هدایت شده از شعر انقلاب
مثل اذان لحظۀ افطار
مثل شروع نمنم باران
بر تشنهگلدان لب ایوان
قدر تمام لحظهها جاری
قدّ تمام موجها طوفان
مثل اذان لحظۀ افطار
مثل سرور نیمۀ شعبان
چون بوی دستان پدر وقتی
در لای سفره میگذارد نان
گرچه کمی اینروزها دلتنگ
امّا به این برکت قسم خندان
امن و امان چون چادر مادر
وقتی پناه بیکسیهامان...
چون متن یک اعلامیه پر شور
مثل شعاری در دل میدان
مثل شکوفه آخر بهمن
تقویمها را کرده سرگردان
مثل شهیدان در تب تشییع
بر شانهها سنگین ولی رقصان
چون رود مرزی بر خودش حسّاس
با غرّشِ بیگانه در طغیان
سرخ و سفید و سبز بر قلّه
سرخ و سفید و سبز در جولان
ای روزهای خوبِ پیش از این
ای روزهای نابِ بعد از آن
ای سروِ سرسبز چهلساله
گنجشکها بر شاخهات مهمان
آزادیات چون صحن آزادی
آرامشت لبخند دربانان
اینسوی پرچم یاحسین، آنسو
جمهوری اسلامی ایران
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شعر_پایداری | #ایران_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آئین وهب
باید کلمات اصل و نسب داشتهباشد
تا هم غم و هم شور و طرب داشتهباشد
بر خاک بیفتد سر و بر نیزه بروید
هیهات که چشمی به عقب داشتهباشد
تکیه زده بر ماه محرّم همه عالم
این نخل عزا کاش رطب داشتهباشد
میجوشد و سیراب کند هر عطشی را
آن چشمه که نام تو به لب داشتهباشد
بیاذن به هر مجلسی از چشم میافتد
هر قطرهی اشکی که ادب داشتهباشد
بر دین حسین است، به آئین حسین است
دل کاش که آئین وهب داشتهباشد
#زهرا_سپهکار
@kalemaat
💢 وجدان انسان
از این خبر دنیا سراسر غرق حیرانیست
باور نمیکردم در این حد دشمنت جانیست
تنتکّهها را در کفن، باور نمیکردم
لبخندهایت در مصافی تازه قربانیست
دیدم گلوی زخمیات را... آتش است و خون
دیدم غبار صورتت را... آب حتّی نیست
جنگ نفسگیریست، شاید آخرین جنگ است
حالوهوای قلبها بدجور طوفانیست
ای شیخ ای همسایه با یک جو مسلمانی
دلکندنت از گندم ری هم به آسانیست
ناخواسته وجدان انسان را نشان رفتهست
آن موشکی که در سقوطش فکر ویرانیست
أشهد نخوان در گوش زخمیها برادرجان
نه! وقت مردن نیست هنگام رجزخوانیست
ما با شهادت زندهایم و زنده میمانیم
صهیون ولی در قبر تنگ حرص، زندانیست
باید هم از ترسش بمیرد قبل نابودی
وقتی حریفش، دست مجروح سلیمانیست
طاقت بیاور شمعدانی! تشنگیها را
فردا تمام کوچههای غزّه بارانیست
#زهرا_سپهکار
#شعر_مقاومت
#غزه
@kalemaat
🌷 سیصد و هفتاد مَشک
یادت میآید شهر من آن ماه آبان را
بر شانههایت رود تابوت شهیدان را
با سیصدوهفتاد زورق در دل دریا
روز شگرفی بود الحق در دل دریا
یا سیصدوهفتاد مشکِ از عطش لبریز
با رمز یا زینب به لب، با شور رستاخیز
یا سیصدوهفتاد شمشاد جوان در صف
تشییع شد بر دست دریاهای جان بر کف
دریای جمعیت، خروشان، بیکران، موّاج
از چارباغ آن لالهها را برد تا معراج
یا سیصدوهفتاد حسنیوسف پرپر
چشم و چراغ دیدههای منتظر بر در
یا سیصدوهفتاد بیت ناب آئینی
شعر حماسی انقلابی مکتبی دینی
*
یادت نمیآید مگر ای شهر، آبان را
بر دوش مردم کاروانی از شهیدان را
از داغ سنگین خم به ابرویت نیاوردی
از بال خونین خم به ابرویت نیاوردی
در صبح هجرت پل به پل پیوند میبستی
عصرش سر رزمندهها سربند میبستی
از صبح تا مغرب کفن آماده میکردی
عصرش لباس رزم در میدان میآوردی
از صبح، استقبال گرم سروپیکرها
عصرش پی اعزام گردان صنوبرها
صبحش نسیمی از قیامت داشت اسفندت
عصرش هوای استقامت داشت اسفندت
این است اگر معنایی از ایثار میخواهند
این است اگر در عاشقی معیار میخواهند
با چشم خود دیدی چه مادرها چه مادرها
در جمعیت دنبال قاسم ها و اکبرها
*
از یاد بردی شهر من آن ماه آبان را
بر شانههایت کاروانی از شهیدان را
با زندهرودت زنده بودی یا شهیدانت
عریان نبینم شاخهها را در خیابانت
از شرم بر پیشانیاش ای رود جاری شو
خون در رگ غیرت! بجوش و زود جاری شو
آن سیصدوهفتاد سرو و لاله احیانأ
چیزی نگفتند آن زمان در موقع رفتن
پرسیدهای مادرْشهیدان از چه غمگینند
از خانه تا مسجد چهها در راه میبینند
حرمت بدار این خون دلهای مجسّم را
بشناس از نامحرمان ای شهر! محرم را
ای شهرِ بانوی امین! امنیّتت از چیست
آزادی ای نصفجهان، آزادیات از کیست
ای برگهای زیر پا افتادهی آبان!
طوفان میآید عنقریب این روزها... طوفان
#زهرا_سپهکار
#روز_حماسه_و_ایثار_اصفهان
💠 @kalemaat 💠