eitaa logo
انجمن ادبی کلمات
147 دنبال‌کننده
88 عکس
15 ویدیو
2 فایل
محفل شعر گروهی از بانوان شاعر اصفهانی عصرهای چهارشنبه نشانی و زمان دقیق جلسات را از ادمین کانال بپرسید: @Sepidar213
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 ۲۳مین جلسه‌ی انجمن ادبی کلمات (ویژه بانوان) 🔰 با حضور آقایان مدعو 💡 شعرخوانی و نقد شعر 📝 همراه با ارائه‌ی مباحثی پیرامون شعر کهن و معاصر 🔆 پنج‌شنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲ ⏰ از ساعت ۵ونیم تا ۷ونیم عصر 🏛 چهارباغ خواجو، کتابخانه ابن‌مسکویه @kalemaat
🔹 مباهله با خود آورد به هنگامه عزیزانش را بر سر دست گرفته‌ست نبی جانش را عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند به صف‌آرایی آن پنج نفر خیره شدند پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده آفتابان ازل تا به ابد تابنده دفترم غرق نفس‌های مسیحایی شد گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد با طمانیۀ خود راه می‌آمد آرام دست در دست یدالله می‌آمد آرام دست در دست یدالله چه در سر دارد حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد ایها الناس من از پارۀ تن می‌گویم دارم از خویشتن خویش سخن می‌گویم آن‌که هر دم نفسم با نفسش مأنوس است آن‌که با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم او علی هست و محمد من و او خویشتنیم نه فقط جسم، علی روح محمد باشد یک‌تنه لشکر انبوهِ محمد باشد... @kalemaat
Homaye_Rahmat(www.irtanin.com).mp3
916.6K
🌿 علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را... @kalemaat
💢 ۲۴مین جلسه‌ی انجمن ادبی کلمات (ویژه بانوان) 📝 ارائه‌ی مباحثی پیرامون شعر عاشورایی 💡 شعرخوانی و نقد شعر 🔆 سه‌شنبه ۲۷ تیرماه ۱۴۰۲ ⏰ از ساعت ۵ونیم تا ۷ونیم عصر 🏛 طبقه‌ی دوم حسینیه‌ی هنر اصفهان @kalemaat
🔹 آب حیات کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد محفل اشک برای تو فراهم باشد روضه‌ات آب حیات است برایم، ای کاش در دلم تا نفسی هست محرم باشد آبرویی بده آن‌قدر که تا آخر عمر تا سری هست فقط پیش شما خم باشد مرگ صدبار مبارک‌تر از آن روزی که در دلم ذره‌ای از مهر شما کم باشد خاکِ نفرین شده آن است که در ماتم تو خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد @kalemaat
۱. حسینِ علی (درود خداوند بر او) کتاب «حسینِ علی» تنها کتاب غیرشعری استاد محمدحسین مهدوی‌سعیدی (م.موید) است که اول بار توسط شرکت چاپ و نشر بین‌المللی در سال 1386 منتشر شد. محمدحسین مهدوی‌ سعیدی که با تخلص شعریِ م. مؤیّد شناخته می‌شود، متولد 1322 در نجفِ اشرف است و از شاعران مدرن و موج نو به حساب می‌آید. شعرهای او از دهه‌ 40 در مجلات ادبی به چاپ رسیده، اما نخستین مجموعه شعرش با نام «مگر با لبخنده‌ ماه» در سال 1373 روانه بازار کتاب شده است. «گلی اما آفتابگردان» دومین دفتر از شعرهای منتشرشده‌ اوست که جایزه‌ شعر امروز ایران (کارنامه) را به دست آورده است. «تو کجاست؟»، «سیماب‌های سیمین» ، «پروانه‌ بی‌خویشیِ من»، «نرگسِ هنوز»، «بی‌خوانشِ پرندگان»، «سه‌بار می‌گویم گل سرخ»، «دستاسِ هنوز می‌چرخد»(مجموعه شعر فاطمی)، «به سپیدیِ تاج‌محل» ، «پندار آبی» (طرح‌واره‌ها) ،«زیر درختِ آفتاب» و «درخشش شبانه سیب سایه» از دیگر دفتر شعرهای م. مؤید به شمار می‌روند. موید در کتاب «حسین علی» در فصل‌هایی متعدد و کوتاه به روایت واقعه عاشورا می‌پردازد کتاب از حرکت امام از مدینه آغاز می شود و با شهادت حضرت اباعبدالله الحسین به پایان می رسد. کتاب «حسینِ علی» در مقایسه با کتاب‌های دیگر در این زمینه دارای ویژگی‌های منحصر به فرد زیادی است. مهمترین ویژگی کتاب مستند بودن روایات آن است. کتاب در عین حال که از لحاظ ادبی اثری ارزشمند و قوی است ولی از لحاظ روایات تاریخی نیز متکی بر منابع متعدد و موثقی است و در پایان هر فصل از این منابع نام برده شده است. دیگر ویژگی‌های کتاب « حسینِ علی» نثر منحصر به فرد موید است. موید که خود دارای تحصیلات حوزوی است و بر زبان عربی تسلطی کامل دارد در این کتاب کمتر از لغات عربی استفاده کرده است و سعی نموده در این مقتل‌گونه‌ی فارسی، جایگزین‌های مناسب و هنرمندانه‌ای برای لغات و عبارات عربی بیاورد و ترجمه‌ای بدیع از احادیث و روایات ارائه کند و آخرین نکته این که در بعضی از فصل‌های کتاب شعرهایی در قالب های کلاسیک نو از موید در رثای سالار شهیدان و یارانشان آورده شده است که خواندنشان خالی از لطف نیست. کتاب «حسینِ علی» (درود خداوند بر او) در ششصد و ده صفحه در اختیار علاقمندان ادبیات عاشورایی قرار دارد. بخش ابتدایی فصل شصت وهفت با عنوان «کربلا، چرایی گزینش» : «کربلا، همان جای که حسینِ علی در آن کشته شد -خداوند پذیره اش گردد- در سوی خشکیِ سرزمینِ کوفه است حُر آن گروه را واداشت در همان جا فرود آیند، بی آب و آبادی. و این بیست و سومین جایِ فرودِ او بود. و آن روز، روز پنج شنبه بود؛ روزِ دوم محرّم سالِ شصت و یک. و حُر با سپاهیانش کنار او فرود آمد. سیّد* فرماید: و چنین شد که هرگاه رفتن می‌آغازید، بازش می‌داشتند گاهی، و هم پایش می‌شدند گاهی دیگر؛ تا به کربلا رسید. و این دوّمِ محرم بود. و چون بدان جا رسید، فرمود: «نام این سرزمین چیست؟» گفتند: «کربلا» فرمود: «فرود آیید؛ به خدا سوگند! اینجاست جای فرودمان و جایِ فروریختنِ خون‌مان. به خدا سوگند! اینجاست نگاره‌های گورهای‌مان. به خدا سوگند! اینجاست شکنجگاهِ به بند گرفتار آمدنِ بانوانِ‌مان. نیایم -درود خداوند بر او- چنین مرا فرمود. پس فرود آمدند و توش و بُنه در سویی از فرات نهادند و خرگاهِ حسین برای خاندان و پسران و دخترانش برپا شد. همچنین خرگاهِ برادران و عموزادگان برپاشد کنارِ خرگاهِ او؛ و خرگاهِ یاران و همراهان نیز. و حُر فرود آمدِ حسین را در کربلا، برای عبیدالله نوشت. ——————————————————- * سید بن طاووس، مؤلف مقتل لهوف » @kalemaat
۲. پدر،عشق، پسر کتاب « پدر،عشق، پسر» داستان کوتاهی است به قلم سید مهدی شجاعی نویسنده معاصر که سی و پنجمین چاپ آن توسط انتشارات کتاب نیستان روانه بازار نشر شده است. کتاب « پدر عشق پسر» دربردارنده فرازهایی از زندگی حضرت علی اکبر علیه‌السلام است. نکته جالب در رابطه با این کتاب راوی آن است، «پدر، عشق، پسر» از دید عقاب، اسب حضرت علی‌اکبر(ع) روایت می شود و مخاطب راوی در داستان، لیلی‌بنت‌ابی‌مرّه مادر گرامی حضرت علی‌اکبر(ع) است. فصول کتاب با عنوان «مجلس» نامگذاری شده و داستان متشکل از ده مجلس است که در هر مجلس، عقاب با زبانی عاطفی و دلنشین، صحنه‌ای از زندگی حضرت علی‌اکبر(ع) را روایت می‌کند و مجالس پایانی، به شهادت حضرتش در کربلا اختصاص دارد. گفتنی است که هر برش از زندگی حضرت که در مجالس ده‌گانه نمایانده می‌شود، در انتهای هر مجلس به گونه‌ای به واقعه‌ی کربلا مربوط و منتسب می‌شود و بدین ترتیب، تمام مجالس رنگ عاشورایی خود را حفظ می‌کند. سید مهدی شجاعی در زمینه نثر و داستان آئینی و به خصوص عاشورایی از پیشتازان این عرصه محسوب می شود و کتاب‌های زیادی در این زمینه منتشر کرده است که از این میان می‌توان به کتاب‌های : «کشتی پهلو گرفته» (فرازهایی از زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها)، «آفتاب در حجاب» (فرازهایی از زندگی حضرت زینب علیهاسلام)، «سقای آب و ادب» (زندگی حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام) اشاره کرد. «پدر، عشق، پسر» در هشتاد و هشت صفحه منتشر شده است. بخشی از کتاب : «و... اما حسین (ع)، نزدیک‌ترین، محبوب‌ترین و دوست داشتنی‌ترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوبتر‌هایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی‌اکبر(ع) دلش را آتش زده بود که: «یا ابة لا ابقانی الله بعدک طرفه عین.» «پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد. پدر جان! دنیای من، آنی پس از تو دوام نیاورد. چشمهای من، جهان را پس از تو نبیند» چه خوب شد که نبودی لیلا! کدام جان می‌توانست در مقابل این مناسبات عاشقانه دوام بیاورد؟ تو می‌خواستی کربلا باشی که چه کنی؟ که برای علی‌اکبر مادری کنی؟ که زبان بگیری؟ گریبان چاک دهی؟ که سینه بکوبی؟ که صورت بخراشی؟ که وقت رفتن از مهر مادری سرشارش کنی؟ که قدم‌هایش را به اشک چشم بشویی؟ یادت هست لیلا! یکی از این شب‌ها را که گفتم: «به گمانم امام، دل از علی‌اکبر نکنده بود.» به دیگران می‌گفت دل بکنید و ر‌هایش کنید اما هنوز خودش دل نکنده بود! اگر علی‌اکبر این همه وقت تا مرز شهادت رفت و بازگشت، اگر از علی اکبر به قاعده‌ی دو انسان خون رفت و همچنان ایستاده ماند، همه از سر همین پیوندی بود که هنوز از دو سمت نگسسته بود. پدر نه، امام زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه زمین بگریزد؟! نمی‌شود. و این بود که نمی‌شد. و... حالا این دو می‌خواستند از هم دل بکنند. امام برای التیام خاطر علی‌اکبر، جمله‌ای گفت. جمله‌ای که علی اکبر را به این دل کندن ترغیب کند یا لااقل به او در این دل کندن تحمل ببخشد: «به زودی من نیز به شما می‌پیوندم.» آبی بر آتش! انگار هر دو قدری آرام گرفتند.» @kalemaat
۳. فتح خون کتاب «فتح خون» اثری است روایی از وقایع عاشورا شصت و یک هجری از سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی است که توسط انتشارات واحه تجدید چاپ شده است. این کتاب یکی از متفاوت ترین کتاب های نویسنده سری کتاب های «آینه جادو» است. کتاب های که تا به حال از شهید آوینی منتشر شده است بیشتر در حوزه رسانه و تحلیل مسائل اجتماعی جهان معاصر است آوینی در این کتاب با فرم و بیانی جدید به روایت و همچنین تحلیل حرکت امام حسین از مدینه به سمت کربلا پرداخته است و در بسیاری از موارد به مسائل جهان امروز نقبی زده است. متن كتاب‌، از دو قسمت كلي تشكيل شده است‌. قسمت اول كه متن اصلي كتاب است‌، به شرح و بيان وقايع و توصيف ماجراهای پيش‌آمده از رجب سال 60 تا محرم سال 61 هجري مي‌پردازد؛ و پاره دوم كه از زبان «راوي‌» روايت مي‌شود، تحليل و رازگشايي همان وقايع و ماجراهاست و در واقع بخش برجستة كتاب نيز همين است‌. «فتح خون»‌ در ده فصل روايت مي‌شود: آغاز هجرت عظيم‌، كوفه‌، مناظرة عقل و عشق‌، قافلة عشق در سفر تاريخ‌، كربلا، ناشئة‌الليل‌، فصل تمييز خبيث از طيّب (اتمام حجت‌)، غربال دهر، سيارة رنج و تماشاگه راز. و نکته دیگر آنکه شهيد آويني بخش اعظم «فتح خون‌» را در محرم سال 1366 به رشتة تحرير درآورد و در سالهاي بعد، آن را ويرايش و تكميل كرد. اما فصل دهم كتاب كه بايد به وقايع ظهر عاشورا مي‌پرداخت‌، ناتمام مانده‌است‌. گويي آويني اين فصل را در عمل و با شهادت خويش به پايان رسانده‌ است‌. «فتح خون» در صد و چهل و چهار صفحه و با قیمت هشت هزار تومان توسط انتشارات واحه منتشر شده است. بخشی از کتاب «فتح خون» به روایت راوی: « راوی: قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا... این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد. ... و تو ، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان ، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی... یاران! شتاب کنید ، قافله در راه است . می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهکاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند . آدم نیز در این قافله ملازم رکاب حسین است ، که او سرسلسله خیل پشیمانان است ، و اگر نبود باب توبه ای که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است ، آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان ، در این برهوت گمگشتگی وا می ماند.» @kalemaat
۴. فراموشان کتاب «فراموشان» اثری است در حوزه ادبیات عاشورایی از داوود غفارزادگان نویسنده نام‌آشنای معاصر که توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است. داوود غفارزادگان از نویسندگان با سابقه معاصر است که تا به حال آثار متعددی از وی چه در زمینه ادبیات بزرگسال و چه در زمینه ادبیات کودک و نوجوان منتشر شده است. کتاب «فراموشان» نیز یکی از آثار وی در حوزه ادبیات نوجوان است که در داستان‌هایی جداگانه ولی به‌هم‌پیوسته به وقایع عاشورا می‌پردازد. یکی از نکات قابل توجه در رابطه با این کتاب، راویان آن افرادی هستند که تا به حال کمتر به آنها پرداخته شده است افرادی نظیر: تامه؛ والی مدینه، همسر زهیر بن قین، یکی از سربازان حر بن یزید ریاحی و… نکته دیگر درباره این کتاب، نحوه روایت نویسنده است. تاکنون در مقاتل، حادثه عاشورا و وقایع قبل و بعد آن، در یک روایت کلی و یکپارچه بیان می‌شد. نهایتا با یک فصل‌بندی، بخش‌های مختلف این ماجرا از هم تفکیک می‌شد، اما کل واقعه در قالب یک روایت بود. در حالی‌که غفارزادگان این واقعه را به شکل داستان‌هایی جداگانه دیده است که هر کدام هم راوی خود را دارند. این داستان‌ها وقتی کنار هم چیده می‌شوند، کلیت حادثه کربلا و شهادت امام حسین(ع) را ترسیم می‌کنند، ولی به‌تنهایی نیز دارای مزیّت و معنا هستند. قسمتی از کتاب «فراموشان» در ادامه آمده است: «می‌بینید که با من چه کردند؟ میان زباله‌ها نشسته‌ام و زخم‌هایم را با سفال می‌تراشم. گفتند که طاقت بوی ناخوشایندم را ندارند و زخم‌های کریهم را نمی‌خواهند ببینند. زن و فرزندانم را از من دور کردند و مرا آوردند در این مزبله رها ساختند. برادر زنم آورد! آن کفتار پیر سگ‌کش. می‌دانید! وقتی از شما سگان یکی هار می‌شود، اوست که می‌آید برای کشتنش. و مرا چون سگی هار آورد و اینجا رها کرد. هرچه نالیدم و التماس کردم، گوش نداد. می‌گفت: وقت مردنت رسیده، قیس! و از روی گاری پرتم کرد میان زباله‌ها. همه بودید و دیدید. ایستاده بودید بالای بلندی و زبان سرختان بیرون بود. این قدر نزدیکم نشوید! چه می‌خواهید از جانم؟ مگر من لاشه‌ام که می‌خواهید بدریدم؟ کمی عقب‌تر بروید! نفستان که به صورتم می‌خورد، می‌لرزم... لااقل بگذارید سینه‌ام را خالی کنم! مگر فقط من بودم؟ کدام یک از این کوفیان نبودند؟ همه آنجا بودند. آنهایی که توان جنگیدن نداشتند، مثل شما ایستاده بودند بالای بلندی. منتظر بودند که کار یکسره شود. من میان سربازان بودم. همه آمده بودند برای غارت. همه بودند. من هم یکی از آنها. وقتی نامه نوشتند که «بیا ای حسین»، من هم بودم. مگر آنها نبودند که مسلم را تنها گذاشتند و گماشتگان پسر مرجانه در کنج درِ خانه طوعه او را به سنگ و تیر مجروح کردند و گرفتند؟! یادشان رفته وقتی مسلم از مسجد بیرون آمد، هیچ یک از آنها پشت سرش نبود! مگر من او را غریب و تنها در کوچه‌های تاریک رها کردم؟ مگر همه نخزیدند به کنج خانه‌ها، که من هم نرفته باشم؟ خب، زن و فرزند داشتم و از پسر زیاد، مثل شما سگان می‌ترسیدم. مگر یادم رفته بود که پدرش با پدران ما چه کرد؟ آنها را از همین نخل‌های کوفه به دار آویخت و دست و پایشان را برید. عبیدالله پسر عمو بود! با شمشیر آخته و انبان پر از طلا آمده بود و من یکی از این مردمان، بیشتر نبودم...» @kalemaat
۵. نامیرا کتاب «نامیرا» رمانی در حوزه ادبیات عاشورایی از صادق کرمیار نویسنده و کارگردان معاصر است که اول بار در سال 1388 توسط انتشارات کتاب نیستان منتشر شد. پیرنگ اصلی رمان «نامیرا» داستان عاشقانه دختر و پسری از اهالی کوفه است که در متن وقایع عاشورا قرار می گیرند و بدون منفعت‌طلبی‌های روز‌افزون مردم کوفه به دنبال حقیقت هستند. اما در میان رفتارهای متناقض سرداران بزرگ کوفه، بین حمایت از امام حسین(ع) و یا وفاداری به یزید سرگردانند. صادق کرمیار که پیش از این بیشتر به عنوان فیلمنامه‌نویس و کارگردان شناخته می شود در چند سال اخیر با انتشار چند رمان و داستان، خود را به عنوان یک داستان‌نویس جدی نیز مطرح کرد. از دیگر آثار کرمیار می‌توان به رمان‌های غنیمت، دشت‌های سوزان و درد اشاره کرد. بخشی از رمان «نامیرا»: «...مرد ایستاد و دوباره رو به عبدالله برگشت. عبدالله به سوی او رفت. گفت: «من هم پسر فاطمه را شایسته‌تر از همه برای خلافت می‌دانم، اما در حیرتم که حسین چگونه به مردمی تکیه کرده که پیش از این، پدرش و برادرش، آن‌ها را آزموده‌اند و اکنون نیز به چشم خویش دیدم کسانی را که او را دعوت کردند، به طمع بخشش‌های ابن‌زیاد چگونه به پسر عقیل پشت کردند و هانی را تنها گذاشتند. به خدا سوگند تردید ندارم که این مردم حسین را در مقابل لشکر شام تنها خواهند گذاشت. یزید به خونخواهی ابن‌زیاد خون‌ها خواهد ریخت.» مردم آرام گفت: «آیا حسین بن علی اینها را نمی‌داند؟!» «اگر می‌داند، پس چرا به کوفه می‌آید؟» مرد گفت: «او حجت خدا بر کوفیان است که او را فراخواندند تا هدایت‌شان کند.» عبدالله گفت: «چرا در مکه نماند، آن هم در روزهایی که همه‌ی مسلمانان در آن‌جا گرد آمده‌اند. آن‌ها نیاز به هدایت ندارند؟» مرد گفت: «آن‌ها که برای حج در مکه گرد آمده‌اند، هدایت‌شان را در پیروی از یزید می‌دانند و یزید کسانی را به مکه فرستاد تا امام را پنهانی بکشند، همانطور که برادرش را کشتند. و اگر ما را در خلوت می‌کشتند، چه کسی می‌فهمید امام چرا با یزید بیعت نکرد؟» عبدالله گفت: «می‌توانست به یمن برود یا مصر یا به شام برود و با یزید گفتگو کند.» مرد گفت: «اگر معاویه با گفتگو هدایت شد، فرزندش هم هدایت می‌شود؛ و اما اگر به یمن یا به مصر می‌رفت، سرنوشتی جز آنچه در مکه برایش رقم زده بودند، نداشت. اما حرکت او به کوفه، آن هم با اهل‌بیت، بیش از هر چیز یزید را از خلافتش به هراس خواهد انداخت و مسلمانان را به فکر.» خواست برود لختی مکث کرد و دوباره رو به عبدالله برگشت و گفت: «و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی‌کنم، که تکلیف خود را از حسین می‌پرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای هدایت می‌خواهم. و من... حسین را برای دنیای خویش نمی‌خواهم، که دنیای خویش را برای حسین می‌خواهم. آیا بعد از حسین کسی را می‌شناسی که من جانم را فدایش کنم؟» و رفت. عبدالله مات ماند. وقتی مرد دور شد، عبدالله لحظه‌ای به خود آمد. برگشت و اسب خویش را آورد و مرد را صدا زد: «صبر کن، تنها و بی‌مرکب هرگز به کوفه نمی‌رسی!» مرد ایستاد و افسار اسب را گرفت و گفت: «بهای اسب چقدر است؟» «دانستن نام تو!» مرد سوار بر اسب شد: «من قیس بن مسهر صیداوی هستم. فرستاده‌ی حسین بن علی!» و تاخت. عبدالله مانند کسی که گویی سال‌ها در گمراهی بوده و تازه راه هدایت را یافته بود، به زانو نشست و سرش را میان دست‌ها گرفت...» @kalemaat
۶. ماه به روایت آه کتاب «ماه به روایت آه» یکی از جدیدترین آثار ابوالفضل زرویی نصرآباد شاعر و نویسنده معاصر است که به فرازهایی از زندگی حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) می‌پردازد. ابوالفضل نصرآباد پیش از این به عنوان یکی از مطرح‌ترین طنزپردازان معاصر شناخته می‌شد که هم در شعر و هم نثر آثار قابل توجهی از وی منتشر شده است ولی با انتشار «ماه به روایت آه» جلوه‌ی دیگری از توانایی‌های وی برای مخاطبان ادبیات نمایان شد. هرچند که پیش از این چندین شعر جدی از وی به صورت پراکنده در نشریات مختلف منتشر شده است (که یکی از آنها قصیده‌ی زیبایی برای حضرت ابوالفضل‌العباس‌(ع) با مطلع: « شراره می‌کشدم آتش از قلم در دست/ بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟ » است.) ولی «ماه به روایت اه» را می‌توان اولین کار جدی ابوالفضل زرویی نصرآباد طنزپرداز به حساب آورد. زرویی نصرآباد در «ماه به روایت آه» در دوازده فصل جداگانه با دوازده راوی مختلف به ناگفته‌هایی از قبل و بعد از شهادت پرچمدار کربلا می‌پردازد. به جز یک راوی (زید بازرگان) تمام راویان کتاب (مسلم بن عقیل ، فاطمه کلابیه ، حضرت زینب ، امام حسین علیه السلام ، ام‌کلثوم ، لبابه ، عبدالله بن ابی محلّ ، کزمان ، شبث بن ربعی ، سرجون و عبیدالله بن عباس) شخصیتهای واقعی اند. بخش زیر از زبان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) روایت می شود: «کجاست برادرم؟ کجاست یاورم؟ کجاست عباس؟ امروز پیش از همه، اجازه نبرد خواستی. گفتم: عباسم! اذا مضیت تفرق عسکری... اگر از دستم بروی، سپاهم از هم می‌گسلد. نورچشمم علی‌اکبر، یادگار برادرم قاسم، تمام یاران، برادران، برادرزادگان و خواهرزادگانمان را پیش تو فرستادم. عزیزترینم! تا تو بودی امید و رغبت و انگیزه حیات هم بود... آنگاه که همه رفتند با چشمانی اشکبار و لحنی ملتمسانه آمدی که: «مولای من! به خدا که جگرم از داغ رفتگان می‌سوزد و زندگی را بی‌اینان خوش نمی‌دارم. آقای غریب و بی‌کسم، بگذار بجنگم!» بگذارم بجنگی؟ تو آخرین امید و عزیزترین کس حسینی. تو ماه خاندان بنی‌هاشمی. تو جگربند و تکیه‌گاه منی. اگر گزندی به وجود نازنینت برسد چه؟ اگر زنان و اطفال خیمه‌گاه خبردار شوند که به تو چشم زخمی رسیده، بند دل و رشته امیدشان پاره می‌شود... نه برادرم، نه امیدم، نه... جنگ نه، اما کودکان تشنه‌اند. اگر می‌توانی، تنها قدری آب... آه، آه، آه...عباسم! آیا در خوابی که امید بیداریت را داشته باشم. بر من دشوار است که تو را به زمین تفته غرقه به خون بنگرم. الان انکسر ظهری و قلت حیلتی و شمّت بی عدوی. حال، کمرم شکست و رشته تدبیرم گسست و دشمنم به زبان شماتت در بست ...» @kalemaat
۷. شمّاس شامی کتاب «شمّاس شامی» یکی از رمان‌های مجید قیصری از نویسندگان مطرح معاصر است که چاپ سوم آن توسط نشر افق در اختیار علاقمندان ادبیات قرار گرفته است. مجید قیصری «در شمّاس شامی» با نگاهی کاملا جدید و بدیع به سراغ واقعه عاشورا رفته است که مهمترین امتیاز کتاب به حساب می‌آید. راوی کتاب، خادم جالوت سفیر روم در شام است . سفیر روم در دربار شام، طی اتفاقات بعد از ماجرای کربلا ناپدید می‌شود، و کل کتاب نامه‌های خدمتگزار او(شماس) به مامور امپراتوری روم است که برای پیگیری این قضیه به شام آمده. شماس واقعه را از زمانی که زمزمه‌های شورش علیه خلیفه در شام پیچیده بود، تا ورود اسرا به دربار یزید و کمی بعد از آن نقل می‌کند. در حقیقت در «شمّاس شامی» حوادث عاشورا از زبان شخصی خارجی است که شناخت چندانی از اوضاع و احوال اعراب و مسلمانان ندارد. بخشی از کتاب در ادامه آمده است : « جنگ هنوز تمام نشده داستان‌های بسیاری از کشته‌ها و اسرا شنیده می‌شد که باورش برای من کمی سخت بود. اما این داستان بین راهبان دیر، دهان به دهان می گشت. شاید اخبار به این علت زودتر از جاهای دیگر به دیر و راهبان می‌رسید که آنها بیشتر به امور ماوراء طبیعی علاقه دارند تا امور طبیعی. همان طور که طبیعت راهبان دیر اقتضا می کند، انتظار می رفت از همان ابتدای شورش، کاری به جنگ و نتیجه جنگ نداشته باشند و این برای من که آدمی دست‌پرورده‌ی سیاست و استدلال بودم، سخت عجیب می‌آمد. این اخبار کمتر از یک هفته پس از خاتمه جنگ بر سر زبان‌ها افتاده بود. می‌گفتند تعداد شورشیان کم تر از دویست تن بوده. راهبان دیر می‌گفتند این چگونه جنگی بوده است که ناراضیان خلیفه‌ی جوان، زن و بچه‌های خود را به میدان درگیری آورده‌اند؟ آن چه راهبان دیر از احوال شورشیان شنیده بودند بیش تر به آوارگی و بی‌خانمانی می‌مانست تا شورش علیه خلیفه! با این جنبه از حرکت شورشیان کاری ندارم، حرف و نقل‌هایی که بعد از جنگ شروع شده بود بسیار شنیدنی‌تر بود. در آن حال که اخبار مربوط به اسرا را می‌شنیدم به این فکر می‌کردم که لشکریان خلیفه که توانسته بودند. به ضرب تیغ شمشیر صدای مخالفان خود را قطع کنند، حالا به چه حربه‌ای می‌خواستند جلوی شایعات بعد از جنگ را بگیرند؟ اخباری که در دل راهبان دیر (ما کافران) رسوخ کرده بود، با مسلمین که دیگر معلوم است چه می‌کند! به عنوان نمونه می‌گفتند: «وقتی که سربازان محافظ اسرا، سر فرمانده دشمنان خلیفه‌ی جوان را روی تخته سنگی گذاشته‌اند تا استراحت کنند، چکه‌ای خون تازه بر تخته سنگی چکیده و از دل سنگ، خون تازه‌ای جوشیدن گرفته!» وقتی این داستان را برای سرورم تعریف کردم، می دانید چه گفتند؟ گفتند: «هم چون سر مبارک حضرت یحیای نبی...» @kalemaat
۸. راز سر به مهر کتاب «راز سر به مهر» برگزیده سی و پنج سال ادبیات عاشورایی در ایران با گردآوری و تنظیم حسین حداد توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. «راز سر به مهر» در بردارنده بیست و پنج داستان کوتاه از نویسندگان سال‌های بعد از انقلاب اسلامی است که از این میان می‌توان از نویسندگانی چون: سید مهدی شجاعی، داوود غفارزادگان، محمد رضا بایرامی، فریدون عموزاده خلیلی، میثاق امیر فجر، مجید شاه حسینی، سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) و سید محمد سادات اخوی اشاره کرد. نکته قابل توجه در رابطه با کتاب «راز سر به مهر» داستانی از قیصر امین پور شاعر شناخته شده معاصر با عنوان «شبیه، شبیه، شبیه» است که اول بار در کتاب «طوفان در پرانتز» (انتشارات برگ 1365) منتشر شد. کتاب «راز سر به مهر» در دویست و سی و پنج صفحه در اختیار مخاطبین داستان عاشورایی قرار دارد. بخشی از داستان «شبیه، شبیه، شبیه» از قیصر امین پور: «من دیر رسیدم. شبیه حضرت عباس می‌خواست به میدان برود. حتی از «حر» هم دیرتر رسیده بودم! اما گویا هنوز هم دیر نشده بود. شبیه شمر با کلاه خود و شمشیر و زره، در میدان جولان می‌داد و وقیحانه به قصد خود اعتراف می‌کرد. سمت راست میدان، اهل حرم و سبز پوشان ایستاده‌اند و سمت چپ، سرخ‌پوشان. چقدر نزدیک و چقدر دور! مشکل بود تا باور کنم که اینجا کربلا و امروز عاشورا است؛ ولی شبیه بود! شبیه حضرت عباس از امام اذن میدان می‌خواست. امام در زمینه شور می‌خواند و شبیه عباس با شور پاسخ می داد؛ اما سرخ‌پوشان همه خارج از دستگاه و بی‌تحریر می‌خواندند. من خیلی دلم می‌خواست امام را ببینم؛ اما دور بود و چهره اش را خوب نمی‌دیدم. امام با دست مبارک، بر تن شبیه عباس کفن پوشاند. شبیه عباس برق‌آسا به قصد آب بر اسب جَست. اسب بال گرفت و تماشاگران غوغا کردند. همه چیز معمولی؛ تا اینکه ناگهانی زنی از میان جمعیت تماشاگر بیرون پرید. تنم لرزید. زن زمین خورد. از زمین برخاست ؛ یا حضرت عباس! زن سیاه‌پوش با کودک در آغوش! همین که از صف تماشاگران جدا شد به میدان رسید. خدایا، هیچ وقت میدان اینقدر نزدیک نبوده است! در یک قدمی! زن به میدان زد. سراسیمه می‌دوید. ناگهان ایستاد. خم شد. مشتی خاک برداشت، به سر خود زد و به سر کودکش نیز. همچنان سراسیمه می‌رفت. چه می‌خواهد بکند؟ قرار نبود کسی از صف تماشاگران به میدان برود...» @kalemaat
هدایت شده از بهشتیان
🔰 ♦️محفل شعر تاسوعایی 🔺 با حضور شاعران آیینی اهل‌بیت علیهم‌السلام 🗓️ پنجشنبه ، ۵ مردادماه ، از ساعت ۱۱:۰۰ 📍حسینه انصارالحسین علیه‌السلام مهربانی بی کران او را استثنایی نیست، هرکسی‌ در این‌ آغوش جای‌خود رادارد... 🔺هیئت انصارالحسین(علیه‌السلام) 🔻موسسه فرهنگی شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی (ره) 🔰 @beheshtyian
🚩 تقارن اولین سال شروع به کار را با محرّم حسینی به فال نیک می‌گیریم؛ به این امید که پرچم شاعران عاشورایی همواره با شور و شعور برافراشته باشد؛ بحق اباالفضل العباس. @kalemaat
۹. آنجا که حق پیروز است کتاب «آنجا که حق پیروز است» یکی از سه‌گانه‌های عاشورایی پرویز خرسند نویسنده و شاعر نام‌آشنای معاصر است که یازدهمین چاپ ان توسط انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است. پرویز خرسند با کتابهای «آنجا که حق پیروز است»، «برزیگران دشت خون» و «مرثیه ای که ناسروده ماند» از پیشگامان عرصه ادبیات آئینی و عاشورایی محسوب می شود. وی در «آنجا که حق پیروز است» با رویکردی کاملا مستند به سراغ واقعه عاشورا رفته است ولی در عین حال زبان و بیانی ادبی و هنرمندانه دارد. گفتنی است که بخش هایی از این کتاب در کتب درسی مدارس نیز آورده شده است. کتاب «آنجا که حق پیروز است» در دویست و بیست و چهار صفحه در بازار کتاب موجود است. بخشی از کتاب «آنجا که حق پیروز است» : «…حسین به سوی مرگ می‌شتابد و می‌رود تا سینه را آماج پیکان دشمن سازد. آیا همراهی‌اش کنیم؟ آیا ما همچون او از همه چیز بگذریم و با پای خود به کام مرگ رویم؟ یا به زندگی‌مان بیندیشیم و جان خود را حفظ کنیم؟… این فکر و اندیشه در مغز همه به وجود آمد و به معارضه پرداخت: در آن دوردستها شرف هست و افتخار، عظمت است و پاکی، اما پایی راهوار و نیرویی شگرف و قلبی آهنین می‌خواهد و اینجا سکوت است و سکون، آسایش است و لذت، پول است و شهرت و تنها رسیدن به این‌ها فقط به چند کرنش و تعظیم و اظهار چاکری و عبودیت احتیاج دارد. کدام‌یک را باید انتخاب کرد؟ آیا نیرویی هست که به راه افتد؟ آنجا که خورشید بی‌دریغ به همه جا نور می‌پاشد. آنجا که حق حکومت می‌کند. آنجا که … و آنجا که انسان‌ها آزاد زندگی می‌کنند و زنجیربافان از بیکاری در حال مرگند. راهی بس دشوار دارد. تنگه‌های مرگ باز و گشوده‌اند، کویرهای خشک دامن گسترده‌اند، گرگان گرسنه دهان باز کرده‌اند و سنگلاخ‌ها به انتظار نشسته‌اند تا پاهای برهنه‌ی پیشروان را در هم شکافند و از راهشان بازدارند، اما در برابر عشقی بزرگ و مقدس، تاب مقاومت ندارند. اگر آرزوی چنان دیاری در دل خانه کرده، باید از این راه پرخطر گذشت و نمی‌توان گذشت مگر این‌که عشق خدا به دل، و شمشیر آزادگی در دست گرفت….» @kalemaat
۱۰. طلسم سنگ کتاب «طلسم سنگ» مجموعه نثرهای عاشورایی مرحوم دکتر سید حسن حسینی شاعر و پژوهشگر معاصر است که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. سید حسن حسینی از شاعران شناخته شده انقلاب اسلامی است که اشعار زیادی با مضامین انقلابی در سالهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس سروده است وی پس از سالهای دفاع مقدس به صورت جدی به شعر آئینی روی آورد و در اوائل دهه هفتاد مجموعه شعر عاشورایی « گنجشک و جبرئیل» از وی منتشر شد که جریان تازه‌ای درحوزه شعر عاشورایی به راه انداخت. حسینی علاوه بر شعر در حوزه‌های مختلف نثر نظیر نقد ، ترجمه و نثر ادبی نیز فعالیت داشت و چند اثر نیز در این زمینه منتشر کرد. مجموعه نثرهای عاشورایی «طلسم سنگ» اول بار در سال هزار و سیصد و هشتاد ودو منتشر شد و در بردارنده یازده نثر عاشورایی پیوسته است که در جای‌جای آن برای زیباتر شدن کار و همچنین تاثیر‌گذاری بیشتر از اشعار شاعران کلاسیک استفاده شده است. عناوین کتاب عبارتند از: چهل سال در چهار ثانیه، راز ماندگاری کربلا، تصویرنامه شقایق، در ذکر شام عاشورا، نمایی از شهادت حر، با چنگ‌های خمیده قامت، دستهایی از این دست، تنهایی امام پس از شهادت همه یاران، فصلی با سالار صبوران، با چارمین چکاد و هفت منزل تا بهار کربلا. بخشی از نثر «با چنگ‌های خمیده قامت» در ادامه آمده است: « راوی: چگونه بود که کلام امام همام جز در جان حرّ نگرفت؟ سروش: گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ورنه هر سنگ و گِلی لؤلؤ و مرجان نشود! راوی: مگر باران نبود که می‌بارید از ابر کریم گلوی حسین؟ سروش: باران بود و از جان حر، شکوفه‌های ابدی برکشید و در شوره‌زار جان «تن بندگان» زمانه، جز بر خار و خس نیفزود! راوی: مگر می شود آفتاب عالم‌تاب را ندید! سروش: آن که پشت به آفتاب ایستاده است، جز سایه خود را نمی‌بیند! لشکریان عمر سعد در رکاب راهنمای گمراهشان، پشت به آفتاب صدای حسین(ع) تاختند و جز سایه «خود» که سایه شیطان است ندیدند! راوی: در واپسین‌دم، حر با مولای خود چگونه دم زد؟ سروش: عرض کرد: ای زاده‌ی نبی خدا! آیا از من راضی شدی؟ ‌ راوی: حسین چه گفت؟ سروش: سالار کربلا فرمود: آری از تو راضی شدم! تو به راستی که حر و آزاده‌ای، همان گونه که مامت تو را آزاده نامید! راوی: پس از رستگاری حر، جوانان بسیاری به میدان شدند و مردانه جنگیدند و حریم رسول الله را از هجوم اشقیا در امان داشتند! تا آنکه نوبت به پیران رسید. راوی: شگفتا پیران پیرو به میدان در آمده‌اند؟ سروش: پیرو و جوان ز هم نکند فرق، شور عشق اینجا فلک به قد دو تا رقص می‌کند! راوی: گویا مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهرند که با قامت کمانی، شمشیر حمایل کرده‌اند و به قصد اذن میدان به محضر امام می‌رسند! سروش : اذن میدان می‌طلبند و امام این پیران را از جهاد معاف می‌دارد. راوی: می‌پذیرند! سروش: آه از نهادشان بر آمده به زبان حال عرضه می‌دارند: قدّ خمیده‌ی ما سهلت نماید اما بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد... @kalemaat
🌷 آخرین اجرا یادم آمد محرّم آن‌سال  عشق با ما قرار تازه گذاشت  حکم آماده باش لغو شد و  هیچ‌کس میل بازگشت نداشت    دسته‌ی دوستان اهل ادب  تحت فرمان شاعری بودند  همگی اهل یک حسینیه  تعزیه‌خوان ماهری بودند    خیمه‌سوزان عصر عاشورا  همه آتش شدند، آه شدند   دسته‌ی دوستان تعزیه‌خوان  گل میدان صبح‌گاه شدند    چند روزی گذشت و شکر خدا  حکم آماده‌باش هم آمد  روح از جسم و هوش از سر برد  بوی عطری که از حرم آمد    شب حمله به حکم فرمانده  اهل آن دسته انتخاب شدند  اولین راهیان آن میدان  پیشتازان فتح باب شدند    شب دل‌دادگان دریادل   شب رزمندگان عاشق بود  گریه‌ی آن‌شب مخالف‌خوان  با معین‌البُکا مـوافق بود    همه با حمله‌های برق‌آسا  وسط معرکه درخشیدند  بعد یک عمر تعزیه خواندن  کربلا را به چشم خود دیدند    آن‌که نقش امام را می‌خواند  با ابالفضل و با علی‌اکبر  تانک‌ها را در آتش افکندند  لرزه افتاد بر تن لشکر    در تب پیچ‌و‌تاب پیشروی  عده‌ای در محاصره ماندند  همه با هم در آخرین اجرا  زخمی و تشنه‌لب رجز خواندند    دیدی ای دل که تعزیه‌خوانان  پیش فرمانده روسپید شدند  زیر باران آتش دشمن  همه جز یک نفر شهید شدند    دیده‌بانان به چشم تر دیدند  آخرین پرده بود بی‌پرده  سر نعش حسین تعزیه‌خوان  شمر با گریه آب آورده     بعد سی‌سال آن مخالف‌خوان  به رفیقان هم‌قسم پیوست  به مریدان حضرت زینب به شهیدان آن حرم پیوست    روز تشییع پیکرش دیدند  اشک از چشم آسمان آمد  در حسینیه ولوله افتاد   تا صدای سکینه‌خوان آمد    نسخه‌ی تعزیه ورق می‌خورد  شکوه با پیکر برادر بود  سر این صحنه شد به پا محشر  تن پاک شهید، بی سر بود @kalemaat
🔹 جان دوباره صدای قافله‌ای می‌رسد دوباره به گوشم محرم است و مبادا به قدر وسع نکوشم عزا نه! جان دوباره است در عوالم هستی کفن کنید تنم را، اگر سیاه نپوشم خوش است روضه به هر هیأتی اگر که درآیم چه مثل فرش بیفتم، چه مثل دیگ بجوشم نشسته‌ام بنشانم به اشک، آتش دل را اگر که گوشه‌ای از بزم، سر به زیر و خموشم غم حسین که باشد چه باک از غم عالم؟ غمی عزیزتر از هر غمی نهاد به دوشم سر از کمند محبت، به هیچ روی نتابم به هیچ سود، دلم را به غیر او نفروشم به تربت است فقط، هرچه سر به خاک گذارم به عشق ذکر حسین است، هرچه آب بنوشم @kalemaat
آئین وهب باید کلمات اصل و نسب داشته‌باشد تا هم غم و هم شور و طرب داشته‌باشد بر خاک بیفتد سر و بر نیزه بروید هیهات که چشمی به عقب داشته‌باشد تکیه زده بر ماه محرّم همه عالم این نخل عزا کاش رطب داشته‌باشد می‌جوشد و سیراب کند هر عطشی را آن چشمه که نام تو به لب داشته‌باشد بی‌اذن به هر مجلسی از چشم می‌افتد هر قطره‌ی اشکی که ادب داشته‌باشد بر دین حسین است، به آئین حسین است دل کاش که آئین وهب داشته‌باشد @kalemaat
۱. ضربان ذات کتاب «ضربان ذات» یا عطش‌نامه، منظومهٔ عاشورایی دکتر قربان ولیئی شاعر و پژوهشگر معاصر است که در اواخر سال هزار و سیصد نود و یک توسط انتشارات کتاب نیستان روانه بازار کتاب شد. این مثنوی بلند که در حدود دویست و بیست بیت دارد بر وزن حدیقه الحقیقه حکیم سنایی غزنوی سروده شده است و به مانند آثار دیگر قربان ولیئی از زاویه دید عرفانی به واقعه عاشورا نگریسته شده است. زاویه دیدی که به جز چند اثر که شاخص‌ترین آن‌ها «گنجینه اسرار» عمان سامانی است چندان در بین شاعران گذشته و امروز با اقبال روبرو نشده است و کار ولیئی از این جنبه دارای اهمیت خاصی است و از حق نگذریم تا حدود بسیار زیادی موفق بوده است. قسمتی از این منظومه: من چه دیدم؟ خدا، خدا، سرخ است از کجا تا به ناکجا سرخ است خون الله در تن هستی مستم از سرخ دیدن هستی حمد بی‌حد نثار حضرت دوست کاین جنون حسینی‌ام از اوست ساغری دارم از عطش سرشار تشنه‌ام، تشنه، تشنه‌ی دیدار این عطش را تویی، تویی ساقی ای دلیل جلیل مشتاقی... @kalemaat
🔹 راه نجات پیچیده عطرت در هر محرم کوچه به کوچه، پرچم به پرچم! عشق تو جاری است در قلب عالم کوثر به کوثر، زمزم به زمزم آیینه‌ای و در انتشاری سینه به سینه، آدم به آدم نام بلندت، ختم کلام است خواهی به نامه، خواهی به خاتم از عشق پاکت بر چهره‌ی گل جاری شده اشک، شبنم به شبنم عطر تنت را می‌بویم ای گل لاله به لاله، مریم به مریم جان برده از موج، در کشتی‌ات نوح گرم از دم توست، عیسی بن مریم در ماتم تو‌ خون گریه گردند ایوب و یعقوب، ادریس و آدم آب حیاتی، راه نجاتی خون خدایی، یا اسم اعظم! @kalemaat
۲. من می‌گویم، شما بگریید مجموعه شعر «من می‌گویم، شما بگریید» گزیده‌ای است از مراثی عاشورایی شاعران از گذشته تا دوران معاصر که توسط علیرضا قزوه انتخاب شده است. این کتاب در پنج فصل با عنوان‌های «این حسین کیست؟ با کربلا، با حسین»، «ای پدر جان همرهان بستند بار... به شهیدان هاشمی»، «ناله عشق است و آتش می‌زند (دمی با اصحاب وفادار امام)»، «گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود (عاشورا)» و «زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم (بعد از عاشورا)» تنظیم شده است و دربردارنده اشعار شاعران شاخص گذشته مانند مولانا جلال الدین بلخی، سیف فرغانی، محتشم کاشانی و عمان سامانی و معاصرین نظیر شهریار، علی معلم، غلامرضا سازگار و علی انسانی است. غزلی از سیف فرغانی شاعر قرن هفتم که نام کتاب از آن گرفته شده است: ای قوم در این عزا بگریید بر کشته کربلا بگرییید با این دل مرده خنده تا کی؟ امروز در این عزا بگریید فرزند رسول را بکشتند از بهر خدای،‌ها بگریید از خون جگر سرشک سازید بهر دل مصطفا بگریید وز معدن دل به اشک چون در بر گوهر مرتضا بگریید دل خسته ماتم حسینید ای خسته دلان هلا بگریید در ماتم او خمش نباشید یا نعره زنید یا بگریید تا روح که متصل به جسم است از تن نشود جدا بگریید در گریه سخن نکو نیاید من می‌گویم شما بگریید اشک از پی چیست؟ تا بریزید چشم از پی چیست؟ تا بگریید در گریه به صد زبان بنالید در پرده به صد نوا بگریید تا شسته شود کدورت دل یک دم نرسد صفا بگریید @kalemaat