بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنم
سامری در فیسبوک
قسمت_چهل_یکم
احمد بصری در حالیکه حیدرالمشتت در کنارش بود وارد حرم مولا علی علیه السلام شد
روبه روی دری که به سمت ضریح باز می شد ایستاد، رویش را به جمع اطرافش کرد و فریاد برآورد: بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدایی که این جهان را خلق کرد و در پی اش حضرت آدم را آفرید و به او اولاد زیادی عنایت کرد و در هر زمان برای هدایت بنی بشر، پیامبری از جنس خودشان برای آنان قرار داد.
من احمدالحسن هستم، مأمور شدم به امری خطیر و بعد صدایش را بلندتر کرد و ادامه داد: آهای کسانی که صدای مرا میشنوید، گوش کنید که کلام خدا از دهان من خارج می شود و این کلام را برسانید به آنان که سعادت حضور در این مکان و این جمع را نداشتند.
در این هنگام جوانی که قد بلندی داشت و چفیه و عقال هم روی سرش بود، خنده بلندی کرد و گفت: آنچنان حرف میزنی که شنونده، بلا تشبیه فکر می کند روز عید غدیر است و تو هم رسولی هستی که مأمور به معرفی ولیّ زمانت می باشی.
با این حرف، صدای خنده از کل جمعیت بلند شد و پیرمردی که از جلوی حوزه با آنها آمده بود با خشم به آن جوان نگاه کرد و گفت: صبر کن ببینم چه می گوید و سپس رو به احمد بصری گفت: ادامه بده احمدالحسن...
احمد همبوشی نگاهش را بین جمعیت چرخاند و گفت: مرا به تمسخر بگیرید، خدا میداند که این مأموریت دست کمی از غدیر ندارد و باز بلند تر ادامه داد: چند شب پیش مولای غریبمان، آن خورشید پنهان در پس ابرغیبت را در خواب دیدم، او به من امر کرد که مردم را به سویش دعوت کنم، خداوند مرا ببخشاید، در آن زمان فکر کردم خوابی ست بیهوده، تا اینکه شب گذشته دوباره همان مرد نورانی را که کسی جز مهدی صاحب الزمان نبود در خواب دیدم و دوباره این مأموریت را بر عهده من نهاد و اما این بار پرده از حقیقتی شیرین برداشت..
در این هنگام همان جوان که جلوی خنده اش را نمی توانست بگیرد به میان حرف احمد همبوشی پرید و گفت: حکمن آن مرد نورانی فرمود: هذا ولیّ بعدی، همانا تو وصی و جانشین بعد از منی و دوباره صدای خنده از جمع بلند شد.
احمد همبوشی دستش را بالا آورد و گفت: سکوت کنید، زمانی که راوی کلام مولایم هستم مرا به تمسخر نگیرید، امام به من فرمودند: فرزندم، این کار را به سرانجام برسان آری او مرا فرزند خودش خواند و من حقیر سومین نسل از نسل منجی دنیا هستم و سپس رو به حیدر المشتت کرد و با لحنی آرام که سعی می کرد خالی از محبت نباشد، به حیدرالمشتت اشاره کرد و گفت: ایشان که در کنار من است «سید یمانی» عصر ظهور است، آهای مردم ، مژده باد بر شما که تا ظهور منجی فقط چشم بهم زدنی مانده است.
حیدر المشتت که خودش هم از شنیدن این عنوان ذوق زده شده بود، دست بر سینه نهاد و با احترام رو به احمد همبوشی گفت: سلام من و سلام مولای غریبمان بر تو باد...
در این هنگام باز همان جوان به سخن درآمد و گفت: خوب مقام و مناصب را بین خودتان تقسیم کردید، یک گوشه چشمی هم به ما کنید و مرا نیز به عنوان سید حسنی یا سید خراسانی به این جمع معرفی کنید که حلقه یاران امام تکمیل شود و بعد لحنش را محکم تر کرد و رو به احمد همبوشی فریاد زد: آهای مردک، تو با بیان یک خواب این مردم را به تمسخر گرفته ای؟! اگر خوابت راست باشد، مگر نمی دانی که یکی از راه های شیطان برای تسلط بر گمراهان همین خواب و اوهام است، حالا من هم بیایم با روایت یک خواب که جز خودم کسی آن را ندیده و شاهد مدعایم نیست، ادعا کنم فرزند بی واسطه امام زمانم؟!!!
برو مردک برو خودت را مسخره کن، امام زمان بدون این خیمه شب بازی های چون تویی مظلوم و غریب هست پس بر غربت مولایمان نیافزا..
در این هنگام احمد همبوشی با خشم رو به آن جوان کرد و گفت:...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🎞🎞🎞🎞🎞🎞
4_5850206745229530688.mp3
1.08M
📚 خطبه هفتم
🎙فایل صوتی
▫️شناخت پیروان شیطان
🕊 #نهج_البلاغه ای شویم
🔘نشر پیام صدقه جاریه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تیزر
🔻جشن روز میلاد امام رضا علیهالسلام
دوشنبه ۱۴۰۲/۰۲/۳۱ ساعت ۱۶
بجنورد میدان آزادگان پارک دانشجو
┄┅┅┅┅❀💠﷽💠❀┅┅┅┅┄
🌍#خبرگزاری_بسیج_بجنورد
✅👉 @Basijnewsir_bojnourd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مسیرهایی که ناو شهید مهدوی از مدار صفر درجه و خط استوا عبور کرد و وارد نیمکرۀ جنوبی شد
@Farsna
🟠برکت
کشاورزی
پیامبر صلی الله علیه و آله: هنگامی که خداوند وسایل زندگی مردم را آفرید، برکت ها را در کشاورزی و گوسفندداری قرار داد.
کنزالعمّال/ج4/ص32/ح9354
و نیز فرمود: گوسفنددارى و کشاورزی کنید که این دو با خیر، بیرون می روند و با خیر [و برکت] بر می گردند.
بحارالأنوار/ج64/ص120/ح4
#افزایش_برکت_و_روزی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🟠خودسازی(ترس از گناه)
امام علی علیه السلام:
هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد و جز از گناه خود نترسد. نهج البلاغه/ح82/ص1123
تنها کسی که می تواند انسان را از مشکلات و سختی ها رها کند و انسان را به سر منزل مقصود برساند خداست و تنها چیزی که انسان را هلاک می کند، گناه است.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تصویر دیگری از تاریکی آسمان مشهد در اواسط امروز
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔰 کار خودتان را خوب انجام دهید
📝 #در_مکتب_امام
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روایت بانک جهانی از بلای روحانی
🔸امین دلیری؛ معاون اسبق وزیر اقتصاد: بانک جهانی در گزارشی دهه ۹۰ اقتصاد ایران را به دهه از دست رفته تعبیر و اعلام می کند، در مقطع مورد بحث، ۴۰ درصد مردم در معرض فقر قرار گرفته اند و رشد سرانه تولید ناخالص داخلی کاهش یافته است.
🔸از سال ۹۰ تا ۹۶ درآمد حقیقی فقط ۷۰ همت افزایش یافته است. بر این مبنا درآمد حقیقی از ۶۸۶ به ۷۵۶ همت افزایش یافته که رقم قابل قبولی نیست.
🔸در برخی سالهای دهه ۹۰ رشد اقتصادی کشور تا منفی ۲۰ درصد نیز رسید، میانگین رشد در کل دهه ۹۰ حدود صفر درصد بوده است.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🟠 این بار «شنبه»!
🔹این یک اشکال اساسی است که بر سر هر چیزی جامعه به سمت دو قطبی شدن میل پیدا میکند. فنیترین و تخصصیترین پدیدهها و موضوعات در اندک زمانی رنگ و بوی سیاسی به خود میگیرد و دیری نمیپاید که افکار عمومی را درگیر خودش میکند و جریان موافق و مخالف در سطوح گوناگون اجتماعی پدید میآید.
🔸این وضعیت اجتماعی که نام آسیب بر آن نهاده شد، به جز ترویج آگاهیهای صحیح و اصولی معطوف به هدایت در میان مردم است، که همه وظیفه داریم نسبت به انجام آن اهتمام و دغدغه داشته باشیم. آنچه نهی میشود قرار گرفتن مردم در مقابل یکدیگر بر سر یک موضوع و اتفاق است.
🔹بازیگر و قطب سوم، دو قطبیسازی در میان مردم، جریان بدخواه ملت ایران است. همو که برای اختلال در کار و زندگی مردم هر کاری از دستش برآید انجام میدهد، اما در شرایطی که نشانههای قطببندی و غیریتسازی در جامعه آشکار میشود، بلافاصله وارد ماجرا میشود و با طرفداری از یک طرف ماجرا، بر دامنه و عمق اختلاف پدید آمده میافزاید.
🔸در این سالهای سپری شده، مسائل و رخدادهایی که نیاز بود از حیث کارشناسی و فنی، اطراف و ابعاد آن تصمیمسازی و تصمیمگیری شود، اما در سطح افکار عمومی و در بستر رسانهها بر سر آن غیریتسازی و گاه نفرتپراکنی انجام شده، یکی دو تا نبوده است که هر یک تا مدتها تمرکز را از مسائل اصلی و مهم به سمت موضوعات حاشیهای و غیرضروری سوق داده است.
🔹برای نمونه، موضوع پذیرش یا عدم پذیرش برجام در چارچوب منافع ملی است. همه مردم نیز حق دارند درباره اطراف و ابعاد آن آگاهی کسب کنند؛ اما اینکه کار به گونهای پیش برود که مردم بر سر آن دچار دودستگی و اختلاف شوند، حتماً امری به ضرر کشور است. مراعات حجاب موضوعی شرعی و قانونی است و لازم است در این زمینه هم روشنگری صورت گیرد و هم برای صیانت از حریم اخلاقی جامعه اقدامات متناسب طراحی و اجرا شود؛ اما هرگز نباید کار به روشی دنبال شود که مردم درباره حجاب، دچار تفرقه و اختلاف شده و میان آنها تنفر تولید شود.
🔸یا این روزها بحث تعطیلی شنبه، بخشهایی از جامعه را تحتالشعاع خود قرار داده است. تجربه پیشین به ما میگوید که اگر غفلت صورت بگیرد، بهزودی این موضوع که در ذات خود یک پدیده فنی با ابعاد فرهنگی است، به یک مناقشه سیاسی بیحاصل و اعصاب خوردکن در جامعه تبدیل خواهد شد. خردمندان جامعه باید بکوشند تا استمرار خطای گذشته در همین نقطه متوقف شود و ثبات و آرامش روانی جامعه دستخوش تلاطم نشود.
#حرفروز
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️بارش شدید تگرگ و باران در حرم مطهر #امام_رضا علیهالسلام و نجات کبوترها توسط مردم
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🟠 سه بیت، سه نگاه!
موسی خطاب به خداوند در کوه طور: اَرَنی (خود را به من نشان بده)
خداوند: لن ترانی (هرگز مرا نخواهی دید)
_سعدی:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"
_حافظ:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"
_مولانا:
"ارنی" کسی بگوید که ترا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تری" چه "لن ترانی"
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 541
💠سوره حدید: آیات 25 الی 29
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنم
سامری در فیسبوک
قسمت_چهل_دوم
همبوشی رو به ان جوان کرد وگفت: نام تو و مادرت چیست؟!
جوان با تعجب نگاهی به او کرد و گفت: نام من و مادرم را برای چه می خواهی؟
همبوشی نیشخندی زد و گفت: من به معجزات متعددی مجهز هستم، می خواهم عاقبتت را پیش بینی کنم
جوان خنده ای کرد و گفت: گل بود به سبزه نیز آراسته شد، به تمام مناقبتان رمالی هم اضافه شد؟!
انگار سخن همبوشی برای مردم اطرافش جالب بود، مردی که کنار آن جوان بود گفت: اسم این جوان علی و اسم مادرش هم صدیقه هست حالا بگو بدانیم چه در چنته داری؟
همبوشی با چشمهایی که انگار نگاه ابلیس را در خود داشت به آن جوان خیره شد و گفت: وعدهٔ ما فردا همین موقع، همین جا، البته اگر سالم ماندی بیا و با انگشت به او اشاره کرد و ادامه داد: ای علی فرزند صدیقه! امروز آخرین روزیست که روی پای خود ایستادی، تو به خاطر توهین و تمسخر احمدالحسن، نواده آقا امام زمان و یاری نکردن او، تنبیه خواهی شد، تنبیهی از سوی خداوندکه سخت و طاقت فرسا خواهد بود، برو دعا کن این تمسخر تو نسبت به من به قیمت جانت تمام نشود، البته من دعا می کنم که خداوند تنبیه آنچنان سختی برایت در نظر نگیرد تا تو هم به حقانیت من اقرار کنی...
مردم همه خیره به احمد الحسن بودند، عده ای در دلشان از او هراس پیدا کرده بودند و میترسیدند با او مخالفت کنند و بلایی بر سرشان نازل شود، اما باید تا فردا صبر می کردند، تا نتیجه این مباحثه یا بهتر بگویم مباهله را ببینند
آن جوان که همه اینک میدانستند نامش علی ست، بار دیگر خنده بلندی کرد و گفت: خدا کند این ادعا به پیامبری جنابتان ختم نشود و بعد با لحنی محکم گفت: حرف شما قبول! اگر تا فردا خدا بر من به واسطه توهین به شما خشم گرفت، من نه تنها نادم و پشیمان می شوم بلکه به نیابت که چه عرض کنم به امامت و رسالت و پیامبری شما هم اقرار می کنم، گرچه که بعد از رسول الله پیامبری نخواهد آمد ولی اگر تا فردا هیچ بلایی دامن گیر من نشد، تو از ادعاهایت دست برمی داری و توبه می کنی؟!
احمد همبوشی که انگار از کار و ادعایش مطمئن بود سری به نشانه تایید تکان داد و گفت: خدا و امام اولش،علی بن ابیطالب را گواه می گیرم که هر آنچه تو گفتی انجام دهم.
با این حرف احمد همبوشی گویی زنگ پایان معرکه نواخته شد، همبوشی و حیدر المشتت، جمعیت را شکافتند و راه بیرون را در پیش گرفتند و عجیب اینکه حتی نگاهی هم به سمت زیارت مولا علی نکردند و آن جوان همانطور که با نگاهش رد رفتن آنان را دنبال می کرد، سرش را برگرداند، جلوتر رفت و دست روی سینه گذاشت و به علی اعلی سلام داد، او نیت کرده بود امشب را تا روز بعد که با این مرد شیاد وعده کرده در حرم امن مولا علی بماند و این سعادتی بود که یک شب در حرمی که بوی عرش خدا را میداد با خدایش راز و نیاز کند...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼