✨دعایی از امام زمان علیهالسلام برای گرفتاریهای سخت✨
🔻یکی از بزرگان پرهیزکار شیعه به نام حاج شیخ علی مکی نقل میکند:
ایامی بود که به گرفتاری سختی دچار شده بودم و دشمنانم حق مرا پایمال میکردند، تا جایی که ترسیدم حتی جانم را نیز از دست بدهم و مرا بکشند!
همان روزها دعایی در جیب لباسم پیدا کردم، اما کسی آن دعا را به من نداده بود!
خیلی تعجب کردم و متحیر بودم این دعا از کجا به من رسیده...
🔹در عالم رویا امام زمان علیه السلام را دیدم.
👈 حضرت فرمود:
دعایی را که ما به تو دادیم بخوان و به هرکس میخواهی یاد بده!💫
(من به فرمایش حضرت عمل کردم و گره از کارم باز شد)
بعد از آن من بارها این دعا را برای مشکلاتم امتحان کردم و هربار گشایشی سریع در کارم دیدم...
👈 طریقه دعا این است که باید هنگام سحر سه مرتبه، هنگام صبح سه مرتبه و
هنگام شب سه مرتبه خوانده شود.
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ
رَبِّ أَسْأَلُكَ مَدَداً رُوحَانِيّاً تَقوىٰ بِهِ قُوَاىَ اَلْكُلِّيَّةِ وَ اَلْجُزْئِيَّةِ حَتَّى أَقْهَرَ بِمَبادي نَفْسِي كُلَّ نَفْسٍ قاهِرَةٍ فَتَنْقَبِضَ لِي إِشَارَةُ رَقَائِقِهَا اِنْقِبَاضاً تَسْقُطُ بِهِ قُوَاهَا حَتَّى لاَ يَبْقَى فِي اَلْكَوْنِ ذُو رُوحٍ إِلاَّ وَ نَارُ قَهْرِي قَدْ أَحْرَقَتْ ظُهُورَهُ يَا شَدِيدُ يَا شَدِيدُ يَا ذَا اَلْبَطْشِ اَلشَّدِيدِ يَا قاهِر يَا قَهَّارُ أَسْأَلُكَ بِمَا أَوْدَعْتَهُ عِزْرَائِيلَ مِنْ أَسْمَائِكَ اَلْقَهْرِيَّةِ فَانْفَعَلَتْ لَهُ اَلنُّفُوسُ بِالْقَهْرِ أَنْ تُودِعَنِي هَذَا اَلسِّرَّ فِي هَذِهِ اَلسَّاعَةِ حَتَّى أُلَيِّنَ بِهِ كُلَّ صَعْبٍ وَ أُذَلِّلَ بِهِ كُلَّ مَنِيعٍ بِقُوَّتِكَ يَا ذَا اَلْقُوَّةِ اَلْمَتِينَ
👈 اگر مشکل، بسیار سخت و طاقتفرساست بعد از دعا سی مرتبه این ذکر را هم بخواند:
يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ أَسْأَلُكَ اَللُّطْفَ بِمَا جَرَتْ بِهِ اَلْمَقَادِيرُ.
📚 منتخب الأثر، ج ۳، ص ب۲۵۲ به نقل از الکلم الطیب.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
⭕️ بچّههایتان شاید مسلمان شوند، امّا شیعه، نه!
🎙 مرحوم حضرت آیتالله سیّدمحمود مجتهد سیستانی رضواناللهعلیه:
🔸این که پدران پاک شما و مادران پاک شما، تربیتهای نیکویی برای شما میکردند، این که سر درِ خانهها با کاشیهای زیبا مینوشتند:
🔹حُبُّ علیٍّ حَسنَةٌ لا یَضرّ معَها سَیِّئة؛ یا مینوشتند: ولایَةُ عَلیّ بنِ أبِی طالب حِصنیِ فَمن دخَل حِصنی أمِن من عَذابی؛ یا نام پنج تن "علیهمالسّلام" را روی سر درِ خانهها میزدند، این ها همه حساب داشته است!
- شما الحمدلله بالاترین چیزی که خدا در دستگاه هستیاش دارد را، دارید، که آن، #نعمت_ولایت اهلبیت علیهم السلام است.
👈🏻 این [نعمت] ثمره همان مجالس وعظ است، همان کتابهای فضیلت، همان دهههای روضه و جشنهای اعیاد است.
🔸اما اینجوری که شما رفتار میکنید، ممکن است بچّههایتان مسلمان بشوند، امّا شیعه نخواهند شد! من #وظیفه_دارم که بگویم و میگویم!
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
مبادا کاری که اجر و ثواب دارد، زیان به حساب آوری
قَالَ يَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّوْبَخْتِيُّ: مَرَّ رَجُلٌ بِأَبِيالْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام فَقَالَ لَهُ: أَعْطِنِي عَلَى قَدْرِ مُرُوَّتِكَ. قَالَ: لَا يَسَعُنِي ذَلِكَ. فَقَالَ: عَلَى قَدْرِ مُرُوَّتِي. قَالَ: أَمَّا إِذاً فَنَعَمْ، ثُمَّ قَالَ: يَا غُلَامُ! أَعْطِهِ مِائَتَيْ دِينَارٍ، وَ فَرَّقَ علیه السلام بِخُرَاسَانَ مَالَهُ كُلَّهُ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ. فَقَالَ لَهُ الْفَضْلُ بْنُ سَهْلٍ: إِنَّ هَذَا لَمَغْرَمٌ. فَقَالَ: بَلْ هُوَ الْمَغْنَمُ، لَا تَعُدَّنَّ مَغْرَماً مَا ابْتَعْتَ بِهِ أَجْراً وَ كَرَماً. (بحارالأنوار، ج49، ص100 به نقل از مناقب)
يعقوب بن اسحاق نوبختی گفت: مردى از کنار حضرت رضا علیه السلام می گذشت. عرض كرد: به اندازه جوانمردی ات به من ببخش. آن حضرت فرمود: آنقدر برايم مقدور نيست. عرض كرد: پس به قدر جوانمردی من ببخش. فرمود: اين كار اشكالی ندارد. پس به غلامش فرمود که به اين مرد دويست دينار بده. و این کار در حالی بود که در روز عرفه تمام اموال خود را در خراسان بين فقرا تقسيم كرده بود. فضل بن سهل عرض كرد: اين كار موجب زيان است. حضرت رضا علیه السلام فرمود: خیر، این کار موجب سود است. كارى كه موجب اجر و پاداش شود، هرگز نبايد زيان به حساب آوری.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید :
روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت :
یا ابن رسول اللّه! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع هستم. و من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم، که از تامین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم. و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات دهی.
حضرت امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمودند :
پس از آن که نماز عشای خود را خواندی، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام، صلوات بفرست. پس از آن، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید.
آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام برسان.
هنگامی که آن شخص از خواب بیدار گشت، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد. و چون به آن جا رسید، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد. و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت؛ و شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید.
📚 الخرائج والجرائح ، ج ۲ ، ص ۶۶۵ .
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
● کاری که بینی شیطان را به خاک میمالد
🔸جمیل بن دراج میگوید:
از حضرت امام صادق علیهالسّلام شنیدم که فرمودند:
بهترینِ شما بخشندهترین شماست، و بدترینِ شما بخیلترین شمایند،
از جمله كارهاى شایسته نیكى كردن به برادران و كوشش در بر آوردن حاجات آنهاست، که این کار بینی شیطان را به خاک میمالد و موجب دوری از آتش جهنم و ورود به بهشت میشود.
اى جمیل! این حدیث را براى برجستگان از یاران و اصحابت نقل كن!
جمیل مىگوید: گفتم فدای شما گردم، برجستگان از یاران من كیانند؟
فرمود: آنها كه به برادران خود در خوشى و سختى، نیكى میكنند.
سپس فرمود: اى جمیل!
این كار براى شخص ثروتمند آسان است ولى خداوند، احسان نمودن نیازمندان را ستایش نموده و فرموده : «يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (كسانى كه با شدت نیازمندی، دیگران را بر خود مقدم مىدارند، آنان كه خویش را از بخل و حرص نگهدارند، آنان به حقیقت از رستگاران هستند. (حشر/۹)
📚 الکافي ، ج ۴ ، ص ۴۲ ، ح ۱۵ .
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
....یک تاجر اصفهانی
🔸آیت الله سید مرتضی مستجابی:
یه تاجر اصفهانی که من از کودکی می شناختمش و از متدینین بود، برای زیارت رفته بود، عتبات. یه روز بعد از نماز که آسید اسماعیل(صدر) در محراب بوده، این تاجر اصفهانی، کفنش رو به ایشون می ده و می گه: «آقا این روبنویسید».
.
مرسوم بود که چهل و یک مومن، روی کفن چیزی می نوشتند. این فرد هم از آقا اسماعیل می خواد که بنویسه «اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا و انت اعلم به منا». این را می نوشتند.
.
وقتی می نویسه، می گه: «آقا یه جمله دیگه هم بنویسید» -من هم که الان تعریف می کنم، طاقت ندارم بگم، پریشون می شم- این روی حالات روحی خودش به آقا می گه: بنویسید: «بای ذنب قتلت» خب این جمله برای امام حسین (علیه السلام) هم نقل شده. آقا تا شنید، اون قدر خودش رو در محراب زد که غش کرد. یعنی از شدت غم مصیبت ابا عبدالله که به کدام گناه تو رو کشتند.
.
🔸نقل شده پدرشون هم (صدرالدین بزرگ) که برای زیارت به حرم امیرالمومنین (علیه السلام) می رفتند، گاهی در یه فرازی از زیارت، اون قدر تکرار می کرد که غش می کرد. بعد از حرم می آوردنش بیرون. از این حالات داشتند … سجده های طولانی داشتند.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
شخصی خدمتِ امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد. حضرت در بیان راهِ چاره فرمودند : «استغفار کن». شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و ناداری» شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «استغفار کن» .
فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید. حضرت ، به او فرمودند : «استغفار کن».
حاضران باتعجّب پرسیدند : سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟! فرمود : من این توصیه را از خود نگفتم. همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه این آیات سوره نوح را تلاوت فرمودند :
✨ اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَ غَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً ویمدِدکُم بِاَموال و بنین وَیجعَل لَکُم جَنّاتٍ و یجعَل لکم اَنهاراً.
👌 از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران های مفید و پر برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید.
📚 مجمع البیان ، ذیل تفسیر سوره نوح
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
⭕️ سختی های شدید صاحب #عبقات_الانوار در راه دفاع از مذهب
🔹مرا گرفتاریهای نابهنگام درهم ش کست و بر من گردبادها وزید و دردهای #کمر_شکن مرا فرا گرفت؛ حمله ای بعد از حمله ای. مرا غارت کردند و از من همه چیز را گرفتند، یکبار بعد از بار دیگر.
👈 تا اینکه بسیاری از کتابهای گرانبها و نسخه های اصل مرا به غارت بردند؛ کتابهای مهمی که با زحمت دست و #عرق_پیشانی و دادن مال زیاد به دست آورده بودم.
🔸در ظهور این گرفتاری تیره ای که در شهرها شیوع یافته و گلوگیر مردم شده، من{نیز} از نظر معاش به #زحمت افتادم، از زندگی سلب شدم، مکدود المعاش و مسلوب الریاش.
🔹در خانه به زحمت افتادم، تلاش و صبر را از دست دادم، دیگر آرامش و قرار ندارم، سینه ام تنگ شده، راه به جایی نمی یابم... پاهایم در هم پیچیده و نزدیک است که #بمیرم.
🔸چشیدن بر من تلخ شده، راه رفتن بر من #سخت شده، غم زیاد گشته و گوارایی از میان رفته. کمبود و قحطی به حالت خشکی رسیده.
🔹نمیدانم بیرون بیایم یا خود را بگیرم و در خانه بمانم. دیگر از پا افتاده ام، گرفتارم، غارت زده ام، در این کارهای سخت مشوش شدم، و به دردهای #شدید گرفتار شدم، دردهای سخت را میبینم، مانند نوسان آونگ، من هم در چرخش دور، مضطرب میشوم.
🔴 این ناراحتی و درد من بر دنیا نیست! بلکه متاسفم از اینکه نمیتوانم از ائمه معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) دفاع کنم و از کوتاهی #حمایت از ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) میترسم.
🖊 هم چنانکه میترسم این ناراحتیها به من امکان اشتغال به تصنیف کتاب و #ترویج_دین را ندهد و این کار مهم و با طراوت من مانند آن گیاهی باشد که شکوفا میشود و سپس پژمرده میگردد.
👈 وقتی که میبینیم امکان ندارد مشغول شدن به چیزی که قبلا به صورت شبانه روزی به آن مشغول بودیم، پس فایده ای در این زنگی نیست؛ پس زندگی پس از این #بی_ثمر و محرومیّت، دشوارترین پرتگاهاست...
📎 منبع: ترجمه قسمتی از الدرر السنیه، ص ۱۵۰ - ۱۸۰.
✍️ آیا از خود سوال کرده ایم که در این روزگار تکلیف ما نسبت به این مذهب چیست؟ و با این امکانات و سهولت امر، باید برای ترویج و دفاع از ولایت حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) چقدر فعالیت داشته باشیم!
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
⭕️ قدرت علمی کتاب عبقات الانوار و ناتوانی اهل سنّت در پاسخ به آن!
🔹 مشهور است که پس از انتشار عبقات، #علمای_بزرگ_سنی تصمیم گرفتند ردّی بر آن بنویسند. حاکم سنّی آن منطقه هم به آنان گفته بود به شما پول و امکانات میدهم به شرط آن که زمانی را برای به سرانجام رسیدن این ردیّه، مشخص کنید.
🔸آنها هم پس از معیّن کردن زمان مشخصی برای به پایان بردن ردیّه، شروع به کار کردند و حاکم وقت نیز برابر با قولی که داده بود، پول و امکانات در اختیار آنها قرار داد.
🕐 وقتی که زمان تعیین شده به سر آمد، حاکم کسی را نزد آنها فرستاد تا از فرجام کار آگاه شود. بزرگ آن گروه در پاسخ درخواست حاکم گفته بود: ما در برابر عبقات الأنوار دو راه داریم:
1️⃣ یا تمامی منابع اهل سنّت را که میرحامد حسین در کتاب خود بدان ها استشهاد کرده، جمع کنیم و به دریا بریزیم.
2️⃣ یا همگی اظهار تشیّع کنیم! چرا که ما قادر نیستیم بر این کتاب، ردیّهای بنویسیم.
📎 منبع: نزهة الخواطر تألیف عبدالحیّ ندوی از علمای اهل سنت.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
🔸حضرت عبدالعظیم به امام جواد(علیه السلام) عرض می کند: از احادیث جدّتان برایم بگویید. حضرت از قول امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
.«...لو تکاشفتم ما تدافنتم؛اگر بدیهای پوشیده شـما بـر همدیگر افشا و آشکار می شد، یـکدیگر را دفـن نمی کردید».
.
🔸حضرت عبدالعظیم گوید: از امام خواستم بیشتر برایم بگوید. فرمود:
.
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): إنکم لن تسعوا الناس بـأموالکم، فـسعوهم بطلاقة الوجه و حسن اللقاء...؛ شما هرگز نمی توانید با داراییهایتان مردم را به خود متوجه سـازید، پسـ بکوشید آنـان را با چهره گشاده و خندان و برخوردی خوش جذب کنید، زیرا شنیدم از رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) که می فرمود: شـمانمی توانید مردم را بااموالتان جذب کنید؛ پس آنان را بااخلاقتان جذب کنید.
.
🔸به امام جواد عرض کردم: ای فـرزند رسول خدا، بیشتر بـرایم بـفرمایید. از قول امام علی(سلام الله علیه) فرمود: «مَنْ عَتَب علی الزمان طالَتْ مَعْتَبَتُه؛ کسی که به زمان خود خشمگین گردد ناراحتی اش طولانی خواهد شد».
.
🔸عرض کردم: اضافه بفرمایید. فرمود: قال امیرالمؤمنین (علیه السلام): «مجالَسَةُ الأشرار تـُورثُ سُوءَ الظّنِ بالأخیار؛ همنشینی با افراد پست، باعث بدگمانی به خوبان است ».
.
🔸حـضرت عـبدالعظیم از حـضرت امام جواد(علیه السلام) درخواست حدیث بیشتر دارد و آن حضرت از قول امام علی(علیه السلام) نـقل می فرماید: «بئس الزاد إلی المعاد، العدوان علی العباد؛ زور و ستم بر مردم، بد توشه ای است برای فردای قیامت».
.
🔸پس از درخواست بیشتر، این جمله را از امام عـلی(علیه السلام) نـقل می فرماید: «قیمة کلّ امری ءٍ ما یُحْسِنُه؛ ارزش هر کس به اندازه چیزی است کـه آن را خـوب مـی داند و در آن مهارت دارد.
.
🔸از امام جواد درخواست کـردم بیشتر بگوید. فرمود: «...قـال امـیرالمؤمنین (علیه السلام): التدبیر قبل العمل یؤمنک مـن النـدم؛ تدبیر و دوراندیشی قبل از شروع کار، مانع پشیمانی تو است».
.
🔸گفتم: بیشتر بفرمایید. اظـهار داشـتند: «قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): من وَثِقَ بـالزمانِ صـُرِعَ؛ کـسی که به روزگـار خـود اعتماد کند، محکم بـه زمـین خواهد خورد».
🔸گفتم: زیادتر بیان فرمایید. فرمود: «قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): قِلّة العِیال إحدی الیسارین؛ کـم اهـل و عیالی، یکی از دو آسانی است».
.
🔸گفتم: بـیشتر بـفرمایید. بیان داشـت: «قـال امـیرالمؤمنین(علیه السلام): مَنْ دَخَلَهُ العُجب، هـَلَک؛ هر که دچار خودپسندی شود، نابود خواهد شد».
.
🔸خواستم اضافه فرماید. فرمود: «قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): مـَنْ أیـقن بالخَلَف جادَ بالعطیّة؛ هر که یـقین داشـته بـاشد، خـدا جـای انفاقها را پُر می کند و بـه مـالش برکت می دهد، خوب بذل و بخشش می کند».
.
🔸عرض کردم بیشتر بفرمایید. فرمود: «قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): مَن رضِیَ بـالعافیة مـمّن دُونـَه رُزِق السّلامَة ممّن فوقَه؛ هر که در فـکر عـافیت و تـندرستی و آسـایش زیـردستانِ خـود باشد، از طرف فرادستان خود آسایش ببیند».
.
🔸در پایان، حضرت عبدالعظیم به حضرت امام جواد(علیه السلام) عرض می کند: از این سخنان کمال بهره را بردم و همین اندازه برایم بس است.
.
🔸مسند عبدالعظیم حسنی، ح 69؛ عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 1، ص 58؛ أمالی صدوق، ص 531.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
تبری از دشمنان اهلبیت
زکریا بن آدم، یکی از یاران امام رضا علیه السلام، می گوید: در خدمت امام رضا علیه السلام بودم که امام جواد علیه السلام در حالی که کمتر از چهار سال داشت وارد شد. سپس سرش را به سوی آسمان بلند کرد و مدتی طولانی در اندیشه فرو رفت.
امام رضا علیه السلام فرمود: جانم به فدایت، چرا تفکرت طولانی شد؟
امام جواد علیه السلام پاسخ داد: به برخوردهایی می اندیشم که با مادرم فاطمه سلام الله علیها شد. سوگند به خدا، آنان را از قبرشان بیرون می آورم و بدنهایشان را می سوزانم. آنگاه خاکسترشان را به باد می دهم و در دریا می ریزم.
در این هنگام امام رضا علیه السلام او را نزدیک خویش آورد و میان دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم فدایت، تو شایسته امامت هستی.
منابع:
بحار الانوار، ج 50، ص 59.
#داستان_و_عبرت
#تبرّی
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
از جمله نامه های امام جواد علیه السلام، نامه ای است که علامه مجلسی از کافی نقل می کند، که صیدلانی گفت: با مردانی از اهل سجستان و بست در سفر مکه بودیم، سال اول خلافت معتصم بود، در طواف کعبه حضور امام جواد علیه السلام رسیدیم عرض کردم مردی است که به ولایت و دوستی شما متکی و علاقمند است، ولی اهل دیوان است و من هم باید خراجی به او بپردازم، اگر شما به او نامه ای مرقوم فرمائید که به من احسان کند، موجب سپاس و تشکر است.
امام علیه السلام فرمود من او را نمی شناسم.
عرض کردم من او را می شناسم و اطمینان دارم که از شیعیان و ارادتمندان شما و برادران ایمانی ما می باشد و نامه شما به حال او مفید خواهد بود.
امام علیه السلام کاغذ برداشت و این نامه را به او نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم اما بعد فان موصل کتابي هذا ذکر عنک مذهبا جمیلا و ان لک من عملک ما احسنت فیه فاحسن الی اخونک و اعلم ان الله عزوجل مسائلک عن مشاقیل الذر و الخردل؛
این شخص که نامه مرا به تو می رساند از تو نقل کرد که تو مذهب نیکو و پسندیده ای داری و این که اعمال تو مورد تحسین و رضایت خاطر مردم است، تا بتوانی نسبت به برادران دینی خود نیکی کن و بدان که خداوند عزّوجلّ در قیامت هر ذرّه و خردلی از عمل نیک را فراموش نمی کند. »
راوی گفت: وقتی به سجستان رسیدم، خبر این نامه را به والی آنجا حسین بن عبد الله نیشابوری داده بودند در دو فرسخی شهر به استقبال ما آمد چون نامه حضرت را به او دادم آن را بوسید و به چشم کشید و گفت حاجت تو چیست؟ گفتم: مالیاتی باید به دیوان محاسبات شما بدهم. گفت: آن را بخشیدم و تا من والی اینجا هستم، خراج از تو مطالبه نمی کنم. آنگاه از وضع زندگی من پرسید، چون جریان کار خود را برای او گفتم، به من محبّت بیشتری کرد و نوشت مادام العمر از مالیات معاف باشم و تا زنده بود، صله و احسانش نسبت به من قطع نشد.
کافی،ج 5،ص 211-111-بحار،ج 05،ص 78.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
⭕️ دعائی که شیخ بهائی (رحمه الله) با آن قرضش را پرداخت کرد!
- روایت مشهوری در کتب حدیثی، از جمله در امالی شیخ صدوق «رحمة الله علیه» وارد شده که در آن، امام باقر «سلام الله علیه» از قول پدرگرامیشان امام سجاد «سلام الله علیه» و ایشان از حضرت سیّدالشّهداء امام حسین «سلام الله علیه»،
💰و آن حضرت از لسان مبارک امیرالمؤمنین «سلام الله علیه» نقل می کنند که فرمود: دِین و قرضی داشتم و برای آن به محضر رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلّم» عرض حال کردم.
👈🏼 پیامبر گرامی «صلی الله علیه و آله و سلّم» فرمودند بگو: «اللَّهُمَ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ»؛ قرض تو هرچقدر هم که زیاد باشد، پروردگار متعال آن را ادا می فرماید.
[امالی الصدوق، ص ۳۸۸]
🔹معنای این دعای مجرّب این است که: پروردگارا، من را به وسیلۀ حلالت، از حرام خویش بی نیاز کن و با #فضل و بخشش خود، مرا از هرچه غیر توست، بی نیاز فرما.
🔸این دعا، در برخی کتب با یک جملۀ اضافه تر نقل شده که آن هم جملۀ خوبی است. می فرماید: «اللَّهُمَ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِطاعَتِکَ عَنْ مَعْصیَتِکَ وَ بِفَضْلِكَ عَنْ مَّنْ سِوَاكَ».
[مصباح الکفعمی، ص ۱۷۰]
- به هر حال، روایت بسیار #ارزنده است و محتوای والایی هم دارد.
✍🏼 مرحوم شیخ بهایی «رحمة الله علیه» در چهل حدیث، این روایت را نقل کرده و به دنبال آن می گوید:
🔹بدهکار بودم، قرض من هم خیلی زیاد بود و #مبالغ_سنگینی برای آن ذکر می کند. بستانکارها هجوم آورده بودند و سخت گیری می کردند.
🔸 من راه و چاره ای نداشتم و به ذکر: «اللَّهُمَ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ» متوسّل شدم، به صورتی که هر روز صبح بعد از نماز صبح و گاهی بعد از سایر نمازها این دعا را می خواندم. سپس خداوند متعال از راهی که گمان نداشتم، بدهی و قرض های من را ادا کرد.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
شستن پای حواریون توسط حضرت عیسی علیه السلام
.
به شما حاجتی است؟
گفتند: چکار کنیم؟
عیسی از جای خود حرکت کرد و پاهای حواریون را شستشو داد. عرض کردند: یا روح الله! ما سزاوارتریم که پای شما را بشوییم!
فرمود:سزاوارترین مردم به خدمت کردن، عالم است.
این کار را کردم که تواضع کرده باشم، شما هم تواضع را فراگیرید و بعد از من در بین مردم فروتنی کنید،ان طور که من کردم و بعد فرمود: به تواضع حکمت رشد می کند نه با تکبر، چنان که در زمین نرم گیاه می روید نه در زمین سخت کوهستانی.
رساله ی حقوق امام سجاد،ص232 .
.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
🔶علامه محمد تقی مجلسى، پدر علامه محمد باقر مجلسی (صاحب بحارالانوار) حكايت میکند كه:
روزى قصد كردم به عتبات عاليات بروم، ابتدا به نجف اشرف رفتم. وقتى خواستم به حرم حضرت على (سلام الله علیه) بروم، آمادگى روحى لازم براى حضور در آن مرقد مطهّر را در خود احساس نكردم. بنابر اين، تصميم گرفتم تا ده شبانه روز با توسّل و راز و نياز به درگاه الهى، آمادگى لازم را كسب كنم.
.
🔶روزها در حالى كه روزه بودم، در وادی السّلام مقام امام زمان (سلام الله علیه)- به دعا و راز و نياز با پروردگار میپرداختم و شبها در رواق مطهّر حضرت على (سلام الله علیه) عبادت میكردم. بدين ترتيب، در اين مدّت به حرم حضرت على (سلام الله علیه) داخل نشدم و ادب حضور را مراعات كردم و فقط از دور به آن حضرت سلام میدادم.
.
🔶بعد از گذشت نُه روز، در شب دهم حالت كشف براى من حاصل شد. ديدم در سامرا هستم و امام زمان (سلام الله علیه) بر مزار پدر بزرگوارشان زيارت میخوانند. وقتى حالت كشف تمام شد، در همان موقع، پياده از نجف به سوى سامرّا حركت كردم.
.
🔶پس از چند روز زيارت و عبادت در آنجا، به زعم اينكه آمادگى لازم را به دست آورده بودم، میخواستم به سوى نجف اشرف حركت كنم كه در يك حالت روحانى چشمم به جمال امام زمان (سلام الله علیه) روشن شد و آن حضرت را ديدم كه بر مزار پدرشان به خواندن دعا و زيارت مشغولاند. همانجا ايستادم و به شيوه مداحان، زيارت جامعه را خواندم.
.
🔶سپس آقا فرمودند: «بيا اينجا!» ابهّت و شكوه آقا مرا گرفته بود، به طورى كه نمى توانستم قدم بردارم. حضرت با دست مبارك اشاره كردند و فرمودند: «بيا بنشين!» من هم آهسته خدمت امام رسيدم. آن بزرگوار دست مبارك خود را روى كتف من گذاشتند.
.
🔶و فرمودند:
«نِعمَ الزّيارَة هَذِه؛ چه زيارت خوبى است!»
.
🔶عرض كردم: «آقا اين زيارت از جدّ بزرگوارتان، امام هادى (سلام الله علیه) است؟» امام زمان (سلام الله علیه) در حالى كه به مزار مبارك عسكريين (سلام الله علیهم) اشاره كردند، فرمودند: «بله!» در آن موقع سؤالهايم را از آن حضرت پرسيدم و تلطّفها ديدم و لذّت بردم و بعد از آن با آمادگى كامل به زيارت امیرالمومنین (سلام الله علیه) شتافتم.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
💠 در محضر حضرت امام محمد باقر صلوات الله علیه
📜 قال الأسود بن کثیر: شکوت الی محمد بن علی، الحاجه و جفاء الأخوان...
فقال علیه السلام:
"بئس الأخ، أخ یرعاک غنیأ و یقطعک فقیرأ"
🔸أسود بن کثیر گوید: خدمت حضرت باقر علیه السلام از ناداری و احتیاج و ظلم و جفاء برادران [برادران دینی و دوستان] گفتم...
🔹فرمودند: چه بد دوست و برادری است!
👈🏼 برادری که در زمان #ثروت و آسایش همراه و یاور است، اما در وقت فقر و #تنگدستی رابطه خود را قطع می نماید.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
به امام باقر علیه السلام گفتم:
_ ای مولا و ای فرزند فرستادهی خدا، مگر همهی شما امامان قیام کنندگان به حق نیستید؟
حضرت با لحنی سرشار از اطمینان فرمود:
_ چرا، ای ابوحمزه ثمالی! همهی ما اینگونهایم.
پرسیدم:
_ پس چرا تنها امام دوازدهم، قائم نامیده شده است؟
امام باقر علیه السلام پاسخ داد:
_ زیرا هنگامی که جدم، حسینبن علی علیه السلام شهید شد، فرشتههای آسمان به شدت گریستند و با ناله و اندوه به پروردگار گفتند:
«خداوندگارا! آیا آنان را که برگزیدهترین آفریدهات را کشتند، به حال خود رها میکنی؟»
خداوند بلند مرتبه به آنان پیام داد که:
«آرام باشید! به عزت وجلالم سوگند که از آنان انتقام خواهم گرفت، هرچند پس از گذشت زمان و روزگار درازی باشد»
سپس پرده و حجاب را از دیدگانشان برداشت و فرزندان حسین علیه السلام را که وارثان مقام امامت بودند، به آنان نشان داد فرشتگان از نگریستن به این صحنه خرسند شدند و دیدند که یکی از امامان به نماز ایستاده است.
سپس خداوند به فرشتهها فرمود: «این پیشوای قائم، از آنان انتقام خواهد گرفت»
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
لذا تصميم گرفتم كه ديگر روز عرفه به كربلا مشرّف نشوم و من وقتى اين مطالب را براى مردم در اصفهان مى گفتم: آنها باور نمى كردند و يا پشت سر من حرف مى زدند.
تا آنكه تصميم گرفتم، كه ديگر با كسى از اين مقوله حرف نزنم و مدّتى هم چيزى براى كسى نگفتم، تا آنكه يك شب با همسرم غذا مى خورديم، صداى در حياط بلند شد رفتم در را باز كردم ديدم شخصى مى گويد: جعفر حضرت “صاحب الزّمان” (عليه السّلام) تو را مى خواهد
من لباس پوشيدم و در خدمت او رفتم مرا به مسجد جمعه در همين اصفهان برد، ديدم آن حضرت در صفه اى كه منبر بسيار بلندى در آن هست نشسته اند و جمع زيادى هم خدمتشان بودند من با خودم مى گفتم: در ميان اين جمعيت چگونه آقا را زيارت كنم و چگونه خدمتش برسم؟
ناگهان ديدم به من توجّه فرمودند و صدا زدند جعفر بيا من به خدمتشان مشرّف شدم فرمودند چرا آنچه در راه كربلا ديده اى براى مردم نقل نمى كنى؟
عرض كردم: اى آقاى من! آنها را براى مردم نقل مى كردم ولى از بس مردم پشت سرم بدگوئى كردند تركش نمودم.
حضرت فرمودند: تو كارى به حرف مردم نداشته باش تو آن قضيّه را براى آنها نقل كن تا مردم بدانند كه ما چه نظر لطفى به زوّار جدّمان حضرت “ابى عبداللّه الحسين” (عليه السّلام) داريم.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
در مورد سخاوت و انفاق آیت الله شیخ زین العابدین مازندرانی نوشته اند:
تا می توانست قرض می کرد و به محتاجان می داد و هر وقت که بعضی از هند به کربلا می آمدند قرض های او را می دادند.
روزی بینوایی به خانه او رفت و از او چیزی خواست.
شیخ چون پولی نداشت، بادیه مسی منزل را برداشت و به او داد و گفت: این را ببر و بفروش.
دو سه روز بعد وقتی اهل منزل متوجه شدند بادیه نیست فریاد کردند که بادیه را دزد برده است.
صدای آنان به گوش شیخ رسید، فریاد برآورد که: دزد را متهم نکنید، بادیه را من برده ام.
☘ در یکی از سفرها که شیخ به سامرا می رود، در آن جا بیمار می شود. میرزای شیرازی از او عیادت می کند و او را دلداری می دهد.
شیخ می گوید: من نگرانی از مرگ ندارم، نگرانی من از این است که بنا به عقیده ما امامیه، وقتی می میریم روح ما را به امام عصر عرضه می کنند.
اگر امام سؤال بفرمایند: شیخ ما به تو بیش از این اعتبار و آبرو داده بودیم که بتوانی قرض کنی و به فقیران بدهی، چرا نکردی؟ من چه جوابی به آن حضرت بدهم؟!
می گویند: میرزای شیرازی پس از شنیدن این حرف متأثر شد و به منزل رفت و هر چه وجوهات شرعی در آن جا بود میان مستحقان تقسیم کرد .
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
مرحوم آیت الله عبدالقائم شوشتری:
پیر مرد روستایی از اطراف خراسان برای زیارت عتبات عالیات مشرف شده بود. در همان ایام یکی از علمای کربلا در خواب محضر مبارک حضرت سید الشهداء رسیده بود و حضرت به ایشان فرموده بودند:
فردا برو به فلان مسافرخانه و یک پیر مرد کشاورز خراسانی که به زیارت آمده به ایشان بگو که زیارتش را قبول کردیم.
فردا صبح آن عالم بزرگوار می آید و پیر مرد را پیدا می کند و پیام حضرت را نیز به ایشان می رساند. و به ایشان می گویند که شما چکار کرده اید و چه زیارت نامه ای را خوانده اید که مورد تأیید حضرت واقع شده است.
پیر مرد می گوید من اصلاً سواد ندارم که زیارت نامه بخوانم و کسی هم برایم زیارت نامه نخوانده است.
عالم به ایشان می گوید: وقتی وارد حرم شدی چکار کردی؟
می گوید: هیچی فقط وقتی دیدم که هیچ کاری نمی توانم بکنم، سواد ندارم که زیارت نامه بخوانم کسی هم نبود برایم زیارت نامه یا روضه بخواند، دلم سوخت و به زبان محلی یک شعر برای حضرت گفتم و آن این است:
سنگ و کلوخ و درمنه
بهر حسین گریه منه
[سنگ و کلوخ و گیاه از برای حسین گریه میکنند]
*درمنه=نوعی_گیاه_تلخ
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
................مادر متوکل
کلینی با سند خود از ابراهیم بن محمد طاهری نقل میکند که گفت:
متوکل در اثر دملی که درآورد بیمار شد و نزدیک به مرگ رسید، کسی جرات نداشت که آهن به بدن او برساند [، و آن را عمل کند]، مادر متوکل نذر کرد: اگر او بهبودی یافت، از دارایی خود اموال بسیاری برای امام هادی علیه السلام بفرستد. .
.
فتح بن خاقان [وزیر و نویسنده متوکل،] به متوکل گفت: ای کاش نزد این مرد [امام هادی علیه السلام]، میفرستادی و راه درمان را از او میخواستی، زیرا او راه معالجهای را که سبب گشایش تو شود میداند، متوکل شخصی را نزد حضرت فرستاد، و او بیماریش را برای حضرت علیه السلام توضیح داد، سپس برگشت و گفت: دستور داد پشگل آویزان به پشم دنبه گوسفند را بگیرند، و با گلاب خمیر کنند و روی دمل بگذارند، چون این معالجه را به آنها خبر داد همگی مسخره کردند. .
.
فتح گفت: سوگند به خدا که او به آنچه میگوید داناتر است، آن را آماده کردند و بر روی دمل گذاشتند، متوکل را خواب ربود و آرام گرفت، سپس سر باز کرد و هر چه [چرک و خون] داشت بیرون آمد، مژده بهبودی او را به مادرش دادند، او ده هزار دینار [در کیسهای نهاد و] نزد حضرت علیه السلام فرستاد، و مهر خود را بر آن زد.
متوکل چون از بیماری بهبود یافت بطحائی علوی نزد او سخن چینی کرد که برای امام هادی علیه السلام پول و اسلحه میفرستند، و او به سعید دربان گفت: شبانه بر او حمله کن، و آنچه مال و سلاح نزد او میبینی بردار و نزد من بیاور. .
.
ابراهیم بن محمد میگوید: سعید دربان به من گفت: شبانه به خانه حضرت علیه السلام هجوم بردم، و با نردبانی که همراه داشتم به پشت بام رفتم، سپس چند پله پایین آمدم، و در اثر تاریکی ندانستم چگونه به خانه راه یابم، ناگاه صدا زد: ای سعید! همانجا بایست تا برایت شمع بیاورند، چند لحظه بعد شمع آوردند، من پایین آمدم، و حضرت علیه السلام را دیدم که لباس و کلاه پشمی در بر دارد، و جانمازی حصیری در برابر اوست، یقین کردم نماز میخواند، به من فرمود: اتاقها در اختیار تو، من اتاقها را تفتیش کردم و چیزی نیافتم، در اتاق خود حضرت، کیسه پر از پول مادر متوکل را دیدم که مهر او به آن خورده بود، و نیز کیسه سر به مهر دیگری، به من فرمود: جانماز را هم بررسی کن، چون آن را بلند کردم شمشیری ساده و در غلاف را دیدم، آنها را برداشتم و نزد متوکل بردم، چون نگاهش به مهر مادرش افتاد، از پی او فرستاد، و او نزد متوکل آمد.
یکی از خادمان ویژه به من خبر داد که مادر متوکل به او گفت: من در بیماری تو چون ناامید شدم نذر کردم: اگر خوب شدی از دارایی خود ده هزار دینار برای او بفرستم، آن را فرستادم، و این که روی کیسه است مهر من است متوکل کیسه دیگر را گشود دید در آن چهارصد دینار است، پس کیسه پول دیگری بر آنها افزود و دستور داد تا همه را برای او ببرند، من کیسه های پول و شمشیر را به حضرت برگرداندم، و عرض کردم: سرورم! [این رفتارها] بر من ناگوار است، فرمود: «آنان که ستم کردند به زودی پی میبرند که بازگشتشان به کجاست!».
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
⭕️ گنج های ما، که اروپاییان از آن خبر خواهند داد...
🎙 آیت الله بهجت "رضوان الله علیه"
💠 در مدرسه شیرازی سامرا که بغدادی ها و اهالی کاظمین در سوم رجب (روز وفات امام هادی علیه السلام) روضه داشتند، واعظی پیرمرد - که سیدی لاغر اندام، بلند بالا و مورد اهمیت فراوان بود - به منبر رفت، واقعا منبری بود!
🔸تمام منبر او #روایات بود! بنده نه قبل از او، و نه بعد از او مانند او را ندیده ام. از اول تا آخر سخنرانی اش، کلمه ای غیر از روایت در منبر نگفت و خیلی تحفظ داشت که از روایت تعدی نکند.
🔹هرگاه روایت مشکل می خواند، بلافاصله با روایتی دیگر آن را توضیح و شرح می داد و معنای روایت را نیز با روایت بیان می کرد. نوعا هم به تناسب، روایات کوتاه و قصار می خواند.
👈🏻 واقعا کمال است که انسان یک ساعت صحبت کند و از خود هیچ نگوید! و الآن تعجب می کنم که او مصیبت را چگونه خواند!
- بله عکسش را هم دیده ایم که در منبری حتی یک روایت هم نبود، جز این که آمریکا چنین و شوروی چنین!
🔸ما هنوز خوابیم، چه طور نعمت هایی را که در اختیار داشتیم به واسطه #ناسپاسی و کفران از دست دادیم، مگر این که از اروپا برای ما خبر بیاید که آن چه در خانه دارید گنج است!
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
💢 آنان که خاک را به نظر #کیمیا کنند!
🔰 ابوهاشم جعفرى گفت: در خدمت حضرت #امام_على_النقى علیه السلام از سامراء خارج شديم؛ به ديدار قافلهاى میرفت كه قرار بود بيايند ولى قافله دير كرد.
یک زين اسب را براى امام گذاشتند؛ حضرت روى آن نشستند، من نيز از مَركب خود پياده شدم و مقابل آن جناب نشستم.
💬 شروع به صحبت فرمود؛ من از #تنگدستى و ناراحتى خود شكايت كردم. دست انداخت و مقدارى از ريگهایى كه بر آن نشسته بود را برداشت و به من داد و فرمود: با اين ریگها به زندگیت وسعت بده ولى این امر را از دیگران بپوشان؛ من نیز آن را پنهان كردم.
✨ از آنجا برگشتيم؛ وقتى نگاه كردم ديدم ریگها مثل آتش میدرخشد؛ #طلا ى سرخ رنگى است!
‼️ زرگرى به منزل خود بردم و به او گفتم اين طلا را برايم آب كن. زرگر طلا را ذوب كرد و گفت: طلاى به اين خوبى نديده بودم با اينكه به صورت ريگ است؛ از كجا اين را آورده اى؟ واقعا #شگفت_انگيز است!
📚 اعلام الورى، ج۲، ص۱۱۸؛ دُرالنظيم، ص۷۲۷؛ كشف الغمه، ج۳، ص۱۹۲.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
⭕️ چون او، الغدیر را نوشته است!
💠آیت الله شبیری زنجانی :
🔸آقایی ـ که از مخالفینِ آقای امینی بود و تا آخر هم مخالف ایشان باقی ماند ـ از آقای آشیخ محمّد طاهر شبیری خاقانی که مرجع تقلید بود، نقل میکرد که:
- آشیخ محمد طاهر در سفر مکه، صحرای محشر را در خواب میبیند و میبیند که امیرالمؤمنین "علیه السلام" ساقی کوثر است و شیعیان هم صف کشیدهاند تا از حضرت آب بگیرند.
🔹آشیخ محمد طاهر هم داخل صف میشود. ناگهان میبیند آقای امینی آمد و بدون صف از حضرت امیر "علیه السلام" آب گرفت و رفت.
👈🏼 آشیخ محمد طاهر میگفت: من هم از صف بیرون آمدم و جلو رفتم که از حضرت آب بگیرم...
- به من گفتند: برو داخل صف! گفتم: الآن این آقا آمد و بدون صف آب گرفت.
⭕️ گفتند: چون او #الغدیر نوشته است.
🔸جالب این است که شخصی که خواب را دیده بود، تا پیش از دیدن خواب، از مخالفین آقای امینی بود، و ناقل دوم کسی بود که تا آخر هم با آقای امینی مخالف بود...
🔍 منظور این است که کتاب الغدیر آقای امینی مقبول حضرت امیر "علیه السلام" واقع شده است.
📎 منبع: جرعهای از دریا، ج۲، ص۶۰۳.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
مرحوم حاج شیخ محمدشفیع جمی فرمود :
سالی عید غدیر نجف مشرف بودم وپس از زیارت به سمت جم مراجعت کردم وایام عاشورا در حسینیه اقامه مجلس تعزیه داری حضرت سیدالشهدا علیه السلام نمودم و روز عاشورا سخت مشتاق زیارت آن بزرگوار شدم واز آن حضرت در رسیدن به این آرزو استمداد نمودم واز حیث اسباب عادة محال به نظر می رسید.
همان شب در عالم رؤیا جمال مبارک حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام وحضرت سیدالشهدا علیه السلام را زیارت کردم حضرت امیرالمؤمنین به فرزند خود فرمود : چرا حواله محمدشفیع نمی دهی؟
فرمود : همراه آورده ام ، پس ورقه ای به من مرحمت فرمود که در آن دو سطر از نور نوشته بود واز هر دو طرف هم مساوی بود ، چو نظر کردم دیدم دو بیت شعر است که نوشته شده وبا اینکه اهل شعر نبودم به یک نظر از حفظم شد:
از مخلصان درگه آن شاه لو کشف
اسمش محمد است وشفیع از ره شرف
توفیق شد رفیق رود سوی کربلا
با آنکه اندکیست برگشته از نجف
فرمود : چون بیدار شدم با کمال بهجت ویقین به روا شدن حاجت بودم وبحمد الله در همان روز وسایل حرکت میسر شد وبه سمت کربلا حرکت کرده وبه آن آستان مقدس مشرف شدم .
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04