eitaa logo
شهید کمالی
915 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
593 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ۸۳۰۶ شهید در ۲۴ روز/ ۳۴۵۷ کودک هستند 🔻 وزارت بهداشت فلسطین ظهر امروز اعلام کرد که تعداد شهدای حملات جنایتکارانه ارتش رژیم صهیونیستی به غزه از ۲۴ روز پیش تاکنون به ۸۳۰۶ نفر افزایش یافت که ۳۴۵۷ نفر از آنها کودک و ۲۱۳۶ نفر زن هستند. شمار مجروحان نیز به ۲۱۰۴۸ نفر رسید. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔴💭 صدور گواهی شهادت قبل از گواهی ولادت 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
16.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 اجلاسیه شهدای وحدت 🌹 یادواره سردار شهید رجبعلی محمدزاده 🌷 ویادبود شهدای غزه ⏰ زمان:سه شنبه ۹آبانماه ۱۴۰۲_ساعت ۸صبح 📌 مکان :بجنورد_مصلی بزرگ امام خمینی (ره) 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
14020806_43726_192k.mp3
1.98M
🔺حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «ضربه‌ای که در این حادثه، در این حمله‌ی رزمندگان فلسطینی به رژیم غاصب وارد شد، یک ضربه‌ی تعیین‌کننده است؛ تا کنون چنین ضربه‌ای به این رژیم وارد نشده و همین‌طور که ما اوّل هم عرض کردیم، قابل ترمیم نیست؛ هر چه میگذرد، بیشتر معلوم میشود که قابل ترمیم نیست. اینکه شما مشاهده میکنید که رئیس‌جمهور آمریکا، رؤسای کشورهای ظالم و شرور [از قبیل] انگلیس، فرانسه و آلمان، پی‌درپی خودشان را میرسانند آنجا، برای چیست؟ چون می‌بینند دارد متلاشی میشود، می‌بینند دارد نابود میشود؛ این را میفهمند، [لذا] خودشان را میرسانند که از نابودی جلوگیری کنند. اگر خطر تلاشی و نابودی رژیم غاصب را تهدید نمیکرد، این اشرار عالم خودشان را محتاج نمیدیدند که مرتّب پشت سر هم بیایند آنجا اظهار همبستگی کنند؛ این نشان‌دهنده‌ی آن است که ضربه، ضربه‌ی بسیار محکم و تعیین‌کننده‌ای بوده.» ۱۴۰۲/۰۸/۰۳ 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
یک توصیهی مهمّ من به همه‌ی کسانی که توانایی سخن گفتن با مردم را دارند و رسانه در اختیارشان است ــ چه در فضای ‌مجازی، چه در مطبوعات، چه در صدا و سیما ــ امیدآفرینی است. دشمن سعی میکند جوانهای ما را ناامید کند؛ ما باید متقابلاً ‌امیدآفرینی کنیم. مسائل امیدزا در کشور کم نیست... همه موظّفند امیدآفرینی کنند؛ این را جدّی بگیرید‌.‌‌ امیدآفرینی، خودفریبی ‌نیست. بعضی‌ها خیال میکنند امیدآفرینی پنهان کردن ضعفها است، خودفریبی است؛ نه، ضعفها هم باید بیان بشود، اشکالی ‌ندارد؛ امّا در کنار بیان ضعفها بایستی امیدآفرینی هم بشود، آینده و افق روشن در مقابل چشم قرار بگیرد و نشان داده بشود. وضع ‌ما بحمدالله وضع خوبی است. ما امروز باید این آیهی شریفه را در نظر بگیریم: «وَ لا تَهِنوا»، سست نشوید، «وَ لا تَحزَنوا»، ‌اندوهگین نشوید، «وَ اَنتُمُ الاَعلَون»، شما برترین هستید، «اِن کُنتُم مُؤمِنین»؛ ایمان شما موجب علوّ شما است، موجب برتری شما ‌است. درست عکس وضعیّت ما را امروز در این منطقه، دشمن سرسخت ما یعنی دولت آمریکا دارد. ما میدانیم در منطقه چه کار ‌داریم میکنیم؛ سیاستمان روشن است، راهمان روشن است. آمریکایی‌ها متحیّرند که در منطقه بمانند یا از منطقه بروند؛ اگر ‌بمانند، نفرت ملّتها از آنها روزبه‌روز بیشتر میشود... خدا را شکر میکنیم بر اینکه راه ما روشن است، بصیرت ما برجا است، گامهای ‌ما بحمدالله محکم و استوار است و دشمن ما دچار ضعف است‌.‌۱۴۰۲/۰۱/۰۱ 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 352 💠سوره نور: آیات 21 الی 27 @ahlolbait_story
زن، زندگی، آزادی زمان می گذشت و میگذشت، سحر که با سوار شدن بر هواپیما، مرغ روحش را به آسمان ایران فرستاده بود، چشمهایش را روی هم آورد..گاهی با تکانی و صدایی از عالم خواب بیرون میشد اما بازهم پلک هایش سنگین بود. نفهمید چه شد که خوابی سنگین او را ربود و وقتی بیدار شد که مژدهٔ رسیدن به مقصد را به او دادند. همهٔ مسافران که انگار بزرگترینشان سحر و الی و.. بودند پیاده شدند. دختر بچه ها، بدون اینکه چمدان یا حتی ساکی کوچک داشته باشند، در یک صف ایستاده بودند. انگار آفتاب تازه سر زده بود و کاملا مشخص بود ،باز هم در فرودگاهی متروکه به زمین نشسته اند. گویا سحر و همراهانش فراموش شده ای در این دنیای بی سروته بودند و میبایست در جاهای فراموش شده آمد و شد کنند. سحر دستهٔ چمدانش را محکم در دست فشرد و با نگاهش به دنبال الی بود و سرانجام او را در کنار دختری چشم عسلی که بیش از پنج سال نداشت، دید. سحر نزدیک الی شد و متوجه شد الی با دخترک صحبت میکنه. سحر به بازوی الی زد،الی ناخوداگاه یکه ای خورد و رو به سحر گفت: چی شده؟! بعد دختر را به سحر نشون داد و گفت: این دختر خوشگل چشم عسلی اسمش زهراست.. سحر با تعجب نگاهی به زهرا و نگاهی به الی کرد و‌گفت: این..این دختر ایرانی هست؟ الی دستی به گونهٔ سرخ و سفید زهرا کشید و‌گفت: نه این یه دختر فلسطینی هست.. سحر باز با تعجبی در کلامش گفت:‌مگه تو عربی بلدی؟! چرا تا الان رو نکردی؟ الی خنده ریزی کرد و‌گفت: عربی که بلد نیستم اما دست و پا شکسته یه چیزایی میفهمم.. سحر نگاهی به زهرا کرد و‌گفت:ازش بپرس برا چی اینجاست؟! اصلا بچه به این کوچکی چرا باید تنها سفر کنه؟! الی آه کوتاهی کشید و‌گفت: خوب معلومه...دزدیدنش...مثل من ...مثل تو.. سحر که انگار سطل آب سری بر سرش ریخته باشند گفت: دزدیدن؟...مثل من و تو؟! یعنی واقعا فکر میکنی من و تو را دزدیدن؟! آخه ما به چه دردشون میخوریم؟! نابغه ایم؟! مخترعیم؟ کاشفیم؟!چی میگی برا خودت الی؟ تو رو خدا اینقدر دل منو نلرزون.. الی خیره به جمع پیش رویش گفت : اگر ندزدیدن ...اگر ما اسیر اینا نیستیم،این رفتار و حرکات، اینهمه محافظه کاری برای چیه؟؟ سحر با لکنت گفت: خو..خو..معلومه برای اینکه ما غیر قانونی داریم وارد یه جا دیگه میشیم.. الی سری تکون داد و گفت: فکر میکنی براشون کاری داره برای این چند نفر پاس و مدارک جور کنن؟! نه عزیز من ،یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست، اینا ما را برای اهدافی میخوان که به صلاحشون نیست هیچ کس بفهمه ما با لندن وارد شدیم... سحر مثل همیشه که استرسش میگرفت شروع به جوییدن لب پایینش کرد که در همین حین قطار ماشین های مشکی با شیشه های دودی رسید و میبایست دوباره رهسپار خانه ای مبهم و مرموز شوند. ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 زن ،زندگی، آزادی ماشین ها به ترتیب ایستادند، از ماشین اول سه تا خانم پیاده شدند، یکی با قد بلند و دوتا هم متوسط، هر سه مانند کارمندان یک ادارهٔ به خصوص کت و‌ دامن سورمه ای رنگ با پیراهن سفید پوشیده بودند. خانم ها به طرف جمع پیش رو آمدند، لیست های کاغذی در دست داشتند و از روی هر لیست اسامی افراد را می خواندند. کل جمع را به سه گروه تقسیم کردند و هر خانم اسامی مربوط به خودش را می خواند و افرادی که نام می برد، پشت سرش قرار می گرفتند. هنوز اسم الی و سحر را نخوانده بودند، الی نزدیک سحر شد و آهسته در گوشش زمزمه کرد: احتمالا ما را از هم جدا می کنند و هر کدام باید کار به خصوصی براشون انجام بدیم، موبایل و... هم نداریم، امکان داره دیگه هیچ وقت همدیگه را نبینیم.. سحر با شنیدن این حرف لرزه به اندامش افتاد و‌گفت: پس...پس من چکار کنم؟! الی من می خوام با تو بیام. الی نگاهی به آسمان کرد و همانطور که دست سحر را در دستش میگرفت گفت: انتخاب با ما نیست که...اما امیدت به خدا باشه و بعد چیزی را در مشت سحر جای داد و گفت، اینو از خودت جدا نکن...به هیچ وجه نگذار کسی از وجودش با خبر بشه...اگر باز بازرسیت کردن یه جوری که به عقل میرسه پنهانش کن ، بازم میگم به هیچ وجه از خودت جداش نکن.. سحر که با تعجب حرفهای الی را گوش میکرد، آهسته مشتش را باز کرد و تا چشمش به یکی از دوقلبی که قبلا به زنجیر یادگاری از مادر الی افتاد گفت:‌اوه نه!! این یادگار مادرت هست..نمی تونم قبول کنم، بعدم این قلب کوچولو چه کمکی به من میکنه؟! فک میکنی روزی بتونم بفروشمش و.. الی به میان حرف سحر پرید و گفت: وقت نیست، چونه نزن، اینا دو تا قلب بودن، یکیش را من دارم...من به معجزهٔ این قلبها ایمان دارم...تو هم باور کن که میتونه معجزه کنه.. سحر مشتش را بهم فشرد و روی قلبش گذاشت و زیر لب از خدا کمک خواست. در همین حین یکی از خانم ها اسم الی را خواند... الی همانطور که به طرف اون خانم میرفت با اشاره به سحر فهماند که مراقب اون قلب کوچولو باشد. بالاخره هر گروه مشخص شد، الی به همراه چند دختر و پسر که توی یک رنج سن
ی بودند با همون خانم قد بلند به سمت ماشینی رفتند. سارینا و نازگل هم انگار توی یه گروه بودند و با چند تا دختر و پسر دیگه همراه شدند. و سحر ماند و چهار دختر بچه کوچک که یکیشون همون زهرا کوچولو بود و خیلی عجیب بود که گروه سحر ،بزرگترینشان سحر بود و بقیه کودک بودند و البته همه شان دختر بودند و پسری در این گروه نبود. سحر که بغض گلویش را می فشرد با تکان دادن دست از الی و سارینا و نازگل خدا حافظی کرد و به سمت ماشینی رفتند که به طرفش هدایت میشدند. زهرا کوچولو خودش را به سحر چسپانده بود، انگار که سحر خواهر و مادر و همه کس این دخترک بود و در غوغای احساسات بد، این چسپیدن زهرا حس خوبی به سحر میداد . ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 👈هم اکنون اجلاسیه شهدای وحدت یادواره سردار شهید رجبعلی محمد زاده و یادبود شهدای غزه ❗️مصلی بزرگ امام خمینی(ره)شهرستان بجنورد با حضور اقشار مختلف مردم
میدانی در شهر بجنورد امروز (سه شنبه) به طور رسمی با حضور مسوولان خراسان شمالی به نام سردار شهید «رجبعلی محمدزاده» این میدان در ورودی غربی بجنورد از سمت شمال واقع شده است و به منظور زنده نگداشتن یاد، نام و تکریم رشادت‌های پر افتخار سردار شهید «رجبعلی محمدزاده» نام‌گذاری و از تابلوی این میدان رونمایی شد. در این آیین خانواده سردار شهید محمد زاده،سرهنگ پاسدار محمد براتی جانشین فرمانده سپاه در بسیج اقشار، فرماندار بجنورد،سرهنگ پاسدار ریحانی فرمانده سپاه بجنورد، شهردار و جمعی از اعضای شورای اسلامی این شهر حضور داشتند.
بصیرت در نهج البلاغه(۲).mp3
5.61M
✍بصیرت در نهج البلاغه(۲):👆 🔹دوشنبه شبها مسجد حضرت رسول ۱- چرخه بصیرت... ۲- مولفه های بصیرت:👇 🔹عقل، علم و آگاهی، قرآن، عترت، سرگذشت گذشتگان splus.ir/farhangalavi نهج البلاغه خراسان شمال-قرارگاه تولید محتوا
✊🏻 🇵🇸 تربیتی شهید فهمیده واحدبسیج دانش آموزی دبیرستان نرجس پایگاه حضرت معصومه(س) حوزه سردارهمدانی
🔴💭 | روح آیت الله هاشمی رفسنجانی شاد!!!
🔻هیچ‌گاه عقیده‌ات را درباره انقلاب و امام تغییر نده؛ بلکه روزبه‌روز بر اعتمادت اضافه‌کن و برسرِ این عقیده پافشاری‌کن و در هرحال و هرموقعیت و شرایطِ سخت از آن دفاع بنما..! مگر دنیا چه ارزش دارد که ما عقیده‌مان را عوض‌کنیم..؟ شهید🕊🌹 پایگاه مطهره دشت حوزه شهید باهنر 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
دنیای آینده، دنیای فلسطین است نه دنیای رژیم صهیونیستی! 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
نتانیاهو: تهران رو خالی کنید. واکنش ارتش و سپاه: 😂😂😂 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇 مثل اینکه به ایلات٬ جنوبی ترین مکان اسرائیل عملیات پهبادی انجام شده ـــــــــــــــــــــــ درگیری‌های سختی میان رزمندگان قسام و عناصر صهیونیستی در شمال غزه در جریان است ـــــــــــــــــــــــ یحیی سریع:طی ساعات آینده نیروهای مسلح یمن بیانیه مهی را منتشر میکنند. 🇮🇷 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 353 💠سوره نور: آیات 28 الی 31 @ahlolbait_story