eitaa logo
شهید کمالی
942 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
604 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
9.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تودهنی درخوری بود به اراجیف خیابانی در برنامه مهلا👌 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
شهید کمالی
ستاد انتخابات: تاکنون ۱۳۹۱۶ نفر برای انتخابات مجلس پیش‌ثبت‌نام کرده‌اند 🔹۱۲ درصدِ این تعداد خانم و
تعداد ‌پیش‌ثبت‌نام‌کنندگانِ مجلس از ثبت‌نامی‌های دورۀ قبل بیشتر شد 🔹سخنگوی ستاد انتخابات: در ۳ روز اخیر ۱۹۱۱۷ نفر پیش‌ثبت‌نام کردند. تعداد ثبت‌نامی‌های انتخابات قبل ۱۶۰۳۳ نفر بود. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
اردو جهادی یکروزه در روستای ایوب بابرنامه های 👇 کف سازی مدرسه زیارت امام زاده استخر آب گرم توسط گروه های جهادی حوزه سیدالشهداء ع بجنورد و با همت معاونت سازندگی حوزه اجراشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 273 💠سوره نحل: آیات 55 الی 64 @ahlolbait_story
𝓐.𝓜: دختر_شینا قسمت:6⃣4⃣2⃣ صورتش را بوسیدم و گفتم’ برادر جان خیلی از بچه ها مجروح شده اند، طاقت بیاور.’ دوباره برگشتم. وضعیت بدی بود. نیروهایم یکی یکی یا شهید می شدند، یا به اسارت درمی آمدند و یا مجروح می شدند. دوباره که صدای ستار را شنیدم، دیدم غرق به خون است. نارنجکی جلوی پایش افتاده بود و تمام بدنش تا زیر گلویش سوراخ سوراخ شده بود. کولش کردم و بردمش توی سنگری که آنجا بود. گفتم: ’طاقت بیاور، با خودم برمی گردانمت.’ یکی از بچه ها هم به اسم درویشی مجروح شده بود. او را هم کول کردم و بردم توی همان سنگر بتونی عراقی ها. موقعی که می خواستم ستار را کول کنم و برگردانم. درویشی گفت حاجی! مرا تنها می گذاری؟! تو را به خدا مرا هم ببر. مگر من نیرویت نیستم؟! ستار را گذاشتم زمین و رفتم سراغ خیرالله درویشی. او را داشتم کول می کردم که ستار گفت بی معرفت، من برادرتم! اول مرا ببر. وضع من بدتر است. لحظه سختی بود. خیلی سخت. نمی دانستم باید چه کار کنم.» صمد چایش را برداشت. بدون اینکه شیرین کند، سرکشید و گفت: «قدم! مانده بودم توی دوراهی. نمی دانستم باید چه کار کنم. آخرش تصمیمم را گرفتم و گفتم من فقط یک نفرتان را می توانم ببرم. خودتان بگویید کدامتان را ببرم. این بار دوباره هر دو اصرار کردند. رفتم صورت ستار را بوسیدم. گفتم خداحافظ برادر، مرا ببخش. گفته بودم نیا. ادامه دارد...✒️ ✫⇠قسمت : 7⃣4⃣2⃣ با آن حالش گفت مواظب دخترهایم باش. گفتم چیزی نمی خواهی؟! گفت تشنه ام. قمقمه ام را درآوردم به او آب بدهم. قمقمه خالی بود؛ خالی خالی.» صمد این را که گفت، استکان چایش را توی سفره گذاشت و گفت: «قدم جان! بعد از من این ها را برای پدرم بگو. می دانم الان طاقت شنیدنش را ندارد، اما باید واقعیت را بداند.» گفتم: «پس ستار این طور شهید شد؟!» گفت: «نه... داشتم با او خداحافظی می کردم، صورتش را بوسیدم که عراقی ها جلوی سنگر رسیدند و ما را به رگبار بستند. همان وقت بود که تیر خوردم و کتفم مجروح شد. توی سنگر، سوراخی بود. خودم را از آنجا بیرون انداختم و زدم به آب. بچه ها می گویند خیرالله درویشی همان وقت اسیر شده و عراقی ها ستار را به رگبار بستند و با لب تشنه به شهادت رساندند.» بعد بلند شد و ایستاد. گفتم: «بیا صبحانه ات را بخور.» گفت: «میل ندارم. بعد از شهادتم، این ها را موبه مو برای پدر و مادرم تعریف کن. از آن ها حلالیت بخواه، اگر برای نجات پسرشان کوتاهی کردم.» ادامه دارد.. ✫⇠قسمت :8⃣4⃣2⃣ چند دقیقه بعد دوباره صدای در آمد. با خودم فکر کردم این صمد امروز چه اش شده. در را که باز کردم، دیدم پشت در است. پرسیدم: «چی شده؟!» گفت: «دسته کلیدم را جا گذاشتم.» رفتم برایش آوردم. توی راه پله یک لحظه تنها ماندیم. صورتش را جلو آورد وپیشانی ام را بوسید و گفت: «قدم! حلالم کن. این چند سال جز زحمت چیزی برایت نداشتم.» تا آمدم چیزی بگویم، دیدم رفته. نشستم روی پله ها و رفتم توی فکر. دلم گرفته بود. به بهانه آوردن نفت رفتم توی حیاط. پیت نفت را از گوشه حیاط برداشتم. سنگین بود. هنّ وهن می کردم و به سختی می آوردمش طرف بالکن. هوا سرد بود. برف های توی حیاط یخ زده بود. دمپایی پایم بود. می لرزیدم. بچه ها پشت پنجره ایستاده بودند. پتو را کنار زده بودند و داشتند نگاهم می کردند. از پشت پتویی که کنار رفته بود، چشمم به عکس صمد افتاد که روی طاقچه بود. کنار همان قرآنی که وصیت نامه اش را لایش گذاشته بود. می گفت: «هر وقت بچه ها بهانه ام را گرفتند، این عکس را نشانشان بده.» نمی دانم چرا هر وقت به عکس نگاه می کردم، یک طوری می شدم. دلم می ریخت، نفسم بالا نمی آمد و هر چه غم دنیا بود می نشست توی دلم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 اَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى آبائِكَ الطَّاهِرينَ، سلام بر حجّت پروردگار جهانيان؛ سلام بر تو (اى حسين) و بر پدران پاكت؛ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى أَبْنائِكَ الْمُسْتَشْهَدينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى ذُرِّيَّتِكَ النَّاصِرينَ، سلام بر تو و بر فرزندان شهادت‏ طلبت، سلام بر تو و بر نسل يارى كننده‏ ات، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُضاجِعينَ، اَلسَّلامُ عَلَى الْقَتيلِ الْمَظْلُومِ، سلام بر تو و بر فرشتگان كنار آرامگاهت، سلام بر كشتۀ ستمديده. (ڪپے‌ مجازاست بہ‌شرط صلوات برای تعجیل در ظہوࢪوسلامتی امام زمان به نیابت ازشهداواموات) https://eitaa.com/kamalibasirat
🔸تهران تایمز: آمریکا به طالبان پیشنهاد داده در مقابل ناامن کردن ایران، پولهای بلوکه شده افغانستان را آزاد می‌کند وستانیوز 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
شهید کمالی
تعداد ‌پیش‌ثبت‌نام‌کنندگانِ مجلس از ثبت‌نامی‌های دورۀ قبل بیشتر شد 🔹سخنگوی ستاد انتخابات: در ۳ روز
🔺 پیش‌ثبت‌نام ۲۳ هزار متقاضیِ ورود به مجلس 🔹سخنگوی ستاد انتخابات: ۲۳۴۶۶ نفر در مرحله پیش‌ثبت‌نام طی چهار روز گذشته ثبت‌نام خود را تکمیل کردند. ترکیب جنسیتی افراد ۸۷ درصد آقا و ۱۳ درصد خانم هستند. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat