eitaa logo
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
767 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
999 ویدیو
45 فایل
شھادت داستان ماندگارۍ آنانےست که دانستند، دنیا جاۍ ماندن نیست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا قلبم بی وقفه می تپید... باز دلم برای دیدنش در لباس مشکی محرمیش ضعف میرفت ...با اینکه محرم امسال با همه سالها فرق داشت و میتونستم دزدکی دیدش نزنم ! کاری که سالها بود انجام میدادم ! درست از اون شبی که توی همین اتاق صداش رو شنیدم و نفهمیدم چرا قلبم به تپش افتاد و درونم آتیش به پا شد که با یک مشت و دو مشت آب خنک هم حالم جا نیومد تازه با سلام کردن و دیدنش فقط کم مونده بود پس بیافتم و خودم اصال نفهمیدم چرا این احساسهای تازه در من جون گرفته؟! آره دقیقا از همون شب لعنتی شروع شد این دزدکی دید زدنهایی که برای یک دختر سنگین و متین زشت بود و بی حیایی ! ولی امان از قلب سر کشم که نمی گذاشت اینکار روتکرارو تکرار نکنم !با دو انگشتم کمی دوالیه ی فلزی پرده کرکره قهوه ای رنگ و رو رفته رو باز می کنم... در حد کم که فقط من ببینم بدون جلب توجه !نگاهم روش ثابت موندو وای به قلب بی قرارو عاشقم ! دست برنمیداشت از این کوبش و خودم نمی فهمیدم حاال چرا ؟! حاال که محرمش شده بودم ! نه هنوزم نه ! هنوز جرئت نمی کردم برم نزدیک با اینکه دیگه عادی بود این نزدیک شدن ! نه هنوز نمی تونستم برم بتکونم خاک روی لباس مشکیش رو که حاصل جابه جایی دیگ ها از زیرزمین به حیاط بود و من هر سال چه قدر دلم می خواست این کار رو بکنم و یک خسته نباشید چاشنی کارم ! ولی نه نمیشد نمیشد! هنوز هم عشق من تنها سهم خودم بود و میدونستم اگر برای همه طبیعی باشه رفتارهای عاشقانه و از ته قلبم , ولی چین میفته بین پیشونیش و چشم غره هاش من رو نشونه میره اگه وسط نامحرمهای حیاط پیدام بشه ! حیاط پر از هیاهو بود...پر از صدای صلوات ...پر از دودی که از کنده های تازه آتیش گرفته بلند شده بود ولی عطر اسپند میداد و من چه قدر دوست داشتم این بو رو که پر از دود بود و پرآرامش! با خم شدنش نگاه گرفتم از این همه هیاهو چون اصل نگاهم فقط مال اون بود کسی که نه تنها از نگاهم بلکه از خودمم فراری بود و من نمی فهمیدم چرا؟!بعد سه هفته عقد کردن و محرم بودن!! خاک شلوارش رو تکوند ...اواخر پاییز بودیم ولی هوا عطرو سرمای زمستونی داشت ... اما امیر علی فقط همون یک پیراهن مشکی تنش بود نه کت !و نه بافت! 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
از عطیه شنیده بودم که امیرعلی گفته لباس زیادی دست و پاگیرش میشه توی عزاداریا و من فقط از عطیه شنیده بودم خواهر کوچیک امیر علی و دوست و دختر عمه ی من ! و من هر سال چه قدر نگران بودم که نکنه سرما بخوره ؟ حاال هم کم نشده بود این دل نگرانی ها و بیشتر شده بود بعد از خوندن اون خطبه عقدی که حس خوبی به قلبم ریخت و امیر علی اخم نشست رو صورتش و همون اخم جرئت گرفت از من که نشون بدم این دلنگرانیم رو, وبازم سکوت کرده بودم و سکوت! آه پر صدایی کشیدم ...صدای دسته های عزاداری که از خیابون رد میشدن من رو به خودم آورد با صدای تبل و سنجی که دلم رو لرزوند و مداحی که با نوحه سراییش از واقعه کربال رد اشک گذاشت توی چشمهام یک اشک واقعی! امیر علی سر بلند کرد رو به آسمون که رو به غروب میرفت وگرفته تر بود دوبه نظر من سرخ! اشک روی صورتش رو دیدم و دلم ضعف رفت برای این اشکهای مردونه که غرور نداشتن و پای روضه های سید الشهدا)ع( بی محابا غلت می خوردن رو گونه هایی که همیشه ته ریش داشت! انگشتهام کشیده شدو پرده باصدای بدی به هم خورد و دست من از روی پیراهن مشکی چنگ زد قلبی رو که بازم بی قراری میکرد طبق برنامه ی هرساله اش! با همه تفاوتی که توی این سال بود! روی تخت فلزی وارفتم و چادر مشکی ام سر خورد روی شونه هام ...برای آروم کردن قلب بی قرارم از بس لبه های چادر توی مشتم رو فشار داده بودم خیس شده بود ...چه قدر حال امروزم پر از گریه بود چون یک قطره اشک بدون گذر از گونه ام از چشمهام افتاد و گم شد توی تارو پود چادرم! تقه ای به در خوردو بعد صدای بابابزرگ که یا اهلل می گفت برای ورود به اتاق خودشون ... دستی روی چشمهای پر از اشکم کشیدم و قبل ریزششون سد کردم راهشون رو و صدای پر بغضم رو صاف! _بفرمایید بابابزرگ فقط من اینجام دستگیره در به طرف پایین کشیده شدو بابابزرگ داخل اتاق شد ... آستینهای باال زده و دستها و صورت خیسش نشونه این بود که وضو گرفته و اومده برای نماز اول وقتش مثل همیشه! لبخندی به روم پاشید_ خوبی بابا؟ 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
سخت‌است‌‌عاشقشوی‌...ویارنخواهد!دلتنگ‌'حرم'باشے..و'ارباب'نخواهد!(: 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
کسی نیست کھ بگھ خُدارو دوست ندارم ! همه خدارو دوست دارن ؛ اما شرط ِ دوست داشتن اطاعت کردن ِ ؛ اگه خدارو واقعا دوست داری بھ احترامش گناه نکن . . ! +آیت‌الله‌ناصری✨ 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
اونجایی‌ڪه موقع‌خوندن‌دعا‌و‌قرآن‌هی‌ورق‌میزنیم ڪه‌ببینیم‌چقدرمونده‌به‌تهش...! یعنے یه‌جایی‌از‌ایمان‌مون‌می‌لنگه...‌!🚶🌱 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
خدایا غمِ هر غمگین و غم زده اے را برطرف کن . . 🌿 شبتون بخیر✨💚 «مَهداٰ»
هدایت شده از طبیعت سرای مِکیال🌱
مایل به ³²⁰ تایی کردنِ ما؟
هدایت شده از ◞ع‍‌ان‍‌ت‍ے ب‍‌رع‍‌ن‍‌داز..🇮🇷◜
◞ع‍‌ان‍‌ت‍ے ب‍‌رع‍‌ن‍‌داز..🇮🇷◜ ‌‌﷽ ‌‌ مقام‌معظم‌دلبرے: خودتان را مجهز به فکر، عقلانیت و اگاهی های فراوان کنید .. - برعندازی‌شعار‌بود‌‌خیلی‌تاثیر‌گذاربود🗿 ‌‌ ↯↯↯ https://rubika.ir/anti_barandaz_313
هدایت شده از ◞ع‍‌ان‍‌ت‍ے ب‍‌رع‍‌ن‍‌داز..🇮🇷◜
کانال‌روبیکامون..🗿☝🏿
هدایت شده از ◞ع‍‌ان‍‌ت‍ے ب‍‌رع‍‌ن‍‌داز..🇮🇷◜
اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج..🚶🏻‍♀️💔
هدایت شده از ◞ع‍‌ان‍‌ت‍ے ب‍‌رع‍‌ن‍‌داز..🇮🇷◜
به وقت حاجی✋🏿💔:))
هدایت شده از ◞ع‍‌ان‍‌ت‍ے ب‍‌رع‍‌ن‍‌داز..🇮🇷◜
نگاهشان‌به‌ماست . . از‌خواب‌غفلت‌بیدار‌شیم((: -
بسـم‌اللھ‌ِ‌الذۍخَݪـقَ‌الرَعـوف💚"
•¦ : ⊰یا‌أرْحَمَ‌الرّاحِمینْ ﴿إی‌مِهرَبان‌ترین‌مِهرَبانان﴾ ¹⁰⁰مࢪتبھ
من‌خطا‌کردم‌ولی‌باز‌صدایم‌تو‌بکن!
در رِکاب تلاش گام برمی‌دارند وُ با جان خسته‌شان ؛ خستگی بر می‌دارند از بارِ جامعه . استرس‌ها، وَ اضطراب‌هایِ پِیا پیِ‌شان رنج‌را به‌رخ می‌کشد وَشیرینی آن‌نمره‌یِ‌قبولی بدجور‌قلبشان‌را نوازش می‌دهد . در پیِ‌جُستن دانش، گاه‌شبیه شمعی‌شعله‌ور وَ گاه‌سوزنده می‌شوند. اما هرچه باشد اُمیدوارند ؛ اُمیدوار :) 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
4_6005761802036578032.mp3
3.65M
-اِسمتـوبردم‌زیر‌بـاران باران‌گریه‌کـرد.."🖤🌙
م‍‌ی‍‌گ‍‌ف‍‌ت‍‌ چ‍‌ادر دس‍‌ت‍‌ و گ‍‌ی‍‌ره‍‌ ✌️🏻❤️ راس‍‌ت‍‌ م‍‌ی‍‌گ‍‌ف‍‌ت‍‌ خ‍‌ی‍‌ل‍‌ی‍‌ ج‍‌اه‍‌ا دس‍‌ت‍‌ م‍‌ن‍‌و گ‍‌رف‍‌ت‍‌ ✋🏻🥲❤️ م‍‌ه‍َه‍‌دا
نذر ِ صلوات برای ِ ظهور ِ آقا امام ِ زمان داریم به نیابت از یک شهید کسانی که مایل به همکاری هستن بی‌زحمت تعداد و اسم ِ شهید مورد نظرتونو‌ بفرستین برام .! @Majnonezinab کم نزارید رفقا :)" اجرتون با صاحب‌الزمان
🌿•یا رَبّ لا تُعَلّق قَلْبِی بِما لَیْسَ لِی• پروردگارا! قلب مرا به آن‌چه برای من نیست وابسته مگردان. 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
اللهم عجل لولیک الفرج
🌸یا زهرا 🌸: تسبیحات‌‌حضرت‌‌زھرا(س) روبدون‌ِ تسبیح‌‌بگید..! با‌بند‌بندھای‌ِ‌انگشت‌‌که‌بگی‌ روز‌قیامت‌‌همینا‌به‌‌حرف‌‌میان‌ شهادت‌میدن‌که‌‌باهاشون‌ذکرگفتی...! شهیدحمیدسیاهکالی مرادے 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
+فرقے‌نداره‌ایرانے‌باشے‌یا‌لبنانے، جهادباشے‌یا‌آرمان‌مهم‌اینه‌براے، آرمان‌هات‌جهاد‌ڪنی‌و‌سرانجام، -قصه‌دنیات‌بشه‌شهـادت🖐🏻💔..!" 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
4_5872762702287343237.mp3
12.8M
ی̶ک̶ ق̶ب̶ر̶ خ̶ا̶ل̶ی̶ ت̶و̶ی̶ ک̶ر̶ب̶ُب̶َل̶ا ن̶ز̶د̶ی̶ک̶ ح̶ر̶م̶ ن̶گ̶ه̶ د̶ا̶ر̶ و̶ا̶س̶ه̶ م̶ن̶😭🥀 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』