کانال شهید ابراهیم هادی
─┅✿࿐ྀུ༅🦋﷽🦋࿐ྀུ༅✿┅─ 📗کتاب سلام برابراهیم۱ مجلس حضرت زهرا علیه السلام جمعی از دوستان شهید به جلس
─┅✿࿐ྀུ༅🦋﷽🦋࿐ྀུ༅✿┅─
📗کتاب سلام بر ابراهیم۱
تابستان شصت و یک
مرتضی پارسیائیان
ابراهیم در تابستان ۱۳۶۱ که به خاطر
مجروح شدن تهران بود، پیگیر مسائل
آموزش و پرورش شد. در دوره های
تکمیلی ضمن خدمت شرکت کرد.
همچنین چندین برنامه و فعالیت
فرهنگی را در همان دوران کوتاه انجام
داد. با عصای زیر بغل از پله های اداره
کل آموزش و پرورش بالا و پایین
می رفت. آمدم جلو و سلام کردم.
گفتم: نه، کار خودمه. بعد به چند
اتاق رفت و امضاء گرفت.
کارش تمام شد. می خواست از
ساختمان خارج شود. پرسیدم: این
برگه چی بود. چرا اینقدرخودت را
اذیت کردی!؟ گفت: یک بنده خدا دو
سال معلم بوده. اما هنوز مشکل
استخدام داره. کار او را انجام دادم.
پرسیدم: از بچه های جبهه است!؟
گفت: فکر نمی کنم، اما از من خواست
برایش این کار را انجام دهم. من هم
دیدم این کار از من ساخته است،برای
همین آمدم.
کتاب سلام بر ابراهیم۱–ص۱۶۶
زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار
بࢪادرشهیدم ابراهیم هادۍ
ادامه دارد...
🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋
قهرمان من
برادر شهیدم
رفیق آسمانی من
سرباز آقا امام زمان
#شهید_ابراهیم_هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💙⃞💎
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊
کانال شهید ابراهیم هادی
─┅✿࿐ྀུ༅🦋﷽🦋࿐ྀུ༅✿┅─
🦋🕊
📗کتاب سلام بر ابراهیم۱
وحدت مسلمین مشاهده کردم به دقت
نظر ابراهیم بیشتر پی بردم. در فتح
المبین وقتی ابراهیم مجروح شد،
سریع او را به دزفول منتقل کردیم
و در سالنی که مربوط به بهداری ارتش
بود قرار دادیم. مجروحین زیادی در
آنجا بستری بودند. سالن بسیار شلوغ
بود. مجروحین آه و ناله می کردند،
هیچ کس آرامش نداشت. بالاخره یک
گوشه ای را پیدا کردیم و ابراهیم را
روی زمین خواباندیم. پرستارها زخم
گردن وپای ابراهیم را پانسمان کردند.
در آن شرایط اعصاب همه به هم ریخته
بود، سر و صدای مجروحین بسیار زیاد
بود. ناگهان ابراهیم با صدائی رسا شروع به خواندن کرد! شعر زیبایی دروصف حضرت زهرا علیه السلام خواندکه رمز عملیات هم نام مقدس ایشان بود.
برای چند دقیقه سکوت عجیبی سالن
را فرا گرفت! هیچ مجروحی ناله نمی
کرد! گوئی همه چیز ردیف و مرتب شده
بود. به هر طرف که نگاه می کردی
آرامش موج می زد؟! قطرات اشک بود
که از چشمان مجروحین و پرستارها
جاری می شد، همه آرام شده بودند!
خواندن ابراهیم تمام شد. یکی از خانم
دکترها که مُسن تر از بقیه بود و حجاب
درستی هم نداشت جلو آمد. خیلی تحت
تأثیر قرار گرفته بود. آهسته گفت: تو
هم مثل پسرمی! فدای شما جوون ها!بعد نشست و سر ابراهیم را بوسید! قیافه ابراهیم دیدنی بود.گوش هایش سرخ شده بود. بعد هم از خجالت ملافه را روی صورتش انداخت.
ابراهیم همیشه می گفت: بعد از توکل
به خدا، توسل به حضرات معصومین
مخصوصاً حضرت زهرا علیه السلام
حلال مشکلات است. برای ملاقات
ابراهیم رفته بودیم بیمارستان نجمیه.
دور هم نشسته بودیم. ابراهیم اجازه
گرفت و شروع به خواندن روضه
حضرت زهرا علیه السلام نمود. دو
نفر از پزشکان آمدند و از دور نگاهش
می کردند. با تعجب پرسیدم: چیزی
شده!؟ گفتند: نه، ما در هواپیما همراه
ایشان بودیم.مرتب از هوش می رفت و
به هوش می آمد. اما در آن حال هم با
صدایی زیبا در وصف حضرت مداحی
می کرد.
کتاب سلام بر ابراهیم۱–ص ۱۶۵
زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار
بࢪادرشهیدم ابراهیم هادۍ
ادامه دارد...
🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋
قهرمان من
برادر شهیدم
رفیق آسمانی من
سرباز آقا امام زمان
#شهید_ابراهیم_هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💙⃞💎
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نفــسم، هستے من،🦋
حــضرت دلــبر، ســلام!✋️
اے امیـد تپـش این دل بےتـاب،
سلام💙
سـلام بر رفـیق شـهیدم
برادرم عـلمدارڪمیل🕊
─┅✿࿐ྀུ༅🦋💙🦋࿐ྀུ༅✿┅─
قهرمان من
برادر شهیدم
رفیق آسمانی من
سرباز آقا امام زمان
#شهید_ابراهیم_هادی
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💙⃞
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ڪلآمابراهیٓم 🌱
براے رفع گرفتارے ها ؛ با دقّت
تسبیحات حضرت فاطمةالزهرا ۜ را بگویید .
.
•