16.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#شهادت
شهرمدینه.....
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#شهادت
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند
روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند
حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند
یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست
بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست
نیمه شب هست آه فکرِ سن و سالش نیستند
ریسمانها میکشند و فکرِ بالش نیستند
بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند
او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم
پیش طفلانش مَکِش نامرد میریزد بِهَم
بازهم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد
این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد
سنگِ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد
بازهم صد شُکر در ، آئینهاش را خط نزد
در میانِ شعله میخی سینهاش را خط نزد
در میانِ کوچهها با زور او را میکِشند
بر زمین میاُفتد و بدجور او را میکِشند
رویِ مرکب میروند از دور او را میکِشند
پیرمردِ شهر با هر زحمتی پا میشود
آه میگوید فقط " یا عَمَّتی" پا میشود
دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده
من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده
جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده
حرمله وقتی که میآید پریشان میشوم
پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان میشوم
کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند
شامیان نان خشکها را پیش مهمان ریختند
دختران تَه ماندهها را پای طفلان ریختند
عمه جان حس میکنم مژگانِ بابا کم شده
خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده
حسن_لطفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#شهادت
آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو
عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو
بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو
ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو
تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی
تو امام راستینی،تو امام صادقی
از قنوت صبحگاهت تا دعایی می رسد
مستمند تو به یک نان و نوایی می رسد
پای درس ات روح آدم تا رهایی می رسد
جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می رسد
طایر علم لدُنّی جلد بامِ صادق است
شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است
خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است
خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است
کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است
طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است
نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند
بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند
حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است
پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است
یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است
در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است
خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده
مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده
می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت
شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت
جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت
بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت
اشک را مانند مادر می کنی آب وضو
آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو
فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم
شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم
دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم
بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم
کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم
چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم
بارها گفتی که اشک روضه ها مشکلگشاست
دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست
ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست
قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست
اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای
گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای
آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت
آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت
روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت
دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت
نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند
پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند
پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است
جای جای این گذر بال و پرت افتاده است
تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است
رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟
ریسمانِ بی مروّتها اسیرت کرده است
ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است
بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند
بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند
تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند
ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند
سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها
عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها
گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد
پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد
طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد
دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد
دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود
معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود
بردیا_محمدی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#شهادت
اگر چه روز تا با عزّ و احترام گذشت..
شب تو زیر لگد های انتقام گذشت
نماز تو به مدینه صلای غم میزد
غرور نافله ات را کسی به هم میزد
غم قدیمی تو در سجود می آمد
شنیدی از همه جا بوی دود می آمد؟!
به فاطمه پسر فاطمه توسل کرد
دوباره هیزم کهنه به پشت در گل کرد
آهای پیر مدینه عصا نمیخواهی؟!
زدی به کوچه..عمامه..عبا نمیخواهی؟!
به گردن همه از لطفهای تو دین است
چه شد که پای مبارک بدون نعلین است؟!
محاسن تو سپید است کاش رحم کنند
قدت ز درد خمیده ست کاش رحم کنند
کجاست آن همه شاگرد مدعی حالا..
که ناله ی تو پی اسب میرود بالا!
بخاطر دل زهرا نرو نرو به شتاب
چقدر مثل علی میشوی میان طناب!
اگرچه کوچه به کوچه دویدنت سخت است
نفس نفس زدی و روضه خواندنت سخت است
اگرچه خسته ی راهی.. به زور میگردی..
در این مسیر تو یاد رقیه هم کردی!
میان آنهمه اوباش روز هم شب بود
چقدر دختر ارباب ما معذب بود
آهای گریه کنان رقیه روضه تمام!
قرار ما شب سوم...دم خرابه شام!
سید_پوریا_هاشمی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#شهادت
غزل
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا میبرد به خانهٔ او
شبی دلم به هوای زیارت آمده است
مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او...
از او بپرس به عقلم نمیرسد اصلاً
که چیست فلسفهٔ عشق بیکرانهٔ او
خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد
گذاشتهست سرش را فقط به شانهٔ او
گذشتهها نگذشتهست باقی است هنوز
زبانه میکشد آتش از آشیانهٔ او
بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت
بگو برای من از رفتن شبانهٔ او
نه از غم است که من گریه میکنم امشب
فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او...
اعظم_سعادتمند
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#شهادت
رباعی
ای صبح که خورشید به شام تو گریست
آفاق به پاس احترام تو گریست
قبر تو غریب مانده اما باید
بر غربت مکتب و مرام تو گریست
محمد_جواد_غفورزاده
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#شهادت
آنکه حکمت به لب او جریان داشت که بود
آنکه علم از نفس او فوران داشت که بود
آنکه اندیشه از او شیرهی جان داشت که بود
آنکه ایمان به وجودش ضربان داشت که بود
خانهای در حرم هر دل عاشق دارد
شیعه امروز از او وعدهی صادق دارد
همه جا سایه فیضاش به سرِ سرورها است
حُکمِ او حکمت او ژرفترین باوررها است
چقدر خطبهی او خط به خطِ دفترها است
قالَ صادق همهجا تاج سر منبرها است
از اشارات نگاهش لب ما جان دارد
از احادیث لبش مذهب ما جان دارد
آنقدر گفت علی روز و شب از حال علی
که جهان پُر شده از قالَ علی قال علی
فیض او بود که دل رفت به دنبال علی
که فقط آل علی آل علی آل علی
آنقدر گفت علی بر لب ما جام علیست
کوری دشمن مولا همهجا نام علیست
باده نوشان زِ دَمش راز مگو ساختهاند
خاک راهش همه بردند و سبو ساختهاند
کعبه را روز ازل از گل او ساختهاند
عالمان از لب این چشمه وضو ساختهاند
همهی اهل نظر بر درِ او رو زدهاند
انبیا محضر او آمده زانو زده اند
نفس اوست اگر گریهی ما طولانی است
نفس اوست اگر دیدهی ما بارانی است
مقتل اوست اگر حال جگر طوفانی است
مجلس صبح و شبش مجلس و رضه خوانی است
بی سبب نیست که سوزد جگرش گاه به گاه
حق بده کُنیهی او هست ابا عبدالله
بارها حرمتش از کینهی منصور شکست
دید بی حرمتیِ آنهمه مامور... شکست
آمدند و در این مقتلِ ماثور شکست
وایِ من از در این خانه که با زور شکست
وای از شیخ حرم هیچ کسی شرم نکرد
از سفیدی محاسن نفسی شرم نکرد
او که پیر است از این خانه به اجبار مبر
آبروی همهی ماست در انظار مبر
رسیمان شرم کن از کوچه به اصرار مبر
همه جا میروی اما سوی بازار مبر
مو سفید حرمم دست به دیوارش است
خاطرات بدی از کوچه و بازارش است
از روی شانه کشیدند عبایش اُفتاد
ناگهان آمد و هُل داد عصایش اُفتاد
ریسمان را که کشیدند به پایش، اُفتاد
فاطمه پشت سرش بود بجایش اُفتاد
او زمین خورد ولیکن زِ روی مرکب نه
از روی ناقه نه در خواب نه غرق تب نه
دخترک بود و شبی تار که مهتاب نداشت
دخترک بود و تب و آه ولی تاب نداشت
پای پُر آبله جز گریهی خوناب نداشت
دخترک بود ولی زجر که اعصاب نداشت
تا خودِ قافله او را به روی خار کشید
مثل آن در که به پهلو خط مسمار کشید
حسن لطفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#شهادت
خون می چکد از چشم فرزندان صادق
صوت حزین می آید از زندان صادق
بیچاره زندان، اشک می بارد دمادم
از روضه های غربت چشمان صادق
رخت عزای خویش را بر تن نمودند
اهل سماء مانند شاگردان صادق
زندان معطر شد صدای مادر آمد
گردیده گویا فاطمه مهمان صادق
آهسته زندان گشت ساکت، سَم اثر کرد
پَر زد به سوی حضرت حق ، جان صادق
امشب مدینه ساکت است و هست خاموش
خاموش شد چون نغمه ی قرآن صادق
امشب ملائک عازم کوی بقیعند
سر می گذارد عرش، بر دامان صادق
از آتش دوزخ یقیناً در امان است
چشمی که امشب می شود گریان صادق
او رفت اما مکتبش پاینده مانَد
دنیا شود پُر ، از طرفداران صادق
هر روز می تابد ز سمت مشرق عشق
بر این جهان انواری از عرفان صادق
هر کس که باشد شیعه ی شیخ الائمه
باید بماند بر سر پیمان صادق
باید نمازش را بخواند اول وقت
هر کس که خود را داند از یاران صادق
یارب مبادا لحظه ای از ما شود سلب
این ارتزاق معنوی از خوان صادق
"زائر" ز درگاه خدا خواهد که یک روز
این جان ناقابل شود قربان صادق
اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
16.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#شهادت
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#شهادت
رباعی و دوبیتی
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
تا مذهب جعفری بود مذهب ما
این منصب نوکری بود منصب ما
ما عاشق مکتب و ولایت هستیم
چون مکتب احمدی بود مکتب ما
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
ای صادق آل مصطفی ادرکنی
آئینه ذات کبریا ادرکنی
ما دست به دامان تو داریم مدام
تا حاجت ما شود روا ادرکنی
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
از ظلم ستم گران امام صادق
مسموم شده ز کینه نخل باسق
منصور دوانقی گرفته از ما
آن صاحب مذهب و کتاب ناطق
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
مدح و منقبت
کنم وصف و مدح عظیم السوابق
همان که بود مظهر ذات خالق
بود شهریار دل و کشور عشق
امام الهدا پیشوای خلایق
وُلِیِّ خدا جعفر ابن محمد
امام ششم رهنمای حقایق
همان مصلح و صالحُ بعد صالح
همان که به وصفش نبی گفته صادق
همان که بود مرتضی را شمایل
چو باقر به علم نبی گشته حاذق
همان که بود پیر و شیخ الائمه
صفاتش صفات خدا را مطابق
بود نور انور ، علمدار بینش
بود طلعت او فروغ مشارق
بود مذهب جعفری مذهب ما
به دانشسرایش همه گشته فایق
ز سر تا به پا محو آن روح دانش
ز پا تا به سر بر خدا گشته عاشق
بود در فضیلت کثیرالفواضل
دلیل الحقایق ، مدارالمناطق
کند دشمن و دوست تمجید و مدحش
به تائید او هر مخالف موافق
وجود شریفش چو بی مثل و مانند
ولی کن بود در مثل نخل باسق
خوش آنکو به آل نبی شد ملازم
بد آنکو ز دین نبی گشته مارق
ولی من چگویم ز احوال آن شه
که دل را نماید چو مجنون و وامق
چگویم که از داغ او عالمی سوخت
نه امروز سوزد که سوزد ز سابق
چه غمها که در دل ندارد ز سیلی
ز دیوار و مسمار و داغ شقایق
همان وارث درد و غمهای مادر
که در آتش کینه ها بوده لاحق
پس از رنج و آزار بی حد منصور
شده کشته با زهر خصم منافق
چرا تربتش گشته با خاک یکسان
شده پیکرش ارغوان چون شقایق
خدایا چه کردند با آل طاها
به سم و به شمیر ای حی رازق
به شهر مدینه ، عراق وبه مشهد
شهید ره دین و قرآنِ سامق
بیا تک سوار علی جان زهرا
بگیر انتقام از عدوی منافق
بسوزم بر آنکس که عمری نموده
الی الحق داع و بالحق "ناطق" (۱)
۱- این مصرع برای مرحوم کمپانی است به معنی دعوت بسوی حق و گویای حق
مثنوی مرثیه روضه و زمینه سینه زنی
آنکه عطر و بوی جنت می دهد
از چه قبرش بوی غربت می دهد
شیعه می سوزد برای غربتش
می زند پر در هوای غربتش
غربتش آتش به جان ها می زند
زخم غربت بر دل ما می زند
او که شیخ الاولیا دارد لقب
خلقت ایجاد را باشد سبب
وارث علم نبی جان علی
نجل زهرا مظهر ذات جلی
اختر برج ولایت صادق است
گوهر بحر رسالت صادق است
با همه فضل و شرف قو م دغا
بر حریمش تاختند از کینه ها
بر حریم خانه اش آتش زدند
نیمه ی شب در سرایش آمدند
وامصیبت یاد مادر کرده است
یاد سیلی یادی از در کرده است
دست بسته پا پرهنه از جفا
دشمن او را برده مثل مرتضی
ریسمان بر گردنش انداختند
چون علی بر حرمت او تاختند
هتک حرمت تا کجا باشد بر او
شد چو با منصور ملعون روبرو
تا که شمشیر از نیامش بر کشید
آن زمان رخسار پیغمبر بدید
دید پیغمبر رسول بی قرین
ایستاده در حضورش خشمگین
آن لعین شمشیر کردی در نیام
پس ز وحشت کرد او را احترام
یادم آمد از حسین تشنه کام
خاندانش را نکردند احترام
از دم شمشیر و تیر و نیزه ها
پاره پاره شد تن خون خدا
آه، زینب آمده از خیمه گاه
بر سر بالین او در قتلگاه
دید تا آن پیکر غرقه بخون
پیکر بی سر فتاده لاله گون
تا تن صد پاره ی او دیده است
حنجر ببریده را بوسیده است
شد عزادارش مه ثانی عشر
مهدی زهرا امام منتظر
زین مصائب دل پریشان "ناطق" است
چون عزای سبط احمد صادق است
غلامرضا محمودنژاد (ناطق)
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#امام_زمان_عج
#شهادت
غزل
راه گریز از هجر را دشوار می بینم
دارم فقط از دوریات آزار می بینم
دنبال گریه چشمهایم راه افتادند
این چشمهها را تشنهی دیدار می بینم
آدینه های بی تو شد آئینهی حسرت
تکرار در تکرار در تکرار..،می بینم
در جستجوی عطر گیسوی تو جان دادند
در کوی تو نعش هزار عطّار می بینم
یارای دیدن را گرفت از من گناهانم
خورشید پُشتِ ابرها را تار می بینم
من جایِ رحمت ، زحمتم...، شرمندهام آقا!
خود را به روی شانههایت ، بار می بینم
خُلقی که دارم خَلق را از من گریزان کرد
یک شهر را از دست خود بیزار می بینم
جز تو کسی این جنس بنجل را نمی خواهد
هر مرتبه خود را تهِ انبار می بینم
کُشته است من را زخم دلتنگی..،کجایی تو؟!
روی دلم از تیغ غم ، آثار می بینم
شُغل شریف گریهکردن را به ما دادی...
آنقَدر اطراف تو کاسبکار می بینم!
گرچه گنهکارم ، به مولا دوستت دارم
این عشق را شرط فرار از نار می بینم
هرچند خاکم ، خاک پای بوترابم من
بابای خود را حیدر کرار میبینم
مُردن فقط در وادی صحنِ نجف زیباست
گلدستهی ایوانطلا را ، دار می بینم
دلدادهام ، دلدادهی ارباب عطشانم!
دلدادهها را نوکر دلدار می بینم
نوحِ اَئِمّه باب کرده گریه بر او را
نُوحُوا عَلَی المَظلوم را معیار می بینم
▪️
▪️
وَالشِّمرُ جالِس..، آه! از آن خنجر نامرد...
فرمود : جَدَّم حرف میزد ، شمر ذبحش کرد
بردیا_محمدی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#امام_زمان_عج
#شهادت
غزل
دردهایِ بیکران در عصرِ غیبت دیده ام
خونِ دلها خورده ام؛ رنجِ اسارت دیده ام
من اسیر نفْسم و دور از امام افتاده ام
از همین هجرانِ طولانی خسارت دیده ام
بیشتر از این و آن؛ دارم شکایت از خودم
از منِ پُر دردسر بسیار زحمت دیده ام
هر چه دور افتادم از یادش پریشان تر شدم
اینچنین از روزگارِ سرد؛ غربت دیده ام
با دعایش دور شد صدها بلا از جانِ من
خارهایم گل شده بسکه محبّت دیده ام
شک ندارم هست از سمتِ امام ِ غایبم
در تمام عمر؛ هر چه خیر و برکت دیده ام
"لیتَ شعري" گفتم و طعنه شنیدم سالها
دوستش دارم اگر غم؛ بینهایت دیده ام
انتظارم کاش با برگشتنش میشد تمام
حال که از مردم ِ دنیا قساوت دیده ام
*
جان آن آقا که در دل گفت وقت احتضار
مثل مادر در میانِ کوچه زحمت دیده ام
گفت هنگام کهنسالی چه آمد بر سرم
خانه ام شد شعله ور! دشنام و تهمت دیده ام
از میانِ ساحتِ سجاده؛ دور انداختند
نیمه شب؛ بی حرمتی بر مُهر تربت دیده ام
پا-برهنه، بی عبا بردند از خانه مرا
با تشر بستند دستم را؛ جسارت دیده ام
مرضیه_عاطفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG