eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
558 دنبال‌کننده
4هزار عکس
2هزار ویدیو
152 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیز من از زندگی نا امیده زمان خداحافظی ها رسیده خداحافظ ای ناامید از جوونی جوون شکسته پر قد کمونی حلالم کن ای یاس نشکفته پر پر حلالم کن ای یار پر درد حیدر خداحافظ ای یاس هجده بهارم پس از تو امیدی به دنیا ندارم برا حفظ جونِ منِ بی طرفدار با خون یادگاری نوشتی رو دیوار صدات مثله دستات می لرزه عزیزم ببین با چه حالی برات اشک می ریزم خداحافظ ای دست و بازوی خسته خداحافظ ای یار ابرو شکسته خداحافظ ای یار پهلو گرفته خداحافظ ای محرمِ رو گرفته می ری از پیش من تو با روی زخمی می مونم من و غسل پهلوی زخمی برو اما یادت باشه ای حبیبه علی بی تو تا آخر عمر غریبه اونی که توو قلبش ز من کینه داشته ردّ پنجه شو زیر چشم تو کاشته حسن_کردی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
لطفا حق روضه ادا شود سیلیِ سردِ خزان؛ گشت و گذارم را گرفت ارغوانی کرد یاسم را، بهارم را گرفت پیر شد، قامت کمان شد یارِ هجده ساله ام یک لگد با یک غلافِ کهنه یارم را گرفت در کنار غصه ها سنگ صبوری داشتم رفت با بیطاقتی؛ صبر و قرارم را گرفت دردِ پهلوی شکسته، دردِ بازویِ کبود همسرم را...دلخوشیِ روزگارم را گرفت روزها دستاس چرخاند و برایم پخت نان روزگارم شب شد و لیل و نهارم را گرفت خانه ام شد بی صفا، گم کرده دارم ای خدا... بشکند دستی که یارِ خانه دارم را گرفت بشکند پایی که زد بر دربِ باغم بی هوا میوه ام افتاد و شش ماهه انارم. را گرفت کودکانم آه خیلی زود بی مادر شدند بغضشان هنگام ِ گریه؛ اختیارم را گرفت صبر کرد و از خجالت ذره ذره آب شد داغِ زهرا(س) اقتدارِ ذوالفقارم را گرفت * کینه های کهنه را همراهِ هیزم جمع کرد آمد آن نامردِ پستی که نگارم را گرفت بی کسم کرد و گرفت از من کس و کارِ مرا آتشم زد قاتلش! ایل و تبارم را گرفت من فقط از قلعهٔ خیبر "دری" کَندم ولی او لگد زد بر "در" و دار و ندارم را گرفت! مرضیه_عاطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
عج خونه بی لبخند زهرا آسمون بی ستاره ست اینو حیدرت می دونه دنبال یه راه چاره ست بعد زندگیِ با تو به چی دل خوش کنه حیدر قلب من رو کن تصور وقتی زینب میگه مادر با چی حالت خوب می شه ای فدای اون ناز ابروت جون محسنت نگی که با نگاه به چوب تابوت کی گمون می کرد یه روزی عوض گهواره ساختن برا تو تابوت بسازم توو حیات خونه ام من شبا می پرم ز خواب با صدا خس خس نفس هات دیگه بی عصا سه ماهه نمی تونی پاشی از جات با خداحافظی تو جلو چشمام مرگ و دیدم مثله اون روز پشت در که عبامو روتو کشیدم سپرم شدی تلافی اُحد و زخمای بسیار اون نود تا زخم کجا و پهلو و شکاف مسمار شنیدم که توو حکومت قنفذ از خراج معافه اشک من میگه که این کار مزد ضربه ی قلافه قلاف قنفذ چه جوری جلو چشمام با تو لج کرد میخ در که داغ شد و بعد راهشو به پهلو کج کرد با فشار درب و دیوار داغ محسن و چشیدی نمی دونم که چه جوری میخ و از پهلوت کشیدی ناحلةُ جسم تویی که چیزی از تنت نمونده ردِ پنجه ی کیه که رُخ ماهتو پوشونده در و با هیزم سوزوندن آتیشا به بازوت افتاد بعد این که در شکستش افتادی و در روت افتاد حسن_کردی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG