eitaa logo
شهید کمالی
891 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
572 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹 ♦️25 اسفند 1363 سالروز شهادت طلبه شهید ولی اله محمودیان در عملیات بدر گرامی باد . در سالگرد شهادت آن مرد مجاهد و با اخلاص ، یادش را گرامی داشته و به روح پر فتوحش درود و صلوات می فرستیم. 🌹🌹🌹🌹
🔰 تذکرات حضرت امام خمینی(ره) برای ماه رمضان 🔸اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ‌گونه تغییرى پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه رمضان فرقى نکرد، معلوم مى‏‌شود روزه‌اى که از شما خواسته‏‌اند، محقق نشده است. 🔸اگر دیدید کسى مى‏‌خواهد غیبت کند، جلوگیرى کنید و به او بگویید: «ما، متعهد شده‌ایم که در این سى ‏روز ماه مبارک رمضان، از امور مُحرّمه (حرام) خوددارى ورزیم.» 🔸اگر نمی‌توانید او را از غیبت ‏باز دارید، از آن مجلس خارج شوید! ننشینید و گوش کنید! باز تکرار مى‏‌کنم تصمیم بگیرید در این سی روز ماه مبارک رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همه‏ اعضا و جوارح خود باشید. 🔸توجه بکنید که به آداب ماه مبارک رمضان عمل کنید. فقط دعا خواندن نباشد، دعا به‌معناى واقعی‌اش باشد. 🔺سیماى فرزانگان، صص ۱۵۹ و ۱۶۱ ‎ @kayhan_online
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج آقای کاشانی چی گفت انصافا حتما این چند ثانیه رو گوش بدید... چند ده بار این کلیپو دیدم... ❤️❤️❤️❤️ ✅ سخنرانی های استاد رائفی پور 👇 @aliakbareraefipour
📌نماینده ولی‌فقیه در خراسان‌شمالی: نمایندگان نباید در عزل و نصب فرمانداران، مدیران و مسئولان دخالت کنند تا بتوانند به بهترین صورت مشکلات حوزه کاری خود را رفع نمایند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞سرباز داعشی:اونهایی که به دست من کشته شدن و من سر آنها را بریدم ۹۰۰ نفر بود‼️ نزدیک به ۵۰ دختر ۱۵ یا ۱۶ ساله و ۲۰۰ زن بزرگ تجاوز کردم‼️ ⭕️.هر گاه ازت پرسیدن مدافعان حرم برای چی در سوریه و عراق جنگیدند بگو برای اینکه این اتفاقات برای تو و ناموست نیفته. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥در ماجرای عبور از نیل تنها یک نفر از سپاهیان فرعون غرق نشد... 🔹حضرت موسی از خدا پرسید چرا؟ سلام بر یوسف زهرا . . . . . . 🔘 https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 484 💠سوره شوری: آیات 11الی 15 @ahlolbait_story
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5868346810187121064.mp3
14.56M
🌼ترتیل_جزء_۵ 🌼ترتیل_استاد_پرهیزگار
5. جزء پنجم در یک نگاه.mp3
26.14M
هر_جزء_قرآن_در_یک_نگاه جزء پنجم 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️ 🍀 شرح دعای آیت الہ مجتهدی تهرانی 🍀 «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ» خدايا در اين ماہ رمضان مرا جزء مستغفرين قرار بدہ 🍀 براي استغفار بايد شرايط استغفار را داشت كسی كہ مال حرام خوردہ كہ با استغفار كارش درست نمی‌شود بايد برود و صاحبان مال را راضی كند 🍀 پس «خدايا مرا از مستغفرين قرار بدہ!» يعنی اينكہ واقعاً استغفار كنم و اگر مال حرامی دارم آن را حلال كنم... بہ گناهی كہ قبلاً كردم فكر نكنم و از آن لذت نبرم حالا زبانی هم استغفار كنيم ، خوب است بعد از نماز مغرب هم (۷۰) مرتبه استغفار وارد است گاهی همين‏طوري غصه‌ام می گيرد تسبيح را برمی‌دارم ، استغفار می‌كنم و حالم خوب می‌شود 🍀 «وَاجْعَلْنِي فِيهِ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ الْقَانِتِينَ» خدايا مرا از بندگان شايستہ خودت قرار بدہ فرمانبردار تو باشم و اطاعت تو را كنم خدا آدم فرمانبردار را دوست دارد 🍀 «وَاجْعَلْنِي فِيهِ مِنْ أَوْلِيائِكَ الْمُقَرَّبِينَ» خدايا من را از دوستان نزديكت قرار بدہ 🍀 آيا خدا دوست نزديك دارد؟ بلہ ، بندگاني هستند كہ آدم آنها را در بهشت هم پيدا نمی‌كند خطاب می‌شود كہ خدايا اين دوست ما كجاست؟ ندا می‌آيد كہ در حضور و بهشت خدا رفتہ است 🍀 بهشت خدا جدا از بهشت معمول است بهشت معمولی برای كسانی است كہ غذا و حوری می ‌خواهند اما آنها كہ خود خدا را می ‌خواهند و براي خود خدا عبادت كردند و نہ براي ترس از جهنم آنها در بهشت خدا وارد مي‌شوند آيہ قرآن هم وجود دارد «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی » 🍀 از خدا بخواهيم كہ در آن بهشت قرار بگيريم جنت فردوس ، جنت عدن جنت‌های متعدد وجود دارد ولی جنت خدا عالی است 🍀 «بِرَأْفَتِكَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ» خدایا بہ مهربانی خودت دعاهای ما را مستجاب كن ای خدائی كہ رحمتت از همہ رحم‌ها بيشتر است 🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنیم. 💢 🌹 💠 فرصت هم‌صحبتی‌مان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام (علیه‌السلام) می‌روند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند. به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت. 💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک می‌پاشید. نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که می‌دانستیم دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیه‌السلام) هستیم. 💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس می‌کردیم صاحبی جز (روحی‌فداه) نداریم. شیخ مصطفی با همان عمامه‌ای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به (علیه‌السلام) می‌گفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما می‌کردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با (علیهم‌السلام) هستیم و از شون دفاع می‌کنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!» 💠 گریه جمعیت به‌وضوح شنیده می‌شد و او بر فراز منبر برایمان می‌سرود :«جایی از اینجا به نزدیک‌تر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیه‌السلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خون‌مون از این شهر دفاع می‌کنیم!» شور و حال حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر می‌کرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرمانده‌ها وارد شد، با خیانت همین خائنین و رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.» 💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دل‌مان را خالی می‌کرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیه‌السلام) بودیم که قلب‌مان قرص بود و او همچنان می‌گفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل (علیه‌السلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدسات‌مون رو تخریب می‌کنه، سر مردها رو می‌بُره و زن‌ها رو به اسارت می‌بَره! حالا باید بین و یکی رو انتخاب کنیم!» و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق بود که از چشمه چشم‌ها می‌جوشید و عهد نانوشته‌ای که با اشک مردم مُهر می‌شد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند. 💠 شیخ مصطفی هم گریه‌اش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ می‌کرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! می‌دونید که بعد از اشغال عراق، دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپی‌جی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.» مردم با هر وسیله‌ای اعلام آمادگی می‌کردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید شهر می‌شد و حالا دلش پیش من و جسمش ده‌ها کیلومتر دورتر جا مانده بود. 💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راه‌ها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمی‌رسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیره‌بندی کنیم تا بتونیم در شرایط دووم بیاریم.» صحبت‌های شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد. عدنان بود که با شماره‌ای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب عزا شده! قسم می‌خورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمی‌ذاریم! همه دخترای آمرلی ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»... ادامه دارد ... نویسنده فاطمه ولی نژاد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅ 💢
🌹 💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام (علیه‌السلام) خوانده بودم، قالب تهی می‌کردم و تنها پناه امام مهربانم (علیه‌السلام) جانم را به کالبدم برگرداند. هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، ترسناکی بود و تا لحظه‌ای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را می‌دیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم. 💠 رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس می‌کردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمی‌توانم از جا بلند شوم. زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمی‌دانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد. 💠 تنها چیزی که می‌دیدم ورود وحشیانه به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی می‌خواست از ما کند. زن‌عمو و دخترعمو‌ها پایین پله‌های ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دست‌شان برنمی‌آمد که فقط جیغ می‌کشیدند. از شدت وحشت احساس می‌کردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمی‌توانستم جیغ بزنم و با قدم‌هایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب می‌رفتم. 💠 چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو می‌کوبید تا نقش زمین شد و دیگر دست‌شان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود. دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمی‌چرخید تا التماس‌شان کنم دست از سر برادرم بردارند. 💠 گاهی اوقات تنها راه نجات است و آنچه من می‌دیدم چاره‌ای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزده‌ام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلوله‌ای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آن‌ها و ما زن‌ها نبود. زن‌عمو تلاش می‌کرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه می‌زدند و به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت می‌کشید تا از آغوش زن‌عمو جدایشان کند. 💠 زن‌عمو دخترها را رها نمی‌کرد و دنبال‌شان روی زمین کشیده می‌شد که ناله‌های او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم. همانطور که نقش زمین بودم خودم را عقب می‌کشیدم و با نفس‌های بریده‌ام جان می‌کَندم که هیولای داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریکی اتاق تنها سایه وحشتناکی را می‌دیدم که به سمتم می‌آمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود. 💠 پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری که گرمای نفس‌های را حس کردم و می‌خواست بازویم را بگیرد که فریادی مانعش شد. نور چراغ قوه‌اش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد :«گمشو کنار!» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :«این سهم منه!» 💠 چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حکم کرد :«از اون دوتایی که تو حیاط هستن هر کدوم رو می‌خوای ببر، ولی این مال منه!» و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را کور کند و مقابلم روی زمین نشست. دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که ناله‌ام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این شده‌ام. 💠 لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم. همانطور مرا دنبال خودش می‌کشید و من از درد ضجه می‌زدم تا لحظه‌ای که روی پله‌های ایوان با صورت زمین خوردم. 💠 اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمی‌کردم که تازه پیکر بی‌سر عباس را میان دریای دیدم و نمی‌دانستم سرش را کجا برده‌اند؟ یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده می‌شد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه شده است... ادامه دارد ... نویسنده فاطمه ولی نژاد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅
🔰 حضرتی: فراکسیون امید را خود اصلاح‌طلبان به توپ بستند 🔸مدیر روزنامه اعتماد و عضو فراکسیون امید در مجلس دهم می‌گوید تندروهای اصلاح‌طلب، نه فقط در انتخابات اخیر تندروی کردند، بلکه در دوره مجلس دهم نیز به فراکسیون اصلاح‌طلبان حمله کردند و آن را از خاصیت انداختند. 🔸حضرتی افزود: ما در انتخابات مجلس دهم یک لیست ۲۷۰ نفره داشتیم که نهایتا به یک لیست ۱۰۵ تا ۱۱۰ نفره رسید که به مجلس راه یافت. قرار شد که اولین اقدام در مجلس برای انتخاب رئیس ‌مجلس باشد. 🔸در همان زمان توپخانه سیاسی خود اصلاح‌طلبان علیه آقای عارف و فراکسیون امید که من هم در آن حضور داشتم، شروع به کار کرد. اولین لابی‌های اصلاحات در مجلس دهم علیه آقای عارف شروع به کار کردند. آن زمان این سؤالات را مطرح کردند که چرا باید عارف رئیس ‌مجلس بشود؟! 🔸من نمی‌خواهم از افراد اسم ببرم، اما شخصیت‌های بسیار محبوبی از درون جبهه اصلاحات با لاریجانی دیدار داشتند و تصمیم گرفتند که از لاریجانی برای ریاست مجلس حمایت کنند. 🔸به سه ماه نکشید که انتقادها علیه فراکسیون امید و آقای عارف شروع شد که این فراکسیون در مجلس چه کار کرده است؟ آن‌قدر آتش تهیه و هجمه‌های سیاسی علیه فراکسیون امید زیاد شد که من هم که به تنهائی می‌خواستم وزیر وقت اقتصاد را استیضاح کنم، فراکسیون امید روحیه‌ای برای حمایت از من در جهت استیضاح وزیر نداشت. 🔸بروید ببینید که در یک ماه اول، سه ماه اول و شش ماه اول مجلس دهم چه آتش سنگینی از سمت دوستان اصلاح‌طلب و رسانه‌های همسو علیه آقای عارف و فراکسیون امید شکل گرفت تا جایی که اعضای این فراکسیون در ادامه تمایلی نداشتند که خود را عضو آن بدانند. https://kayhan.ir/fa/news/285233 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat