eitaa logo
کامران صاحبی روانشناس دینی
166.2هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
10 فایل
کامران صاحبی مدرک : کارشناسی ارشد روانشناسی حوزه تخصصی : تربیت کودک و نوجوان مهمترین ویژگی آموزش هامون : 1️⃣ منطبق با روانشناسی اسلامیه 2️⃣ ساده و روانه 3️⃣ تئوری نیست و قابل پیاده کردن تو زندگی واقعیه . 👈🏻 ارتباط با ما 😇: 🔅 @kamransahebii_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
همسرفرعون‌! تصميم‌گرفت‌ که عوض‌شه ؛و شُد یکی از زنان‌ والای بھشتی🕊 ... پسرنوح! تصميمي براۍعوض‌شدن‌نداشت غرق‌شدو و شُددرس‌عبرتی براۍآیندگان🕳... اولی همسر‌ يک طغيانگربود...! و دومـی پسـریک پيامبــر....! براۍعـوض‌شدن‌هيچ‌بھانه ای قابل‌ قبول‌ نيست 🙃✋🏻 اين‌خودت‌هستی که تصميم‌مۍگيرۍ عوض‌بشی ! ┈┈••••✾•🍃❤️🍃•✾•••┈┈ فقـــــــــــــــط تا ساعت 12 امشب فرصت ثبت نام در دوره تربیت قرآنی دارید 👈 برای ثبت نام کلیک کنید 👉 .
. میدونید چرا غالـب مــخاطب دوره های استاد ، دانشجویان خودشون هستن؟؟؟ چون نه یک بار، دو بار... بلکه هر بار که در دوره ها شرکت کردن نتایج خوبی کسب کردن! حتما یه خبری هست 😉👌 💕 .
. ⏰ فقط 👈 2 ساعت 👉 تا پایان جشنواره تربیت قرآنی باقی مانده 🔹هزینه واقعی : 3میلیون و 500هزار تومان 🔸هزینه در جشنواره : فقط 590هزار تومان .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی 🔹👈 یک لحظه غــفــلت 🔹👈 یک عمر پشــیمــانی این همون فرصتیه که خیلی وقته منتظرشی ❌👈 ثبت نام در دوره تربیت قرآنی 👉❌ .
. پسری از مادرش پرسید: چگونه میتوانم همسر لایقی برای خودم پیدا کنم؟؟؟ 🔸مادر پاسخ داد: نگران پیدا کردن همسر لایق نباش، روی مردی لایق شدن تمرکز کن تا همسری لایق نصیبت شود! ➕حکایت خیلی از ماهاست که هنوز آدم لایقی نشدیم، میخوایم فرزند و همسر لایقی داشته باشیم... تربیت فرزندانی لایق رو جدی بگیریم 🌿 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ فقط90 دقیقه تا پایان جشنوار باقی مانده 👈 دوره تربیت قرآنی 👉 ❌ برای ثبت نام کلیک کنید ❌ .
. ⏰ فقط 👈 1 ساعت 👉 تا پایان جشنواره تربیت قرآنی باقی مانده 🔹هزینه واقعی : 3میلیون و 500هزار تومان 🔸هزینه در جشنواره : فقط 590هزار تومان ❌ برای ثبت نام کلیک کنید ❌ .
. خدا ان شاء الله همه ی پدر ها و مادرها رو حفظ کنه... تربیت بچه های امروزی ساده نیست ✅ اما یه نکته مهم ⚠️ کمک گرفتن از استاد و مشاور خیلی مهمه اما انتخاب استاد و مشاوری که بر اساس دین و معارف اسلامی راهنمایی کنه خیلی مهم تره! 🌿 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 👈 مقصر کیه؟؟؟ 🤔 به نظرت مقصر رفتارهای اشتباه فرزندت کیه؟ مقصر افسردگی و ناراحتی فرزندت کیه؟ مقصر رابطه های اشتباه فرزندت کیه؟ ✨ اینو بدون تا وقتی دیگرانو مقصر بدونی و نقش یک قربانی رو بازی کنی یک قربانی باقی خواهی موند💯 مقصر کسی نیست❌ دنبال مقصر نگرد... از همین الان شروع کن و تمرکز و انرژیتو بزار روی خودت تا بهترین نسخه خودت بشی و بهترین برای فرزندت و همسرت 👌 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ فقط 40 دقیقه باقی مانده تا آخرین فرصت ثبت نام دوره تربیت قرآنی .
بدانید که فردا دیر است و اگر "غصه" بیاید امروز، تا همیشه دلتان درگیر است... بسازید رهی را که کنون تا ابد سوی " درستی " برود ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ دقایق پایانی مهلت ثبت نام .
. 🔶 بسم الله الرحمن الرحیم 🔶 🔴 ثبت نام دوره ی 🌱 تربیت قرآنی 🌱 ♻️ هـــزیــنــه ی شــرکـــت در دوره مبلغ 3میلیون و 500هزار تومانه که با تخفیف ویژه جشنواره میتونید فقط با مبلغ 👈 590 هزار تومان در دوره شرکت بفرمایید 🌹 ♻️ موارد لازم برای ثبت نام 👇🏻 🔷 نام و نام خانوادگی و نام شهر : 🔷 شماره تلفن همراه : 🔷 ارسال فیش واریز 👈🏻 شماره کارت جهت واریز مبلغ 590هزار تومان : 💳
6037991926337159
( روی شماره کارت بزنید کپی میشه ) کامران صاحبی - بانک ملی و یا پرداخت از طریق درگاه پرداخت زیر : 👇👇👇 https://zarinp.al/487450 👈🏻موارد بالا را تکمیل و برای ادمین ثبت نام ارسال بفرمایید 👇 @kamransahebii_adminn .
. من به عنوان یکی از دانشجویان استاد بهتون قول میدم که... 👇 شما کمتر دوره ای رو میتونید با این شرایط و قیمت مناسب پیدا کنید که موضوعش (( آموزشی )) و همراه با رویکرد داستانی باشه 👌 تو این دوره چیزایی یاد می‌گیرید که هیچ جا بهتون آموزش نمیدن! 👌 .
. ⏰ فقط 👈 1 دقیقه 👉 تا پایان جشنواره تربیت قرآنی باقی مانده 🔹هزینه واقعی : 3میلیون و 500هزار تومان 🔸هزینه در جشنواره : فقط 590هزار تومان ❌ برای ثبت نام کلیک کنید ❌ .
. ❌پایان مهلت ثبت نام دوره جامع 🍃تربیت قرآنی با رویکرد داستانی🍃 تبریک ویژه به تک تک عزیزانی که به جمع دانشجویان عزیــز استاد پیوستن 💖 .
ترتیل+جزء+نهم+قران+مجید+.mp3
38.94M
. 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 ⚜ طرح قرائت صوتی قرآن کریم ⚜ هر روز یک جزء ✅ ترتیل جزء 9 ⏰ مدت زمان : 54 دقیقه 🌙 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ ✒ کامران صاحبی | روانشناس دینی https://eitaa.com/joinchat/932249763C5c3c99a941 .
Tahdir joze9.mp3
4.11M
🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 ⚜ طرح قرائت صوتی قرآن کریم ⚜ هر روز یک جزء ✅ تندخوانی جزء 9 ⏰ مدت زمان : 34 دقیقه 🌙 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ ✒ کامران صاحبی | روانشناس دینی https://eitaa.com/joinchat/932249763C5c3c99a941 .
. موافقین بریم سراغ ادامه داستان آرزو... موافقا یک صلوات بنویسین و بفرستین اینجا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .
. احسنت بر شما پی وی رو نورباران کردین... .
. 🔴 برای خوندن قسمت اول داستان آرزو و وحید 👈 اینجا👉 کلیک کنید 🔸داستان آرزو قسمت دوم یک روز سيمين موقع رفتن آرزو میره دنبالش و اونو دنبال میکنه... تو مسیر میبینه که آرزو میره پارک نزدیک خونه شون و یک‌راست میره سرویس بهداشتی تو پارک . سیمین از دور نظاره می کرد و با دنیایی سوال تو ذهنش منتظر بیرون آمدن آرزو بود. چند لحظه بعد آرزو در حالی اومد بیرون که چادر و مقنعه شو درآورده، شال سرش کرده، موهاشو داده بیرون، یه آرایش غلیظ کرده، آستینای مانتوشو داده بالا، پاچه های شلوارش رو تا داده و با یک چهره کاملا متفاوت میره سمت کلاس... دنیا روی سر سیمین خراب شد. اصلا باور نمی کرد، دختری که از سرویس بهداشتی پارک اومد بیرون دختر خودش باشه... از اونجا آرزو مستقیم رفت کلاس زبانش ... اما هنوز نصف زمان کلاسش سپری نشده بود که همراه با یه دختر دیگه که از نظر پوشش از آرزو خیلی خرابتر بود از آموزشگاه زبان میاد بیرون مامان آرزو اونا رو دنبال می کنه و می بینه اونا میرن تو یه کافه ی نزدیک کلاس زبانش. .
. از دور نگاه می کنه می بینه دوتایی شون رفتن داخل کافه و با دوتا پسر که تو کافه نشسته بودن دست میدن و هرکدومشون کنار یکی از اون پسرا میشینن. پاهای سیمین سست شده بود و نمی تونست قدم از قدم برداره. مامان آرزو تمام قدرتش رو جمع کرد و مثل دیوونه ها که تسلطی رو کاراشون ندارن نفهمید با چه سرعتی خودشو به آرزو رسوند... از پشت سر رفت و موهای آرزو رو گرفت تو دستش و به سمت خودش دور داد و زد تو گوشش... پسرا و دوست آرزو سریع فرار کردن آرزو مونده بود با یه مادر که چشماش مثل کاسه خون شده بود... .
. اونشب سیمین میشینه و با آرزو کلی حرف میزنه... آرزو میگه که از تابستون که برای کلاس زبانش دنبال پارتنر مکالمه بوده وارد گروه های زبان میشه و با وحید آشنا شده ... وحید بهش گفته تیپ و ظاهرش خیلی معمولیه و باعث میشه آرزو تغییر کنه... سیمین بعد از کلی صحبت با آرزو، اونو تهدید میکنه که اگه تکرار بشه به پدرش میگه... متاسفانه سیمین به جای اینکه از یک راهنما و مشاور کاردرست راهنمایی بگیره و جلوی اتفاقات بعدی رو بگیره ، فکر می کنه صحبتاش و تهدیدش باعث میشه آرزو اصلاح بشه و دوباره بشه اون دختر موّقر و محجوب قبلی ... .
. سیمین موبایل آرزو رو ازش گرفت و چندروزی هم موقع رفتن و هم موقع آمدن به کلاس زبان اون رو همراهی می کرد تا اتفاق خاصی نیفته غافل از اینکه آرزو از طریق اون دوستش تو کلاس زبان و با موبایل اون با وحید ارتباطش رو مجدد برقرار می کنه. سیمین به خیال خودش آرزو رو کنترل می کرد غافل از اینکه در آینده نه چندان دور قراره چه بلاهایی سر دخترش بیاد قسمت سوم داستان آرزو و وحید .
15_Mashari_Tartil_J10(www.rasekhoon.net).mp3
10.52M
. 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 ⚜ طرح قرائت صوتی قرآن کریم ⚜ هر روز یک جزء ✅ ترتیل جزء 10 ⏰ مدت زمان : 58 دقیقه 🌙 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ ✒ کامران صاحبی | روانشناس دینی https://eitaa.com/joinchat/932249763C5c3c99a941 .
Tahdir joze10.mp3
3.65M
🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 ⚜ طرح قرائت صوتی قرآن کریم ⚜ هر روز یک جزء ✅ تندخوانی جزء 10 ⏰ مدت زمان : 30 دقیقه 🌙 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ ✒ کامران صاحبی | روانشناس دینی https://eitaa.com/joinchat/932249763C5c3c99a941 .
775.7K
👈توطئه منافقین برای ۱۳فروردین 👆حتما گوش کنید و منتشر کنید .
چجوری به روزه خوارها تذکر بدیم؟.mp3
6.39M
. چجوری به روزه خوارها تذکر بدیم که دعوا راه نندازن و بهمون توهین نکنن؟ لطفا این فایل رو به عنوان یک وظیفه الهی و شرعی منتشر کنید... ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ کامران صاحبی | روانشناس دینی https://eitaa.com/joinchat/932249763C5c3c99a941 .
امروز سالروز فوت پدر بزرگوارم هست. ممنون میشم با خوندن فاتحه یا فرستادن صلوات روح پدرم رو شاد کنید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 بخونیم تا آیندگان هم برای ما بخونن .
. ⏰ ساعت هشت شد و زمان داستان امشب با توکل به خدا بریم سراغ ادامه داستان آرزو... .
. 🔴 برای خوندن قسمت دوم داستان آرزو و وحید 👈 اینجا👉 کلیک کنید 🔸 داستان آرزو و... 🔹 قسمـت سوم - سیــمین متوجه شده بود که شروع مشـکلات آرزو از کلاس زبانــش بوده پس کنترل کلاس زبانش باعث میشه مشکلات اخلاقی آرزو حل بشه... 🌿 سیمین هـمون برداشت اشتباهی رو مرتکب شــده بود که بسیاری از پدر و مادرای بقیه نوجوون ها هم می کنند... با این تصور که مشکل مربوط به کلاس زبانه... از مـدرسه خاطــرش کاملاً جمع بود... غافل از اینــکه شـروع مشکل از کلاس زبان بوده اما دنباله اون ممکنه جاهای دیگه رو هم تحت الشعاع قرار بده.🍃 وحید، تو تماس‌هایی که با آرزو گرفته بود برنامه ریزی کرده بود که چطوری بیاد جلوی مدرسه... دنبال آرزو... 💫 .
. زنگ تفریح خورد... 🔔 آرزو میره پیش معاون مدرسه و میگه... -- من حالم خوب نیست... 🥺 لطفا اجازه بدید من برم خونه... از اونجایی که مدرسه آرزو زیاد درگیر این مسائل نبودن و اهمیت نمیدادن... به آرزو میگن با مادرت تماس بگیر تا مطمئن بشیم اطلاع دارن، بعد برو... آرزو که از قــبل این قسـمت رو پیـش- بینی کرده بود، با یـــکی از دوسـتانش تماس میگیره و معاون هم فکر میکنه مادر آرزوست و بهش اجاره میده...🍃 آرزو از در مدرسه اومد بیرون... نگاهی به چپ و راست انداخت و یهو چشماش برق زد... 💫 206 ســـفید رنگـی که راننده ش عینک دودی بزرگی روی چشماش داشت، منتظرش بود... سوار ماشین شد و با وحید خوش و بشی کرد. طـولی نکشـید که ماشـین جـلوی یک آپارتمان متوقف شد و درب پارکینگ بالا رفت... آرزو با چشم های گرد شده رو به وحید کرد و گفت : 😯 مگه قرار نبود مثل همیشه بریم کافه؟ وحید گفت... کافه راحت نیستیم... نمیتونیم خوب تمرین کنیم... بعدشم مگه دفعه قبلی یادت نیست چی شد. ممکنه باز یه آشنا بیاد... کافه هم شلوغه هم حواسمون پرت میشه... هم خطرناکه... بریم خونه یک ساعت تمرین کنیم و بعدش بریم... 🌿 آرزو بارها تابستون قرار گذاشته بود... اما همیشه می رفتن پارک و کافه و ... .
. وحید... 25 ساله و پسر خوشتیپی بود. بعد از اینکه دانشـگاه مشهد قبول شد... دیگه برنگــشت شـهرش و خانـــواده ش واسش یه خونه اجاره کردن و وحید تو خونش تنها زندگی می کرد ... 👌 وحید مدتی بود که استخدام یک شرکت گردشگــری شده بود و به خاطر کارش و ارتباطش با توریست ها، مجبور بود زبان یاد بگیره... ☺️ آرزو یکم ترسیده بود و جرأت نداشت از ماشین پیاده بشه... 🥺 تاحالا خیلی با وحید و دوستاش قرار گذاشته بود... اما... هیچ وقت تو خونه قرار نذاشته بود... وحید با آرامش اومد درو برای آرزو باز کرد و دستش رو گرفت و بهش گفت...: آرزو جان...بهت قول میدم فقط میخوام راحت باهم تمرین کنیم تا هر دومون تو امتحان پایان ترم نمره کامل بگیریم ... من اگر میخواستم باهات کاری بکنم از تابستون میاوردمت خونه... ☺️ آرزو جان اگر ناراحتی و نمیخوای بیای بالا... از همین جا بر می گردونمت... اما... دیگه منو نمیبینی... چون بهم اعتماد نداری... آرزو قلبش تیر کــشید... 💔 طاقـت ندیدن وحــید رو نداشت... از ماشین پیاده شد و با وحید وارد خونه شد... .