eitaa logo
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
776 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
999 ویدیو
45 فایل
شھادت داستان ماندگارۍ آنانےست که دانستند، دنیا جاۍ ماندن نیست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
حاجیان جمع اند دور هم همہ پس ڪجا رفتہ فاطمہ حاجـیان رفتند یڪ سر در منا پس چرا او رفتہ سوے او بجاے موے سر ، سـر مےدهد و و مےدهد سعے حـج او صفا با خنجر اسٺ مروه اش قبر اسٺ •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🔮 نشر مجدد 🔆متن شبهه: آيا روايت «حُسَيْنٌ مِنِّي وَأَنَا مِنْ حُسَيْنٍ» در كتب با سند صحيح نقل شده است؟ معنای این قابل فهم نیست، در بخش اول پیامبر(ص) میفرمایند: حسین از من است این بخش واضحی دارد: حسین نوه رسول خداست و جد ایشان است. اما در بخش دوم میفرمایند: من از حسین هستم! پیامبر(ص) که جد امام‌حسین(ع) است، از حسین(ع) است؟ 🔆پاسخ شبهه: 🔮 بخش اول: اين روايت از يعلي بن مره عامري با سند صحيح در منابع برادران اهل سنت آمده است. متن اين رو ايت با اين سند در كتاب «المصنف» ابن ابي شيبه استاد بخاري اين چنين آمده است. 📚مصنف ابن أبي شيبة، ج 6، ص 380 روزى با پیامبر(ص) به یک میهمانى شده بودیم؛ در حالى که در کوچه مىرفتیم، حسین(ع)را در حال بازى دیدیم. پیامبر(ص) از جلوتر رفت و را گشود تا او را بگیرد؛ اما حسین(ع) فرار کرد و این طرف و آن طرف مىرفت و پیامبر(ص)به او میخندید، تا این که او را گرفت؛ پس یکى از را زیر چانه و دیگرى را پشت سرش قرار داد و او را میبوسید و میگفت: "حسین از من است و من از حسینم؛ کسى که را دوست بدارد، خداوند او را دوست دارد" 📚سنن ابن ماجه، ج1،ص 51 🔮 اما فهم بخش دوم حدیث: پس از شدن به رسالت، حیات او به رسالت و بقاى آن و حیات رسالت نیز به او وابسته شد و چون حسین(ع) براى زنده ماندن محمدى بسیار کوشید حتى عزیزترین کسانش را در این راه قربانى کرد، از او جانى دوباره گرفت و استمرار یافت ؛ از این رو پس از جریان کربلا شد؛ «الاسلام محمدیُ الحدوث حسینیُ البقاء»؛ اسلام توسط پیغمبر(ص) به وجود آمد و توسط حسین(ع) باقى ماند. @kami_ta_shohada
دستم بہ دامنٺ نرسيد اين جهان اگر باب الحسين منتظرم باش يا باشد قرار بعـدی ما حـرم مهر قبولـــے گذرم باش ❤️ 🍃
‍ 🖤چند ساعتی⏰ از افطار گذشته و آرام آرام خود را به جان می‌رساند.جگرش می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود است ♥️غربت میراث . دیروز میان امروز میان خانه 🏡 فردا میان آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های است نکند در این تاریکی، زمین بخورد! 🖤چشم بر هم می‌گذارد که حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن" و فرو می‌رود در برادرانه... سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر ،هق هقش را درون سینه آرام می‌کند ♥️دستان برادر را می‌گیرد.سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بودکمی آنطرف تر مردانه را فرو می‌دهد.دل 💓نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟ 🖤چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های😥 خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"حسین لب تا شاید پاسخِ سوالش،کمی از داغِ سینه کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟" ♥️و پاسخش اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر.موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است در حجره، مادر را می‌بیند.با همان ، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، و پدرش با لبخند 😊نگاهش می‌کنند. 🖤زینب را به می‌سپارد و حسین را به عباس.صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر رخت عزا بر تن می‌کند پیکرِ غرق تیرش را به خاک می‌سپارند وماتم را به آغوش می‌کشد ♥️ زینب سر بر برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند. اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!! سخت است برادری،برادرش را خاک کند. 💔 به مناسبت سالروز شهادت🏴 (ع) ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
🌴هزار و چهارصد و اندی سال پیش، میثم ها را به تاوانِ عشق و محبت (ع) آویزِ نخل ها می‌کردند. امروز هم مقدر است میثمی متولد شود تا جُرمَش به علی(ع) و آلِ علی(ع) باشد!! 🍁بیست و سومین روزِ اردیبهشت ۶۳ سربازی از لشکرِ عاشورایی در آغوش چشم گشود. نامش را نهادند تا نمونه عینی میثمِ تَمّاری شود، کشته به عشقِ علی(ع) 🍂برادر شهید بود و عاشق اهل بیت(ع)و دست پرورده مادری که با شیره جان،عشق (ع) را به کامِ شیر پسرش می‌داد🙂 🍃به واسطه پدر پایش به مسجد و هیئت و باز شد تا اینکه در سال ۸۰ لباسِ مقدس پاسداری را به تن کرد. زمزمه جسارت به (علیهم السلام) آرامش را از جانش ربود. 🍃بابایِ مهربان، فاطمه زهرا و فاطمه کوثر را به بانوی می‌سپرد و خود راهی دیار عشق♥️ می‌شد. 🥀از (س)خواسته بود شرمنده حضرت سقّا (غیرت الله)نشود که نشد. بعد از مقاومت بسیار،حین برگرداندن پیکر همرزمش،خود نیز شهد شیرین را نوشید 🍃تیری که سرِ میثم را به پای نگار‌َش انداخت. روزی که در پیکرش⚰ را به آغوش برادرانش سپردند، دستی در بدن نداشت 🍁میثم، بر نخلِ عشقش به علی(ع) آویز شد و میثم وار، نه زبان و دست که و دست هایش را در راه معشوقش فدا کرد😔 کردی مزارت سنگ نشود و تنها "کلنا عباسک یا زینب" رویش نقش بزنند 🌴حالا مزارت جاییست که حسِ "سرد نبودت" را به "گرمی حضورت" تبدیل می‌کند تا دخترها طعمِ شرینِ داشتنت را به کام بکشند و دلگرم باشند به حضورِ آسمانی خود ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
خرازی -درد داری؟ +نه زیاد!😔 ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
ساده و بی آلایش و کم حرف و خندان بود. برق کار ماهر و پر کاری بود. صداش زدم گفتم : آقا بیا ناهار گفت فعلا کار دارم بعدها فهمیدیم است بی سر و صدا کارش را انجام می داد و به اندازه چند نفر کار میکرد بزرگترین خصلتش و بدون هیاهو بود. 🌷 🌷
شدن اتفاقے نیست اینطور نیست کہ بگویی‌؛ گلوله‌ای خورد و مُرد! شهید رضایت نامه دارد... و رضایت نامه‌اش را اول و علمدارش امضا میڪنند... و بعد مُهر میخورد...!🙂🖐🏼