#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
دل که شد خرسند، چیز دیگریست
چهره با لبخند، چیز دیگریست
تا که کام عشق را شیرین کنی
بوسهای چون قند چیز دیگریست
من اسیر تیغ ابرویم ولی
آنچه دل را کند، چیز دیگریست
حرف بسیار است، اما موی دوست
موقع سوگند، چیز دیگریست
نخل، تنها هم ثمر دارد ولی
میوۀ پیوند، چیز دیگریست
نیست فرقی بین فرزندان ولی
اولین فرزند، چیز دیگریست
اولین دلبند ارباب آمده
علت لبخند ارباب آمده
رود نه، از راه دریا آمده
آسمان نه، عرش اعلا آمده
من نوشتم ماه امشب سر زده
تو بگو خورشید فردا آمده
طاق کسری بر خودش لرزید و گفت
باز پیغمبر به دنیا آمده
«چون که صد آمد، نَوَد هم پیش ماست»
پس بگو امشب مسیحا آمده
خواب او را هم نمیبیند کسی
بس که او مانند رؤیا آمده
آی مجنون! کوری چشم حسود
کف بزن، فرزند لیلا آمده
حُسن دلخواه بنی هاشم رسید
دومین ماه بنی هاشم رسید
آنکه از نامش دوا برداشته
نسخۀ خود را به جا برداشته
من یقین دارم که خاک کربلا
از مزار او شفا برداشته
نه فقط حُسنش حجاز و کوفه را
سرزمین شام را برداشته
تیر مژگانش خطا هرگز نکرد
چون کمانش را خدا برداشته
در رگ او خون مولا میدود
از عموی خود وفا برداشته
کمتر از یک لشگر آید در مصاف
دشمن او را هوا برداشته
در دل لشگر زده در کربلا
کوفه را بانگ عزا برداشته
ای علمدار علمدار حسین!
نیست مدح تو به جز کار حسین
بی تو هر قدّیس شیطان میشود
با تو نصرانی مسلمان میشود
روز محشر با پیمبر برنخیز
بینتان جبریل حیران میشود
معتقد هستم که با چشم تو هم
عالم ایجاد سلمان میشود
گوشهچشمت نه! لبی هم تر کنی
هر ستون انگور باران میشود
میوۀ عمر پدر! آهستهتر
دارد اربابم هراسان میشود
گفت در پشت سرت بابای تو
ای به قربان قد و بالای تو
✍ #محسن_عرب_خالقی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
آسمان باز پُر قمر شده است
شب اندوهمان سحر شده است
به همه سائلان نظر شده است
چونكه اربابمان پدر شده است
آمد از راه، قرص ماه حسين
دومين حيدر سپاه حسين
خلق و خويش پيمبرى ديگر
على اكبر نه، حيدرى ديگر
پهلوان دلاورى ديگر
تو بگو شير لشكرى ديگر
هست پيغمبرى سراپايش
به عمو رفته قدوبالايش
چهرهاش ماهِ آسمان حرم
سايهاش قوت زنان حرم
حنجرش گرمى اذان حرم
چشم بد دور از جوان حرم
مثل عباس سايهی سرهاست
سرپناه تمام خواهرهاست
آمد از هر نظر على باشد
از همه بيشتر على باشد
بازهم يك نفر على باشد
چقدر اين پسر على باشد!
مثل حيدر قويست او عزمش
چند بيتى بگويم از رزمش
بين گرد و غبار مىآيد
روى مركب سوار مىآيد
پسر ذوالفقار مىآيد
حيدر روزگار مىآيد
عشق مىريزد از سر و رويش
ذوالفقار است تيغ ابرويش
پاش تا در ركاب مىافتد
دشت در پيچ و تاب مىافتد
سر ز تن بى حساب مىافتد
به تلاطم عقاب مىافتد
بُهت در چشمهاى اين دشت است
بسكه در حال رفت و برگشت است
خشم او تيغ و نيزه و تیر است
هرنگاهش دو قبضه شمشير است
چقدر رزم او نفسگير است
نوهی شير غالباً شير است
تيغ مىزد همين كه از چپ و راست
از حرم بانگ ياعلى برخاست
رزم با اين جوان گره خورده
حنجرش با اذان گره خورده
در دهانها زبان گره خورده
ابرويش آنچنان گره خورده
كه همه ياد حيدر افتادند
ياد آنروزِ خيبر افتادند
رعد و برق است يا كه طوفان است؟
كه دقيقاً ميان ميدان است
يا جوان حرم رجزخوان است؟
روى لبهاى عمهها جان است
شور و غوغاست در دلش هرچند
دارد ارباب مىزند لبخند
مىرود دشت را به هم بزند
وسط معركه علم بزند
خواست تا حرفِ مىروم بزند
ديد بايد كمى قدم بزند
پيش چشم پدر جوان مىرفت
داشت از جسم شاه، جان مىرفت
رفت در نيزهزارها افتاد
بين گرد و غبارها افتاد
زير پاى سوارها افتاد
وسط نيزهدارها افتاد
پاى نيزه به پيكرش وا شد
به زمين خورد اِرباً اِربا شد
✍ #علی_زمانیان
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG