eitaa logo
『ڪمپین مھدوے🌤🚩』
5.4هزار دنبال‌کننده
24.7هزار عکس
14.9هزار ویدیو
1.1هزار فایل
#استیکر،گیف _مھدوے_ مناسبتی #عکس نوشته _مھدوے_ مناسبتی #کلیپ مذهبی مھدوے #فایل صوتی مذهبی(مداحی_سخنرانی) تولی+تبری=رکن کیش ماست✔ 🔚نشر آثار با ذکر یک صلوات✔️ https://eitaa.com/joinchat/1994457282Cc1e27f0734 📩ارتباط با مدیر @Montazer_monjey313
مشاهده در ایتا
دانلود
  📌 مسافرت... 💰 وقتی می‌خواست با خانواده‌اش به مسافرت برود، مبلغ زیادی صدقه می‌داد. اما هر وقت می‌خواست برای امام زمانش صدقه بدهد، کلی ته جیبش را بالا و پایین می‌کرد تا شاید یک اسکناس هزار تومانی بی‌گوشه پیدا کند که توی صندوق بیندازد! دست آخر هم می‌گفت: آقاجون! خواستم بندازم، خرده نداشتم! مهم نیته که من همیشه به یادتون هستم! 👤 او هم خودش را می‌دانست! 🌻‌⃟🍂๛ ✔️ڪپے‌باذڪر صلوات بہ‌نیت‌ظہوࢪ🌤امام زمان 🤲🏻ߊ‌َܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐ‌َܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊ‌ܠܦ‌َــــܝ‌َܥܼܢ بِحَقِ حضࢪٺ‌ زینَبِ الڪُبریٰ سَلام‌ُالله‌عَلیهٰا‌🌤 ╲\╭┓ ╭‌🌻🍂 ┗╯\╲ 𝐣𝐨𝐢𝐧↴ 🆔 @kampein_mahdavi ====🍂‌⃟🌻๛====
🖼 ؛   📌 سلام به پدر... 👦 پسرک کنار سفرهٔ صبحانه نشست. اما یادش رفت به پدر و مادرش سلام کند. پدر با اخم گفت: مگه می‌شه اول صبح، سلام به پدر و مادرت رو فراموش کنی؟ پدر سپس تلفن همراهش را روشن کرد و مشغول پرسه‌زدن در فضای مجازی شد. این کار هر روز او بود. او باز هم فراموش کرد، صبحش را با سلام به پدر مهربانش آغاز کند. «سلام علی آل یس… » او هم خودش را یک می‌دانست! ✍️ جلس الصبی لیتناول الفطور لكنّه نسى يرمي السلام على أمه و أبيه. قال الأب عابسا: " أيمكن أحد ينسي یسلم على والديه؟!" ثمّ فتح الأب جواله و قام یجول فی الشبکات الإجتماعیة. هذا كان ما یفعله یومیّا. لقد نسى مرة أخرى أن يبدأ يومه بالسلام على أبيه الحنون. "سلام على آل يس..." 👤 او هم خودش را می‌دانست! كان يعتبر نفسه مِن المنتظرين! 🥀 ─┅═༅═❥༅✿༅❥═༅═┅─ ✔️ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ🌤 ߊ‌َܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐ‌َܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊ‌ܠܦَ̇ــــܝ‌َܥܼܢ🌤 ─┅═༅═❥༅✿༅❥═༅═┅─ ╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ 𝐣𝐨𝐢𝐧↴ 🆔 @kampein_mahdavi =====🍃🌺🍃=====
  📌 دعای آخر جلسه... 📖 سخنران، آخر جلسه، این‌گونه دعا کرد: خدایا! به جان امام زمان قسمت می‌دیم... برای همه‌چیز دعا کرد و از آقا مدد گرفت، الا دعا برای فرجش! که باز یادش رفت، مثل روزهای دیگر، مثل مراسمات دیگر... 👤 او هم خودش را می‌دانست! الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻🌤 𝐣𝐨𝐢𝐧↴ 🆔 @kampein_mahdavi ┅┅❀🍂🕯🍂❀┅┅
  📌 دعای ندبه‌... 📖 روز جمعه برای خواندن دعای ندبه به مسجد رفت. سخنران قبل از دعای ندبه به منبر رفت. از همه موضوعات روز گفت، الا امام زمان! آقا، جمعه‌ها هم غریب بود… 👤 او هم خودش را می‌دانست! 𝐣𝐨𝐢𝐧↴ ❤️‍🩹@kampein_mahdavi ┅┅❀🥀🕊❀┅┅
  📌 چت... 📱 ظاهری مذهبی داشت؛ ریش مرتب، بوی عطر حرم، تسبیح و انگشتر عقیق! همه او را منتظر امام زمان می‌دانستند. تصویر پروفایلش هم مهدوی بود. اما یک روز وقتی مادرش خواست که گوشی تلفن همراهش را چک کند، دستپاچه شد. کلی این پا و آن پا کرد تا مادر، پوشهٔ عکس‌ها و چت‌ها را نبیند! 👤 او هم خودش را می‌دانست!😔💔 🤲🏻الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ 『 ۳۱۲+۱ شاید‌او‌منتظࢪ‌توسٺ 』 ♥⃢ ✨ 𝐣𝐨𝐢𝐧↴ ❤️‍🩹@kampein_mahdavi ┅┅❀🥀🕊❀┅┅
  📌 نماینده مجلس... 🗳 رزمنده‌ای بود که دوران دفاع مقدس را تجربه کرده بود. بعد از جنگ، دوست داشت در عرصه اقتصادی خدمتگزاری کند. با شعار شفافیت، رأی آورد. اما چهار‌سال، بی‌سر و صدا، مجلس را گذراند. مجلس برایش عجیب برکت داشت! از عملکردش راضی بود و بارها می‌گفت: ان‌شاء‌الله خدمات ما مورد رضای امام‌زمان باشه! 👤 او هم خودش را می‌دانست! 🤲🏻 ‌✧✾✰✾✨🌙✨✾✰✾✧ ╭⛈⃢ ✨──𖦹کمپین مھدوے 🌤 ╰─┈➤↯𝐣𝐨𝐢𝐧↴ @kampein_mahdavi ✨ ⃢🌙
  📌 مسجد... 🕌 چند‌دقیقه‌ای را در مسجد به نماز ایستاده بود. پیرمرد زیر لب ذکر می‌گفت و با نگاهی غضب‌آلود به بچه‌هایی نگاه می‌کرد که در انتهای مسجد با خوشحالی مشغول بازی بودند. تحملش تمام شد. داد زد: پاشین برین بیرون! اینجا که کودکستان نیست، مسجده، اینجا شلوغ‌کردن کراهت داره... بچه‌ها با ترس به بیرون دویدند. پیرمرد با لبخند مشغول ذکر‌ گفتن‌ شد!! 👤 او هم خودش را می‌دانست! 🤲🏻 ‌✧✾✰✾✨🌙✨✾✰✾✧ ╭⛈⃢ ✨──𖦹کمپین مھدوے 🌤 ╰─┈➤↯𝐣𝐨𝐢𝐧↴ @kampein_mahdavi ✨ ⃢🌙
  📌 چت... 📱 ظاهری مذهبی داشت؛ ریش مرتب، بوی عطر حرم، تسبیح و انگشتر عقیق! همه او را منتظر امام زمان می‌دانستند. تصویر پروفایلش هم مهدوی بود. اما یک روز وقتی مادرش خواست که گوشی تلفن همراهش را چک کند، دستپاچه شد. کلی این پا و آن پا کرد تا مادر، پوشهٔ عکس‌ها و چت‌ها را نبیند! 👤 او هم خودش را می‌دانست! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✿ ⃟🇮🇷 ⃟🇵🇸✿أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج واَقِمنابِخِدمَـتِه🌤🤲🏻 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌↶ 𝐣𝐨𝐢𝐧↴ ╰➤@kampein_mahdavi ✧✾════✾✧✾════✾✧
هدایت شده از 『ڪمپین مھدوے🌤🚩』
  📌 چت... 📱 ظاهری مذهبی داشت؛ ریش مرتب، بوی عطر حرم، تسبیح و انگشتر عقیق! همه او را منتظر امام زمان می‌دانستند. تصویر پروفایلش هم مهدوی بود. اما یک روز وقتی مادرش خواست که گوشی تلفن همراهش را چک کند، دستپاچه شد. کلی این پا و آن پا کرد تا مادر، پوشهٔ عکس‌ها و چت‌ها را نبیند! 👤 او هم خودش را می‌دانست! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✿ ⃟🇮🇷 ⃟🇵🇸✿أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج واَقِمنابِخِدمَـتِه🌤🤲🏻 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌↶ 𝐣𝐨𝐢𝐧↴ ╰➤@kampein_mahdavi ✧✾════✾✧✾════✾✧
هدایت شده از 『ڪمپین مھدوے🌤🚩』
  📌 چت... 📱 ظاهری مذهبی داشت؛ ریش مرتب، بوی عطر حرم، تسبیح و انگشتر عقیق! همه او را منتظر امام زمان می‌دانستند. تصویر پروفایلش هم مهدوی بود. اما یک روز وقتی مادرش خواست که گوشی تلفن همراهش را چک کند، دستپاچه شد. کلی این پا و آن پا کرد تا مادر، پوشهٔ عکس‌ها و چت‌ها را نبیند! 👤 او هم خودش را می‌دانست! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✿ ⃟🇮🇷 ⃟🇵🇸✿أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج واَقِمنابِخِدمَـتِه🌤🤲🏻 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌↶ 𝐣𝐨𝐢𝐧↴ ╰➤@kampein_mahdavi ✧✾════✾✧✾════✾✧
  📌 مجلس... 🔹 مجلس حسابی گرفته بود. وقتی مداح، از ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین علیه‌السلام سخن گفت، صدای ضجّه از همه بلند شد. اما هر لحظه که امام زمان، ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر می‌دهد، ضجّه از کسی بلند نمی‌شود! 👤 او هم خودش را می‌دانست! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✿ ⃟🇮🇷 ⃟🇵🇸✿أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج واَقِمنابِخِدمَـتِه🌤🤲🏻 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌↶ 𝐣𝐨𝐢𝐧↴ ╰➤@kampein_mahdavi ✧✾════✾✧✾════✾✧
 7⃣ 📌 مجلس... 🔹 مجلس حسابی گرفته بود. وقتی مداح، از ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین علیه‌السلام سخن گفت، صدای ضجّه از همه بلند شد. اما هر لحظه که امام زمان، ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر می‌دهد، ضجّه از کسی بلند نمی‌شود! 👤 او هم خودش را می‌دانست! ◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸ ༺⃟✨🌙༺⃟✨🌙༺⃟✨🌙 🕋 ⭕️لطفا عضو شوید 👇🏻 🌤ڪمپین مهدوے: 🆔📌@kampein_mahdavi ⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑⭑