#زجرکشی_با_نام_کرونا
بازار افلاطون (شاگرد) بیشتر از سقراط (استادش) رونق گرفت ومراجعه کننده بیشتری داشت . استاد دیگر تحمل وجود این شاگرد را نداشت او که با پادشاه رفاقت داشت نزد پادشاه رفت و گفت : "من تحمل وجود این شاگرد را ندارم ." پادشاه گفت :" هر پیشنهادی داری ؛ بگو . گفت :" میخواهم در حضور شما به او #زهر بدهم . پادشاه قبول کرد ... روزی را تعیین کردند و افلاطون را احضار کردند . جریان را به افلاطون گفتند . افلاطون نیز به مادرش گفت حوض را از شیر پر کن و هر وقت جنازه ام را آوردند من را در حوض شیر بینداز . افلاطون بر سر قرار حاضر شد ، استادش جام #زهر را به وی داد و او در حضور پادشاه جام را نوشید و بر زمین افتاد . او را به خانه بردند و به مادرش تحویل دادند . مادر طبق قرار او را در حوض شیر انداخت . او شیر خورد واستفراغ کرد چند مرتبه به این شکل تا اینکه اثر #زهر از بدنش رفت و چشم باز کرد . بعد از مدتی نزد پادشاه رفت وگفت استادم به من #زهر داد ومن را کشت ، حالا من حق قصاص دارم . پادشاه تایید کرد و قرار شد بعد از سه ماه نزد پادشاه حاضر شوند و افلاطون به استادش #زهر بدهد . افلاطون سه نفر را اجیر کرد و به هر کدام یک هاون داد . به یکی آب ، به دیگری خاک ، و به سومی پشم داد و گفت :" در مسیر تردد سقراط بنشینید و محتویات هاون ها را بکوبید . هر وقت استاد پرسید که چکار میکنید بگوئید به دستور افلاطون برای شما #زهر درست میکنیم.
هر روز سقراط از آنجا رد میشد و آنها را می دید . وقتی از آنها در مورد کارشان سوال میکرد ..... این جواب را می شنید :" به دستور افلاطون برای شما #زهر درست میکنیم ."
هر روز از کنار آنها رد میشد وچشمش به انها میفتاد و نگران میشد .
روز موعود نزد پادشاه حاضر شدند . افلاطون جام #زهر را به استاد داد و او کمی از آن نوشید و افتاد ومرد .
افلاطون باقی جام را نوشید وگفت : "#زهر نبود...آب بود . ولی من او را زجر کش کردم .
✅ داستان کرونا هم همین زجر کشی است این حرفها را باور نکنید . داروی امام کاظم علیه السلام مصرف کنید و با سینه سپر دنبال کار وزندگیتان بروید بدون هیچ نگرانی .
یاعلی...التماس دعا