✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 1⃣
☁️میخواهیم فرضی را پیش بکشیم مبنی بر این که نبوت ختم نشده است و قرار است تاچند نوبت دیگر پیامبرانی مبعوث شوند و کتاب هایی هم با خود بیاورند.
⁉️ سئوال این است که آیا می شود حدس زد کتاب یا کتاب های آتی چه محتوایی می داشتند و ازچه موضوعاتی صحبت می کردند؟
🧑💻دریک بررسی اجمالی از تورات و انجیل و قرآن، می بینیم کلیات فصول آن عبارتنداز:
🔽بیان چگونگی خلقت هستی و انسان
🔽هدایت به توحید
🔽حقانیت نبوت
🔽ذکرداستان پیامبران گذشته به جهت عبرت
🔽احکام
🔽بشارت به پیامبر آینده (غیر ازقرآن)
🔽معاد، پاداش آخرت و …
🔺نقطه مشترک دیگری هم که هر سه کتاب دارند،سکوت آنها در برابر حوادث و اتفاقاتی که بر پیامبر بعدی خواهد افتاد است وچیزی از آن بیان نمی کنند. هر چه هست درباره گذشته است.
⬅️ برای مثال تورات ازمسائلی که بر عیسی علیه السلام خواهد گذشت چیزی بیان نمی کند ولی قرآن حوادث آن را بازگو می کند. پس اگر قرار بود کتابی در آینده نازل شود، قطعاًکتاب آینده تمام موضوعاتی که در کتاب ها مشترک است را بیان می کرد منتها کامل تر از قبلی ها. ضمن آنکه از وقایعی که بر پیامبر اسلام و بعد از او (تا زمان دین جدید) اتفاق افتاده بود خبر می داد و امت خود را از چگونگی آن حوادث مطلع می کرد تا مایه عبرت و پند آنها شود. کتاب بعد از آن هم شامل همین موضوعات می شد به علاوه وقایع زمان پیامبر قبل از خودش همین طور تا آخر به همین روال می بود.
😉حالا فرض خود را پس می گیریم. چون نبوت ختم شده و قرآن هم آخرین کتاب است و پیامبر یا کتاب دیگری نخواهد آمد. بررسی می کنیم که قرآن برای نسل امروز چه دارد👇👇
بیان خلقت دارد، هدایت به توحید دارد، از حقانیت نبوت صحبت می کند، داستان اقوام و پیامبران قبل را مفصل بیان نموده، احکام دارد، به معاد و پاداش هم فراوان اشاره دارد. با یک نگاه ابتدایی متوجه می شویم کمبودی که نسبت به کتاب های پیشین دارد، بشارت است به پیامبر آینده، که به دلیل خاتمیت نبوت لزومی نبوده و به جای آن اعلام خاتمیت دارد.[1]
👌کمبود دیگری که نسبت به کتاب فرضی آتی دارد این که از حوادث زمان این پیامبر تا پیامبر بعدی ساکت است و سخنی نمی گوید. یعنی نسبت به کتاب فرضی آینده نقص دارد. از طرفی اعتقاد داریم قرآن کامل ترین کتابی است که تاقیامت کفایت از نیاز انسان می کند و احتیاج به کتاب دیگری نیست. اما اینفرض «آمدن کتاب دیگر» و سکوت قرآن نسبت به حوادث بعد از فوت پیامبر صلی الله علیه و آله و از طرفی اعتقاد به «کامل بودن قرآن» مثل همان اطلاع ملائکه از «سیر انسان به سوی فساد» و اعتقاد به «علم و حکمت خدا» داشتن است که باید پاسخی قانع کننده برای آن پیدا کرد.
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 2⃣
⁉️سوال این است که اگر کسی پیدا شد و در گذشته شک کرد، کما این که هزاران هزار مسلمان نسبت به آنچه که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله اتفاق افتاد، شک کرده اند و یکی از دلایل تعدد مذاهب از همین قضیه ناشی شده است، آیا قرآن نباید در این باره قضاوت کرده و حرف قاطع آخر را بزند؟
🤔انسان بدون عناد امروز، که جویای حقیقت هم باشد چه کند؟ به احادیث نمی توان اعتماد کرد کما این که نکردند. قرار هم نیست کتابی دیگر نازل شود. پس چه کند؟
درتحقیقات خود بقدری با کتاب های ضد و نقیض مواجه است که سرگردان می شود. چه راهی پیش پای اوست؟ می خواهد برای آخرت خود تصمیم بگیرد و آخرت هم یک بار اتفاق می افتد پس با شک و تردید نمی توان به استقبال آخرت رفت. از طرفی هم باید به یقین برسد. این یقین از کجا باید حاصل شود؟
😕به عالم مراجعه می کند، هر یک از علمای مذاهب، یک چیز می گویند. کتاب های مکتوب بشر نیز همین گونه است. مجموع کتاب ها و علما نیز مشکل او را حل نمی کنند. به عقل خود مراجعه می کند، زیاد قابل اعتماد نیست. به دل مراجعه می کند، ممکن است کمی آرامش خاطر پیدا کند ولی مجموعه عقل و دل هم او را به یقین نمی رسانند. غیر از قرآن هیچ پناه دیگری ندارد. قرآن هم سکوت نموده است. پس با این سرگردانی چه کند؟
😔این داستان تاثر انگیز نسل امروز است. اگر فرض کنیم قیامت تا ده هزار سال دیگر اتفاق نیافتد. در این فاصله آراء و عقاید دیگری هم ممکن است به قبلی ها اضافه شده و هر چه از صدر اسلام دورتر شدیم، موضوع مبهم تر می شود.
نسل صدر اسلام که خیلی از آنها واقعه اصحاب فیل را یا دیده بودند یا مستقیماً از پدر بلافصل خود شنیده بودند، آن طور از آب در آمدند، الا قلیل. نسلی که داستان اصحاف کهف را از پدران خود شنیده بودند مگر چقدر ایمان آوردند که نسل کنونی یا نسل پنج هزار سال بعد بخواهد از داستان قوم عاد و ثمود که بیشتر برایش افسانه خواهد بود، عبرت بگیرد؟ نسل امروز که سرگردان باشد، وای به حال نسل پنج یا ده هزار سال بعد.
😏اختلاف نظر بین علما و متهم کردن یکدیگر به کتمان احادیث و یا تأویل آن به گونه دلخواه و صدها مقوله دیگر بکلی او را مستأصل نموده است. نمونه روشن آن اینکه عده ای گفته اند «مهدی موعود» ظهور کرد و رفت و تمام شد!
اگرهم نیامده باشد (که نیامده است و ان شاء الله هر چه زودتر خواهدآمد) آمدن او برای این انسان سرگردان، معلوم نیست نفعی داشته باشد زیرا آن روز، روز ایمان داشتن و پیوستن است. روز فرج برای منتظران است، نه روز تحقیق وتصمیم. چه بسا اصلاً فرصت تحقیق و استدلال و تفکر هم نباشد که احتمال آن هم خیلی قوی است.
✨آیه می فرماید و معصوم علیهم السلام هم در زیارت آل یاسین آن را تکرار می فرماید که: «یوم یأتی «بعض» ایات ربک لاینفع نفسا ایمانها لم تکن امنت منقبل او کسبت فی ایمانها خیرا»[2]
🙂لااقل قسمت آخر آیه جای امیدی باقی می گذارد برای آنانی که با دیدن آیات ظهور، فرصت کوتاهی برای ایمان آوردن و پیوستن داشته باشند. آیه می فرماید: روزیکه بعضی آیات پروردگارت بیاید (ظهور امام بعد از آمدن علامات ظهور) در آنروز هر که قبل از آن ایمان نیاورده باشد یا «خیری» از ایمان خود کسب نکرده باشد، ایمان آوردنش در آن روز نفعی برایش ندارد.[3]
#ادامه_دارد...
1]در آینده خواهد گفت که چگونه قرآن حامل بشارت هم هست.
[2]سوره انعام آیه 158
[3]در روایت است که مهدی از کسی توبه نمی پذیرد «ولا یستتیب احداً».
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 3⃣
⏮از مجموعه این فرضیات می خواهیم این نتیجه را بگیریم که لزوماً یک برهان قاطع باید باشد که حرف آخر را بزند و قرآن به عنوان کتاب هدایت، باید که بتواند در این باره، آن انسان سرگردان را هدایت کند. این شک «ضرورت» و انتظار به جایی است که از قرآن داریم.
😏اگر این استدلال و احساس آن «ضرورت» پذیرفته شده باشد، تازه به «قال» قضیه رسیده ایم. هنوز «کن» و «فیکون» باقی است.
برای رسیدن به مرحله «کن» لازم است از این زاویه و با این دید، قرآن دقیقاً بررسی شود و با یقین به این که حتماً در این مورد سخن گفته و حتی از وقایع بعد از فوت پیامبر صلی الله علیه و آله سخن گفته، دنبال جواب بگردیم.
🕋مطمئن باشیم اگر از قرآن سوال کنیم، جواب خواهد داد. اگر به قرآن به عنوان یک کتاب جاوید یقین داریم، پس حتماً این مطالب باید از آن استخراج شود. حال درکجای قرآن است و در کدامین بطن آن، تحقیق و بررسی معتقدان است که آن را آشکار خواهد کرد. باید یقین کنیم که هست. در گنجینه های قرآن هم هست، منتها « #مفتاح » آن را باید از کسی که «مفاتح» نزد اوست بخواهیم با ایمان قوی هم بخواهیم تا عطا کند.
نه
🤔چرا تا به حال با وجود این همه عالم و مفسر و محدث از صدر اسلام تا کنون پیدا نشده؟
برای این که ما بر «باورهای» خود محکم تکیه کرده بودیم و «ضرورت» پیدا کردن آن در ما احساس نشده بود. این موضوعات با احساس « #ضرورت » قابل کشف هستند نه باعلم. علم، عصای مطمئنی برای حرکت در راه کشف است، نه خود کشف. هرگاه یافته های خود را مطلق نکردیم و ضرورت آن را نیز احساس کردیم، لاجرم «حرکت» میکنیم و اگر حرکت کردیم، ان شاء الله او هم ما را یاری خواهد کرد تا حقیقت را پیدا کنیم.
🌼قرآن کتابی است «ساکت» که باید آن را به «نطق» در آورد. هر چند گفته شد قرآن به «نامحرم» رو نشان نمی دهد و باید طهارت نفس و اخلاص داشت اما تزکیه وطهارت باطن و اخلاص، «قال» قضیه و شرط اول است. برای درک مطلب مشروط دیگری هم لازم است.
🌼دومین شرط «یقین» است. یقین به این که قرآن همه چیز دارد و همه چیز می داند. آنکسی که #یقین داشته باشد خواسته او در قرآن یافت می شود، لاجرم به دنبال آنهم می گردد و ان شاء الله به آن هم خواهد رسید.
🌼سومین شرط «طلب» است. تا کسی خواهان نباشد، قرآن چیزی به او نمی دهد باید خواستتا بتوان گرفت. فقط هم به اندازه « #طلب » و ظرفی که آورده ای می دهد نه بیشتر.
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 4⃣
😊اخلاص، یقین و طلب سه عنصری هستند که وحدت ایجاد می کنند برای رسیدن به « #کشف ». بنابراین علت پیدا نشدن را باید در فقدان آن مثلث جستجو کرد. افراد پاک و با اخلاص زیاد بوده اند. افراد طالب و مشتاق علم هم زیاد بوده اند. خیلی هاشان هم در خیلی زمینه ها یقین داشتند که خواسته آنها در قرآن یافت می شود.
👌آنکه « #اصول » خواست به آن رسید. آن که « #فقه » خواست به آن رسید. آن که « #عرفان » خواست به آن رسید. هر کس مثلثی برای خود ساخت، در قالب همان مثلث هم بقدر اخلاق خود، یقین و فهم خود و خواسته خود، برداشت کرد. بعضی ها از یافته های خود خبر داده اند. از بعضی هم «خبری باز نیامده». آنها هم که خبر دادند بعضی شان به خاطر ترس از ثقل فهم و سختی هضم مطلب، کاملاً در پرده و اسرارسخن گفته اند که فقط معدود افراد متوجه آن بشوند. آنها هم که متوجه شده اند به تأسی از استاد خود، نقل آن را فقط برای «خواص» کرده اند. قطعاً اگر یکی از آن بزرگواران گذشته، نسبت به سکوت قرآن درباره تاریخ ولایت فکر کرده بودند و به یقین می رسیدند که قرآن به عنوان یک کتاب کامل که بیان کننده هرچیز هست «تبیاناً لکل شیٍ»، حتماً باید بیان ولایت و تاریخ حوادث آن را هم در خود داشته باشد، با اخلاص و علم و شناختی که داشته اند، بسیار قوی تر وعمیق تر و روان تر از این که تقدیم شما می شود خلق می شد و ان شاء الله خلق هم خواهد شد. که این هنوز از نتایج سحر است. بنابراین فقدان آن را باید در فقدان مثلثی که از این زاویة دید، به قرآن نگریسته باشد جستجو کرد.
🙄اگر به این شکلی که امروز مطرح است، در آن زمان هم «ضرورت» کشف آن به صورت قوی احساس شده بود و «باور» ها نیز وسعت می یافت، آن را پی گیری می کردند. اگراز قرآن می خواستند که سخن بگوید، او نیز صحبت می کرد. منتها نخواستند، او نیز خاموش ماند.
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 5⃣
🔰بدنیست به مناسبت، نکاتی دیگر را یادآور شویم. قرآن طالب خود را آزمایش میکند و تا مطمئن نشود جوینده حقیقی است، چیزی به او نخواهد داد. هر چنددرباره قرآن گفتیم کتابی ساکت است، اما نگفتیم که کتابی بی تفاوت است وبرایش فرقی نکند که خواننده او کیست.
⚜قرآن از ضمیر خواننده خود باخبر است. گاه مدت ها، خواهان خود را به اصطلاح سر می دواند و رو نشان نمی دهد تاببیند طالب حقیقی است یا خیر. اما اگر صبر و اصرار و پافشاری باشد و نیت رانیز خالص ببیند او را مایوس نخواهد کرد. برای همین است که تحقیقات «تفننی» در قرآن راه به جایی نمی برد.
🔰نکته دیگر این که هر کس از روی هوای نفس وشهرت طلبی وارد قرآن شود، ناکام بیرون خواهد آمد. علم قرآن به خلاف علوم طبیعی و تجربی است. در علوم تجربی هر کس فکر خود را به کار اندازد و آزمایشکند، ولو این که تحقیق و مطالعه اش طولانی شود، بالاخره راه به جایی میبرد و به توفیقاتی نایل می شود. صرف نظر از این که چه نیتی دارد. اما درمورد قرآن چنین نیست. قرآن باطن خود را متناسب با نیت جوینده ظاهر می کند. اگر نیت محقق را خالص نبیند، کماکان ساکت باقی خواهد ماند. اما اگر نیت ازتحقیق را طلب هدایت خود و دیگران ببیند، آن گاه به اندازه ظرفی که آورده وظرفیتی که دارد، به او خواهد داد ان شاء الله.
👈ما می خواهیم از این «زاویه دید» و با احساس آن «ضرورت» سیری در قرآن بکنیم که آیا چنین چیزهایی در قرآن یافت می شود یا خیر.
⁉️چگونه است که قرآن «دارالندوه» را می بیند ولی «سقیفه بین ساعده» را نمی بیند؟ چگونه است که «آل ابی سفیان» را می بیند ولی «آل سقیفه» را نمی بیند؟ چرا از توطئه کشتن رسول خدا در شب قبل از مهاجرت خبر می دهد ولی از میان در ودیوار ماندن دختر او که محور حدیث کسا است خبر ندهد؟ چرا توطئه هایی را که در طول سیزده سال در مکه و ده سال در مدینه برای ایجاد مانع سر راه نبوت انجام شد، همه را بازگو کند ولی توطئه هایی که بیست و پنج سال مانع ازانجام رسالت ولایت شد را نبیند؟
😅«چرا» ها را عمداً ادامه می دهیم شاید احساسی را در ما برای درک آن «ضرورت» ایجاد کند.
⁉️چراتلاش رسول خدا را در اثبات نبوت بازگو کند ولی درباره تلاش «فاطمه» دراثبات حقانیت ولایت سکوت می کند؟ چرا جنگ های پدر واحد و خیبر را می بیند ولی از جمل و صفین و نهروان ذکری نمی کند؟ چرا حکومت «رسول» خود را درمدینه نشان می دهد ولی به حکومت «ولی» خود در کوفه اشاره نمی کند؟ چرا اصحاب «اخدود» را معرفی می کند ولی در «کربلا» خاموش است؟ چرا از آمدن رسولان متواتر[4]خبر می دهد ولی در آمدن امامان متواتر سکوت می کند؟
چرابه منحرفین از شریعت موسی علیه السلام که صاحب کتاب بودند ولی به آن عمل نمی کرده و آنرا تحریف و توجیه می کردند با لفظ «اهل کتاب» خطاب کند ولی به منحرفین وتوجیه گران از اهل اسلام و قرآن که آنها هم صاحب کتاب و «اهل کتاب» هستندبا لفظ اهل کتاب نتوان خطاب نمود؟ مگر در تاریخ صدر اسلام و یا حتی بعد ازآن، یهود چقدر خطر در راه پیشرفت اسلام ایجاد کرده بود که قرآن باید اینقدر درباره بنی اسرائیل و یهود و اهل کتاب صحبت کند؟ آیا در مقابل «بنی» مانند بنی اسرائیل، نمی شود چیز دیگری گذاشت؟ مثلاً «بنی امیه» یا «بنی عباس» یاهر «بنی؟» دیگری که مسلمین هر زمان با آن درگیر هستند؟
چراچرخیدن بنی اسرائیل به گرد گوساله سامری در «غیبت» موسی علیه السلام و در «حضور» هارون را ببیند اما شعبده «اصحاب سقیفه» را در غیبت «رسول» و در حضور «ولی» نبیند؟
📜فراموش نکنیم که پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت علی علیه السلام را به خود، مثل نسبت هارون به موسی علیهما السلام تشبیه کرده بودند غیر ازنبوت[5] آنهم نه یک بار بلکه چندین بار.
#پی_نوشت:
[4] «ثم ارسلنا رسلنا تترا» سپس رسولان خود را پی در پی ارسال کردیم. سوره مومنون آیه 44
[5] «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی»
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 6⃣
📌چراعلی یکه و تنها در دل کفر، فرمان برائت را در مقابل بت های لات و عزی و درحضور ابوسفیان و ابوهای دیگر می خواند ولی برائت ما به «بیابان» کوچ کردهاست؟[6] مگر نه این که برائت مقدمه «فتح» است؟ ما که هنوز اعلام برائت نکرده ایم چگونه منتظر ظهور «فتح» هستیم.[7]
🔍مگر «مهدی» نامه ها و «عجل» های کوفیان را به «حسین» نشنیده؟ پس چگونه به «عجل» های ما که هنوز نمی دانیم لوازم و مقدمات «فتح» چیست، اعتماد کند؟
⏮فرض کنیم همین فردا امام علیه السلام ظهور کند. مگر نه این که از ملازمات ظهور یکی هم ظهور «سفیانی» است که بین مکه و مدینه به جنگ حضرت می رود؟ اگر ما بخواهیم در رکاب حضرت به جنگ سفیانی برویم، چگونه رو داریم با کسی که فرستاده اش را دیروز اکرام می کردیم و به آمدنش مباهات می نمودیم یا اگر فرستاده ای از سوی ما به حضور سفیانی شرفیاب می شد در بوق و کرنا می کردیم، امروز اسلحه برداریم و به رویش شلیک کنیم؟ این شرط «نان و نمک» نیست.[8]
❓آیا آن زمان هم خواهیم گفت منظور از «الاعراب اشد کفرا و نفاقا»[9] فقط اعراب بادیه نشین و بدوی است؟ مگر نفرمودند تأویل بعضی آیات در آینده اتفاق می افتد؟
⬅️منتظران «فتح» صدر اسلام با قاطعیت برای دشمنان خود ضرب الاجل تعیین می کردند. آنگاه انتظار داریم صاحب «فتح» نهایی به حرف آنانی که تا سردمدار کفر می گوید «بمب اتم …» هنوز جمله اش تمام نشده دهها دلیل و قسم که: اشتباه می کنیم ما نبودیم!، اعتماد کند؟ ولی «هندوی» به قول ما مشرک، تظاهرات می کند که: داریم، خوب کردیم، تو خودت چرا داری؟ پس «واعدوا لهم ما استعطعتم من قوه» چه می شود؟[10]
#پی_نوشت:
[6]چه کسی گفته برائت از مشرکین فقط مال آنهائی است که در حج شرکت می کنند؟ مگرآنهایی که به حج نمی روند نباید برائت جویند؟ چرا اعلام برائت فقط یک باردر عمر باشد؟ تکلیف آنهایی که استطاعت رفتن به حج ندارند چه می شود؟ چرا هرساله به هنگام موسم حج، همگی برائت نجویند؟ مثلاً جمعه اول ماه ذی القعدهیا هر تاریخ دیگر قبل از عزیمت زائران خانه خدا اعلام برائت عمومی شود. مگرهر سه ماه بعد از رمضان از ماههای حج نیست؟
[7] «اذا جاء نصر الله و الفتح». سوره نصر آیه یک
[8]شاید هم «نمک» نباشد و «نفت» باشد.
[9]اعراب (که آن را بادیه نشینان ترجمه کرده اند) از بدترین کافران و منافقان هستند. سوره توبه آیه 97
[10]منظور این نیست که حتماً باید بمب اتم ساخت. بلکه مقصود این است هر آنچه که لازم است، بدون پروا از مستکبرین به آن اقدام نمود.
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 7⃣
❓آیا ما هم همچون بنی اسرائیل چشم به «عصای» موسی دوخته ایم که فرعون را برای ما غرق کند؟ یا خواهیم گفت: ای «موسی» ما همین جا نشسته ایم، تو و خدایت بروید شهر را فتح کنید. هر موقع آنها رفتند «فَاِنّا داخِلوُنَ»؟[11]
❗️مگرپیمان های رسول خدا صلی الله علیه و آله با کفار و مشرکین و یهود ومسیحیت، پیمانی مادام العمر بود که ما پیمان های خود را بتوانیم توجیه کنیم؟ آن بزرگوار با مشاهده کوچکترین تخلف از دشمن، پیمان را فسخ شده تلقیمی کردند و آنها هم که تخلفی نکرده بودند با تعیین مهلت، پیمان را فسخ شده اعلام می نمودند. ولی ما صدها تخلف می بینیم و دهها سفیر می فرستیم که یکجوری تلویحاً هم که شده عذرخواهی کنید تا تخلف شما را ندیده بگیریم!
🧐نه برادران؛ «مهدی» این گونه نخواهد آمد؛ او آخرین ذخیره الهی است تا مطمئن نشود که مردم تشنه «فتح» هستند، نخواهد آمد.
قرآن با مطرح کردن «عصای» موسی، می خواهد بگوید بلی، خدا قادر است حتی با یک چوب خشک، بزرگترین حکومت ها را نابود کند. اما مگر آن نهضت پایدار ماند؟ هنوز به آنطرف آب نرسیده، از پیامبر خود تقاضای ساختن بت می کنند تا آن راپرستش نمایند.
✨ «قالوُا یا موُسَی اجعَل لَنا اِلهاً کَما لَهُم الِهۀٌ»[12]
😒مگرحکومت حضرت سلیمان علیه السلام قوی ترین حکومت تاریخ بشری نبود؟ آنقدر برحکومت خود مسلط بود که حتی غیبت یک هدهد کوچک از نظرش مخفی نمی ماند. مگرجن و عفریت و باد و پرنده همگی در خدمت آن حکومت نبودند؟ پس چه شد؟ به محض این که عصای سلیمان را موریانه جوید، تمام حکومت سقوط کرد.
👈مگرنه این که قرآن تبسم توأم با مضحکه سلیمان علیه السلام را به ما نشان میدهد؟ چرا قرآن کلّی گو. به یک باره تا این حد ریزبین می شود؟ چرا سلیمان ازگفتار آن «مور» به آن کوچکی خنده اش گرفت، آن هم خنده ای توأم با مضحکه؟ برای این که فهمید آن «مورچه» با همه کوچکی اش متوجه شده است که حکومت های سلیمانی، فرجامی ندارد و این انسان ها که در سپاه گرد آمده و مغرور قدرت موقت شده اند، بی خود دل خوش کرده اند، زیرا که «هُم لایَشعُروُنَ».
🙄آن گاه ما حکمتی را که مورچه بیان داشته، اهانت به ساحت نبی خدا پنداشته و آن راتوجیه می کنیم تا اهانت تلقی نشود. ولی اگر ضمیر «هُم» را به جنود ربط میدادیم نه به سلیمان، مشکل حل می شد. خود نبی هم به مضحک بودن «نجات» درسایه حکومت های «عصایی» و «خاتمی» اعتراف می کند.[13]و از این «معرفت» خود خدا را شکر می کند که حکومت او را سرمشقی برای بشریت قرار داده و دعا می کند خدا چنین حکومتی را به هیچ کس بعد از او ندهد تاهرگز مردم آرزوی چنان حکومتی را نکنند و به جای تکیه بر عفریت و هدهد، به قدرت درونی خود تکیه نمایند.
#پی_نوشت:
[11] «فَاِن یَخرُجوُا مِنها فَاِنّا داخِلوُنَ» پس هرگاه آنها از شهر به خارج رانده شدند ما داخل خواهیم شد. سوره مائده آیه 22
[12]گفتند ای موسی برای ما نیز صنمی قرار بده تا آن را بپرستیم همان گونه که آنها صنم دارند. سوره اعراف آیه 138
[13]عصای حضرت موسی و انگشتر حضرت سلیمان که به خاتم سلیمانی معروف است.
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 8⃣
🤔آیاهیچ سوال کرده ایم چرا قرآنی که مدعی است عالی ترین کتاب هستی است و هیچکس نمی تواند نظیر آن را بیاورد، آن گاه اسم سوره خود را می گذارد «مورچه»؟
پس بهتر است ببینیم در وادی مورچگان چه اتفاقی افتاده است.
🐜 حضرت سلیمان در حالی که با حشمت و جلال هر چه تمام تر حرکت می کرد و تمام سپاه اعم از جن و انس و پرنده در حالی که کاملاً تحت فرمان و در خدمتش بودند، وارد سرزمین مورچگان شدند و این شوکت، هر بیننده ای را مبهوت و مرعوب میکرد. «و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس و الطیر فهم یوزعون»[14]
👈ظاهر آیه بعدی می گوید: سپاه او وقتی به وادی مورچگان رسید، یکی از مورچه ها خطاب به دیگر مورچگان گفت ای مورچگان به داخل مساکن خود بروید تا زیر دست وپای سپاه سلیمان له نشوید زیرا که آنها نمی فهمند. «حتی اذا اتوا علی وادالنمل قالت نملة یا ایها النمل ادخلوا مساکنکم لایحطمنکم سلیمان و جنوده وهم لا یشعرون»[15]
👌ظاهرآیه، ما را هم هدایت می کند به همان کاری که حضرت سلیمان علیه السلام راراهنمایی کرد! ولی اگر به اجزاء آیه دقت کنیم، موضوع بکلی فرق خواهد کرد.
📖 «سَکَنَ» یعنی آرامش باطن و امن. همچنین به معنی آرامش گرفتن است. خانه رااز آن جهت «مسکن» گویند که مایه آرامش و امنیت است.
📖«حطم» یعنی شکستن و شکسته شدن. به گیاهی که از سبزی رو به زردی گذارده و خشک شودو به خاطر فقدان سبزی، قابلیت شکسته شدن پیدا کند «حُطام» گویند. جهنم رااز آن جهت «حُطَمَه» گویند که در آخرت افراد به دو گروه تقسیم می شوند. گروهی که در دنیا به خاطر تمسک و توسل به «شجره سبز» نور و سبزی را با خوداز دنیا به آخرت می برند در آخرت نیز در نور بوده و آن «سبزی» همچون لباسی تمام وجود آنها را در بر گرفته است. «ویلبسون ثیابا خضرا من سندس و استبرق»[16]فعلاً این معنی را از ما بپذیرد تا ان شاء الله در فصل «سبعاً من المثانی» توضیح مضاعف ارائه شود.
گروه دوم افرادی هستند که فاقد آن نور و سبزی هستند. به همین خاطر جهنم به راحتی آنها را می شکند. به عبارت دیگر هر کس که در دنیا فاقد نور و سبزی باشد، در آخرت قابل شکسته شدن است و جهنم برای او «حُطَمَه» خواهد بود.
📖«هم لایشعرون» نیز به همان معنی کلی خود که در قرآن آمده است معنی می دهد یعنی به کار نبردن شعور. این که در ترجمه ها «لایشعرون» را عدم توجه یا بی خبری و غفلت معنی کرده اند، تعارفاتی است که تقدیم حضرت سلیمان کرده اند! یعنی جمله را اهانت به پیامبر خدا تلقی کرده و سعی در تلطیف آن نموده اند و توجه هم نکرده اند که آیه را خدا نازل فرموده نه کس دیگر.
📖«نَملَۀ» مورچه مؤنث است. تنها مؤنث مورچگان همان ملکه آنها است که نسبت به آنها جنبه رهبری و سلطنت دارد.
🐜مورچگان در میان موجودات، قوی ترین و منظم ترین نظام زندگی اجتماعی را دارند و برهمان فطرتی که خداوند آنان را خلق کرده زندگی می کنند.
#پی_نوشت:
[14]سوره نمل آیات 17 و 18
[15]سوره نمل آیات 17 و 18
[16]و لباس سبزی بر تن می کنند از سندس و استبرق (که به معنی دیبا آمده است) سوره کهف آیه 31
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 9⃣
✨آیه از آیات متشابه است و در این جا تشبیهی شده از یک جامعه سالم و فعال که رهبر آنان گوشزد می کند تنها راه باقی ماندن بر سلامت جامعه خود و اطمینان از دوام آن، تبعیت از قوانین و نظامی است که خدا بر شما حاکم کرده و شمانیز با اطاعت و کار و فعالیت خود، دوام آن را تضمین می کنید. هر گونه تخطیاز قانون خدا و مسیری که او برای بقاء بر فطرت تعیین نموده، انحرافی است که به هلاکت می انجامد.
⚜حکومت سلیمان، حکومتی نیست که از مسیر طبیعی و عرف حرکت جوامع به دست آمده باشد. مبادا با دیدن حشمت و جلال سلیمانی، دچار اوهام شده و آرزوی چنان حکومتی را بنمایید. حکومتی که عفریت و جن و باد و پرنده و دیگر عوامل طبیعی آن راایجاد کرده باشد و انسان در ایجاد آن نقشی نداشته باشد پایدار نخواهد ماند. سبز بودن و بقاء بر فطرت شما است که موجبات سبزی دائمی را فراهم کرده است.
☘هر گونه آرزوی غلط، سبزی شما را می برد و تبدیل به وجودی زرد 🍂و خشک 🍁و قابل شکسته شدن خواهد کرد. در حالی که اگر به محل امن و آرامش باطن خود داخل شوید (فطرت) از هلاکت به دور می مانید.
🌇قرآن با تشبیه از یک جامعه سالم و منظم و فعال و روبه رشد که رشد خود را درسایه هدایت خدا و تبعیت از اصول حاکم بر هستی بدست آورده است و با کار وتلاش روی پای خود ایستاده است و به همین جهت نیز اطمینان خاطر از پایدار بودن آن برایش حاصل می شود و مقایسه آن با جامعه دیگری که به طور غیر متعارف رشد کرده و قوی شده و مردم آن، کار و تلاش خود را به دوش دیگران از جن وپرنده و عفریت و غیره گذارده اند و به همین خاطر ناپایدار خواهند بود، به مردم هشدار می دهد اگر طالب سبزی و دوام هستید تا همین سبزی را با خود به آخرت ببرید. هرگز خواهان چنان امر غیرمتعارفی نباشید.
🌠 «لایَحطِمَنَّکُم» همان هشدار است که توجه نکردن به آن موجب هلاکت است و مواظب باشید که این آرزو شما را گرفتار «حُطَمَه» نکند. این حکمت را نیز از زبان رهبر مورچگان بیان می کند که اگر بر فطرت خدایی خود باقی بمانید و از قوانین و هدایت های خدا تبعیت کنید، سبزی جاودانه خود را حفظ کرده و هرگز روی شکست را نخواهیددید. هیچ گاه هم آرزوی حکومت سلیمانی را در سر نخواهید داشت. زیرا اگرشعور خود را به کار ببرید به راحتی خواهید فهمید که اینها همه موقتی است و این سپاه یا جامعه نمی فهمند که به جای تکیه بر
عفریت و جن و باد و … بایدبر اراده و ایمان خدایی خود متکی باشند تا دوام پیدا کنند.
🙂چه اشکالی دارد که ما از مورچه هم درس بگیریم. در آن صورت منطق مور برای ماعبرتی خواهد شد. منطقی که حضرت سلیمان نیز متوجه آن شد و لذا خنده اش گرفت. یعنی به حکومت خود و ناپایدار بودن آن و غرور کاذبی که در جامعه تحت امرش ایجاد شده بود خندید و به نظرش مضحک آمد. «فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً».
🕊 با همین بصیرت، در جای دیگر هم متوجه منطق هدهد شد و او را عفو کرد. آن جا که هدهد غیبت کرد و حضرت که به تمام جامعه تحت حکومت خود تسلط کامل داشت، متوجه غیبت او گردید و گفت اگر دلیل محکمی برای غیبت خود ارائه نکند به سختی او را عذاب می کنم و یا سرش را می برم. طولی نکشید که هدهد آمد و دلیل محکم خود را ارائه نمود و گفت: مردمی رادیدم که زنی بر آن ها حکومت می کرد وهمگی در برابر خورشید سجده می کردند. اگر قرار باشد کسی مجازات شود و یاسرش بریده شود، آن شخص من نیستم بلکه انسان از خدا دور شده است.
بعد همان هدهد به ظاهر کوچک با تأسف می گوید چرا به خدایی که هر آشکار و نهانی را می داند سجده نمی کنند. مگر ما منطق هدهد را قبول نداریم؟ چرا منطق مورچه را نپذیریم؟
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 🔟
✨قرآن چقدر زیبا ابتدا و انتهای حکومت «موسایی» و «سلیمانی» را که از دل حکومت 🦯 عصایی موسی درآمده و اوج قدرت آن است را به هم وصل می کند و نشان می دهد همان عصایی که اول کار فقط یک چوب بود و به درد تکیه دادن و ریختن برگ برای گوسفندان می خورد، اکنون تبدیل به «مِنسَأَة» همان عصای سلطنت می شود وسلیمان در حالی که به همان عصا تکیه داده سر پا فوت می کند و با جویده شدن همان عصا، آن هم به وسیله موجود بسیار کوچکی مثل موریانه تمام قدرت حکومتی سرنگون می شود و جن و عفریت و باد و پرنده همه دنبال کار خود می روند. همان عصا که موجبات حکومت را فراهم کرد، همان عصا هم با شکسته شدن خود، پایان آن را اعلام می کند.
✅در این سوره، قرآن از دو «مؤنث» صحبت می کند.
🐜یکی ملکه مورچه ها «نمله»
👸 و دیگری ملکه سبأ «بلقیس».
👈مؤنث بودن هر دو رهبر کنایه از حکومتی است که نسبت به حکومت سلیمان ضعیف ترند ولی به نوعی در برابر حکومت سلیمانی قرار می گیرند و هر کدام شان نسبت به آن موضعی اتخاذ می کنند متفاوت از موضع دیگری.
🐜ملکه مورچه ها با دیدن قدرت و عظمت سلیمان، مجذوب حشمت و جلال او نشده و از افرادی که رهبری آنها را داشت می خواهد به مکان امن و آرامش خود پناه ببرند«اُدخُلوُا مَساکِنَکُم» و می گوید پناه بردن به «خانه فطری» یگانه راهی است که بقا و سبز بودن شما را در بردارد.
👸اما ملکه سبا با دیدن تخت خود درآن قصر، همه چیز خود را می بازد و نه تنها افرادی که رهبری آنها را داشت فراموش می کند بلکه با خودباختگی هر چه تمام، عرض و ارزش خود را به پای آن جلال موقت می ریزد. «کَشَفَت عَن ساقَیها» (هر دو پایش را عریان کرد.) این جمله کنایه از این است که دو پایی که می توانست او را سر پای خود نگه دارد و به تعبیر دیگر آنچه را که از عرض و ارزش انسان فطری باید برای خود نگه میداشت را در برابر بدست آوردن «قصر سلیمانی» بر سر بازار نهاد.
⭕️ دقت شود که بلقیس در اینجا به عنوان یک رهبر مطرح است نه یک زن. یکی با رفتن به «خانه» خود را می پوشاند. یکی دیگر با درآمدن به «قصر»، علی رئوس الشهاد پاهای خود را عریان می کند.
🗓تاریخ و آینده نشان می دهد که حکومت سلیمانی و آن بلقیسی که آرزوی آن را کرده بود، همگی با شکسته شدن «عصا» سقوط کردند و جن و عفریتی که پایه های آن حکومت را نگهداشته بودند پی کار خود رفتند. اما «نمله» هنوز هم رهبری جمع«مورچگان» را بر عهده دارد. جامعه ای که جنیان برای افرادش کاسه هایی به بزرگی حوض می ساختند «جِفانٍ کَالجَواب» (کنایه از زیاده خواهی و رفاه طلبیآنها) از بین رفت اما حکومت «نمله ای» و جامعه مورچگان با همه کوچکی خود(که اگر همه را جمع کنی یک کاسه معمولی را پر نمی کند) هنوز هم پا برجاست.
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 1⃣1⃣
⚡️خورده شدن عصا توسط موریانه یا «دابَّةُ الاَرض» نیز نکته ظریفی را با خود دارد. موریانه از موجوداتی است که دارای جامعه ای منظم و فعال هستند و نظم اجتماعی آنان در ردیف نظم اجتماعی مورچگان است اما تفاوتی که با جامعه مورچگان دارند روحیه تجاوزگری آنها است که هرگاه بتوانند به لانه «مورچگان» حمله می کنند. ذکر جویده شدن عصا توسط موریانه، می تواند کنایه از این باشد که دوام حکومت های این چنینی بسیار کوتاه خواهد بود و بزودی توسط سایر جوامع خودساخته و پرتلاش (ولی تجاوزگر) سرنگون خواهند شد.
✨قرآن این داستان ها را تعریف می کند تا بفهماند از «مهدی» آن انتظارات را داشتن بیهوده است. اگر او هم بخواهد این گونه حکومت ایجاد کند، به محض آن که موریانه عصای او را نیز بجود، حکومت او هم ساقط می شود. آن وقت ما بدون ذخیره الهی چه کنیم؟ مگر این که خدا خُلف وعده کند و مجدداً پیامبر و امام بفرستد! فرض کنیم مجدد هم فرستاد، آخرش چه؟ وقتی که «امت» شایستگی حکومت بعد از آخرین امام را نداشته باشد، تا قیامت داستان باید تکرار شود و آخرالامر هم بدون کسب نتیجه و با یک برنامه شکست خورده! قیامت برپا شود!
🌔مگر نه این است که بالاخره یک روزی باید برسد که مردم، خودشان توان لازم برای«فتح» و حفظ آن را داشته باشند؟ آیا در تشخیص خداوند شک کرده ایم که (به علت نامعلوم بودن روز ظهور) «آن روز»، امروز هم می تواند باشد؟
💫مگر نه این که تا مردم از دل و جان آماده نشدند آن«یار راحل» از سفر غریبانه خود باز نیامد. پس چگونه است که برای «یار غایب» خود چنین نمی خواهیم؟
😏برادران؛آزموده را آزمودن خطا است. قرآن ناپایدار بودن حکومت های «عصایی» و«خاتمی» را برای ما آزمود. برای آخرین «امید» هم فرصت آزمایش نیست. قاطعیت و قطعیت می خواهد همین و بس.
تا«قاطعیت» نباشد، «قطعیت» هم نخواهد بود. مگر نه آنی که معتقدیم وقتی بیاید دنیا را پر از قسط و عدل می کند پس از آن که پر از ظلم و جور شده باشد؟
«جور» را می بینیم که چگونه تازیانه اش بر گُرده ی مستضعفان می خورد. اما نفرمود ففط «جور»، بلکه فرمود ظلم و جور تؤام.
🧐وباز، مگر نه این که در تعریف ظلم می گویند: «حقی که در جای خود نباشد» ویا «مقامی که از جایگاه خود ساقط شده باشد». آیا کسی که «حق» خود را نداندچیست و «مقام» خود را نشناسد که چیست، اگر «حق» و «مقام» او را گرفتند، میتواند وقوع ظلم را احساس کند؟ چه رسد به تشخیص آن.
اگر«جور» فهمیده شد و «ظلم» تشخیص داده شد و اراده انهدام آن هم ایجاد شد، آنگاه است که می توانیم بگوییم شرایط ظهور فراهم شده است. بدیهی است که عارف به حق و مقام خود، دست روی دست نمی گذارد تا به امید «عصا» بنشیند. «قائم» برای «قائم» است و «غایب» برای «قاعد» پس تا ظهور، هنوز وقت داریم! زیرا که خداوند «حلیم» است و «صبور».
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 2⃣1⃣
😉بیاییم فرض دیگری را پیش بکشیم. فرض کنیم همه چراهایی که در مورد قرآن شمردیم، همگی درست باشند و آن را بپذیریم. پس این همه که گفته شد، در کجای قرآن است که تا به حال ندیده ایم؟ چه شده که ما هیچ کدام را نمی بینیم. چرا برائت از مشرکین را دیدیم ولی برائت از کافرین را ندیدیم؟
💞معصوم علیه السلام بارها فرمودند قرآن هفت بطن دارد. همه ما هم تکرار کردیم ولی باور نکردیم! اگر هم باور کرده باشیم، درب تحقیق و سوال را بر روی خودبستیم و گفتیم درک ما به آن نمی رسد!
اماخیر، این گونه نیست. درک بشر می رسد. قرآن برای فهم و درک همین بشر نازل شده است. منتها با چشمی که تمام دنیا را می بینیم، می خواهیم با همان چشم هم پاسخ آن «چرا» ها را ببینیم.
👁 اگر «چشم» اول کفایت می کرد، قرآن بلد بود صریحاً مطالب را واضح بیان کند. پس لزوماً «چشمی» دیگر می خواهد و «دیدی» دیگر. چرا از خود نپرسیدیم «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین»، دراستدلال حضرت شعیب علیه السلام آمده است. آنهم در مذمّت کم فروشی؟ و سعی کردیم «بقیه» را آن مال حلالی که از کسب حلال و وزن درست «باقی» می ماندتفسیر کنیم. ولی از طرف دیگر آن را تعمیم دادیم به امامت و تخصیص دادیم به امام زمان علیه السلام. اگر چرایی کار را از خود سوال کرده بودیم و در این سوال نیز اصرار می ورزیدیم، آن وقت می آمدیم و جای شعیب علیه السلام را بافاطمه سلام الله علیها عوض می کردیم و می دیدیم که قرآن چگونه از آن بانوی عالم و تلاشی که برای اثبات حقانیت شوهرش، چرا بگوییم «شوهرش» می گوییم اصل«ولایت» می گوییم امام اش، انجام داد، یاد کرده است.
✨درآیه 87 سوره هود، قاری به کلمه عجیب دیگری بر می خورد و آن کلمه «نَشؤا» است. کلمه «نشاء» نوزده بار در قرآن تکرار شده و هجده بار آن «نشاء» کتابت شده ولی در سوره هود به همان شکل فوق الذکر نوشته شده است که غیرمتعارف است. کسی هم تا کنون دست به ترکیب آن نزده است. همین نکته برای ما سوال برانگیز بود که چرا؟ چه موضوعی را در خود مخفی کرده است که با این «علامت» ما را به کشف خود فرا می خواند؟
😊دیگران هم قطعاً این کلمه را دیده اند و برای آنها نیز سوال ایجاد شده است، ولی در سوال خود سماجت به خرج ندادند. ما سماجت کردیم و آن کلمه کلیدی شد برای فهم آیات و نتیجه یافته های خود را نیز تقدیم می کنیم.
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 3⃣1⃣
✨آیات مورد بحث آیات 84 تا 94 سوره هود است. برای فهم بهتر آنچه بعد از این خواهد آمد، حتماًضرورت دارد آنانی که معنی آیات را نمی دانند، قبلاً ترجمه یا تفسیر آن را دقیقاً مطالعه نمایند.
عجالتاً ترجمه ای که از تفسیر نمونه انتخاب شده را می آوریم ولی اگر بتوانید تفسیری از آیات را هم بخوانید بهتر خواهد بود.👇👇
🔸«وبه سوی مَدیَن برادرشان شعیب را فرستادیم. گفت: ای قوم من، الله را پرستش کنید که جز او معبود دیگری برای شما نیست و پیمانه و وزن را کم نکنید (ودست به کم فروشی نزنید) من خیرخواه شما هستم و من از عذاب روز فراگیر برشما بیمناکم. و ای قوم من پیمانه و وزن را با عدالت وفا کنید و و بر اشیاء (و اجناس) مردم عیب مگذارید و از حق آنان نکاهید و در زمین فساد مکنید. سرمایه حلالی که خداوند برای شما باقی گذارده برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید و من پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان بر ایمان) نیستم. گفتند: ای شعیب آیا نمازت ترا دستور می دهد که ما آنچه را پدرانمان می پرستیدند ترک گوییم؟ و آنچه را می خواهیم در اموال مان انجام ندهیم؟ تو مرد بردبار و رشیدی هستی؟گفت: ای قوم من! هرگاه من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم و رزق خوبی بمن داده باشد (آیا می توانم برخلاف فرمان او رفتار کنم؟) من هرگز نمی خواهمچیزی که شما را از آن باز می دارم خودم مرتکب شوم، من جز اصلاح تا آنجا که توانایی دارم نمی خواهم، و توفیق من جز به خدا نیست، بر او توکل کردم و بهسوی او بازگشتم. و ای قوم من! دشمنی و مخالفت با من سبب نشود که شما به همان سرنوشتی که قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند گرفتار شوید، و قوم لوط از شما چندان دور نیست.ازپروردگار خود آمرزش طلبید و به سوی او بازگردید که پروردگارم مهربان ودوستدار (بندگان توبه کار) است. گفتند ای شعیب! بسیاری از آنچه را می گوییم نمی فهمیم و ما تو را در میان خود ضعیف می یابیم، و اگر به خاطر احترام قبیله کوچک ات نبود تو را سنگسار می کردیم و تو در برابر ما قدرتی نداری. گفت: ای قوم من آیا قبیله کوچک من نزد شما از خداوند، عزیزتر است در حالی که(فرمان) او را پشت سر انداخته اید؟ پروردگارم به آنچه انجام می دهید احاطه دارد (و آگاه است). ای قوم! هر کاری از دستتان ساخته است انجام دهید من هم کار خود را خواهم کرد، و به زودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سراغ او می آید و چه کسی دروغ گو است، شما انتظار بکشید من هم در انتظارم. وهنگامی که فرمان ما فرا رسید شعیب و آنها را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و آنها را که ستم کردند صیحه (آسمانی) فرو گرفت ودر دیار خود به رو افتادند (و مردند).
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 4⃣1⃣
✨آیات مورد بحث آیات 84 تا 94 سوره هود است. 👇👇
👀آیات را از دیدی دیگر نگاه می کنیم تا روشن شود چگونه دخت گرامی پیامبر، از اینکه دین پدرش توسط «اصحاب سقیفه» به انحراف کشیده شده بود رنج می برد و کمر همت بست تا آن را به مجرای صحیح خود باز گرداند. آخر او مادر «حسین» است. چگونه می شود به پسر بگوید هرگاه دیدی دین خدا کج شد آن را با خون خودت در مسیر راست هدایت کن، ولی خود به آن عمل ننماید. برای همین به سراغ مردم و اصحاب «سابق» رفت. [۱]
👈یکبار «مهاجر» را نکوهش می کرد که ای قوم مهاجر «یا قَومِ» از دستور خدا اطاعت کنید «اعبُدوُا اللهَ» جز «علی» امام دیگری برای شما تعیین نکرده اند «ما لَکُم مِن اِلهٍ غَیرُهُ» و نقصان در «وزن» ایجاد نکنید و آن کسی که وزنه ای نیست را به جای میزان خدا قرار ندهید «وَلا تَنقُصوُا المِکیالَ والمیزانَ» من خیرخواه شما هستم. برای این که فردای قیامت وقتی رسول خدا راملاقات کردید شرمنده نباشید. «اَنّی اَریکِم بِخَیرٍ» بترسید از خشم و عذاب خدا که دنیاپرستی و مقام خواهی، شما را از یاد خدا غافل کرده است. «وَاِنّی اَخافُ عَلَیکُم عَذابَ یَومٍ مُحیطٍ»
👈وقتی از مهاجرین مأیوس می شدند، به سراغ «انصار» می رفتند که: ای قوم انصار «وَیا قَومِ» شما که با پیامبر عهد بستید که همیشه از او و عترت او حمایت کنید[۲]بیایید به عهد خود وفا کنید «اَوفُوا» و آن «وزنی» را که حق مردم است به آنها بدهید. کسی که قسط را در بین مردم حاکم کند و میزان خدا را در جامعه بگستراند. « [اوفوا] المِکیالَ وَالمیزانَ بِالقِسطِ» مگر شما عهد نبستید از «میزان» و «قسط» خدا حمایت کنید پس چه شد؟ بیایید حق مردم را ضایع نکنید. «وَلا تَبخَسوُا النّاسَ اَشیاءَهُم» بدانید که این کار شما جامعه را فاسد می کند، حکومت ها را منحرف می سازد و مردم را به تباهی می کشد وشما پایه گذار این فساد نباشید «وَلا تَعثَوا فِی الاَرضِ مِفسِدینَ».
ای مهاجر، ای انصار، شمایی که با پیامبر بودید و سخنان او را در مورد «علی» شنیدید و توصیه های او را درباره صلاح بودن تبعیت از علی شنیدید، بدانید که«بَقِیَّةُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنینَ». اگر «علی» را رهاکنید خسارت دنیا و آخرت را نصیب خود کرده اید در آن صورت نه من و نه هیچ کس دیگری نمی تواند مقام و جایگاه انسانی و خدایی شما را حفظ کرده و از عذاب آخرت رهایی دهد. «وَما اَنَا عَلَیکُم بِحَفیظٍ».
😔این سخنان به دفعات به مهاجر و انصار گفته شد. در ابتدا جواب های سرد و مایوس کننده ای دادند. وقتی نکوهش ها ادامه یافت، آنها نیز پرخاشگری را آغازکردند که: بس کن ای دختر پیامبر. «قالوُا یا شُعَیبُ» اینکه تو دختر پیامبرهستی، دلیل نمی شود که هر چه بگویی درست است. چه هدفی از این کار داری؟ نکند ارثیه فدک ترا به این کار واداشته تا ما را مجبور کنی آنچه را که تابه حال در تاریخ باب بوده و مردم خودشان حاکم خودشان را تعیین می کردند راندیده بگیریم و حرف ترا بپذیریم. «اَصَلو تُکَ تَأمُرُکَ اَن نَترُکَ مایَعبُدُ اباؤُنا». آیا ما حق نداریم سرنوشت خود را در حکومت که به خودمان مربوط است را آن گونه که می خواهیم تعیین کنیم؟ «اَو اَن نَفعَلَ فیاَموالِنا ما نَشوا». و آخرین سخن شان این که: ای بانوی گرامی، ای دخترپیامبر، این سخنان مال علی است! شما که بانویی رشیده و اهل معلومات هستیدباید فرق «ولی» و «خلیفه» را بدانید! «اِنَّکَ لاَنَتَ الحَلیمُ الرَّشیدُ».
#پی_نوشت :
[1]این موضوع که علی علیه السلام با وجود «امام» بودن خود، به ظاهر ساکت است ولی فاطمه علیها السلام از اصل ولایت دفاع می کند و فریاد مظلومیت علی وانحراف دین را سر می دهد، نکته ای بس قابل تعمق است که به خواست خدا درفصول آتی توضیح داده خواهد شد.
[2]در موسم حج و در ایام تشریق که انصار به مکه آمده بودند، مخفیانه پیامبررا در خانه عبدالمطلب ملاقات کردند. پیامبر پس از دعوت آنان به اسلام باآنها پیمان بست که در قبال رضایت خدا و بهشت او، از او و عترت او حمایت کنند. آنها هم پذیرفتند.
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 5⃣1⃣
👌اما فاطمه به تلاش خود ادامه می داد و سعی می کرد تا احادیثی که از پدرش درمقاطع مختلف به ولایت، امامت، امارت، خلافت و وصایت امیر مومنان علیه السلام در جانشینی بلافصل او بعد از خود ایراد کرده بودند را به آنها یادآوری کند. «قالَ یا قَومِ اَرَأَیتُم اِن کُنتُ عَلی بَیِّنَةٍ مِنرَبّی» و بی نیازی خود و شوهرش را از خلافت به اطلاع مهاجر و انصار رسانیده و گفت که خدا بهتر از خلافت را به ما داده و ما احتیاجی به آن نداریم. «وَرَزَقَنی مِنهُ رِزقاً حَسَناً». من برای سود خود یا شوهرم نیست که شمارا از غصب خلافت نهی می کنم. نمی خواهم شما را از قدرت کنار بزنم تا خود به قدرت برسم.
😔«وَما اُریدُ اُخالِفَکُم اِلی ما اَنهیکُم عَنهُ». درد من درد انسان سرگردان است که بدون ولایت به هدایت نخواهد رسید و قصد ما امامت است نه خلافت و میخواهیم در بین امت اصلاح کنیم و آنها را به هدفی که منظور رسول خدا بود برسانیم و تا آن جا که توان دارم تلاش خواهم کرد. «اِن اُریدُ اِلاَّالاِصلاحَ ما اَستَطَعتُ» تا خدا چه اراده کرده باشد که توفیق من در گرو مشیت اوست. «وَ ما تَوفیقی اِلاّ بِاللهِ». اگر شما پیمان خود را فراموش کرده اید و اعتقادتان نسبت به دین پیامبر از بین رفته، من همچنان به او وخدای او مومن هستم و به سوی او باز می گردم. «عَلَیهِ تَوَکَّلتُ وَاِلَیهِ اُنیبُ».
🔸ظاهراًدر اینجا سخن با «قوم» پایان یافته و اتمام حجت ها به آخر رسیده است اما قرآن مجدداً «قوم» را مخاطب قرار می دهد که این قوم با دو قوم قبلی باید فرق داشته باشد. وخطاب به منافقین و آل ابی سفیان که پدران مشرک آنها در جنگ ها بدست علی علیه السلام کشته شده بودند و کینه خاندان او را به دل داشتند، لذا در این معرکه با تمام قوا از «ماوقع» حمایت می کردند. همان هایی که عقده های بدر واحد و خیبر و حنین را داشتند و از وضع موجود و درستی «انتخابات» حمایت میکردند فرمودند: کینه های شما نسبت به ما نباید موجب سقوط شما به هلاکت ومخالفت با امر خدا و رسول او شود، همچنانکه موجب هلاکت قوم بدر و احد وخیبر شد و واقعه حنین از زمان شما زیاد هم دور نیست. «وَ یا قَومِ لایَجرِمَنَّکُم «شِقاقی» اَن یُصیبَکُم مِثلُ ما اَصابَ قَومَ نوُحٍ اَو هوُدٍاَو قَومَ صالِحٍ وَ ما قَومُ لوُطٍ مِنکُم بِبَعیدٍ». بیایید تا دیر نشدهاستغفار کرده و توبه نمایید. خدای من مهربان و دوستدار بندگان است. «وَاستَغفِرُوا رَبَّکُم ثُمَّ تُوبوُا اِلَیهِ اِنَّ رَبّی رَحیمٌ وَدوُِدٌ».
🔸مداومت در نکوهش آنها موجب خشم قوم گردید و شروع به تهدید نمودند که: بس کن، این سخنان به گوش ما نمی رود و دوران قدرت بنی هاشم پس از پیامبر سپری شده وامروز شما در برابر ما ضعیف هستید. «قالوُا یا شُعَیبُ (بخوانید ای فاطمه) ما نَفقَهُ کَثیراً مِمّا وِ اِنّا لَنَراکَ فینا ضَعیفاً» و اگر نبود که تو از قبیله بنی هاشمی و دختر پیامبر، سنگسارت می کردیم و پیروان هم هیچکاری در مقابل قدرت ما نمی توانند بکنند. «وَلَو لا رَهطُکَ لَرَجَمناکَ وَما اَنتَ عَلَیناَ بعَزیزٍ».
😭وفاطمه، دردآلوده تر و خونین جگر فریاد می زد: آیا بنی هاشم نزد شما از خداقوی تر است و بیشتر از خدا موجبات نگرانی شما را فراهم کرده است که از خداحیا نمی کنید ولی ملاحظه قبیله مرا می کنید. «قالَ یا قَومِ اَرَهطیاَعَزُّ عَلَیکُم مِنَ اللهِ وَ اتَّخَذ تُمُوهُ وَرائَکُم ظِهرِیّاً» حال آن که خدای من به تمام کارهایی که می کنید احاطه کامل دارد. «اِنَّ رَبّیبِما تَعمَلوُنَ مُحیطٌ». حال که مرا تهدید می کنید، هر کار که از دستتان بر می آید انجام دهید. من بر سر حرف خود هستم و دست بردار هم نیستم. «وَ یاقَومِ اعمَلوُا عَلی مَکانَتِکُم اِنّی عامِلٌ».
😠پدرم به من بشارت داده که به زودی به دیدار او خواهم رفت و شکایت همه شما را به او خواهم کرد. شما هم به زودی خواهید مرد و آن وقت می فهمید که کدام یک ازما ناحق بوده و عذاب خدا مال چه کسی خواهد بود. «سَوفَ تَعلَموُنَ مَنیَأتیهِ عَذابٌ یِخزیهِ وَ مَن هُوَ کاذِبٌ». محکم به حکومت خود بچسبید ومنتظر مرگ باشید. من نیز با شما منتظر می مانم. «وَ ارتَقِبوُا اِنّیمَعَکُم رَقیبٌ».
😭بالاخره نیز خداوند او را از این درد بزرگ و غم عظیم حاصل از عظمت فاجعه ای که دراسلام اتفاق می افتاد و برا او و شیعیان مخلص قابل تحمل نبود، نجات داد و او را به جوار رحمت خود برد. «وَلَمّا جاءَ اَمرُنا نَجَّینا شُعَیباًوَالَّذینَ امَنوُا مَعَهُ بِرَحمَةٍ مِنّا». و ظالمینی که بالاخره تهدیدخود را عملی نمودند و برای ادامه حکومت خود درب منزل دختر پیامبر را به آتش کشیده و او را در بین در و دیوار به شهادت رساندند را خوار و ذلیل کرد. «وَاَخَذَتِ الَّذینَ ظَلَموُا الصَّیحَةُ فَاَصبَحُوا فی دِیارِهِم جاثِمینَ.»
السلام علیک یا فاطمة الزهرا.
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 6⃣1⃣
👈ای دل های منصف؛ کجای این تطابق آیات با تطابق آیات با واقعیت های تاریخی مغایرت داشت؟ آیا می شود همه چیز بر حسب تصادف! بدون حتی ذره ای پس و پیش بودن ماجرا بر هم منطبق شود؟
💞حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل است که فرمودند: «شَیبَتی سوُرَةُهوُد» (سوره هود مرا پیر کرد). در حدیث هیچ اشاره ای به دلیل آن و این که کدام قسمت از سوره ایشان را پیر کرد نمی کند. مفسرین اکثراً به آیه «فَاستَقِم کَما اُمِرتَ»[4]اشاره کرده اند و عمل به آن آیه را موجب پیری زودرس ایشان دانسته اند. توجه هم نداشته اند که با این تفسیر چه اتهامی به پیامبر وارد می کنند. یعنی عمل به اوامر خدا آنقدر برای پیامبر سنگین بوده که موجب پیری زودرس ایشان شده است!
مشابه همین آیه در سوره شوری هم هست[5]اگر منظور این آیه بود باید به سوره شوری هم اشاره می کردند. کما این که در حدیثی دیگر فرمودند: سوره هود و واقعه مرا پیر کرد.
✅اینکه در یک حدیث به سوره هود و در حدیث دیگر به سوره هود و واقعه اشاره فرمودهاند باید ما را وادارد تا بگردیم و آنچه که در سوره هود و واقعه مشترک است را پیدا کنیم و همان را موجب پیری زودرس ایشان بدانیم نه موضوع مشترک سوره هود و شوری.
بامقایسه میزان افرادی که در سوره واقعه از کسانی که از ابتدای خلقت تا آغازقیامت در هر یک از گروههای سه گانه «سابقون»، «اصحاب میمنه» و «اصحاب مشئمه» متشکل شده اند، معلوم می گردد که اکثریت بزرگی از اهل جهنم کسانی هستند که بعد از ظهور اسلام به دنیا آمده اند.
📚درتاریخ اسلام و امامت می بینیم که بواسطه غصب مقام امامت، اکثریت مردم به علت محرومیت از هدایت ائمه علیهم السلام به انحراف افتادند و جز عده کمی که به حقانیت امامت وفادار ماندند اکثراً به دور باطل جمع شدند که اوج آن رادر اواخر حکومت معاویه و سپس حکومت یزید و ادامه آن تا خلفای عباسی و تازمان حاضر شاهد هستیم و خدا می داند تا چقدر دیگر ادامه خواهد داشت، که چگونه اکثریتی از مردم که می بایست در سایه هدایت ائمه علیهم السلام جزو«سابقون» و یا حداقل در زمره «اصحاب میمنه» قرار می گرفتند به جرگه «اصحاب مشئمه» پیوسته و راهی جهنم شده و می شوند.
اطلاع پیامبر از عاقبت هولناک انحراف مردم از اسلام و امامت و نتیجه اسفباری که سوره واقعه نمایش می دهد است که باید موجب پیری زودرس ایشان شده باشد. آنهم برای پیامبری که پیامبر رحمت است و هدایت یک نفر او رامسرور و گمراهی کس دیگر او را به حزن و اندوه فرو می برد تا جایی که خداوند او را مورد عتاب قرار می دهد که: چرا اینقدر تأسف می خوری؟ نکند می خواهی از این که مردمایمان نمی آورند آنقدر تأسف بخوری تا خود را هلاک کنی؟ «فَلَعَلَّکَ باخِعٌنَفسَکَ عَلی اثارِ هِم اِن لَم یُؤمِنوُا بِهذَا الحَدیثِ اَسَفاً»[6]
💞پیامبرصلی الله علیه و آله امیدوار بود که دین او حداقل از قرن دوم هجری به بعدجهان را تحت هدایت خود داشته باشد، حال سوره واقعه برای او آمار ارائه میکند که بواسطه غصب مقام خلافت و محروم نمودن مردم از امامتِ آن برترین هایتاریخ خلقت، اکثریت این مردم سر از جهنم درخواهند آورد. آیا خبری هولناک ترو اندوهبارتر از این می تواند برای پیامبر باشد؟[7]
#پی_نوشت :
[4]آن گونه که مأمور شده ای ثابت قدم باش. سوره هود آیه 112
[5]سوره شوری آیه 15
[6]سوره کهف آیه 6
[7]اینکه گفته شد اکثریت بظاهر «مسلمانان» جهنمی هستند با اینکه اکثرین«مردم» جهنمی باشند فرق می کند. در بین حکما بحثی است که اسلام فطریِ کسیکه حقیقت به او نرسیده و از آن آگاهی نداشته باشد مورد قبول است. در این جابحث بر سر کسانی است که اسلام به آنها رسیده است ولی بنا به دلایل نفسانی ودنیاخواهی در زمره اصحاب «مشئمه» درآمده اند.
#ادامه_دارد...
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄
✨ از حضرت #شعیب ع تا حضرت #فاطمه س ✨
قسمت 7⃣1⃣
⁉️اینکه فرمودند سوره هود مرا پیر کرد، آیا نمی تواند این باشد که فاجعه غمانگیزی که برای ولایت و امت اسلام بعد از او اتفاق خواهد افتاد، در این سوره بیان شده است؟
😏جواب با خودتان.
😑ماهم اصرار نداریم که بگوییم قطعاً همین است که گفته شد زیرا در این جا اصلاً استدلال کار نمی کند، فقط آنهایی که به قرآن به عنوان کتاب کامل خلقت ایمان دارند، آن را باور خواهند کرد.
👈مطالب ذکر شده مستخرج از آیاتی است که در جای جای قرآن آمده تا به سوال کسانی که می پرسند چرا قرآن در این موارد سکوت کرده، و ایمان دارند که حتماً باید پاسخی داشته باشد، مرهمی باشد. از این نمونه ها فراوان است که به چند تای دیگر اشاره خواهد شد.👇
✨قرآن در بیان یکی از صفات خود می فرماید «وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرانِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنینَ»[8]
🙂اگر دقت شود نفرموده تمام قرآن «شفا» است بلکه فرموده قسمت هایی از آن «من القران» شفا است. همان قسمت ها هم هست که خشم ظالمین را بر می انگیزد و موجب زیان آنها می گردد. «وَلا یَزیدُ الظّالِمینَ اِلاّ خَساراً».[9]
✅«هدایت» در جایی است و «شفا» در جایی دیگر. #هدایت در #ایمان و #اطاعت، و #شفا در #کشف و #شهود است.
💊شفا از دارو است و دارو «یافتنی» است. دارو را باید «کشف» کرد و از آن هم نباید پرسید «چرا شفا می دهی» بلکه باید مصرف کرد و شفا گرفت.
#پی_نوشت :
[8]سوره اسری آیه 82
[9]سوره اسری آیه 82
🔚 #پایان
🕊🆔 @kanalAAYAT
┄┅═══✼✨✼═══┅┄