eitaa logo
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
702 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
999 ویدیو
45 فایل
شھادت داستان ماندگارۍ آنانےست که دانستند، دنیا جاۍ ماندن نیست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
2.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدی که در قبر با خواهش مادرش، چشمانش را باز کرد شهید دفاع مقدس علی اکبر صادقی
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
شهیدی که در قبر با خواهش مادرش، چشمانش را باز کرد شهید دفاع مقدس علی اکبر صادقی #شهادت_روزیتون
شهیدی که در قبر چشمانش را به خواهش مادرش باز کرد روایت مادر از لحظه باز شدن چشمان فرزندش: زماني كه علي اكبر دربيمارستان بقية الله تهران بستري بود، چون تعداد عيادت كنندگان او زياد بود براي رعايت حال دوستان وعلاقه مندان او سعي ميكردم اكثرا از پشت شيشه اتاق، فرزندم را ببينم.گاهي هم دو سه دقيقه مختصر كنار او مي ايستادم و بر ميگشتم. پس از آنكه علي اكبر در بيمارستان به شهادت رسيد و او را براي غسل به غسالخانه بردند باز هم وقتي براي ديدن او به غسالخانه رفتم، اين فرصت را در اختيار ديگران گذاشتم. هنگامي كه در بهشت زهرا(ع) ميخواستند ايشان را به خاك بسپارند و داخل قبر بگذارند احساس كردم زمان وداع آخر با فرزند دلبندم فرا رسيده است.خيلي دلم شكست چون ميديدم مدتهاست او را با چشم باز نديده ام. من بالاي قبر ايستاده بودم، در همان لحظه به امام حسين(ع) متوسل شدم و گفتم: يا اباعبداالله (ع) من در اين مصيبت فرزندم گريه و زاري و شيون نميكنم.تو هم در كربلا به بالين فرزندت علي اكبر رفتي و ميداني كه چه حالي دارم و چه اشتياقي دارم كه يكبار ديگر روي فرزندم را ببينم و به چشمان او نگاه كنم. امام حسين (ع) را قسم دادم كه به حق علي اكبر دوست دارم چشمان فرزندم را كه بسته است مانند زمان حياتش باز ببينم و به آن نگاه كنم. و در همان لحظه مشاهده كردم چشمان فرزندم به مدت چند ثانيه باز شد و به من نگاه كرد و بعد هم چشمان خود را بست. اين معجزه خداوند و عنايت امام حسين(ع) را همه به چشم خودشان ديدند. هم فرزندم كه داخل قبر بود و هم كساني كه در اطراف من در بالاي قبر بودند اين معجزه خداوند و عنايت امام حسين (ع) را به چشم خودشان ديدند و خوشبختانه عكاسي كه در آنجا بود از اين حادثه باورنكردني چند عكس پشت سر هم گرفت. برادر شهيد پيكر برادرم در موقع دفن در آغوش من بود.هنگامي كه مادرم بالاي قبر آرزو ميكرد علي اكبر چشمانش را باز كند، من به چشمان برادرم كه صورت او را از كفن باز كرده و روي خاك گذاشته بودم خيره شدم. حس غريبي به من ميگفت خوب به چشمان او نگاه كنم.در اين لحظات بسيار كوتاه با كمال شگفتي مشاهده كردم چشمان علي اكبر از هم گشوده شد و به مادرم نگاه کرد و بعد از لحظات كوتاهي بعد از لحظات كوتاهي دوباره بسته شد. تولد: ۱۳۴۱/۰۱/۱۴ سیرجان، پاریز شهادت: ۱۳۶۷/۰۳/۰۹ شاخ شمیران، عملیات بیت المقدس ۶ مزار: تهران، گلزار شهدای بهشت زهرا، قطعه ۲۹، ردیف ۵، شماره ۸ @kami_ta_shohada