eitaa logo
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
778 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
999 ویدیو
45 فایل
شھادت داستان ماندگارۍ آنانےست که دانستند، دنیا جاۍ ماندن نیست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
..‌•• «یـٰاقاضۍ‌الحـٰاجات'🦋🗞'» ‹اۍ‌بَرآورَنـدِه‌حـٰاجات‌ھا..'🔗🌚'› ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
زینب‌ خودسازی میکرد و روی خودش کارکرده بود اینکه پنج شنبه ها روزه بگیره هرروز قرآن بخونه... و و و توی تک تک کتابای درسیش نوشته بود«اومی بیند!»🍃 میگفت:نمیخوام حتی یک لحظه هم غافل بشم واینجوری گناه نمیکنم😇 این عقیده رو داشت که همه ی آدما پاکن‌،خدافطرت اوناروپاک آفریده واگه اخلاقشون بده بخاطرتاثیرگذاری شرایط محیطه... «شهیده-زینب-کمایی» راوی:خواهرشهید 🌷 سالروز ولادت❤️🎂 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
به نیت شهیده زیارت نامه حضرت رقیه س رو بخونیم :)
زندگی نامه شهدا رو هم بخونید. همش نمیشه که برای آقایون رو بخونیم شاید حرفایی باشه که به درد خودمون بخوره
شیرِ یَل‌بود،عاقبت‌هم‌طعمه‌کفتارشد چشم‌های‌مادرازداغ‌جوانش‌تارشد خون‌اومیجوشدوغیرت‌شکوفامیشود تاابدمردانگی‌اش‌اُسوه‌ی‌رفتارشد...(: 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
امیرعلی_دارین میرین داداش؟ امیرمحمد نگاه از روی دستهای گره کرده ما گرفت_آره فقط اومده بودیم مامان بزرگ وبابابزرگ رو ببینیم شام خونه بابای نفیسه دعوتیم! نگاه نفیسه به من اصال مثل سرشبی نبود انگاری زیادی دلخور بود به جای من! این اولین دیدار رسمیمون بود بعد از جلسه عقدکنون ... عجب جاری بازیی شده بود امشب! چند قدم نزدیکتر اومدن که لبخندی به صورت نفیسه زدم ...عادت نداشتم به دلخوربودن و دلخوری! _کاش میموندین برای شام؟ سالم به مامان بابا برسونین یک تای ابروش از روی تعجب باال رفت البد انتظاراخم داشت از من_ ان شااهلل یک فرصت دیگه ...چشم بزرگیتون رو بازم لبخند زدم و گونه سرخ و سفید امیرسام رو بوسیدم_خداحافظ خوشگل خاله! امیر محمد به لحن بچگانه و لوسم با امیرسام خندید و با یک خداحافظی از ما دور شدن و نگاه ما هم بدرقه اشون کرد! انگشتهام آروم با انگشتهای امیرعلی فشرده شد_دلت بزرگه ! با پرسش چرخیدم به سمت صورتش تا منظورش رو بفهمم! انگشت سردش نوازشگونه کشیده شد پشت دستم_باهمه دلخوریت از حرفهایی که شنیده بودی نزاشتی ناراحت بره با اینکه حق باتوبودو بی احترامی نکرده بودی! از تعریفش غرق خوشی شدم و با یک نفس عمیق بلند نگاهم رو دوختم به آسمون سیاه و توی دلم گفتم خدایا به خاطر کدوم خوبی اینجوری پاداشم دادی امشب! شکرت! _ بیزارم از کینه هایی که بی خودی رشد می کنن و ریشه میدووندن و همه احساس قلبت رو می خشکونن...وقتی که میشه راحت از خیلی چیزها گذشت کرد! لبخندی زدو دوباره انگشتهام بین دستش فشرده شد_دستهات یخ زده بریم تو خونه! 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
با ورودمون به هال آروم دستهامون از هم جدا شد ...متوجه چشم و ابرو اومدن عطیه شدم که طبق معمول نگاهش زودتر از همه ما رو نشونه رفته بود به خصوص دستهامون رو ! کنارش روی زمین نشستم و زانوهام رو بغل کردم انگار تازه متوجه سرمای بدنم میشدم واقعا حوالی لحظه هایی که امیرعلی بود همیشه هوا گرم بود و مطلوب به خصوص که امشب حسابی هم گرمت می کرد لبخندها و نگاهی که داشت تغییر می کرد! لرزش نامحسوسی کردم از این تغییر دمای یکهویی هوای سر بیرون و گرمای زیاد خونه! عطیه_حقته ...آخه حیاطم جای کنفرانس گذاشتنه؟ دستهام رو به هم کشیدم ...دست راستم که اسیر دست امیرعلی بودحسابی گرم بود_چی میگی تو؟ چشمکی زدو بامزه گفت: میبینم جاری جونت حسابی رفته بود رو اعصابت؟ چشمهام و ریز کردم _ تو از کجا فهمیدی؟ نیشخندی زد_از لبخندهای ژکوند نفیسه وصورت آتیشی تو ! چیه درباره اشتباه تو که به امیرعلی جواب مثبت دادی صحبت می کرد؟ چشمهام گرد شد که خندید_ اونجوری نکن چشمهات رو قبل اینکه بیایم خواستگاریت این شازده خانوم به مامان گفته بود بی خودی نیایم خواستگاری عمرا دایی یک یکدونه دخترش رو به ما بده! باور نمی کردم نفیسه این حرفها رو به عمه گفته باشه بازم حرص خوردم و پوف بلندی کشیدم _دخترخانوما میاین کمک به عمه که توی چهارچوب در با سفره واستاده بود نگاه کردم و بلند شدم ...رفتم نزدیک و بی هوا صورتش رو بوسیدم_چرا که نه! مامان باسینی پر از کاسه های ترشی نزدیک شد و به اینکار بچگانه ام که عمه رو هم به خنده ای با خوشحالی انداخته بود خندید ... بی هوا صورت مامان رو هم بوسیدم که عطیه تنه ای به من زد _همچین بدم میاد از این دخترهای لوس خودشیرین 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
هدایت شده از دادشهر | حمزه شکریان
♨️ می‌دانید درد کجاست؟ 👈 پریروز در خدمت نخبگان فرهنگی شهر مشهد در نقد لایحه عفاف و حجاب برای توضیح «چگونگی انطباق این لایحه با سند 2030» بودم. 💢 جمعیتی حدود ۱۰۰ نفر در جلسه حاضر بودند و همگی دغدغه‌مند در حوزه عفاف و حجاب! 🔹 وقتی دستور رهبری را متذکر شدم که؛ «باید در مقابل برنامه دشمن، برنامه داشت» و برنامه دشمن چیست؟ فقط یک نفر پاسخ داد که سند 2030! 🔸 وقتی از این جمع نخبگانی پرسیدم که چند نفر از شما که دستور رهبری را شنیده‌اید، برنامه دشمن یعنی سند 2030 را فقط روخوانی کرده‌اید؟ فقط ۲ نفر دست بلند کردند! 🔹 وقتی پرسیدم که چند نفر اسناد اجرایی ذیل سند 2030 را تحلیل و آسیب‌شناسی کرده‌اید؟ هیچ کس دست بلند نکرد! 👈 درد همین جاست! همه دغدغه حجاب دارند، ولی دستور رهبری کماکان روی زمین است! 🔹 چگونه می‌توان ادعای دشمن‌شناسی کرد، ولی نقشه و برنامه دشمن را نشناخت؟ 🔸 مطالبه‌گر، نقطه‌زن است و کسی که می‌خواهد نقطه‌زنی کند، باید عالمانه اقدام کند و کسی که می‌خواهد عالمانه اقدام کند، باید اهل پژوهش باشد و کسی که اهل پژوهش است، باید از زندگی خود هزینه کند برای رسیدن به هدف! 🔹 هر گونه مطالبه‌گری در حوزه عفاف و حجاب هم نیازمند پژوهش و هزینه کردن است و بدون آن، برنامه‌سازی در مقابل برنامه دشمن، قطعاً غیرممکن است. 💢 ایراد کار از خود ماست که دولت چنین جسارتی پیدا می‌کند و لایحه‌ای تقدیم مجلس می‌کند که صددرصد منطبق بر سند 2030 است! @dadshahr_iranian
SDGs-2030-Threat-Against-State+Strategies_Section01.mp3
23.79M
«اگر میخواهید با دشمن مبارزه کنید،اول باید نقشه ی دشمن را بدانید» این سه تا صوت خیلی از گره های ذهنی رو باز میکنه. (صوت ها مربوط به استاد شکوهیان راد است)
「📗」 • . ابراهیم همیشھ در مقابل بدی دیگران گذشت داشت . بارها بھ من می‌گفت: طورۍ زندگـے و رفاقت کن کھ احترامت را داشتھ باشن😉♥️ می‌گفت : این دعواها و مشکلات خانوادگـے را ببین بیشتر بھ خاطر اینہ کھ کسی گذشت نداره ، بابا دنیا ارزش این همـھ اهمیت دادن نداره . آدم اگھ بتونہ توی این دنیا برای خدا کار کنھ ارزش داره :))🌱 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 مکالمه رایگان برای شما به مناسبت "ولادت امام رضا (ع)" ، هدیه یک روز مکالمه رایگان درون شبکه همراه اول ویژه مشترکین استان خراسان رضوی 😍😍 فقط امروز 10 خرداد فعالسازی از طریق شماره‌گیری کد👇 *10*4*2#
مراسم‌جشن‌ولادت‌امام‌رضا‌(ع) با نواے ؛جواد مقدم امشب‌ ساعت ۳۰ :۲۰ مکان؛ میدان امام حسین ، مسجد امام حسین
تولد‌ت‌مباࢪ‌ک‌آقای‌مهࢪ‌بــونم(:🙂💚🎊
به نام خدا
وقتی شما از این و آن طعنه می خورید ولاجرم به گوشه اتاق پناه می برید و با عکس های ما سخن می گویید و اشک می ریزید، به خدا قسم این جا کربلا می شود و برای هر یک از غم های دلتان این جا تمام شهیدان زار می زنند». 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
✨🌷 داعشی ها محاصره اش کردن تا تیر داشت مقاومت کرد و جنگید، تیرش که تموم شد، داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد. ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد... تشنه بود آب جلوش می ریختن رو‌ی زمین فهمیدن حاج قاسم توی منطقه اس برای خراب کردن روحیه حاج قاسم بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و چاقو رو گذاشتن زیر گردنش کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن به حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید... ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چند تا کلمه گفت: اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی... اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب... اصلا من آمدم سرم رو بدم... یا علی یا زهرا... میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد. بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن ‌برای حاج قاسم... امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان، چقدر سرها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم... 🌷شهیدرضااسماعیلی شهید مدافع حرم تیپ فاطمیون ثواب امر به معروف و نهی از منکر هایمان در مورد رو تقدیم شهید اسماعیلی عزیزمون میکنیم✅ 『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』