#مقتل
#حضرت علی اصغر علیه السلام
درباره شهادت طفل شیرخوار دو نقل مشهورتر آمده است:
🔘 نقل اول
وقتی امام حسین علیهالسلام مشاهده کردند که همه جوانان و یارانش به شهادت رسیدهاند، عزم میدان کرد و آماده شد تا با تمام وجود با لشکر عمر سعد ملعون بجنگد.
امام علیهالسلام فریاد زد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر صلیالله علیه و آله دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به امید پاداش الهی به فریاد ما برسد؟ آیا معین و یاوری هست که به امید آنچه نزد خداست به ما یاری رساند؟»
صدای گریه وشیون زنان بلند شد. امام حسین علیهالسلام کنار خیمه آمدند و به حضرت زینب سلامالله علیه فرمودند: «کودک شیرخوارهام را بده تا با او وداع کنم.»
امام حسین علیهالسلام حضرت علی اصغر علیهالسلام را در دست گرفت. میخواست او را ببوسد که ناگاه حرمله بن کاهل اسدی ملعون تیری به سوی آن حضرت پرتاب کرد. تیر بر حلقوم علی اصغر علیهالسلام نشست و سر از بدن مطهرش جدا شد. امام علیهالسلام به حضرت زینب کبری سلامالله علیها فرمود: «این طفل را بگیر.»
سپس دست خود را زیر گلوی حضرت علی اصغر علیهالسلام گرفت. کف دستها پر از خون شد. حضرت خونها را به آسمان پرتاب کرد و فرمود: «آنچه غم این مصیبت را بر من آسان میکند، این است که خداوند شاهد آن است و آن را میبیند
امام باقر علیهالسلام میفرمایند: «اگر قطرهای از آن خون بر زمین میریخت، عذاب نازل میشد.
🔘 نقل دوم
در برخی مقاتل آمده است که حضرت زینب سلامالله علیها آن کودک شیرخوار را از خیمه بیرون آورد و عرض کرد: «برادرم! این فرزند توست که سه روز است آبی ننوشیده. پس آبی برای او بطلب.»
همچنین نوشتهاند: امام علیهالسلام متوجه گریه کودکی شد که از تشنگی میگریست. او را طلب کرد. علی اصغر را روی دست گرفت و فرمود: «ای قوم! شما یاران و اهل بیت مرا کشتید و تنها این شیرخوار باقی مانده که از شدت تشنگی در حال لرزیدن است و آبی ننوشیده. ای قوم! اگر به من رحم نمیکنید، بر این طفل رحم کنید.»
بعضی نقل کردهاند که فرمود: «اگر به زعم شما من گناهکارم، این طفل گناهی نکرده، جرعهای آب به او بدهید.»
امام علیهالسلام در حال صحبت کردن بود که مردی از بین لشکریان ابن سعد ملعون، تیری به سوی حضرت علی اصغر علیهالسلام پرتاب کرد و آن تیر،گلوی نازکتر از گل شیرخوار را برید.
برخی گفتهاند تیر از آن سوی بر بازوی امام رسید. حسین علیهالسلام گریه کرد و فرمود: «خدایا! بین ما و قومی که مارا دعوت کردند تا یاریمان کنند، اما ما را کشتند، حکم کن.»
آنگاه ندایی از آسمان بلند شد که: «ای حسین! او را رها کن؛ چرا که برای او شیردهندهای در بهشت است.»
👈 منابع:
لهوف/ سیدبنطاوس
ارشاد ج 2/ شیخ مفید
مقتلالحسین/ خوارزمی
#مقتل
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#محرم_1401
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#مقتل
#حضرت علیاکبر (ع)
#شب هشتم
وقتى همه اصحاب امام علیهالسلام به شهادت رسيدند و تنها اهل بیت حضرت باقی مانده بودند، در این هنگام حضرت علیاکبر علیهالسلام از خیمهگاه خارج شد و برای جنگیدن از پدرش اذن میدان طلبید.
امام علیهالسلام اجازه داد. سپس نگاهی پر از یأس به او کرد، چشمان خود را پایین انداخت و گريست. آنگاه محاسن شريفش را به دست گرفته و فرمود: «بار خدایا! تو خود گواه باش جوانی به مبارزه این مردم رفت که شبیهترین مردم از نظر صورت، سيرت، اخلاق و منطق به پیامبر تو بود و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر میشدیم، به او نگاه میکردیم.»
سپس امام علیهالسلام فریاد برآورد و گفت: «ای پسر سعد! خداوند رَحِم تو را قطع کند؛ همانطور که تو رَحِم مرا قطع کردی.»
حضرت علی اکبر به سوی آن قوم حرکت کرد و چنين رجز خواند:
«انا على بن حسين بن على
نحن و بيت الله اولى بالنبى
والله لايحكم فينا ابن الدعى
اطعنكم بالرمح حتى ينثنى
اضربكم بالسيف حتى يلتوى
ضرب غلام هاشمى علوى
منم على فرزند حسين بن على. به خداى كعبه سوگند ما به جانشينى پيامبر اولىتريم. به خدا سوگند حرامزاده بر ما حكومت نخواهد كرد. شما را آنقدر با نيزه ميزنم تا نيزه خم شود و آنقدر با شمشير ميزنم تا شمشير در هم پيچد؛ ضربات جوانى هاشمى و علوى.»
او جنگ نمایانی کرد و عده زیادی را به هلاکت رساند تا ناله كوفيان بلند شد. سپس نزد پدر برگشت و عرض کرد: «ای پدر! عطش و تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن و سلاح، تاب و توان را از من برد. آیا شربتی آب برای من یافت میشود؟»
اشک از چشمان امام علیهالسلام جاری شد و فرمود: «وای از بیپناهی! فرزندم از کجا آبی بیاورم؟ اندکی دیگر بجنگ که به زودی با جدت رسول خدا صلیالله علیه و آله دیدار خواهی کرد و آن حضرت با ظرفی لبریز از آب، تو را سیراب میکند؛ آن گونه که بعد از آن دیگر تشنه نخواهی شد.»
حضرت علی اکبر علیهالسلام به سوی میدان بازگشت و با وجود تشنگى، شجاعانه و قهرمانانه جنگید. ناگاه نامردی به نام «مرة بن منقذ» (لعنت خدا بر او) گفت: «گناه همه عرب به گردن من؛ اگر داغش را به دل پدرش نگذارم.»
سپس ضربتى به حضرت زد يا تیری به سوی آن حضرت پرتاب کرد. تیر به حضرت علیاکبر علیهالسلام اصابت کرد و او را بر زمین انداخت. دشمن محاصرهاش كرد و با شمشير قطعهقطعهاش كردند.
در اين حال فریاد زد: «پدر جان! از جانب من بر تو سلام باد. این جد من پیامبر خدا صلیالله علیه و آله است که به تو سلام میرساند و میگوید: «زودتر پیش ما بیا.»
سپس فریادی کشید و جان به جانآفرین تسلیم کرد.
امام حسین علیهالسلام به سوی میدان، بر بالین حضرت علیاکبر علیهالسلام آمد. صورت به صورت او گذاشت و فرمود: «خداوند بکشد کسانی که تو را کشتند! چقدر اینان نسبت به خداوند و هتک حرمت رسول خدا صلیالله علیه و آله گستاخ شدهاند. پسرم، بعد از تو خاک بر سر این دنیا.»
در این هنگام حضرت زینب سلامالله علیها از خیمهگاه به سوی میدان جنگ آمد؛ در حالی که فریاد میزد: «ای حبیب من! ای فرزند برادرم.»
حضرت زینب سلامالله علیها خود را به او رسانده و روی بدن بیجان علیاکبر علیهالسلام افتاد. سیدالشهدا علیهالسلام جلو آمد، خواهر را بلند کرده و او را به سوى خيمه برد.
آنگاه به جوانانش فرمود: «احملوا أخاكم. برادرتان را به خيمه ببريد.» و با صداى بلند اين آيه را تلاوت فرمود:
«انالله اصطفى آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم (سوره مبارکه آل عمران آیات ٣٣ و ٣٤)
👈 منابع
لهوف/ سیدبن طاووس
مقتلالحسين ج ٢/خوارزمى
الارشاد ج ٢/ شيخ مفيد
#مقتل
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#محرم_1401
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr