『ڪَمۍٖټاٰشُھَداٰ』
🌺هر روز معرفی یک شهید بزرگوار
#شهید_محمد_حسین_حدادیان
آرزوی مادر دیدن محمد حسین در لباس خادمی بود و خداوند چه زود مادر را به آرزویش رساند. به فراز بأبی أنتَ وَ اُمی و نَفسی و... زیارت عاشورایش جامه عمل پوشاند و به فرزندش که اذن پرواز میخواست این اجازه را داد پرواز به سوی#دمشق ، جایی که عباس های زینب گرد هم آمده بودند پسر او هم یکی...
.
و تقویم به اسفند نود و شش میرسد و#سوریهٔ دوباره را در تهران به تصویر میکشد ، هوا گرگ و میش است و صدای اذان صبح #شهادت_فاطمهٔ_زهرا در خیابان پاسداران میپیچد. تنی چاک چاک کف خیابان افتاده ، مادر این صحنه را میبیند و قتلگاه پیش چشمانش جان میگیرد ، تنی تیر باران که خون سرخش فرش خیابان شده ، کفتار ها بوی خون مشامشان را پر کرده و هیچ جوره نمیشود از دور پیکر دورشان کرد که با پنجه های تیزشان تنش را میدرند و آخرین نفس های خیسش به گوش میرسد که همراه اذان زمزمه میکند: أشهَدُأنلاإلهَإللّٰه وَ أشهَدُأنَّمُحَمَّدًرَسولُاللّٰه...
و آرام چشمانش را میبندد ، در اُمُّالقُری جهان اسلام ، خیابان پاسداران #کربلایی دوباره به پا شد و تولدی دوباره برای خادم رایتالعباس رقم خورد...
📖 کتاب آرام جان
#آشنایی_با_شهدا
╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮
@kami_ta_shohada
╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯