eitaa logo
شهید کمالی
942 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
603 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
209-younes-ta-1.mp3
4.06M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی @sibsoorghⓂ️
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 198.mp3
4.69M
💎 در ۲۷۰ روز 🦋 روز صد و نود و هشتم 💎 خطبه ۱۰۹ بند ۵ https://eitaa.com/kamalibasirat
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه ایه امن یجیب را قرائت میکنیم نـاحــله قسمت‌پنجاه‌و‌نُهم نوشته‌فاطمه‌زهرادرزی‌وغزاله‌میرزاپور چندتا بوق زدم که باعث شد بیان بیرون و بشینن تو ماشین. درو برای بابا باز کردم و کمک کردم که بشینه .ریحانه هم رفت پشت نشست. دوباره سر جام نشستم و بدون توقف روندم سمت خونه داداش اینا. "فاطمه " فردا دهم تیر مهمترین روز زندگیم بود این همه سال درس خونده بودم تا برسم به اینجا. انقدر این مدت سختی کشیده بودم که از زندگی؛ خوبی؛خوشی و شادی سیر شدم واقعا دیگه چیزی برام اهمیت نداشت مامان اینا بعد از افطار آوردنم بیرون تا به قول خودشون روحیه ام باز بشه. ولی نمیدونستن انقدر خسته ام که بیرون رفتن هم هیچ فایده ای نداره. شیشه رو آوردم پایین تا باد به صورتم بخوره خیلی وزن کم کرده بودم و زیر چشام گود افتاده بود اصرار میکردن روزه نگیرم ولی به حرفشون گوش نمیکردم یکم که دور زدیم خسته شدم بهشون گفتم برگردیم . دیگه مطمئن شدم افسردگی گرفتم. رفتیم خونه تصمیم گرفتم تا فردا دیگه طرف کتابام نرم چون هرچی که بلد بودم‌و یادم میرفت . کارت ورود به جلسه ، سنجاق قفلی؛کارت ملی ؛شناسنامه و چندتا مداد و پاکن برداشتم و گذاشتم رو میز پسته وکشمش رو از تو کشوم برداشتم چندتاشو که خوردم خوابیدم رو تختم هرچقدر پهلو عوض کردم و آیت الکرسی و حمد و توحید خوندم فایده ای نداشت . بدترین شب زندگیم بود انگار یکی داشت مچالم میکرد. سرم و با دستام فشردم دلم میخواست از شدت کلافگی جیغ بزنم هرکاری کردم بخوابم نتونستم . انقدر تو همون حالت موندم که صدای اذان به گوشم خورد پاشدم رفتم سمت دستشویی و بعد از اینکه وضو گرفتم نماز خوندم و دعا کردم لباسام رو از تو کمد برداشتم طول و عرض اتاقم رو با قدم هام شمردم تا هوا روشن شه . رفتم سمت آشپزخونه و کامل ترین صبحانه ی زندگیم رو خوردم. مامان واسم عدسی درست کرده بود حس کردم انرژی گرفتم . مامان و بابا هم حاضر شدن و با توکل بر خدا حرکت کردیم سمت سالن آزمون. با نگاه مضطربم نوشته های تو خیابونو دونه دونه رد میکردم. حس میکردم نفسام منظم نیست. واقعا هم نبود . ترس و اضطراب و بغض وجودمو گرفته بود. پشت هم نفسای عمیق میکشیدم تا جریان خونم عادی بشه. بالاخره این خیابون هولناک به پایان رسید. بابا نزدیک دانشگاه نگه داشت پیاده شدم. برام آرزوی موفقیت کردن و رفتم داخل جو واقعا استرس زا بود مادر و پدرایی که به بچه هاشون انرژی میدادن به چشم میخوردن. کارت ورود به جلسه و کارت ملی ام رو گرفتم تو دستام. شماره صندلیم و با هر زوری که شد پیدا کردم و نشستم کارت ورود به جلسه رو متصل کردم به مقنعه ام. نفهمیدم چقدر گذشت که دفترچه سوالای عمومی وپخش کردن یه خورده گذشت یه چیزایی پشت میکروفون گفتن که با دقت گوش دادم‌ بعد چند دقیقه گفتن که میتونیم شروع کنیم خم شدم و دفترچه رو از رو زمین برداشتم نگاه به ساعت انداختم و وقتم رو کنترل کردم یه آیت الکرسی خوندم و شروع کردم اضطرابم کمتر شده بود خداروشکر سوالای عمومی رو خیلی خوب زدم و ۶ دقیقه وقت اضافه هم آوردم براش یه بار دیگه چک کردم سوالایی رو که شک داشتم. دفترچه رو از ما گرفتن و دفترچه ی تخصصی رو پخش کردن. یه زمان کوچولو دادن برای تنفس. دوباره تنظیم وقت کردم . تا گفتن شروع کنید دفترچه رو برداشتم . خیلی از سوالا رو شک داشتم استرسم دوباره برگشت و دستام میلرزید به هزار زحمتی که بود سوالا رو زدم. داشتم سکته میکردم از ترس و اضطراب در گیر سوال هایی بودم که بی جواب مونده بودن نفهمیدم اصلا چیشد که گفتن تمام . با بهت سرمو آوردم بالا . آقایی که پاسخ نامه رو جمع میکرد هر لحظه بهم نزدیک تر میشد. گفتم تا به من برسه شاید بتونم یه سوال دیگه رو جواب بدم مشغولش شدم که چهره جدی و اخمالودش رو دیدم که با صدای مردونه ی بمی گفت : وقت تمومه به ذهنم هم خطور نمیکرد که انقدر زود وقتمون تموم شه . سرگیجه گرفته بودم . دستم رو روی صندلی ها گرفتم و رفتم بیرون مامان و بابا که منتظر ایستاده بودن با دیدنم اومدن سمتم بدون‌اینکه چیزی بپرسن راجع به آزمون تا ماشین با لبخند همراهیم کردن. نشستیم تو ماشین بی اراده گریم گرفت نمیدونستم دلیلشو خوشحال بودم یا ناراحت ...! فقط تا جایی که میتونستم اشک ریختم احساس کردم بدنم میلرزه همینجور بی صدا اشک‌میریختم. رسیدیم خونه از ماشین پیاده شدم و رفتم تو اتاقم. پتومو پیچیدم دور خودم دندونام بهم میخورد حس میکردم دارم میسوزم ولی نمیدونستم چرا سردمه.
چشام سیاهی رفت و دیگه متوجه چیزی نشدم. با صداهای اطرافم چشمامو باز کردم تار میدید یه تصویر محوی از مامانم رو دیدم چند بار پلک زدم که شاید بهتر ببینم ولی فایده ای نداشت دوباره پلکای داغ و سنگینم رو روهم فشردم و باز کردم. به سقف سفید بالای سرم خیره شدم سرم و چرخوندم دیگه چشمام تار نمیدید یه سرم بالای سرم دیدم وقتی با دقت بیشتری به اطراف نگاه کردم متوجه شدم که تو بیمارستانم یه پرستاری اومد تواتاقم و با سرنگ یه مایعی و تو سرمم خالی کرد. چشمای بازم رو که دید گفت : چه عجب بیدارشدی؟ شوهرت دق کرد که دختر جون. نفهمیدم چی میگه!شوهرم کیه ؟اصلا اینجا چیکار میکنم. همون موقع مامان اومد تو اتاق و بغلم کرد. با چشم های پر از اضطراب گفت : خوبی مامان ؟ اصن غلط کردم بهت سخت گرفتم دورت بگردم الهی بابا هم‌پشت سرش اومد تو: ادامه‌دارد... ○┈••••✾•🍀💐☘️•✾•••┈○
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیام حاج حسین یکتا به مناسبت ده سالگی شبکه افق/ وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ « امروز، ده سالگیِ افق را جشن می‌گیریم. «وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ» یک دهه تمام شد. یک دهه گذشت. غصه‌ها، غم‌ها، قصه‌ها و همه‌ی خون دل خوردن‌ها گذشت تا این شبکه بالا بیاید. یک دهه گذشت از آن روزی که به ذهن و فکر بچه‌های جبهه فرهنگی انقلاب در کنار شبکه‌های دیگر تلویزیون بالا بیاید و اختصاص داشته باشد به جبهه فرهنگی انقلاب و به گفتمان‌ انقلاب اسلامی و اگر کسی تخصصی دنبال آن می‌گشت، اینجا بتواند پیدا کند. » 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
💢 ‏کیسینجر: دشمن آمریکا بودن ممکن است خطرناک باشد، اما دوست آمریکا بودن کشنده است. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
💢 عاقبت کسی که ایران اینترنشنال ازش تعریف کنه و مهمتر 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
16.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 احمد زیدآبادی، فعال سیاسی حامی پزشکیان: کسانی که به پزشکیان رای داده‌اند دچار یاس و سرخوردگی شده‌اند/ رییس‌جمهور تا الان هیچ ابتکاری به خرج نداده و سخنانش برانگیزاننده نیست/ این که ایشان مدام می‌گوید بر عهد خود هستم اشتباه است؛ کدام عهد؟/ با آمدن ترامپ رفع تحریم‌ها به در بسته خورده و دولت هیچ راه جایگزینی ندارد/ یک سردرگمی و بی‌برنامگی واضح در مجموعه دولت دیده می‌شود 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ امام صادق علیه السلام به زراره در مورد این سوال که چرا شیطان بیشتر سراغ شیعیان میاد؟ استاد عالی 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔆 مهاجرانی: نمی‌شود هم خاموشی نداشته باشیم هم تعطیل نکنیم ✍ سخنگوی دولت: مردم حق دارند، اما سیاستمدارانی که هم با خاموشی مخالفند و هم با تعطیلی، نشان می‌دهد که مسئله آنها درد مردم نیست. مشکلات به جا مانده و سرمای سخت را باید به یک ترتیب گذراند. نمی‌شود هم خاموشی نداشته باشیم هم تعطیل نکنیم. 🔹مردم حق دارند، اما سیاستمداران هستند که فراموش کردند سال ۱۴۰۱ چگونه گاز در شمال و شرق کشور برای روزها قطع بود. تعطیلی راه حل نیست. انتخاب از سر ناچاری است. ما انتخاب کردیم به جای آنکه مردم یک شهر و منطقه دچار سرمازدگی شوند، ادارات را تعطیل کنیم. این انتخاب مطلوب هیچ کس نیست. اما انتخابی ناگزیر بود که بحمدالله در حال عبور از بحران هستیم./ نورنیوز 📌 پ ن اما شهید رئیسی با روحیه جهادی هم توانست خاموشی نداشته باشد و هم تعطیل نکند. مردم الان قدرش را می دانند که افسوس می خورند که در بینشان نیست. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتراف یک سارق: قبل از دزدی سوره حمد و آیت الکرسی میخوندم! دزد معتقد 😂😂😂 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat