بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه ایه امن یجیب را قرائت میکنیم دست_تقدیر۵۳
قسمت_پنجاه_سوم
با صدای انفجار، محیا از جا پرید و منیژه ناخودآگاه خود را داخل چاله انداخت، گرد و خاک که فرو نشست، اثری از ماشین سیاه رنگ نبود و فقط کپه ای از آتش جلوی چشمان دو زن بر هوا بود.
محیا و منیژه با تعجب به پیش رو نگاه می کردند که ناگهان دوباره صدای انفجارهای پی در پی به گوششان رسید.
پشت سر و جلوی رویشان زیر انفجارهای مداوم بود و این دو زن نمی دانستند که موضوع چیست و این انفجارها خبر از چه می دهد.
منیژه نگاهی به محیا کرد و آب دهانش را به زور قورت داد و مشخص بود که ترسیده و کمی جلوتر رفت و همانطور که با انگشت ماشین را نشان می داد گفت: انگار تو آه کشیدی، شاید هم نفرینشان کردی، نگاه کن هیچ اثری از آن دو مرد نیست، هر دو دود شدند و به هوا رفتند و دوباره کمی نزدیک به اسکلت ماشین که هنوز در آتش می سوخت، خمپاره ای منفجر شد، منیژه با ترس به سمت محیا آمد و با دست چادر عربی محیا را چسپید و گفت: من میترسم دختر! کجا بریم؟! الان توی این برهوت چکار کنیم؟!
محیا که هنوز مبهوت از اتفاقات مبهم پیش رو بود به کمی آن سو تر نگاه انداخت و گفت: باید به سمت آن آبادی برویم، همانجا که نخل هایش آتش گرفته..
منیژه اه کوتاهی کشید و گفت: آنجا هم که در آتش می سوزد، اصلا چه اتفاقی افتاده؟!
محیا همانطور که به سمت آبادی حرکت می کرد گفت: چاره ای نداریم، باید به انجا برویم و از آن آبادی خودمان را به خرمشهر برسانیم.
منیژه مانند جوجه ای که به دنبال مادر حرکت می کند، به دنبال محیا راه افتاد و از پشت سر تازه قد و قامت بند و کشیدهٔ محیا را می دید، زیر لب ماشااللهی گفت و بلند تر تکرار کرد: ببینم ورپریده، پس حالت خوب بود و توی ماشین خودت را به موش مردگی زده بودی؟!
محیا به عقب برگشت و گفت: حالم بد بود، اما الان بهترم، بعدم همین حال بد من، تو را نجات داد وگرنه الان می بایست توی اون دنیا جواب ملک عذاب را میدادی که چرا ظلم در حق منی که نمی شناختی کردی..
منیژه که انگار تازه متوجه کار زشتش شده بود، گفت: ببین منم یه زن هستم مثل خودت، یه بچه دارم بدون پدر، پدرش مرده، باید به طریقی شکمش را سیر کنم، خوب طرف اومده پولی معادل پول یک خانه اعیانی را به من میده تا تو را همراهی کنم که آب توی دلت تکون نخوره، تو باشی از این پول و این کار چشم پوشی میکنی؟! تازه من مراقبت بودم و ظلمی هم بهت نکردم، حالا بگو ببینم قضیهٔ تو چی بود؟! این مرتیکه عراقی تو رو کجا می برد؟ گناهی کردی یا فقط بحث خاطرخواهی بود؟
محیا که تمام حواسش پی انفجارها بود، آهی کشید و گفت: درسته،شاید تقدیر تو هم این بوده که همراه من بشی و در کنار محیای نگون بخت چند روزی باشی، داستان زندگی من داستانی پیچیده و بلند هست..
حرف در دهان محیا بود که انفجاری دیگر در نزدیکی شان به وقوع پیوست و باعث شد که هر دو زن با تمام قوا به جلو بدوند.
صدای انفجار یک لحظه هم قطع نمیشد، بعد از گذشت دقایقی طولانی بالاخره محیا و منیژه به آبادی رسیدند،
آبادی که دیگر آباد نبود و از هر طرف آتش زبانه می کشید و بوی دود و گوشت جزغاله شده در فضا پیچیده بود.
محیا به اطراف نگاه کرد، همه جا پر بود از مرغ و گوسفند و حیواناتی که ذبح نشده، مرده بودند.
کمی جلوتر زنی که کودکی در آغوش داشت در حالیکه چشمان هر دو به آسمان خیره مانده بود، روی زمین افتاده بودند، محیا خم شد، دستش را روی نبض دست مادر و سپس کودک گذاشت و متوجه شد هر دو کشته شده اند و برای همین چادرش را از سرش در اورد و روی جسد ان دو کشید.
منیژه هم که دیدن این صحنه ها گویا شوکه اش کرده بود دیگر از حرف زدن افتاده بود و هر دو زن با اشک چشم اطراف را از نظر می گذراندند که ناگهان مردی که چوبدستی به دست داشت جلو آمد و همانطور که با چشمان تار شده از اشک آنها را نگاه می کرد گفت: خدای من! درست می بینم؟! یعنی در این وانفسای جنگ و گریز، خدا تو را برای کمک به سکینه فرستاده و با گفتن این حرف خودش را به محیا رساند وگوشهٔ روپوش سفیدش را چسپید وگفت: خانم دکتر به داد سکینه برسید...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
1_748096768.mp3
2.74M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه
🍃🌹 در ۲۷۰ روز
🍃🌹 سهم روز هشتم
🍃🌹 حکمت ۷۸ تا ۸۳
https://eitaa.com/kamalibasirat
💎 ختم نهج البلاغه
💎 در ۲۷۰ روز
💎 سهم روز هشتم
┄┄┅┅✿❀❤️❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت۷۸ : و در جواب مردی شامی فرمود: (مرد شامی پرسيد آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدر الهی است؟ امام با كلمات طولاني پاسخ او را داد كه برخی از آن را برگزيديم:)
وای بر تو!
شايد قضاء لازم و قَدَر حتمی را گمان كرده ای؟
اگر چنين بود پاداش و كيفر، بشارت و تهديد الهی بيهوده بود. خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالیكه اختيار دارند و نهی فرمود تا بترسند، احكام آسانی را واجب كرد و چيز دشواری را تكليف نفرمود و پاداش اعمال اندك را فراوان قرار داد، با نافرمانی بندگان مغلوب نخواهد شد و با اكراه و اجبار اطاعت نمی شود و پيامبران را به شوخی نفرستاد و فرو فرستادن كتب آسمانی برای بندگان بيهوده نبود و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان است بی هدف نيافريد. اين پندار كسانی است كه كافر شدند و وای از آتشی كه بر كافران است.
┄┄┅┅✿❀❤️❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت۷۹ :
حكمت را هر كجا كه باشد، فراگير، گاهی حكمت در سينه منافق است و بی تابی كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مؤمن آرام گيرد.
┄┄┅┅✿❀❤️❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت۸۰ :
حكمت گمشده مومن است
حكمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.
┄┄┅┅✿❀❤️❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت۸۱ :
ارزش هر كس به مقدار دانایی و تخصص اوست.
┄┄┅┅✿❀❤️❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت۸۲ :
شما را به پنج چيز سفارش می كنم كه اگر برای آن ها شتران را پرشتاب برانيد و رنج سفر را تحمل كنيد سزاوار است؛
كسی از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد و جز از گناه خود نترسد و اگر از يكی سوال كردند و نمی داند، شرم نكند و بگويد، نمی دانم و كسی در آموختن آن چه نمی داند، شرم نکند و بر شما باد به شكيبايی؛ كه شكيبايی ايمان را، چون سر است بر بدن كه ايمان بدون شكيبايی چونان بدن بی سر ارزشی ندارد.
┄┄┅┅✿❀❤️❀✿┅┅┄┄
📒 #حکمت۸۳ :
(به شخصی كه در ستايش امام افراط كرد و آن چه در دل داشت نگفت) فرمود: من كمتر از آنم كه بر زبان آوردی و برتر از آنم كه در دل داری.
┄┄┅┅✿❀❤️❀✿┅┅┄┄
https://eitaa.com/kamalibasirat
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 زمان رفت و برگشت برای اربعین، جزو عمر حساب نمیشه
#اربعین
https://eitaa.com/kamalibasirat
🔴 ثواب عجیب کمک هزینه به دیگران برای سفر اربعین
🔵 هشام می گوید از امام صادق علیه السّلام پرسیدم:
🟢 کسی که خودش به واسطۀ بیماری یا مشکلی نتواند به زیارت امام حسین (علیه السّلام ) برود و در عوض شخصی دیگر را روانه کند(هزینههایش را بدهد)، چه اجری دارد؟
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
1⃣ به ازای هر درهمى که خرج کند، خداوند همانند کوه اُحد برایش حسنه مینویسد
2⃣ چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمیگرداند!
3⃣ بلاهایى را که فرود آمده تا به او برسد، از او میگردانَد و از وى دور میکند و مالش حفظ میشود
📚 کامل الزیارت، ص ۱۲۹
#امام_زمان
#امام_حسین
🆔 eitaa.com/kamalibasirat
باسلام برگزار جلسه هیات اندیشه ورز مرکزی بسیج پیشکسوتان شهرستان بجنورد با ریاست رئیس هیات اندیشه ورز مرکزی حاج اقای والی زاده و با سخنرانی حجت الاسلام حاج آقای ایوبی( نماینده سابق مجلس و امام جمعه محترم سابق شهرستان ایزه ) مدیر عقیدتی بسیج پیشکسوتان بجنورد در تاریخ ۴۰۳/۵/۱۷
موضوع جلسه شهادت شهید هنیه و راهپیمایی بزرگ اربعین حسینی
کانون بسیج پیشکسوتان ناحیه بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
💠لحظه ای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم.
🔹چه در جنگ و چه در صلح، بزرگ ترین ساده اندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصاً #آمریکا از ما و اسلام عزیز دست برداشته اند. لحظه ای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم.
#امام_خمینی
📚صحیفه نور، جلد ٢١، صفحه ۵٢
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat