eitaa logo
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
806 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
999 ویدیو
45 فایل
شھادت داستان ماندگارۍ آنانےست که دانستند، دنیا جاۍ ماندن نیست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مدرسه تعالی🇵🇸
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 طنین های نجات بخش * سحر و شیاطین را به راحتی از خانه هایتان دفع کنید 🔷 علامت جهنمیان را بشناسيد @Taalei_edu
اولی: چرا انقدر دست و پا میزنی و میچرخی؟ راحت باش فقط بخور و بخواب ولذت ببر. دومی: آخه دست و پای ما باید کار کنه، ساخته بشه و کامل بشه، تو اون دنیا قراره با پاهامون راه بریم، فوتبال بازی کنیم، با دستامون غذا بخوریم! اولی: واقعا تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟! عاقل باش اینا خرافات قدیمیاس؟ ‍ دومی: آره حتما بعد زایمان زندگی هست. اولی: امکان نداره. ما با جفت تغذیه می‌شیم و نفس می‌کشیم. طنابشم انقدر کوتاهه که به بیرون نمی‌رسه، اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشون بده؟ دومی: بعد زایمان یکی هست مارو بغل و نوازش می‌کنه، بهمون غذا میده، کمکمون میکنه، بهش میگن مامان. اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟!!! دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی….
با خوشحالی دوباره محکم گونه عمه رو بوسیدم و صدای خنده عمه با صدای عمو احمد قاطی شد عمو احمد_به به چه خبره اینجا؟ نگاه خندونم رو دوختم به عمو_سالم عمو جون عمو احمد سینی به دست پر از فنجونهای خالی نزدیکتر شد_سالم بابا خوش اومدی کیفم روی کابینتها گذاشتم و سینی رو از عمو گرفتم _ممنون عمو احمد با یک لبخند سینی رو به دست من سپرد_مرسی باباجون مشغول آب کشی فنجونها شدم _این قدر بدم میاد از این عروس های چاپلوس! عمو احمد به عطیه که با قیافه حسودش به من نگاه می کرد خندیدو من یواشکی زبونم رو براش درآوردم...عادت کرده بودم به این کارهای بچگونه وقتی هم طرف حسابم عطیه بود و مثل یک خواهر! اومد نزدیکتر و چشمهاش و ریز کرد_بیا برو چادرو کیفت و بزار توی اتاق شوهرت من بقیه اش رو میشورم. دستهای خیسم رو با لبه چادرم خشک کردم _حاال که تموم شد. عمو احمد به این دعوای چشم و ابرو اومدن من و عطیه می خندید ... شونه ام رو فشار آرومی داد _دستت درد نکنه بابا خوب شد اومدی وگرنه این عطیه تا فردا صبحم این سینی تو اتاق میموند هم؛ نمیومد جمعش کنه حاال برای من چشم و ابروهم میاد! عطیه چشمهاش گرد شدو من از ته دل به چشمک بامزه و پدرانه عمو احمد خندیدم ... چه حس خوبی بود که از شب عقدمون برای عمو شده بودم یک دختر نه عروسش حس می کردم دوستم داره به اندازه عطیه و چه قدر دلگرم میشدم از این حس طرفداری و شوخی های پدرانه دور از خونه خودمون! 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
عطیه پشت سرم وارد اتاق امیر علی شد...چادرم رو از سرم کشیدم و نگاهم رو دورتادور اتاق ساده امیرعلی چرخوندم و روی طاقچه پر از کتاب دعا و سجاده وقرآنش ثابت موندم و عطر امیر علی رو که توی اتاق بود نفس کشیدم. _امیرعلی کجاست عطیه؟ عطیه روی زمین نشست و به بالشت قرمزمخمل کنار دیوار تکیه دادو سوالی به صورتم نگاه کرد_نمی دونی؟ نگاه دزدیدم از عطیه و رفتم سمت جالباسی آخر از کجا باید میفهمیدم دیشب که رسما از ماشین و از نگاه امیرعلی فرار کرده بودم و االن از زبون عمه شنیده بودم که نیست و همه خوشی سربه سر گذاشتن عطیه , کنار عمو احمد دود شده بود و به هوا رفته بود! مگر امیر علی بامن حرف هم میزد که بگه کجا قرار بوده بره! چادرم رو درست روی لباس آبی فیروزه ای امیر علی به جالباسی آویز کردم_نه نمی دونم چیزی نگفت با سکوت عطیه به صورت متفکرش نگاه کردم _نگفتی کجاست ؟ شونه هاش رو باال انداخت و نگاهش رو دوخت به قالی الکی رنگ کف اتاق_رفته کمک عمو اکبر! یعنی بعضی وقتها صبح های جمعه میره اونجا !!! کمی فکر کردم به جمله عطیه و یک دفعه چیزی توی ذهنم جرقه زد یعنی رفته بود غسال خونه! قلبم ریخت ونمیدونم توی نگاهم عطیه چی دید که پرسید_محیا خوبی؟ یعنی نمیدونستی ؟ امیرعلی بهت نگفته بود؟ حس می کردم ضربان قلبم کند شده و هوای اتاق سرد... فقط سرتکون دادم به نشونه منفی در جواب عطیه و روی زمین وارفتم. _ناراحت شدی محیا؟ نگاه پر از سوالم رو به عطیه دوختم_نه فقط اینکه نمیدونستم... یکم شکه شدم! 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
هدایت شده از مدرسه تعالی🇵🇸
🔹️آدم وقتی کار بدش را مهم ندید [و گفت:] «حالا یک گناه کوچکی کردیم»، اگر بار دیگر هم تکرار کرد، کم‌کم عادت می‎کند و ‌در اثر گناه، از عبادت‌ها محروم می‌شود.طبعا حالتِ تضرع در مناجات و دعا و عبادت را هم از دست می دهد. @Taalei_edu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مدرسه تعالی🇵🇸
هو العلیم 🌹 ❓آیا شما جزو آن دسته از کسانی هستید که دوست دارند در مسیر عبودیت خدا گام بردارند و نیاز به یک سیر آموزشی مشخص دارند؟ 🔰 ما در مدرسه تعالی با طراحی شذرات(سیر آموزشی) در شش شذره یا ترم این بستر را فراهم کرده ایم تا تنها با روزی یک ساعت بتوانید در کنار کارهای روزمره تان معارف اسلامی و مورد نیاز را فرابگیرید. 💐 به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام، دور چهارم ثبت نام شذره اول سیر آموزشی حماة شروع شد. 🔶 دوره هایی در چهار بخش: 1⃣ دوره های فکرتی و معرفتی 2⃣ دوره های آداب و احکامی 3⃣ دوره های اخلاقی 4⃣ دوره های مهارتی 🔷 اساتید: استاد مویدی، استاد محمد جواد نظافت، استاد مصطفی امینی خواه، استاد عبدالرسول کشمیری، استاد استاد محسن حاجی مرادخانی، استاد محمد ندایی، استاد حامد قیاسی، سرکار خانم دهقان، استاد حسین مختاری و استاد احمد محمدیان 📌ویژگی ها: 🔹استفاده از اساتید و محتوای جامع 🔸مشاهده دوره ها در هر زمان و مکان به صورت آفلاین 🔹دنبال کردن دروس از طریق نرم افزار اندرویدی و دسترسی راحت 🔸دارای برنامه هفتگی با قابلیت تغییر مطابق برنامه شخصی شما 🔹امکان طرح سوال ذیل هر جلسه و دریافت پاسخ 🔸داشتن تعالی یار اختصاصی 🔹امکان مباحثه به همراه ناظر بحث اختصاصی 🔸برگزاری وبینار پرسش و پاسخ برای بعضی از دروس و. ✨دارای دو گروه ابرار و سابقون✨ هم اکنون برای ثبت نام و توضیحات بیشتر: طریق سایت:👇 🌐 https://taalei-edu.ir/term/register از طریق نرم افزار: https://eitaa.com/taalei_edu/922 (
برای ثبت نام حتما لازم است نسخه جدید نصب داشته باشید
) @Taalei_edu
هدایت شده از مدرسه تعالی🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔷 سیری در تعالی 🔶 مدرسه تعالی دوره‌های آموزشی خود را در سه سطح مقدماتی، متوسطه و پیشرفته برای رسیدن به ترک معصیت، ترک رذایل و در نهایت ترک غیر خدا آماده کرده است که در قالب ترم یا شذره متناسب با هر سطح ارائه می شود. * برای آشنایی بیشتر با سازوکار مدرسه تعالی تماشای این کلیپ را از دست ندهید... @Taalei_edu
خدا چقدر قشنگ میگہ: ' وَالله یَعلمُ مَا فِی قُلُوبِکُم' حواسم هست تو دلت چی میگذره.😉🌟 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــ♡ــــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』