ‌مۍ‌ڪشنـد‌،‌ دوسـت‌دارم‌یڪ‌‌ڪمۍ‌از‌‌سختـۍ‌ آنجـٰا‌را‌حـس‌ڪنـم'! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @kalammola
⭕️خواهرم..برادرم..خیلی حواست به سنگرت باشد ⭕️ چــادرت، غیرتــت، ایــمانت، درست همه و همه را هدف گرفته اند..☝️ دشمن جنگ نرم را از جنگ سخت جدی تر گرفته است.. ❌مبادا تو به بازی بگیری که باخته ای..❌ فرهنگ تو ایمان تو عقیده ی تو همه و همه برای توست و دشمن فقط و فقط به فکر گرفتن آن از توست..‼️ ایمانت را بگیرند دیگر چه داری⁉️ خیلی هواست باشد..دشمن تو جلوی خدای خودش هم ایســتاد..چه برسد به تو...! ⭕️جنگ نرم..جنگ نرم..جنگ نرم.. را جدی بگیرید..⭕️ @kalammola