مناظره اول دوشنبه ۲۸ خرداد۱۴۰۳ ۲۰تا ۲۴
مناظره دوم پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ ۲۰ تا ۲۴
مناظره سوم جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳ ۲۰ تا ۲۴
مناظره چهارم دوشنبه ۴ تیر ۱۴۰۳ ۲۰ تا ۲۴
مناظره پنجم سه شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳ ۱۲:۳۰ تا ۱۶
🆔 https://eitaa.com/kamalibasirat
🔴 آخوندی: میخواهیم ایران را آزاد کنیم!
وزیر دولت حسن روحانی
🔹 ایران میراثی در اختیار ماست باید آن را ارج بنهیم.
🔹 میخواهیم ایران را آباد و آزاد کنیم و می خواهیم دولت ملی ایران را در ایران مستقر کنیم
شهید کمالی
🔴 آخوندی: میخواهیم ایران را آزاد کنیم! وزیر دولت حسن روحانی 🔹 ایران میراثی در اختیار ماست باید آ
بابا یکبار قیمت مسکن در دولت روحانی آزاد کردی به خدا بسه برامون 😂
یکی از راه های شناخت کاندیدای اصلح اینست که ببینیم چه کسانی از وی حمایت می کنند.از دوستان آن شخص، میتوان فهمید که ایشان چکاره هست،لطفا دقت کنید...
آیا احتمال بازداشت و مسترد شدن سران منافقین به ایران وجود دارد؟
امین وزیری - نماینده دادستان در دادگاه منافقین:
🔹تمام اسناد بینالمللی، معاهدات و کنوانسیونها و حتی قوانین داخلی کشورهایی که قانون ضد تروریسم دارند مورد بررسی قرار گرفته و خصیصههای تروریستی بودن یک اقدام و گروه و سازمان را از آنها استخراج کردهایم، بعد از آن قوانین مشترک احصا شدند تا دریابیم کدام کشورها اقدامات منافقین را به عنوان تروریستی میپذیرند.
🔸امیدواریم حکم دادگاه یک سند قضایی محکم مبتنی بر قوانین داخلی ما و قوانین غربی برای تروریستی دانستن اقدامات منافقین باشد و پس از آن از اینترپل درخواست بازداشت و مسترد کردن متهمان کنیم.
شهید کمالی
آیا احتمال بازداشت و مسترد شدن سران منافقین به ایران وجود دارد؟ امین وزیری - نماینده دادستان در دا
چه شود،این از جمهوری اسلامی فقط بر می آید.به امید روزهای بهتر
شهید کمالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️سوالی که باعث عصبانیت مشاور پزشکیان شد
🔹 اسفندیاری، کارشناس میزگرد فرهنگی: آقای پزشکیان، کسی که کنار شما نشسته است بهدلیل تخلف از دانشگاه اخراج شده است.
رهبر انقلاب: حماسه انتخابات پیش رو تکمیلکننده حماسه بدرقه شهیدان خدمت است.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
شهید کمالی
رهبر انقلاب: حماسه انتخابات پیش رو تکمیلکننده حماسه بدرقه شهیدان خدمت است. 🆔https://eitaa.com/kama
دوست گرامی،مخاطب عزیز ، اگر جایی دلت برای آقای رئیسی سوخت،جایی در تنهایی یواش براش گریه کردی،جایی بلند بلند براش گریه کردی،گاهی به خود گفتی نه،این حادثه دروغه آقای رییسی بر میگرده ، جایی گفتی من دیگه غصه گرونی رو نمیخورم، من حقوق خوب نمیخوام ،من دیگه گلایه ندارم ، امروز روزشه که دوباره ازش یاد کنی و به احترام او بلند شی و تلاش کنی ،کسی بیاد رئیس جمهور بشه که راه او را ادامه بده، مسیر اون رو ادامه بده ،نمیشه بری زیر تابوت شهید رئیسی رو بگیری و رای به کسانی بدی که در طول حیاط او دائم نیش و کنایه زدند،دایم خون به دلش کردند که برای فرار از اونها به شهدا در شلمچه پناه میبرده !
مواظب باش که خناسان برای برنده شدن در مسابقه خدمت ، آیه و روایت می اورند،قرآن تفسیر می کنند!
اما گفتند راستی و درستی در وفای به عهده ، ببین چه کسی پای عهدش مونده ببین کدوم در گفتارش صادقه،ببین با چه کسی به عنوان مشاور میاد
شهید رئیسی در وفای به عهد با مردم تا پایان جانش موند امروز نیازمند کسی هستیم که راه او و منش او را ادامه دهد و هستند کسانی که می توانند راه او را ادامه دهند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظۀ حملۀ انصارالله یمن به کشتی مرتبط با رژیم صهیونیستی
شهید کمالی
🎥 لحظۀ حملۀ انصارالله یمن به کشتی مرتبط با رژیم صهیونیستی
دم بچه های یمن گرم
پا برهنه هایی که خداوند اراده کرده بهشون عزت بده ،چرا که مستضعفان وارثان زمینند.خداقوت
کاش یه ذره از شهامت اینها در وجود برخی مسئولین ناچیز غرب زده ترسوی ما بود که باز هوای مسند دوباره به سرشون زده ،بابا برید یکم درس سیاست خارجه و روابط بین المللی زور از این یمنی ها یاد بگیرید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ سوال کارشناس برنامه چه بود که باعث عصبانیت مشاور همراه پزشکیان شد؟
#انتخابات
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنم
دست تقدیر۵
قسمت_پنجم
میهمانی به خوبی و خوشی برگزار شد، ابومعروف به خواسته اش رسید و بارها محیا را دید و ابوحصین از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید.
وقت رفتن بود، خانه خالی از همهٔ مهمان شده بود، ابو معروف که حالا خود را به داخل خانه رسانده بود و با چشمهای هیزش محیا را مدام می پایید، بالاخره دل از این خانه کند و از جا برخاست.
ابو حصین برای بدرقه اش همراه او شد و از در حیاط بیرون رفتند، بی آنکه بدانند شبحی روی پوشیده در سایهٔ دیوار منتظر ابو معروف است و این شبح کسی نبود جز جاسم...
او که عشق محیا را به دل داشت پس هر لحظه نگاهش دنبال او بود و در این بین متوجه حرکات زشت و نگاه های بی پروای ابو معروف به محیا شده بود و الان برای اینکه دلش خنک شود و درسی به او دهد با چوب دستی منتظر آمدن او بود.
ابو معروف گرم خدا حافظی بود که راننده شخصی اش، خودش را به او رساند وگفت: ق...قربان، ماشین پنچر شده، چند دقیقه ای کار داره ، اگر...
ابو معروف با دست به سر راننده بیچاره کوبید وگفت: خدا مرگت دهد، چرا حواست به اموراتی که مربوط به توست، نیست؟! برو سریع روبه راهش کن...
راننده چشمی گفت و دور شد و ابو معروف دست ابوحصین را گرفت و به سمت سایه برد و درست در یک قدمی جاسم ایستادند.
نفس در سینه جاسم حبس شده بود.
ابو معروف بی خبر از وجود شخص سوم در کنارشان آرام گفت: ابوحصین! نقشه ای که گفتی خوب بود،اما چند تا اشکال داشت و در آن مجلس موعود قرار است محیا به عقد من و ام محیا به عقد تو درآید، تو ام حصین را چه می کنی؟! نمی گویی ممکن است قال و قیل راه بیاندازد و آبروی هر دومان را بر باد دهد؟!
ابو حصین با لبخندی دهان گشادش را باز کرد و گفت: من به همه جوانب فکر کرده ام، قرار است طی یکی دو روز آینده، ام محیا و محیا برای زیارت به کربلا بروند و ام حصین فکر می کند به خاطر جواب ردی که ام محیا مثلا به خواستگاری تو از خودش داده، من از آنها دلزده و ناراحتم و آنها بعد از زیارت کربلا مستقیم به ایران می روند، در صورتیکه آنها را به تکریت برمی گردانیم و...
ابو معروف خنده صدا داری کرد به طوریکه ردیف دندان های سفیدش در تاریکی شب مشخص بود و گفت: عجب حیله گری هستی تو!! و بعد انگار چیزی یادش بیافتد گفت: از کجا معلوم آنها برگردند؟!
ابو حصین نفسش را آرام بیرون داد و گفت: بر می گردند، چون قرار است بدون آنکه بدانند با یکی از ماشین های شما و بوسیله زبده ترین راننده شما به این سفر بروند و برگردند. البته خودشان هم نمی دانند چه چیزی در انتظارشان است اما برمی گردند و بعد آه کوتاهی کشید و ادامه داد: خدا می داند من نمی خواستم کار به اینجا بکشد و با مکر وحیله به عقد ما در آیند، اما چه کنم؟! وقتی به ام محیا گفتم، لگد پراند و معلوم است با زبان خوش راضی به این کار نمی شود.
در همین حین صدای راننده بلند شد: قربان! ماشین حاضر است.
دو مرد مکار از دیوار فاصله گرفتند و جاسم نفسش را با آهی کوتاه بیرون داد.
او حالا خبر داشت که پدرش چه نقشه ها برای زن برادر و برادر زاده خود کشیده و مطمئن بود رسیدن به محیا برای جاسم آرزویی بیش نیست، اما جاسم اراده کرده بود که اگر محیا قسمت او نشد به دست این گرگ هار هم گرفتار نشود..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ شرح خطبه غدیر
4⃣1⃣ جلسه چهاردهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ شرح خطبه غدیر
5⃣1⃣ جلسه پانزدهم