eitaa logo
کـانـال مُـنتَـظـرانِ ظُـღـهـور♥️³¹³
2.4هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
13.3هزار ویدیو
378 فایل
محال‌است‌برای‌ظهورقدم‌برداری‌وشیطان رهایت‌کند. 🔷اگر یک نفر را وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری،🌹 🔶با نشر پُست ها امام زمان را به دوستان خود معرفی کنید.🌹 🔷تاظهـــورررر راهی نمونده... ارتباط بااَدمین⤵️ انتقادات پیشنهادات @aminakrami20
مشاهده در ایتا
دانلود
16.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺آیا اموات ما را می بینند؟ 🗞️تعداد دفعات این مشاهده به چه صورته؟ طبق روایات اموات به چه شکلی میشن و به خانواده سر میزنن خدا رحمت کنه تمامی اموات را🤲 ✦✧✾═✾🌹✾═✾✧✦ 🕊اللهم عجل لولیک الفرج بحق مادرت زهرا 🤲😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اثر خیرات فرزندان برای پدر ومادرهای آسمانی 🎙 ✦✧✾═✾🌹✾═✾✧✦ 🕊اللهم عجل لولیک الفرج بحق مادرت زهرا 🤲😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*﷽ᘓɹ̇ɹ̤ɹɹɹבɺI ʟɹ̣ȷ ρɹɹɹɹ̣﷽* 💠 فضیلت سوره واقعه در شب جمعه علیه السلام ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه ✨ 🕊عجب مرغ دلم در شور و شین است به گرد مرقد شش گوشه مولا بگردد 🕌 نوای سینه اش هم یا حسین است♥️ ❤️صلی الله علیک یااباعبدالله ❤️ زیارتےارباب بےڪفݧ 💚 الله علیک یا ابا عبدالله 💚 ارزقنا کربلا🙏 ‎‌‌‌‎  ‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
مداحی آنلاین - کربلا لازمم - حسینی.mp3
3.07M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃خواب میبینم که شب جمعه با سینه‌زن‌ها حرمت عازمم 🍃اصلا دارم میمیرم من این روزها کربلا لازمم 🎤 سید_مهدی_حسینی ⏯ استودیویی 🌷 صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله 🌷 شب_جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✵✿‍✼═┅┄ داستان زهیر بن القین بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم در بین اصحاب امام حسین(عليه‌السلام) مردی است به نام زهیر بن القین. او اول از پیروان و هواداران عثمان بود؛ یعنی از کسانی بود که اعتقاد داشت عثمان مظلوم کشته شده است و العیاذ بالله علی(عليه‌السلام) در این فتنه دخالت داشته و بر همین اساس با علی(عليه‌السلام) میانه خوبی نداشت. هنگامی که حسین(عليه‌السلام) از مکه به جانب عراق در حرکت بودند، زهیر هم با آن حضرت هم مسیر شده بود. اما در همه این مدت تردید داشت که آیا با امام حسین(عليه‌السلام) روبرو بشود یا نه؟ چون در عین حال مردی بود که در عمق دلش مؤمن بود، می‏دانست که حسین بن علی فرزند پیامبر نیز هست و حق بزرگی بر این امت دارد. به همین جهت می‏ترسید که با آن حضرت روبرو شود؛ زیرا که ممکن بود امام(عليه‌السلام) از وی تقاضایی کند و او در انجام آن کوتاهی نماید و این البته کار بد و ناپسندی است. از قضا در یکی از منازل بین راه بر سر یک چاه آب اجباراً با امام فرود آمد. امام(عليه‌السلام) شخصی را دنبال زهیر فرستاد و پیام داد که زهیر را بگویید نزد ما بیاید، وقتی که فرستاده حسین(عليه‌السلام) به جایگاه زهیر رسید، زهیر و اعوان و قبیله‏اش در خیمه‏اش مشغول نهار خوردن بودند. فرستاده امام حسین(عليه‌السلام) رو به زهیر کرد و گفت: یا زهیر اجب الحسین، یعنی ای زهیر! بپذیر دعوت حسین را تا زهیر این کلمه را شنید رنگ از رخسارش پرید و گفت: آنچه نمی‏خواستم، شد. نوشته‏اند: همانطور که غذا می‏خورد دستش درون سفره مانده بود و اطرافیان و اعوانش نیز همین حالت را پیدا کردند. نه می‏توانست بگوید می‏آیم، نه می‏توانست بگوید نمی‏آیم. اما او زن صالح. مؤمنه‏ای داشت، متوجه قضیه شد، دید که زهیر در جواب نماینده امام حسین(عليه‌السلام) سکوت کرده، لذا جلو آمد و با یک ملامت عجیبی فریاد زد: زهیر! خجالت نمی‏کشی؟ پسر پیامبر فرزند زهرا تو را خواسته است، باید افتخار کنی که بروی، تازه تردید داری؟ بلند شو زهیر بلند شد و به جانب خیمه‏گاه حسین(عليه‌السلام) حرکت کرد اما با کراهت قدم بر می‏داشت، من نمی‏دانم یعنی تاریخ هم ننوشته است و شاید هیچکس نداند که در آن مدتی که اباعبدالله با زهیر ملاقات کرد، میان آن دو چه گذشت؟ چه گفت و چه شنید. اما آنچه مسلم است این است که چهره زهیر بعد از بازگشتن غیر چهره او در وقت رفتن بود. وقتی می‏رفت چهره‏ای گرفته و درهم داشت ولی وقتی می‏آمد چهره‏اش خوشحال و خندان بود. چه انقلابی، حسین در وجود او ایجاد کرد؟ چه چیز را به یادش آورد که برخلاف انتظار اطرافیانش دیدند، زهیر دارد وصیت می‏کند اموال و ثروتم را چنین کنید، بچه‏هایم را چنان، زنم را به خانه پدرش برسانید و... خودش را مجهز کرد و گفت: من رفتم. همه فهمیدند که دیگر کار زهیر تمام است. می‏گویند: وقتی که می‏خواست برود و به حسین(عليه‌السلام) بپیوندد، زنش آمد و دامن او را گرفت و گفت: زهیر! تو رفتی، اما به یک مقام رفیع نائل شدی؛ زیرا حسین(عليه‌السلام) از او شفاعت خواهد کرد. من امروز دامن تو را می‏گیرم که در قیامت جد حسین، مادر حسین هم نیز از من شفاعت نمایند. زهیر به همراه حسین(عليه‌السلام) رفت و از اصحاب صف مقدم کربلا شد. زن زهیر خیلی نگران بود که بالاخره قضیه به کجا می‏انجامد؟ تا این که به او خبر رسید که حسین و اصحابش همه شهید شدند و زهیر هم به مانند آنها به فیض شهادت نائل آمده است. پیش خودش فکر کرد که لابد دیگران همه کفن دارند ولی زهیر کفن ندارد، پس کفنی را به یک غلامی داد تا بدن زهیر را کفن نماید. وقتی که آن غلام به قتلگاه رسید، یک وضعی را دید که شرم و حیا کرد، بدن زهیر را کفن کند؛ زیرا که می‏دید بدن حسین که آقا و مولای او به شمار می‏آید همچنان بی‏کفن بر روی خاک گرم کربلا مانده است 📚✍🏻گفتارهای معنوی، ص 160 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج ‌✧✾════✾✰✾════✾✧ 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ القلوب ╰┅┅┅┅❀🍃🌼🍃❀┅┅┅┅╯