eitaa logo
نردبان بهشت
1.3هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
3.2هزار ویدیو
81 فایل
دعاها و.. تنظیم شده برا مدیرانی که بخوان گروهی دعایی روختم کنن🌺 کپی با ذکر ۳ صلوات😊
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩🚩🚩 🌹اول از آنها تجلیل می‏کند: منتهای رضایت را از شما دارم، اصحابی از اصحاب ‏خودم بهتر سراغ ندارم ، اهل بیتی از اهل بیت‏ خودم بهتر سراغ ندارم. 🌟در عین حال این مطالب را هم حضرت به آنها می‏فرماید. همه‏ شان به طور دسته جمعی می‏گویند: مگر چنین چیزی ممکن است؟! جواب پیغمبر را چه بدهیم؟ وفا کجا رفت؟ انسانیت کجا رفت؟ محبت و عاطفه کجا رفت؟ آن سخنان پر شوری که آنجا گفتند ،که واقعا انسان را به هیجان می‏ آورد. یکی می‏گوید مگر یک جان هم ارزش این حرفها را دارد که کسی بخواهد فدای مثل تویی کند؟! ای کاش هفتاد بار زنده می‏شدم و هفتاد بار خودم را فدای تو می‏کردم. آن یکی می‏گوید هزار بار.یکی می‏گوید: ای کاش امکان داشت‏ بروم و جانم را فدای تو کنم ، بعد این بدنم را آتش بزنند ، خاکستر کنند،خاکسترش را به باد بدهند ، باز دو مرتبه مرا زنده کنند ، باز هم و باز هم. 🌸اول کسی که به سخن در آمد برادرش ابوالفضل بود و بعد همه بنی هاشم ، همینکه اینها این سخنان را گفتند،آنوقت امام مطلب را عوض کرد، از حقایق فردا قضایایی گفت ، فرمود: پس بدانی که قضایای فردا چگونه است.آنوقت‏ به آنها خبر کشته شدن را داد. درست مثل یک مژده بزرگ تلقی کردند. ✍آنوقت همین نوجوانی که ما اینقدر به او ظلم می‏کنیم ، آرزوی او را دامادی می‏دانیم، تاریخ می‏گوید خودش گفته آرزوی من چیست. یک بچه سیزده ساله معلوم است در جمع مردان شرکت نمی‏کند، پشت ‏سر مردان می‏نشیند. مثل اینکه پشت‏سر نشسته بود و مرتب سر می‏کشید که دیگران چه می‏گویند؟ وقتی که امام فرمود همه شما کشته می‏شوید،این طفل با خودش فکر کرد که آیا شامل من هم خواهد شد یا نه؟با خود گفت آخر من بچه‏ ام،شاید مقصود آقا این است که بزرگان کشته می‏شوند، من هنوز صغیرم.
🚩🚩🚩 🌴یک وقت رو کرد به آقا و عرض کرد:«و انا فی من یقتل؟»آیا من جزء کشته شدگان هستم یا نیستم؟حالا ببینید آرزویش چیست؟ آقا جوابش را نداد، فرمود: اول من از تو یک سؤال می‏کنم جواب مرا بده ، بعد من جواب تو را می‏دهم. شاید(من این طور فکر می‏کنم) آقا مخصوصا این سؤال را کرد و این جواب را شنید،خواست این سؤال و جواب پیش بیاید که مردم آینده فکر نکنند این نوجوان ندانسته و نفهمیده خودش را به کشتن داد،دیگر مردم آینده نگویند این نوجوان در آرزوی دامادی بود،دیگر برایش حجله درست نکنند،جنایت نکنند.آقا فرمود که اول من سؤال می‏کنم.عرض کرد: بفرمایید.فرمود:«کیف الموت عندک‏»؟ ‼️پسرکم، فرزند برادرم، اول بگو مردن،کشته شدن در ذائقه تو چه طعمی دارد؟ فورا گفت:«احلی من العسل‏»از عسل شیرین‏تر است، من در رکاب تو کشته بشوم، جانم را فدای تو کنم؟ اگر از ذائقه می‏پرسی(چون حضرت از ذائقه پرسید) از عسل در این ذائقه شیرین‏تر است، یعنی برای من آرزویی شیرین‏تر از این آرزو وجود ندارد. ببینید چقدر منظره تکان دهنده است! 🦋
🚩🚩🚩 👆اینهاست که این حادثه را یک حادثه بزرگ تاریخی کرده است که تا زنده‏ ایم ما باید این حادثه را زنده نگه بداریم، چون دیگر نه حسینی پیدا خواهد شد نه قاسم بن الحسنی. این است که این مقدار ارزش می‏دهد که بعد از چهارده قرن اگر یک چنین حسینیه‏ ای به نامشان بسازیم کاری نکرده‏ ایم، و الا آن که آرزوی دامادی دارد،که همه بچه‏ ها آرزوی دامادی دارند، دیگر این حرفها را نمی‏خواهد، وقت صرف کردن نمی‏خواهد، پول صرف کردن نمی‏خواهد،برایش حسینیه ساختن نمی‏خواهد، سخنرانی نمی‏خواهد. ولی اینها جوهره انسانیت‏ اند ، مصداق آنی جاعل فی الارض خلیفة هستند، اینها بالاتر از فرشته هستند. 😭فرمود: بله فرزند برادرم، پس جوابت را بدهم ،کشته می‏شوی‏«بعد ان تبلؤ ببلاء عظیم‏»اما جان دادن تو با دیگران خیلی متفاوت است، یک گرفتاری بسیار شدیدی پیدا می‏کنی.(چون مجلس آماده شد این ذکر مصیبت را عرض می‏کنم.) این آقا زاده اصلا باک ندارد.روز عاشوراست. حالا پس از آنکه با چه اصراری به میدان می‏رود ، بچه است،زرهی که متناسب با اندام او باشد وجود ندارد،خود مناسب با اندام او وجود ندارد ، اسلحه و چکمه مناسب با اندام او وجود ندارد. لهذا نوشت اند 😭همین طور رفت، عمامه‏ ای به سر گذاشته بود«کانه فلقة قمر»همین قدر نوشته‏ اند به قدری این بچه زیبا بود ، مثل یک پاره ماه.این جمله‏ای است که دشمن در باره او گفته است. گفت: بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت برگ گل سرخ را باد کجا می‏برد راوی گفت نگاه کردم دیدم که بند یکی از کفش هایش باز است،یادم نمی‏رود که پای چپش هم بود.معلوم می‏شود که چکمه پایش نبوده است. حالا آن روح و آن معنویت چه شجاعتی به او داد،به جای خود، نوشته‏ اند که امام[کنار]در خیمه ایستاده بود.لجام اسبش به دستش بود، معلوم بود منتظر است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛺️⛺️⛺️ (حضرت علی اصغر) 💫بسم الله الرحمن الرحیم💫 السلام علی طفل الرضیع 🔷روز عاشورا بعد از اینکه حضرت عباس شهید شدن 💢امام حسین نگاه کرد و دید احدی از یارانش نمونده 💠به اصحاب و خاندانش نگاه کرد که مثل قربانی قطعه قطعه شدن شیون زنان و ناله کودکان رو می شنید ⬅️رو به لشکر دشمن کرد و با بلندترین صدا فریاد زد: آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا یگانه پرستی هست که از خدا درباره ما بترسد؟ آیا دادرسی هست که برای خدا به داد ما برسد؟ آیا کسی به امید آنچه نزد خداست به ما کمک می دهد؟ 💔یکی از سوزناکترین لحظه های کربلا همین لحظه هاست اینجاست که انسان باید به حال خودش گریه کنه😭😭😭 🔘به اینکه تا چه حد میتونه پست و لئیم و خوار باشه ☣انقدر پست باشه که امامی رو که به قصد خیرخواهی و نجات و هدایت اون در این معرکه تنها مونده نه تنها یاری نکنه😞 بلکه به خونش تشنه باشه اینجا آدم باید به حال خودش روضه بخونه😢😭 💠برای انسانیتی که اینطور بر بادرفته باید گریه کنه امام حسین که به یاری احدی نیاز نداشت
⛺️⛺️⛺️ (حضرت علی اصغر) ☢کافی بود اذن بده تا لشکریان ملائکه، لشکر عمرسعد رو کن فیکون کنن! ⭕️امام برای هدایت این جماعت اینطور فریاد سر داده بود 🔆چون کسی که به یاری امام می اومد و از لشکر کفر جدا میشد یعنی قطعا هدایت شده بود 🔘اباعبدالله در این لحظات آخرهم باز مشتاق هدایت این افراد بود 🔆حقیقتا که امام مثل پدر مهربان و مادر دلسوز هست ☣که هرچقدر هم که فرزندش بد باشه باز دوست داره که به راه راست برگرده 🔖در مقتل مقرم نقل شده که ⬅️امام سجاد برخاست در حالی که بر عصا تکیه زده بود از شدت بیماری توان حرکت نداشت شمشیر رو به دنبال خودش میکشید؟ ❕❓برای چی؟ 💠برای اینکه برن امام حسین رو یاری کنن جان عالم به فدای چنین آقایی... 🔆امام حسین ع به زینب س خطاب کردند: 💫او را نگاه بدار تا زمین از نسل آل محمد ص خالی نشود. حضرت زینب س امام سجاد ع رو به جایگاهشون برگردوندن💫 ⬅️امام حسین ع خانواده خودشون رو امر به سکوت کردن باهاشون وداع کردن
⛺️⛺️⛺️ (حضرت علی اصغر) 💠لباس خز زیبایی تن کردن لباسی رو درخواست کردن که کسی به اون رغبت نکنه 💢تا زیر این لباس بپوشن و پس از غارت عریان نشن ⚫️یا اباعبدالله 🔘این جماعت حتی به این لباس بی ارزش هم رحم نکردن 🔵امام درخواست کردن که فرزند شیرخوارشون رو براشون بیارن ▪️حضرت زینب علی اصغر ع رو میارن 🔘امام حسین ع علی اصغر رو بر دامانشون مینشونن 🔷طفل رو میبوسند و میفرمایند: از رحمت خدا دور باشند این قوم که جدت مصطفی ص خصم آنهاست 💠علی اصغر رو پیش لشکریان میارن و آب طلب میکنن: 👤ای مردم 🔷اگر به من رحم نمی کنید 👶به این طفل رحم کنید! 😔این حرف دیگه اتمام حجت بود امام تا اون لحظه خیلی با لشکریان دشمن سخن گفته بودن 📜براشون خطبه ها خونده بودن خطبه هایی که خطابش هم عقلی و منطقی بود هم عاطفی ولی دیگه این سخنشون شدیدترین نوع خطاب عاطفی بود 🔖تا شاید به واسطه این حرف بعضی ها به خودشون بیان 📌وجدان خفته شون بیدار بشه اما در همین موقع حرمله بن کاهل اسدی لعنه الله علیه تیری پرتاب میکنه 🗡و طفل رو ذبح میکنه... ⬅️امام باقر ع میفرمایند: 💫قطره ای از خون فرود نیامد ⬅️اینجا بود که امام حسین فرمودند: آنچه که این بلا را آسان میکند این است که خداوند می بیند💫 💠یکی از درس هایی که امام حسین به انسان میده ✔️درس صبر هست ⚫️صبری که پشتوانه اون اعتماد حقیقی به خداوند متعال هست پشتوانه اون معرفتی هست که انسان خودش رو تنها نبینه 💠بدونه که خدا نسبت به فشارهای روحی و درونیش آگاهه امام حسین به خدا اعتماد و ایمان کامل دارن 🔘به خاطر همین هست که تحمل این مصیبت ها براشون آسون میشه ✨تسلای قلب داغدار آقا و مولامون حجرت صاحب الزمان عج✨ 💫صلواتی بفرستید💫 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بزرگواران در عزاداری هاتون ما رو از یاد نبرید 🦋 التماس دعااااا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴 متن روضه 1 🔸کیست اصغر، اکبر ذبح عظیم 🔸خود به تنهایی صراط مستقیم امشب بریم درخانه ی باب الحوائج ششماهه ی امام حسین... علی اصغر... خدا میدونه میدونه یک سال منتظر شب هفتم نشستیم... بیاییم برا ششماهه ی حسین اشک بریزیم... جان عالم به فداش... 🔸اختری برشانه ی خون خدا 🔸آبروی روی گلگون خدا این آقازاده خیلی آبرو داره درخونه ی خدا... 🔸دست های کوچکش، دست حسین 🔸روز عاشورا همه هست حسین ابی عبدالله هم عنایت خاصی به علی اصغرش داره... فقط همینو بگم.... قطعا ابی عبدالله، گریه کن های ششماهه اش رو دست خالی بر نمیگردونه... 🔸صورتش پژمرده اما دلگشا 🔸دستهای بسته اش مشکل گشا عالمی به فدای دستان قشنگش... با دستهای به ظاهر کوچیکش... گره های بزرگی رو باز میکنه... خیلی از علما، بزرگان ما، متوسل میشن به این شش ماهه... آی مادری که سالهاست... خدا بهت فرزند نداده... امشب خدا رو به ششماهه ی حسین قسم بده... خیلی ها امشب با دست پر از این مجلس میرن... مواظب باش... 🔸دستهای بسته اش مشکل گشا امشب... همه برا ششماهه گریه میکنند... حتی روز عاشورا لشگر دشمن هم طاقت نیاورد... گریه کردند... مبادا آروم باشی... 🔸شیرخواری با پدر هم‌درد بود 🔸آخرین سرباز و اول‌مرد بود لحظات آخر ابی عبدالله یه نگاه کرد به دوروبرش... دید تنهای تنها مونده... حبیب بن مظاهر رو به شهادت رسوندن... عباسشو به شهادت رسوندن... علی اکبرشو قطعه قطعه کردند... دیگه یاری نداره... یکدفعه از داخل خیمه... صدای گریه علی اصغرش بلند شد... با زبان کودکی... میگه بابا... مبادا صدای غربتت رو بشنوم بابا... بابا..هنوز من زنده ام... بابا...هنوز یک سرباز کوچک داری بابا... 🔸من به باغِ سرخِ خون، یاس توام 🔸با دو دست بسته عباس توام چه خوب خودش رو فدا کرد... آماده ای گریه کنی بسم الله... خواهرها امشب باید بلندتر گریه کنند... آخه شما بهتر میفهمید حال مادر علی اصغر رو... ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت... اومد در مقابل دشمن ایستاد... علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد... صدا زد... «یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ» ای نانجیبها... شما با من سر جنگ دارید... اگه به من حسین رحم نمیکنید... این طفل شش ماهه که کاری نکرده... یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید... ببینید... اما ترونه کیف یتلّظى ّعطشا اگه بهش آب بدید میمیره... اگه آب هم ندید میمیره... اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون ببرید سیرابش کنید... دشمن داره نگاه میکنه... خیلی ها به گریه افتادن... ابی عبدالله داره حرف میزنه... شاید اینها دلشون بسوزه... یکدفعه دیدند... حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد... «فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن» 🔸از شیرخواره ای به همه شیرخوارگان 🔸آغوش گرم مادرتان نوش جانتان مادرها نمیدونم بچه شش ماهه دارید یا نه... اگه بچه شش ماه دارین... الان یه دست زیر گلوش بکشید ببینید آیا طاقت دارید یه زخم روی بدنش ببینید یا نه... فقط همینو بگم ابی عبدالله نگاه کرد... دید تیر سه شعبه... گوش تا گوش علی رو دریده... علی اصغر روی دستها بابا داره جان میده... خدایا... حالا جواب مادرش رو چی بگم... جواب رباب رو چی بگم... خدایا هیچ مردی شرمنده همسرش نشه... دیدند حسین هی چند قدم به سمت خیمه ها میره برمیگرده... 🔸تو رفتی مادرت حیران شد ای وای 🔸تمام خیمه ها ویران شد ای وای 🔸مگر تیرسه شعبه خنجری بود 🔸سرت بر پوست آویزان شد ای وای الا لعنه الله علی القوم الظالمین ◾️@kanale_behesht
YEKNET.IR - roze - shabe 7 moharram1399 - motiee.mp3
6.08M
🔳 🌴تو کربلای دل ما حال و هوای محشره 🌴دلا کبابه از عطش شب علی اصغره 🎧با نوای: ◾️@kanale_behesht
🚩🚩🚩 (علی اصغر) ◾️اتفاقات روز‌ هفتم‌ محرم حضرت علی اصغر (ع) 👈در این روز عبدالله بن زیاد نام ه‏ایی به نزد عمربن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهیان خود بین امام حسین و اصحابش و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن حتى قطره‏اى آب را به امام ندهد. 📌عمربن سعد نیز فوراً عمر بن حجاج را با پانصد سوار در كنار شریعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسى امام حسین و یارانش به آب شدند، و این رفتار غیر انسانى سه روز قبل از شهادت امام حسین علیه‏ السلام صورت گرفت. 😭عطش بر امام و اصحاب کرام غالب شد برادرش عباس را خواند و با سى نفر فارس و بیست پیاده شبانه با بیست مشک به طلب آب فرستاد عمروبن حجاج سر کرده موکلین آب صیحه زد شما کیستید نافع جواب داد منم پسر عموى تو آمدم بیاشامم گفت بخور گوارا باد.
🚩🚩🚩 (علی اصغر) ✍نافع گفت واى بر تو مى گوئى من آب بخورم حسین و اهلبیتش تشنه بمیرند عمرو گفت راست گفتى اما به ما دستور داده اند مانع شویم. این رفتار غیر انسانى سه روز قبل از شهادت امام حسین علیه‏السلام صورت گرفت. در این هنگام مردى به نام عبدالله بن حصین ازدى كه از قبیله بجیله بود فریاد برداشت كه: اى حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانى نخواهى دید! به خدا سوگند كه قطره‏اى از آن را نخواهى آشامید تا از عطش جان دهى! 😭تلخ‌ترين لحظات تاريخ نزديك مي‌شد؛ تمامي ياران و اصحاب امام حسين(ع) به ميدان رفته و كشته شده بودند. در اردوگاه حق تنها دو مرد باقي مانده بود: اباعبدالله الحسين(ع) و امام سجاد(ع) كه آن روز به اراده الهي بيمار بود تا زنده بماند و رهبري امت را پس از امام حسين(ع) به دست بگيرد. 😔امام(ع) چون خويشتن را تنها و بي ياور ديد آخرين حجت را بر مردم تمام كرد و بانگ برآورد: «آيا مدافعی هست كه از حريم رسول خدا دفاع كند؟ آيا يكتاپرستي هست كه از خدا بترسد و ما را ياري دهد؟ آيا فريادرسي هست كه به خاطر خدا ما را ياري رساند؟ آيا كسي هست كه به خاطر روضه و رضوان الهي به نصرت ما بشتابد؟»
🚩🚩🚩 (علی اصغر) 🔉صداي اين كمك‏ خواهي امام كه به خيمه‌ها رسيد و بانوان دريافتند كه حسين ديگر ياوري ندارد، صدايشان به شيون و گريه بلند شد. امام به سوي خيمه‌ها رفت، شايد كه بانوان با ديدن او اندكي آرام گيرند؛ كه ناگاه صداي فرزند شش ماهه‌اش «عبدالله بن الحسين» ـ كه به علي اصغر معروف بود ـ را شنيد كه از شدت تشنگي مي‌گريست. 😭علي اصغر طفلي شيرخواره بود؛ كه نه آبي در خيمه‌ها بود تا وي را سيراب كنند ، و نه مادرش «رباب» شيري در سينه داشت كه به وي دهد.  امام(ع) قنداقه‌ي علي اصغر را در دست گرفت و به سوي دشمن رفت؛ در مقابل لشكر يزيد ايستاد و فرمود:«اي مردم! اگر به من رحم نمي‌كنيد بر اين طفل ترحم نماييد ... » 😭اما گويي كه بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده بود و تمامی رذالت دنيا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود ؛ زیرا به جاي آنکه فرزند رسول خدا (ص) را به مشتی آب میهمان کنند، تيراندازي از بني‌اسد (كه گفته شده است «حرملة بن كاهل» بود) تيري در كمان نهاد و گلوي طفل را نشانه گرفت. ناگاه دستان و سينه امام(ع) به خون رنگين شد... سر كوچك و گردن ظريف طفل شيرخواره از بدن جدا شده بود.. 🌿⭐️
🌴🌴 ای حرمله ایـن بچہ سـرِ جنگ ندارد😭 بی شیر ڪه شمشیر ندارد تیری کہ بہ عباس زدی؟ وای خـدایا شش ماهہ ی مـن طاقت ایـن تیر ندارد 🌴🌺
نریمانی،حضرت علی اصغر.mp3
13.77M
🔳 🌴چشمای ناز تو رو بستم علی 🌴خوابیدی آروم روی دستم علی 🎧با نوای: 『💕』@kanale_behesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛺️⛺️⛺️ (علی اکبر) 🚩بسم الله الرحمن الرحیم🚩 🥀وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ‌‌ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً»🥀 سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگواران ☪امشب شب هشتم ماه محرم منسوب به حضرت علی اکبر (ع) هست 💢در ساعات آخر یکی از شب ها امام حسین علیه السلام خواب دیدند وقتی از خواب برخاستند، ⚫️آیه ی انا لله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین رو مرتب تکرار می کردند. 🔷حضرت علی اکبر از پدرشان حسین ابن علی علت را پرسیدند ⬅️حضرت فرمودند 💠حالتی شبیه خواب بر من عارض شد 🔘دیدم که سواره ای فریاد می زند این قوم می روند ولی مرگ هم بدنبال آنها می رود 💠فهمیدم که سواره همان نفس های ماست که ما را آگاه می کنند ⬅️حضرت علی اکبر پرسیدند آیا در این راه ما بر حق هستیم؟ 💢امام حسین علیه السلام فرمودند؛ ☣قسم به خدایی که بازگشت همه به سوی اوست اینچنین است ⭕️حضرت علی اکبر فرمودند؛ 💫ای پدر اگر ما بر حق هستیم پس هیچ هراس و ترسی از مرگ نداریم در موقع جنگ وقتی حضرت علی اکبر اومدن نزد پدر و اجازه جنگ گرفتند💫 💢حسین علیه السلام بی درنگ اجازه جنگ رو صادر کردند 🔆قبل از این که علی اکبر به میدان جنگ بروند حسین علیه السلام قد و قامت ایشان را نگاه کردند...
⛺️⛺️⛺️ (حضرت علی اکبر) 💠زیر لب زمزمه کردند ✨بار الها✨ 🔘گواه باش جوانی را که شبیه ترین فرد در خلق و خو و گفتار و در صورت و سیرت به پیامبرت بود به میدان جنگ فرستادم 💠هر موقع که به دیدن پیامبر مشتاق می شدیم به او نگاه میکردیم حضرت علی اکبر به میان جنگ رفتند ♦️امام حسین پیش از هرکس فرزند خودش در صف جنگ مقدم بود. 📌امام حسین پیش از هرکس فرزند خودش در صف جنگ مقدم بود. 🔵برای حسین (ع)قد و بالای چون قرص ماهش، ▪️سخن و سیرتش ➰نگاه نافذش و حتی راه رفتنش تنها یک چیز را تداعی می‌کرد 🔹و آن جد بزرگوارش نبی خدا بود.😔 🔵آن هم با به درک واصل کردن چندین یزیدی ملعون ⚪️بار آخر که می‌خواست به میدان برود انگار امام می‌دانست بازگشتی در کار نیست...😔 🔳علی اکبر می‌رفت و حسین دلبرانه نگاهش می‌کرد. 🔲پسر دور شده بود و در میانه میدان دیده می‌شد. ♦️با خود فکر می‌کرد این هدیه ناقابلی است برای دفاع از دین خدا و یاری حق 🔷اما کسی نمی‌دانست حسین چگونه و با چه مشقتی از علی اکبرش سبط نبی خدا دل کند.😭😭 🔄علی اکبر علیه السلام در وسط میدان شمشیر می‌زد و رجز می‌خواند. ▪️بعد مدتی جنگیدن به سمت پدر برگشت ♦️دوباره به میدان برگشت و شروع به جنگیدن کرد 🔘در لحظه شهادت علی اکبر او را دوره کردند هر کسی با هرچه به دستش می‌رسید می‌زد. شمشیر و نیزه در هم گم شده بود بس که بر تن علی اکبر فرود آمده بود😭😭 💢اینان حتی به شبیه‌ترین مردم به رسول الله هم رحم نکردند و با او چنین کردند علی لعنت الله قوم الظالمین💫 اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🦋التماس دعاااا ⛺️⛺️
🔔 تلنگر 🔔 اگر خواستی در زندگی ات تغییری ایجاد کنی و نمی دانی از کجا شروع کنی 👈 از نمــــاز شروع کن … ⚘ شاید بگویی : من که نماز می خوانم ⬅️ می گویم :نمازت را اصلاح کن ✅ نمازی که در واقع راز و نیاز با پروردگارت باشد نه یاد آوری خاطرات و درگیری های روزانه ❗
لینک گروه نماز و روزه قضا https://eitaa.com/joinchat/702939153C1075881cca ورود آقایان ممنوع 🚫
🚩🚩🚩 (علی اکبر) 📌اتفاقات‌ روز هشتم‌ محرم 😭چون تحمل عطش خصوصاً برای کودکان دیگر امکان پذیر نبود، مردی از یاران امام حسین (علیه السلام) به نام یزید بن حصین همدانی که در زهد و عبادت معروف بود، به امام گفت: به من اجازه بده تا نزد عمر بن سعد رفته و با او در مورد آب مذاکره کنم شاید از این تصمیم برگردد. 🕊امام (ع) فرمود: اختیار با توست. او به خیمه عمر بن سعد وارد شد، بدون آنکه سلام کند. عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی چه عاملی تو را از سلام کردن به من بازداشت؟ مگر من مسلمان نیستم و خدا و رسول او را نمی شناسم؟ آن مرد همدانی گفت: اگر خود را مسلمان می پنداری، پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند، از آن مضایقه می کنی و اجازه نمی دهی تا آنان نیز از این آب بنوشند، حتی اگر جان بر سر عطش بگذارند؟ و گمان می کنی که خدا و رسول او را می شناسی؟
🚩🚩🚩 👈عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی من می‌دانم که آزار کردن این خاندان حرام است اما عبیدالله مرا به این کار واداشته است و من در لحظات حساس قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم؟ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاق آن می سوزم؟ و یا اینکه دستانم به خون حسین آلوده گردد در حالی که می دانم کیفر این کار آتش است، ولی حکومت ری به منزله نور چشم من است. ای مرد همدانی در خودم این گذشت و فداکاری را که بتوانم از حکومت ری چشم بپوشم نمی بینم. 😈یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام رسانید و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است که شما را برای رسیدن به حکومت ری به قتل رساند. امام حسین (علیه السلام) مردی از یاران خود به نام عمرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد و از او خواست که شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند، عمر سعد نیز پذیرفت. شب هنگام امام حسین (علیه السلام) با 20 نفر از یارانش و عمر بن سعد با 20 نفر از سپاهیانش در محل موعود حضور یافتند. 🦋امام حسین (علیه السلام) به همراهان خود دستورداد تا برگردند و فقط برادر خود حضرت عباس بن علی (علیه السلام) و فرزندش حضرت علی اکبر (علیه السلام) را در نزد خود نگاه داشت و همین طور عمر بن سعد نیز به جز فرزندش حفص و غلامش به بقیه همراهان دستور بازگشت داد. ابتدا امام حسین (علیه السلام) آغاز سخن کرد و فرمود: ای پسر سعد آیا با من مقاتله می کنی و از خدایی که بازگشت تو بسوی اوست، هراسی نداری؟ من فرزند کسی هستم که تو بهتر می دانی. آیا تو این گروه را رها نمی کنی تا با ما باشی؟ و این موجب نزدیکی تو به خداست 🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩🚩🚩 🖌عمر بن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم، می ترسم که خانه ام را خراب کنند. امام حسین (علیه السلام) فرمود: من برای تو خانه ات را می سازم. عمر بن سعد گفت: من بیمناکم که املاکم را از من بگیرند. امام فرمود: من بهتر از آن به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم که آنها را از دم شمشیر گذراند. امام حسین (علیه السلام) هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود بازنمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جان تو را به‌زودی در بستر بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد، به خدا سوگند من می دانم از گندم عراق جز به مقداری اندک نخوری. عمر بن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است! 📌ابتدا فرزند خود امام، حضرت علی اكبر از پدرش اجازه نبرد خواست امام هر كدام از اصحاب كه اذن مبارزه نمی خواستند مقداری طفره می رفتند تا عطش و عشق شهادت آنها در تاریخ ثبت شود و همچنین نمی خواست آنها به شهادت برسند، ولی وقتی از فرزندش اذن می خواهد بدون مكث كردن به او اذن می دهد. 📝در روایتی با تشنگی ای كه داشت صد و بیست نفر از آنان را كشت سپس نزد پدر برگشت در حالیكه زخم بسیاری برداشته بود عرض كرد ای پدر العطش قد قَتَلنی و ثقل الحدید اجهدنی، نهل الی شربه من الماء سبیلُ اتقوی بها. 🕊حضرت علی اكبر دوباره به میدان برگشت و جنگید تا كشتگان را به 200 نفر رساند مردم كوفه از كشتن او خودداری می كردند مره بن منقذ عبدی لیثی حضرت علی اكبر را دید و گفت گناه عرب بر گردن من باشد اگر علی اكبر با این همه كشتار از من بگذرد، داغش را به دل مادرش می گذارم. 😭پدر جان تشنگی مرا دارد می كشد و سنگینی این سلاح توانم را گرفته آیا جرعه آبی است بنوشم تا نیرو بگیرم و به دشمنان بتازم .  ای فرزندم زبانت را بیرون آور سپس زبان علی اكبر را در دهان مبارك خود گذاشت و آن را مكید و انگشتر خویش را به او داد و فرمود آن را در دهان خود بگذار و برای جنگ با دشمن برگرد عده ای گفتند امام ، زبان علی اكبر را در كام گرفت تا به او بنماید كه كام او از كام فرزندش خشك تر است و با این حالت، همدردی با فرزندش بكند. 🌴
ارتباط با نامحرم 🌷 تک تک حرف ها و هایی که تو حرف زدن با نامحرم میزاریم، رو قلبش اثر میزاره.. باعث نابودی و دیگران نشیم..بفرستید تو ...واجبه که همه ی دختر پسرا بدونن.. 🌷