بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه ایه امن یجیب را قرائت میکنیم
دست_تقدیر۲
قسمت_چهل_نهم
همهمه ای در جلسه بلند بود هرکسی حرف خودش را میزد که ساموئل ختم کلام را زد و گفت: اون کتاب های برای دولت ما بسیار مهم هستند، ما مجموعه ای بسیار نفیس از این کتاب های خطی و قدیمی از سرتاسر زمین گرد هم آوردیم، مجموعه ای که مثل یک گنج برای دولت برگزیده می مانند که علاوه بر ارزش مادی آنها، اطلاعات بسیار جامع و مهم و اصلی از ملت های مختلف درونشان نهفته هست.
پس لازم به اینهمه بحث نیست، خانم دکتر را تحویلشون میدهیم و کتاب ها را پس می گیریم، به نظر من این کتاب ها حتی از نتایج آزمایش ژنتیک هم مهم ترند، پس چرا بیهوده وقت خودتون را تلف می کنید، خانم دکتر را حاضر کنید و با یک پرواز اختصاصی به ترکیه برسانید و بعد صدایش را پایین تر آورد و ادامه داد: اما قبل از پرواز، یکی از خطرناک ترین ویروس هایی که تولید کردیم را به او تزریق می کنیم که علاوه براینکه خودش جانش به خطر بیافتد، اطرافیان و سپس کل جامعه شان درگیر شود.
با زدن این حرف،صدایی از هیچ کس در نیامد و بعد از اندکی سکوت، جمعی که پشت میز نشسته بودند، شروع به کف زدن کردند.
خیلی زود خانم دکتر به ترکیه منتقل شد و در نقطه ای مشخص با رعایت موازین بهداشتی، به دست عوامل موساد سپرده شد، چهار نفری که آمده بودند برای تحویل خانم دکتر، او را سوار یکی از دوماشین سیاهرنگ با شیشه های دودی کردند و می خواستند به سمت هتل حرکت کنند و پس از تماس با کیسان، منطقه ای را برای مبادله مشخص کنند که خود را در حلقه محاصره افردای ناشناس گرفتار دیدند و رکبی سخت و ناگهانی خوردند وخیلی زود، خانم دکتر به دست نیروهای امنیتی ایران افتاد.
محیا که تازه هنوز از شوک اون آمپول تزریقی بیرون نیامده بود و خوب می دانست چه چیزی را وارد بدن او کرده اند، با دیدن مردانی سیاه پوش که چهره شان هم با نقابی سیه پوشیده بودند و حرکاتی سریع داشتند، یکه ای خورد و نمی دانست که واقعا در عمق چه قضیه ای دست و پا میزند، زیر لب شروع به خواندن آیاتی از قران کرد. آیاتی که تنها محرم دل این سالهای دوری و تنهایی او بودند.
مردان سیاه پوش، او را تا اقامتگاه نیروها همراهی کردند و بعد از ورود به محوطه و پیاده شدن از ماشین ها، با احترام و البته بدون هیچ صحبت و کلامی او را به سمت اتاقی راهنمایی کردند که مردی انتظار او را می کشید.
محیا که در دل به خدا و قران و چهارده معصوم متوسل شده بود، احساس خطر می کرد.
او را وارد اتاقی کردند که دور تا دور ان با صندلی های ساده چوبی پوشیده شده بود، به او اشاره کردند روی یکی صندلی ها بنشیند، محیا همانطور که به روبه رویش نگاه میکرد، آخرین صلوات را فرستاد و روی صندلی نشست.
حالا در اتاق بسته بود و فقط محیا و مردی که پشتش به محیا بود در اتاق حضور داشتند.
مرد آرام آرام به عقب برگشت سرش را همراه با سلامی کوتاه به پایین تکان داد.
محیا هم با تکان دادن سر جواب او را داد.
مرد جوان با قدم های شمرده شمرده به محیا نزدیک شد و همانطور که به او خیره بود با صدایی قاطع گفت: نمی دانی کجا را برای به دست آوردن شما زیر پا گذاشتیم! اما بالاخره به هدفمان رسیدیم و حالا موقع، موقع پاسخگویی ست.
محیا از حرفهای مبهم مرد جوان ترسی در وجودش افتاد، اما از صورت او هیچ دشمنی را نمی خواند، صورتی صاف و یکدست که مشخص بود تازه ریش و سبیلش را زده است.
محیا آب دهنش را قورت داد وگفت: من اصلا نمی دانم شما چه کسی هستید، چرا مرا ربودید و من پاسخگوی کدام گناه باید باشم؟! البته فکر می کنم اشتباهی رخ داده و شما مرا با کس دیگری اشتباه گرفتید.
مرد جوان که ایستاده بود دوباره شروع به جلو آمدن کرد و گفت: ما اشتباه نکردیم، شما همان کسی هستید که دنبالش بودیم، شما باید پاسخگو باشید چرا به قول خودتان وفا نکردید؟!
محیا با حالت سوالی به مرد جوان خیره شد و گفت: من اصلا شما را به خاطر نمی اورم چه برسد به اینکه قولی به شما هم داده باشم.
در این هنگام که مرد جوان درست مقابل صندلی محیا رسیده بود، جلوی او زانو زد و ناگهان آن صدای قاطع تبدیل به لحنی بغض دار شد و گفت: شما مرا از میان آتش و خون نجات دادید و قول دادید تا خودتان را به این بینوا برسانید، در این هنگام چشم محیا به گردنبندی در گردن صادق افتاد، گردنبندی که صادق مخصوصا در معرض دید او قرار داده بود، گردنبند تکان میخورد و ذهن محیا به سالهای دور کشیده میشد و همزمان با چکیدن اولین اشک از گوشه چشمانش زیر لب گفت: پسرم صادق..
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
🚨 رسانۀ آلمانی:
آزادسازی ریجستر آیفون در ایران میتواند به اسرائیل برای انجام اقدام مشابه با انفجار پیجرها کمک کند.
🔖 به پویش مردمی مطالبهگری تحریم رژیم صهیونیستی با برچسبهای زیر بپیوندید. 🗃
#️⃣ #تحریم_کوکاکولا ✅
#️⃣ #تحریم_اینستاگرام ✅
🔔 کانال #قرارگاه_مردمی_فلسطین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺اگر در مقابل حتی یک گرگ بیدفاع باشی و سلاحت بر زمین باشد حمله میکند.
🔻اما وقتی گله گرگ ببیند که سلاح در دست داری و میتوانی به او آسیب بزنی پا به فرار خواهد گذاشت.
🔺 اسرائیل گرگ صفت بزدل، جرات حمله به ایران پیدا کرده است، چرا که تصور کرده ایران سلاح بر زمین گذاشته است!
🔻باید خطای محاسباتی دشمن به هم بخورد، وگرنه جلوتر خواهد آمد.
🔺البته اگر کسی سادهلوح یا جنگطلب نباشد!
🔖 به پویش مردمی مطالبهگری تحریم رژیم صهیونیستی با برچسبهای زیر بپیوندید. 🗃
#️⃣ #تحریم_کوکاکولا ✅
#️⃣ #تحریم_اینستاگرام ✅
🔔 کانال #قرارگاه_مردمی_فلسطین
💠🌸🍃🌺🍃🌸💠
💠بعضیها در تحلیلهای گوناگون تصور میکنند اگر بخواهیم کشور در امنیّت باشد، بایستی سراغ ابزارهای حساسکنندهی قدرتها نرویم؛
مثلاً چه لزومی دارد حالا ما موشک با فلان برد را داشته باشیم که حساس بشوند، خیال میکنند اینجوری، این شکلی میتوانند امنیّت کشور را تأمین کنند یعنی درواقع اگر میخواهید کشور امن باشد، ضعیف باشید، ابزارهای قدرت را برای خودتان فراهم نکنید، بعضی اینجور فکر میکنند، اینجور قضاوت میکنند، این غلط است.
✏️ آن چیزی که امنیت را برای یک کشور حفظ میکند قدرت ملّی آن کشور است، قوی بودن آن کشور است، قوی بودن از همه جهت؛ قوی بودن در علم، قوی بودن در اقتصاد، قوی بودن در امکان دفاع، قوی بودن در تسلیحات، اینهاست که امنیّت کشور را حفظ میکند و تأمین میکند.
✏️ هر وقت ما بر اثر سوء سیاست زمامداران کشورمان، از رفتن به سمت ابزارهای قدرت رویگردان شدیم، دشمن بر ما مسلّط شد. در دوران قاجار، دوران پهلوی این مصیبت سر این ملت آمد.
ملت را قوی نکردند؛ لذا شما میبینید در جنگ بینالملل اول و جنگ بینالملل دوم که هیچ کدام به ایران ارتباط نداشت، اعلام بیطرفی هم کردند، کشور ما اشغال شد.
وقتی کشوری توانایی دفاع از خودش ندارد اینجور میشود دیگر.
این گناه زمامداران نالایق، بعضی نالایق، بعضی خائن و وابستهی به این و آن، گناه نابخشودنی است که ملت را ضعیف بار بیاورند که نتواند از خودش دفاع کند طبعاً امنیّتش از بین خواهد رفت. ۱۴۰۳/۰۸/۰۶
☀️ #امام_خامنهای(مدظلهالعالی)
🔖 به پویش مردمی مطالبهگری تحریم رژیم صهیونیستی با برچسبهای زیر بپیوندید. 🗃
#️⃣ #تحریم_کوکاکولا ✅
#️⃣ #تحریم_اینستاگرام ✅