{روایتیازطُ💛}
یکروزموتورشوهرخواهرمرااز جلویمنزلماندزدیدند..
عدهایدنبالدزددویدندوموتور
رازدندزمین..
ابراهیمرسیدودزدزخمیشدهرا بلندکرد...🕊
نگاهیبہچھرهوحشتزدهاش انداختوبہبقیہگفت:
اشتباهشدهبروید..!!
ابراهیمدزدرابرددرمانگاهوخودش پیگیردرمانزخمششد...
آنبندهخداازرفتارابراهیمخجالت زدهشد..🌱
ابراهیماززندگیاشسوالکرد..؟
کمکشکردوبرایشکاردرستکرد..!✨
طرفنمازخوانشد،بہجبھہرفتو
بعدازابراهیمدرجبھہشھیدشد..♥
#خواهرشھید
╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮
@kami_ta_shohada
╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯