eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
522 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام الله علیها امشب گمان کنم نرود سمت کربلا حالش بد است، مادرمان رو به قبله است کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س پس از زهرا نمیبینی زنی را اینچنین باشد زنی اینگونه هم شان امیرالمؤمنین باشد قدم بگذاشت در بیت علی فخر کلابیه که مفهوم‌جدیدی از ادب روی زمین باشد شده‌ بانوی‌ این خانه‌ ولی‌ چشمی ندید اصلا سر یک سفره با اولاد زهرا همنشین باشد اگر ام‌الاسد خوانند او را این روا باشد ولی‌ میخواست نام او فقط ام‌البنین باشد شجاعت را به فرزندان خود چون شیر میداده که ام‌ الغیرت و ام‌ الادب، شیر‌آفرین باشد ابالفضلم! همیشه سید و مولا بخوان اورا کسی را که ز نسل رحمه للعالمین باشد علمداری که در باران تیر علقمه داده دو دستش را که دستان خدا در آستین باشد سروده چارپاره در عزای کربلا اما هنوز از خیسی چشم عروسش شرمگین باشد به جای چار فرزندی که در کرببلا داده بنا شد در کنار چار امامش همنشین باشد تویی بانو نخستین سفره‌دار داغ عاشورا که تا محشر قیام کربلا با تو عجین باشد اگرچه مادرم زهرا نشد اما خدارا شکر برای من همین بس مادرم ام‌البنین باشد عباس_جواهری کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س عمری برای داغ زهرا گریه کردی هرنیمه شب همپای مولا گریه کردی درپای تو خاک بقیع ازاشک گل شد وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی اول برای زینب و داغ حسینش بعدش برای دست سقا گریه کردی یکبار دیدی که رباب از حال رفته صدبار مثل موج دریا گریه کردی دیدی رقیه نیست جای اوسکینه هربارکه میگفت بابا گریه کردی خوب است که شام غریبان راندیدی باروضه های خارصحراگریه کردی حرف سه شعبه آمدوازحال رفتی دیدی کسی می افتد از پا گریه کردی گرم عزای بچه های خود نبودی باگریه های زینب اما گریه کردی تشت طلاو خیزران را که ندیدی ابری شدی با حرف زنها گریه کردی حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد لطمه زدی هی صورتت را گریه کردی بی بی نبودی موی دختر بچه ها سوخت قد تمام سینه زنها گریه کردی مهدی_نظری کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س ادب کنید که امشب شب مناجات است شب توسل و اشک و شب عنایات است وفات مادر ساقی..عزیز سادات است ادب کنید که هنگام عرض حاجات است - هر آنکه برد در خانه اش گدایی را به سر نمانده برایش دگر هوایی را - ملائکه همه حاجت گرفته اند از او به مژه ام بزنم خاک خانه اش جارو کسی که پیش قدم هاش می زند زانو شده ست ریزه خور سفره ی همین بانو - فدای معرفت و راه و رسم حیدری اش فدای مرحمت و التفات مادری اش - بنای خانه ی او عشق او به مولا بود دلش بزرگ..دلش امتداد دریا بود اگرچه فرصت خانمی اش مهیا بود خودش نوشت که این زن کنیز زهرا بود - بزرگ بود و امیری رشید فرزندش همیشه جان اباالفضل بوده سوگندش - کشید شعله به قلب مدینه با گریه که کار او شده یا التماس یا گریه چه گریه ها که درآورد گریه ها گریه نماز صبح به آه و دم عشا گریه - تمام شهر پریشان گریه ی او بود بقیع شاهد اشک های بانو بود - شبی نشست به روضه به ناله های رباب به گریه های سکینه به بی وفاییِ آب به شانه های خمیده به زخم و ردّ طناب به حال محتضر زینب و به بزم شراب - گهی به صورت و گاهی به روی سر می زد به حال اهل حرم داد از جگر می زد - سکینه گفت که مادر خوشا به احوالت ندیده ای و نگشته حراج خلخالت ندیده ای که بخندند بر تو و حالت ندیده ای که چه شد با شهید گودالت - تنش به روی زمین زیر دست و پاها بود برای غارت او حرمله مهیا بود - خبر رسید که ساقی پرش شکسته شده و ابروان کمانش ز هم گسسته شده همینکه دید دگر راه چاره بسته شده صدا رسید بیایید حسین خسته شده… -‌ صدای هلهله آمد..بیا..بیا..کشتیم زدیم ساقیِ اورا…حسین را کشتیم - به دور قتله گهش هی برو بیا کردند به قتل صبر سرش را ز تن جدا کردند برای پیرهن کهنه شر به پا کردند به روی خاک تن زخمی اش رها کردند - “به خون حنجرش آغشته شد..بمیرم من عزیز ما نگران کشته شد..بمیرم من” آرمان_صائمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س تو دستِ مهر فاطمه در آستینی خود آفتابِ عشقی و سایه نشینی ای همسر مولا که شأنت هست والا باید بگوید از تو علامه امینی چون چارده معصوم جای تو به عرش ست حالا اگر که چند روزی در زمینی ام البنینی بود هر کس را که دیدم باید به تو پس گفت ام المؤمنینی هر کس ارادت داشت بر تو اینچنین گفت داغِ غمِ عباس جانت را نبینی از هر چه ترسیدی سرت آورد دنیا این بار نوبت بر تو شد ، بستر نشینی ذکرِ مصیبت را بشیر آغاز چون کرد گفتی به عالم نیست چون من شرمگینی او گفت شاه عشق تا باشد سلامت در علقمه افتاد و خاکی شد جبینی وقتی که دستانِ گلت از تن جدا شد خم شد حسین آنجا برای دست چینی می خواست زهرا را ببیند ، تیر نگذاشت نگذاشت برخیزد ، عمودِ آهنینی یک روز گفتی ، فاطمه من را نخوانید یک روز هم گفتی که امّ بی بنینی حامد_آقایی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س هر چه دارم همه از حضرت اُمُّ الْقَمَر است بهترین شغل، فقط خدمت اُمُّ الْقَمَر است پدرم جزءِ غلامان همین خانم بود پس از او هم پسرش رعیت اُمُّ الْقَمَر است دست خالی ز در خانه ی لطفش نروم دادن حاجت من عادت اُمُّ الْقَمَر است رزق سالانه ی خود را ز درش می گیرم سفره ی من همه از برکت اُمُّ الْقَمَر است زائر ماه، به عرشِ حرم الله شدن به خدا در گِروِ دعوت اُمُّ الْقَمَر است حضرت زینب کبری شده "زِیْنُ الْحِیدَر" قمر هاشمیون، زینت اُمُّ الْقَمَر است آه، که سنگ مزارش شده خاک آلوده خاک قبرش سند غربت اُمُّ الْقَمَر است کاش یک روز ببینیم، که سقاخانه در کنار حرم و تربت اُمُّ الْقَمَر است هر کجایی که سخن از ادب عباس است مطمئنا پس از آن صحبت اُمُّ الْقَمَر است پسرش آخر مردانگی و غیرت بود هیبتش ارثیه ی هیبت اُمُّ الْقَمَر است یک نفر گفت، که قبر پسرت کوچک بود این سخن، خود سبب حیرت اُمُّ الْقَمَر است آن همه هیبت و رعنایی عباس ، چه شد؟ نقشی از قبر، فقط قسمت اُمُّ الْقَمَر است لطمه ها زد ز غم روضه ی شاه بی سر جای این داغ، روی صورت اُمُّ الْقَمَر است شرم، از مادر اصغر بخدا پیرش کرد مشکِ پاره سبب خجلت اُمُّ الْقَمَر است "کاش می شد که کمی آب، به اصغر برسد" این سخن، گوشه ای از حسرت اُمُّ الْقَمَر است رضا_قاسمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س اي دلت بند اميرالمؤمنين رشته‌های چادرت حبل المتين مادر ماهي و خورشيد زمين ای كنيز فاطمه! ام البنين يك رباعي داشته ديوان تو چار گل روييده بر دامان تو چارقُل خوانديم در قرآن تو همسر شيری و خود شير آفرين مثل قطره آمدي، دريا شدي خاك بودي، تربت اعلي شدي تا كنيز خانه زهرا شدي خانه‌ات شد قبله‌ی عرش برين اي به روح تو سلام اهل بيت عارفی تو بر مقام اهل بيت بچه‌های تو غلام اهل بيت ای غلام خانه‌ات روح الامين تو همه تن بودى و جان شد علی در كوير تشنه باران شد علي تو شدی قاری و قرآن شد علي ای مفاتيح الجنان بی قرين آن‌كه حكم صبر از الله داشت پيش چشمت سر درون چاه داشت نيمه‌شب‌ها روضه‌ای كوتاه داشت: پيش چشمم خورد زهرا بر زمين وقت رفتن پيش چشم زينبين گفته‌ای عباس را: اي نور عين بر نمی‌گردی مدينه بی حسين جان تو جان امام من، همين * * حال آورده بشير از ره خبر كاروان عشق آمد از سفر نه ستاره مانده ديگر، نه قمر آه ای ام البنينِ بی بنين بند قلب دختر زهرا گسست تا كنار علقمه افتاد دست با عمودی فرق عباست شكست خورد با صورت زمين آن مه جبين تا علمدار حرم از حال رفت يوسف زهرا سوی گودال رفت دست دشمن جانب خلخال رفت حمله كردند از يسار و از يمين روز، سينه‌زن شد و شب گريه كرد شمر تا خنديد، زينب گريه كرد نعل می‌رقصيد و مركب گريه كرد ذوالجناح آمد به خيمه شرمگين تو نبودی خيمه را آتش زدند عشق را در كربلا آتش زدند بچه‌ها را بي صدا آتش زدند سوخت آن‌شب قلب ختم المرسلين خوب شد مادر! نبودي ناگهان سرخ شد از خشم، چشم آسمان تا كه در گودال آمد ساربان خاتم آل عبا شد بی نگين خوب شد مادر نبودي، سر شكست در حرم گهواره‌ی اصغر شكست بعد سقا حُرمت معجر شكست راهي بازار شد پرده‌نشين کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س این نخل کهنسال ثمر داشته روزی منظومه ی او چند قمر داشته روزی این مادر بی کس که سر قبر نشسته در دامن خود چند پسر داشته روزی دنبال سر فاطمه تا سر حد جانش در بیت ولا سینه سپر داشته روزی هم فضه هم أسما اگر او بود نبودند این فاطمه از بسکه هنر داشته روزی یک فاطمه این است و یک فاطمه آن است آن هم ز همین کوچه گذر داشته روزی در بین همین کوچه ی غم موقع برگشت زهرای جوان درد کمر داشته روزی جز خدمت اولاد علی مادر عباس هیهات اگر میل دگر داشته روزی از شدت اشک عطر گل یاس گرفته در خانه ی خود روضه ی عباس گرفته عباس نگو ماه شبم تار شد و رفت در کرببلا حیدر کرار شد و رفت این خوش قدوبالا شدنش دردسرش شد ما بین دو صد تیر گرفتار شد و رفت گفتند عمودی به سرش خورد و زمین خورد گفتند که تیر سپری خار شد و رفت شرمنده ام از روی رباب و علی اصغر با هلهله ی حرمله بیدار شد و رفت از خیمه ی زنها خبر آمد به مدینه زینب دو سه جا راهی بازار شد و رفت حسین_قربانچه کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س او حضرت خاتون عالم ما گدایش شد دستگیر عالمی دست عطایش باید بگیرد چادر ام البنین را هر کس که افتاده عقب کرببلایش پیر و جوان کربلا را داده حاجت شنبه به شنبه سفره های بی ریایش مادربزرگم بچه هایش را سپرده بر معجزات سفره ی مشکل گشایش هر سال می گیرند اجر نوکری را گریه کنان فاطمیه در عزایش دار و ندار او فدای کربلا شد دار و ندار کربلایی ها فدایش عباس در دامان او رب ادب شد رحمت به شیر پاک و شیر با وفایش این شیر زن با گریه دنیا را به هم ریخت مروان کشد آه از جگر با های هایش تازه نکن داغ دلش را ای مدینه دیگر نزن ام البنین او را صدایش ای آسمان خون گریه کن بر غربت او این پیر زن در علقمه مانده عصایش اشک بشیر از این همه ایمان در آمد او نیست اصلا فکر آقازاده هایش ای کاش او پیری زينب را نمی دید شد مرگ ، بعد از کربلا تنها دعایش ام البنین ِ بی بنین را عاقبت کشت داغ حسین و راس از پیکر جدایش محمد_حسین_رحیمیان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س شنیدم خون ثارالله چون ریخت شفق هر صبح و شام از دیده خون ریخت   حدیث کربلا شد عافیت سوز فلک ماتم نشین شد هر شب و روز   به هر سینه ولی غم مبتلا بود به یاد وقعه کرب و بلا بود   به خاطر خواهی آن دلنوازان سمند غم بهر سو گشت تازان   مدینه گریه می‌کردی به حالش زبان حالش این بود و مقالش   که نام من دگر امّ‌البنین نیست سر و کارم دگر با آن و این نیست   دلم بهر خوشی جایی ندارد که اسم من مسمّایی ندارد   بود پر از شیار غم جبینم اگر ام بنینم کو بنینم   ز دل‌بندان خود نادیده کامی چگونه خوش توان بودن به نامی   شنیدم نوجوانانم سراسر به جنگ کفر و کین رفتند با سر   به خون غلطیده عونم در ره دوست در این ره جعفر من نیز با اوست   ز دستم گر چه عبدالله رفته ولی شادم که در این راه رفته   شنیدم وقت ایثار و گه بذل کسی همت نکرده چون اباالفضل   شنیدم بوده پرچمدار و ساقی دو دست از او به حسرت مانده باقی   به گرد خیمه هر شب پاس داده به زینب تسلیت عباس داده   ز بس شوق شهادت کرده غرقش عمود آهنین خورده به فرقش   ولی با این همه آشفته حالی که دل هرگز نشد از غصه خالی   دگر خون گرید از غم هر دو عینم سیه پوشیده‌ی سوگ حسینم   حسینی کز فروغ علم و بینش رخش شد شمع بزم آفرینش   وجودش مایه هر دلخوشی بود مخالف با مرام حق‌کشی بود   گرفتم تا از او الهام وایده حیات من جهاد است و عقیده   به هر بزمی که شمع محفلم من به جای مادرش خونین دلم من   خداوندا «شفق» عبد است و عاصی ببخش او را ز قید غم خلاصی استاد_محمد_جواد_غفورزاده کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س محرمانِ این حرم هستیم با أُم‌الْبَنِینَ معنیِ یافاطمه یعنی که یا أُم‌الْبَنِینَ عقل از درکِ مقامات بلندش عاجز است عشق می‌گوید سلام‌الله عَلیٰ أُم‌الْبَنِینَ زائرِ زهرا فقط این راز را فهمیده است مصطفی بالاسر و پایینِ پا أُم‌الْبَنِینَ مرقدِ این فاطمه پایینِ پای فاطمه است نیست از آن قبرِ پنهان راه تا أُم‌الْبَنِینَ زندگی‌ات شد علی و بندگی‌ات شد علی آمدی تا قُرب  تا حق  تا خدا  أُم‌الْبَنِینَ با تو باید دید  زهرایی شدن  زینب شدن با تو باید خواند ما اَدراک ما أُم‌الْبَنِینَ در نجف نقشِ ضریحِ مرتضی یافاطمه است در حرم دیدم به ایوانِ طلا أُم‌الْبَنِینَ ابتدای این غزل از بیتِ زهرا شد شروع ابتدایی که ندارد انتها أُم‌الْبَنِینَ آمدی گفتی به اذن‌الله عشق آغاز شد نامِ تو شد مادرِ آیینه‌ها أُم‌الْبَنِینَ از همان روزی که زینب گفت مادرجان به تو از همان روزی که دختر شد تو را أُم‌الْبَنِینَ مادری کردی برای تشنگی‌های حسین مادری کردی برای مجتبی أُم‌الْبَنِینَ با کنیزان می‌نشستی و کنیزی کرده‌ای از خودت حتی زِ نامِ خود رها  أُم‌الْبَنِینَ "ای تمامِ مادران قربان این نامادری" ای پس از سوءُ القضا حُسن القضا أُم‌الْبَنِینَ چهار فرزندت فدای چهار فرزندِ علی زندگی را ساختی با هشت تا أُم‌الْبَنِینَ آه از روزی که آمد بِینِ آغوشت حرم تکیه می‌دادی پس از آن بر عصا أُم‌الْبَنِینَ در میانِ کاروانِ بچه‌هایت رفتی و... یک نفر اما ندیدی آشنا  أُم‌الْبَنِینَ تا که گفتی پیرزن دنبالِ زینب آمدم گفت حق داری که نشناسی مرا أُم‌الْبَنِینَ جانِ من داغِ کجا اینقدر پیرت کرده است گفت رفتم قتلگاهِ کربلا أُم‌الْبَنِینَ ای بلا دیده  کدامش در کجایش سخت بود گفت : وای از شام از شامِ بلا أُم‌الْبَنِینَ کربلا بود و هجومِ نیزها در نیزها شام بود و ضربه‌هایی بی هوا أُم‌الْبَنِینَ کربلا و خندها بر رو زدن‌های حسین شام بود و ناسزا در ناسزا  أُم‌الْبَنِینَ خوانده‌ای وَیلی عَلیٰ شِبلی علیکَ یاحسین خوانده‌ای لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ یا أُم‌الْبَنِینَ حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س می گویَم از رودی کَز او یَم می شود تامین از اشک او باران نم نم می شود تامین با دودِ آهَش شعله ی غم می شود تامین از دستپختش رزق عالم می شود تامین قربان فقری که مرا مسکین‌ترین نامید من را گدای سفره ی ام البنین نامید تو آمدی تا دست حق را آستین باشی مثل ستونی..،محکماتِ بیتِ دین باشی انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی اصلاً به تو می آید عباس‌آفرین باشی هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست تربیت ماه بنی هاشم به دست توست فصل خزان را خنده های تو بهارش کرد جاروی تو عرش زمین را بی غبارش کرد بیتِ علی را نور چشم ات نو نَوارش کرد لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد این احترامی که به زهرا می کنی..،عشق است در قلب حیدر خویش را جا می کنی عشق است از آن زمان که نور تو در خطَّ دید آمد جبریل بالش را به خاک تو کشید..،آمد کوه صلابت از وقارت تا شنید..،آمد چار آینه از شیشه ی عمرت پدید آمد خرج علی کردی همین احساس هایت را نذر حسین ات کرده ای عباس هایت را ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه با تو حسن در کوچه ها بی تاب باشد؟نه زینب از این بی مادری بی خواب باشد؟نه شب ها حسین فاطمه بی آب باشد؟نه سرچشمه ی مِهر تو در این خانه می جوشد لب‌تشنه ی زهرا ز دستت آب می نوشد امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت از تشنگی لب های خشکِ روح دریا سوخت روی لب طفلان صدای آب..،بابا..،سوخت تا تیر بر مشکی اصابت کرد..،سقا سوخت رد سیاهی روی مهتاب شبت افتاد عباس تا نقش زمین شد..،زینبت افتاد دیگر پس از او تیرهای بی درنگ انداخت آن نیزه‌داری که به سمت شاه سنگ انداخت خونابه روی رمل های سرخ‌،رنگ انداخت نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت سرنیزه ها شاه تو را از حال می بردند ارباب ما را تا تهِ گودال می بردند جسم حسین تو معما شد..،نبودی که نیزه میان حلق او جا شد..،نبودی که بالای تل زینب قدش تا شد..،نبودی که پای حرامی در حرم وا شد..،نبودی که ای وای از اطفال از اطفال از اطفال... شمر از تهِ گودال آمد در پیِ خلخال زینب کجا و ناقه های بی امان..،بی بی زینب کجا و آن همه زخم زبان..،بی بی زینب کجا و مجلس نامحرمان..،بی بی زینب کجا و ضربه های خیزران..،بی بی نامحرمان اطراف زینب تاب می خوردند با حرمله پیش ربابت آب می خوردند بردیامحمدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س به اسمِ فاطمه لطفاً مرا صدا نَکنید که اسمِ فاطمه زیبنده ی فقط، زهراست درونِ خانه ی حیدر اگر چه آمده ام کنیزِ فاطمه ام، چون مقامِ او، والاست مرا به یُمنِ وجودِ چهار فرزندم عِجالتاً فقط اُم البَنین صدا بکنید شده ست حاجتم اینکه فدایتان باشم برای حاجت من خواهشاً دعا بکنید خدا کُنَد که در این با شما به سَر بُردَن به قَدرِ ارزنی از دردتان دَوا بکنَم میانِ غربتتان در کنارتان باشم برای غربتتان جانِ خود، فدا بکنَم پسر بزرگ نکردَم مگر به این علت که هر چهار، شوَند عاشقانه مستِ شما نیامده به جهان بی دلیل عباسم که آمده ست، که باشد، عصای دستِ شما به بچه های خودم یاد داده ام این را که دست و سَر بدهند از شما جدا نَشَوَند به هر چهار پسر گفته ام که مَدیونند اگر که جزوِ شهیدانِ کربلا نَشَوَند هر آنچه دارم از این روزگارِ پُر مِحنَت به کف گرفته ام آری، فقط برای حسین تمامِ هستیِ اُم البنین ابلفضل است تمامِ هستیِ اُم البنین فدای حسین وحید_اشجع کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر! دوباره گفتم و گفتی: "به روی چشم عزیز" فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر مدام بر لب من "إن یکاد" و "چارقل" است که چشم بد ز رُخت دور، بهتر از جانم! بدون خُوود و زره نشنوم به صف زده‌ای اگرچه من هم "جوشن کبیر" می‌خوانم * * شنیده‌ام که خودت یک تنه سپاه شدی شنیده‌ام که علم بر زمین نمی‌افتاد شنیده‌ام که به آب فرات لب نزدی فدای تشنگی‌ات...، شیر من حلالت باد بگو چه شد لبِ آن رود، رودِ تشنه‌ی من! بگو چه شد لب آن رود، ماهِ کامل من! بگو که در غم تو رود رود گریه کنم کدام دست، تو را چید میوه‌ی دل من! بگو بگو که به چشمت، چه چشم زخم رسید؟ که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟ بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت بگو بگو که بدانم چه بر سرم آمد همین که نام مرا می‌برند می‌گریم از این به بعد من و آه و چشم تَرشده‌ای چه نامِ مرثیه واری‌ست "مادر پسران" برای مادر تنهای بی پسر شده‌ای سیار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ع دوباره شد شب قدر و دلم سرای علی شد گرفته زانوی غصه شب عزای علی شد علی در این شب آخر کنار سفره ی دختر به یاد فاطمه بود و به شوق دیدن داور ز شوق وصل شهادت بیاد حرف پیمبر لبش به آیه ی رفتن نظر به ماه و به اختر تمام حاجت مولا میان سجده روا شد کنار منبر و محراب روان بسوی خدا شد سحر ز مسجد کوفه علی چو عزم سفر کرد ز قتل رُکن هدایت مَلَک بگفت و خبر کرد فغان از آن دم و ساعت که غرق خون شده یکسر ز تیغ مُلجم کافر علی شده گل پرپر نمانده تاب و توانی به پیکر شَهِ عالم از این خبر دل زهرا نشسته بر غم و ماتم دل حسن دل عباس ز داغ او شده بیتاب حسین و زینب وکلثوم به ناله و به تب و تاب خدا بیا و نظر کن به قلب مضطر زینب سرِ شکسته ی بابا چه آوَرَد سرِ زینب غم مدینه و مادر غم حسن غم حیدر چه ها کند دلِ زینب به کربلای برادر؟ کربلایی_مرتضی_شاهمندی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ع هرگز نمیرد آنکه حی لایموت است حیدر وجودش علّتِ اصل ثبوت است تابوت بر دوش جنابان جهان رفت دفن نمادین علی در آن زمان رفت فی الواقع آن واقع برای اهل دین بود مقصود از آن آینده ی اهل یقین بود تدفین او ایجاد کعبه در نجف بود تعیین قبله سمت او از هر طرف بود جبریل و میکاییل که ره را گشودند تابوت نه ، در حال حملِ کعبه بودند حیدر کلامش حرف نه ، اوج بیان بود صدیق اکبر در زمین و در زمان بود وقتی قسم خوردست هر کس که بمیرد در هر مکان هر مذهبی ، من را ببیند یعنی «الیه راجعون» دیدار با اوست رفته علی سوی علی ، از دوست تا دوست نقل است در بعضی کُتب حتی که دارند تابوت حیدر را به حیدر می سپارند صدها گواه دیگر از این دست داریم بر صحت این مدعا صحه گذاریم هرگز نمیرد آنکه حیّ لایموت است حیدر وجودش علّت اصلِ ثبوت است سید_حسین_میرعمادی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ع باز کن در به روی سائل هجران‌دیده این منم..،بنده‌ی آلوده‌ی خُسران‌دیده پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب عبد سرخورده‌ محبت ز کریمان دیده! دستم از دست تو وا شد که چنین گم شده ام آن‌قَدَر حادثه این کودک گریان دیده نَفس‌ِ سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم چه‌کسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟! چشم‌پوشی ز خطا،مسلک اهل کرم است هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده غرق عصیان شده بودیم..،که زهرا آمد شیعه از چادر او خِیر، فراوان دیده گرچه گیریم..،رضا ضامن ما خواهد شد لطف ها نوکر از آقای خراسان دیده زیر و رو کن دل آلوده ی ما را..،به علی ذکر او را لب ما آیه ی قرآن دیده پای ما را بکشانید به درگاهِ نجف این گدا بندگی اش را دمِ ایوان دیده لحد آخر ما دست امیر نجف است دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده بیقراریم..،به ما رزق حرم را بدهید نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده ▪️ ▪️ آب می خواست..،که شمر آمد و او را چرخاند خنجری را لبِ پاخورده ی عطشان دیده کهنه پیراهن او دست حرامی افتاد... خواهری جسم پُر از نیزه یِ عریان دیده بردیا_محمدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ع علی جمال خدا و جلال زهرا بود علی ولی خدا بود و وال زهرا بود علی نفس نفس زندگی فاطمه بود علی برای پریدن دو بال زهرا بود تنور فاطمه را گرم کرد عشق علی علی خمیره‌ی نان حلال زهرا بود نبود خلقت کامل کسی به جز زهرا دم از علی زدن اما کمال زهرا بود قرار بود که دائم دم از علی بزند علی رسالت زهرا و آل زهرا بود علی به سجده اگر رفت و شکر لله گفت تمام شکر علی در قبال زهرا بود علی نبود برای کسی به جز زهرا علی که مُلکْ و مَلِک بود مال زهرا بود علی و فاطمه بهر هم آفریده شدند و مادر و پدر عالم آفریده شدند سلام عرش بر امّ الکرم ، ابالایتام علی و فاطمه یا ذالجلال و الاکرام علیست پیکر اسلام و فاطمه صدرش صیام ، حیدر و زهراست لیلة القدرش ابالحسن که فقط بود یار ام حسن بدون فاطمه اش لم یکن له کفوا علی نماز فرادا نخواند با زهرا علی دمی تک و‌ تنها نماند با زهرا علی دلش شده تنگ ضریح فاطمه اش علی نشسته به بستر شبیه فاطمه اش چه بستری که هنوز عطر یار را دارد به خون نشستن هجده بهار را دارد آهای بستر دلخون بگو چه ها دیدی رد غلاف و رد تازیانه را دیدی نگفت خس خس سینه‌ش اسیر دود شده به تو نگفت چرا صورتش کبود شده چطور موی حسن زودتر سفید شده چطور محسن من پشت در شهید شده بیا برات بگویم چقدر پر دردم زمان غسل تنش به خدا که دق کردم برای غسل تنش سخت بود کار علی سیاه بود تنش مثل روزگار علی که هرچه شستمش آن زخم میخ بند نشد که بعد فاطمه کارم بگو بخند نشد نگفت پشت همان در چطور سوخته است چرا برای حسینش کفن ندوخته است بگو وصیت زهرا چه بود با زینب نگفت از سر و روی کبود با زینب نگفت زینبم آخر اسیر خواهد شد نگفت از غم گودال پیر خواهد شد نگفت داغ عروسم رباب را چه کند نگفت غصه‌ی بزم شراب را چه کند وحید_عظیم_پور کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بسم الله اگر طالب نوری دل عاشق ! بسم الله اگر هست تو را رأی موافق اینک تو این راه به ادراک حقایق بنشین نفسی ، این تو و این‌ منبر صادق بگذار به آئینه ی تو نور بتابد نزدیک بمان ، هرچند از دور بتابد علم ، اول و آخر شده در دفتر او جمع المنةُ للَه که نشد منبر او جمع چونان که ملائک همه در محضر او جمع هستند فقیهان همه دور و بر او جمع علامه به علامه مفسّر به مفسّر بنگر همه را مستمع و ناظر و حاضر افتاده عقول همه در پای سوادش توحید مفضّل نم دریای سوادش طبع شعرا بسته به انشای سوادش حکم فقها مُهر به امضای سوادش دور است ز درک سخنش علم افاضل دنیا شده بی بهره از این بحر فضائل جز پرورش شیعه دگر کار ندارد روشن چه تنوری است ولی یار ندارد غم دارد و غم دارد و غمخوار ندارد مظلوم بقیع است و عزادار ندارد افسوس که در خیمه ی او جمع نبودیم جز یک شب تقویم غمش را نسرودیم در صدق که نام آور و در علم رفیع است همواره گنهکارم و همواره شفیع است او گوشه‌نشین شب بی نور بقیع است از روضه ی تنهایی او خون دل شیعه است مائیم و غم بی کسی حضرت صادق تنها شده تا شیعه نماند متفرّق بوده است پریشان پریشانی جدش حیران شده از روضه ی حیرانی جدش سنگ آمد و زد بوسه به پیشانی جدش خون می چکد از صورت نورانی جدش اشکش شده جاری به غم کرببلایش یک عمر خودش روضه گرفته است برایش محسن_ناصحی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
همسفر! من ز شام آمده ام تشنه ی یک سلام –آمده ام پشت رو پوش پاره پاره ی خود از دل  ازدحام  آمده ام کاش عباس نشنود که من از پیش چشم عوام آمده ام خیزران بود و خنده بود و شراب بین  بزم  حرام  آمده ام گرچه بودم اسیر دشمن تو با وقار تمام آمده ام مدتی بی تو بودم اما باز به برت “آشنام”  آمده ام   آب آورده ام کجا هستی؟ بین یک تکه بوریا هستی؟ بی تو رفتم سفر اگر مردم از غم سنگ و سر،دگر مردم ماجراهای گفتنی دارم نه دگر جان و نه تنی دارم بار غم را به دوش می بردم لطمه از دست این وآن خوردم کوچه کوچه پی سرت بودم همه جا پیش دخترت بودم دخترت در خرابه خوابش برد سر زخم تو صبر و تابش برد سر تو روی نی سفر می کرد چشم تو بر رخم نظر می کرد نظر خسته ی تو آبم کرد صوت قرآن تو کبابم کرد باید از درد شرم، جان بدهم پیکرم را اگر نشان بدهم چه بگویم چه بر سرم آمد پنجه ای سمت معجرم آمد آینه بودم و شکسته شدم روی پا بودم و نشسته شدم پست و بد فطرتند مردم شام دور من کف زدند مردم شام کوفه و اهل آن… نمیگویم کودکان،قرص نان…نمیگویم سر بازار و چشم نامحرم درد زخم زبان …نمیگویم محمد_حسن_بیات_لو کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س راوی کرب و بلا دارد روایت می کند از جدایی سر و تن ها حکایت می کند شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند چون روایت می کند از کربلا یک روضه اش تا همیشه مجلس مارا کفایت می کند راوی کرب و بلا با روضه های مستند تازه در روز قیامت او قیامت می کند نام زیبایش برای بردن قلب حسین با رقیه با علی اصغر رقابت می کند تا رقیه می رسد محو سکینه می شود هرچه می گوید حسین،عباس اطاعت می کند آه «اَیْنَ عمِّیَ الْعباس» او هم نکته ای ست که خیال بچه‌ها را آه راحت می کند شمر یک بیماری سخت است که در قافله به تمام مردها دارد سرایت می کند درتمام راه هم بر ضرب و شتم بچه‌ها شمر فرمان می دهد خولی اطاعت می کند مهدی_رحیمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
(ع) آقا سلام بر تو و بر سامرای تو زانوی غم گرفته دلم در عزای تو آقا سلام بر تو و بر پاره ی تَنَت یعنی نشسته یوسف زهرا به ماتمت رفتی و با غمت دل مهدی شکسته است گَرد فِراق تو به رُخ او نشسته است با ما بگو که با جگر اطهرت چه کرد ؟ زهر جفای دشمن دون با تنت چه کرد از یادمان نرفته شکستند حُرمتت ویران نموده دشمن تو صحن و تُربتت مسموم زهر کین شدی آقا وُ پَر زدی با رفتنت به قلب پسر هم شرر زدی شکر خدا سر از تن پاکت جدا نشد بر خاک سامرا بدن تو رها نشد شکر خدا سَرَت به روی نیزها نرفت خنجر به زیر حنجرِ پاک شما نرفت آقا سلام بر تو و لب های تشنه ات ( یاد حسین می دَمَد از نای تشنه ات ) کربلایی_مرتضی_شاهمندی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیهاالسلام خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد خواستم من هم بگیرم دست بابا را، نشد مادرم آن را گرفت و تازیانه پشتِ هم، هی فرود آمد ولی دستان مادر وا نشد دست مادر آخرش وا شد، نمی‌گویم چطور این‌قدَر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد من فقط می‌دانم آن روز و در آن کوچه، چه شد من فقط دیدم چرا افتاد مادر، پا نشد حال و روزش فکر می‌کردم که بهتر می‌شود هرچه ماندم منتظر، فردا و فرداها... نشد هرچه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود هرچه گشتم، گوشواره آخرش پیدا نشد... آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی آری آن قامت به‌جز در پای یکتا، تا نشد... چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد قاسم_صرافان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
سلام‌الله‌علیها سلام ای ذکر خاص حق ثنایت درود ای گفته احمد من فدایت تو فرقانی تو یاسینی تو طاها تو زهرائی تو زهرائی تو زهرا تو حبل محکم حبل المتینی امید رحمة للعالمینی تو بسم الله سماواتت کتابند تو خورشیدی و عالم آفتابن ملک موج لطیفی از نگاهت فلک گردی حقیر از خاک راهت حیات عشق از خون حسینت بلندی خاک بوس زینبینت نیایش سائل بیت گِلینت دعا را سجده بر خاک جبینت امامان آبرومند جلالت امیرمؤمنان محو کلامت محمّد عاشق راز و نیازت خدا فخریّه دارد بر نمازت ضمیر خلق، در آئینۀ تو بهشت قرب احمد سینه تو ملک یا حور یا آدم چه هستی خدا داند خدا داند که هستی جهان از رازها بس پرده انداخت سر موئی تو را نشناخت نشناخت تو سرّ ناشناس انبیائی تو آن عبدی که سر تا پا خدائی تو استاد و جهان دانشگه توست تو قرآن و علی بسم الّه توست الا ای مام باب آفرینش همه ذریه‌ات ارباب بینش تمام آفرینش پای بستت محمّد خم شد و بوسید دستت خدا را طلعتت آئینۀ رو نبی را روح مابین دو پهلو گنهکاران چو رو در محشر آرند همه چشم شفاعت بر تو دارند به جز باب عنایات دری نیست تو گرنائی به محشر محشری نیست اگر گیرد کسی از خلق، دستی تو هستی و تو هستی و تو هستی به محشر ناقه‌ات چون پا گذارد برات عفو از هر سو ببارد همه حوران به استقبال خیزند برات عفو پیش پات ریزند شود تا نازنین قلب تو خورسند ببخشند و ببخشند و ببخشند ز محشر بر فراز چرخ گَردون ندا خیزد که این الفاطمیون چنان گرد که از فرمان دادار بگردد عفو دنبال گهنکار به پویند و به پویند و به پویند بگردند و گنهکاری نجویند بهشت خویش را تا درگشاید خدا را خود شفیعی چون تو باید تو سر تا پا بهشت مصطفائی تو جانان علی مرتضائی سرایت جنّت، ای خاکم به دیده بهشت و شعلۀ آتش که دیده؟ که دیده باغ جنت بر فروزد که دیده حور در اتش بسوزد چه گویم با که گویم منطقم لال که قرآن شد به بیت وحی پامال چه نیکو با تو همدردی نمودند که با آتش در بیتت گشودند عدو حق ذوی القربی ادا کرد زقرآن قل هو الله را جدا کرد امیر مؤمنان جان داد آن روز که پشت در زدی فریاد جان سوز چو مولا یافت پهلوی تو خستند بگفتا آه رکنم را شکستند در اینجا بسته نطق «میثم» تواست سخن کوچک تر از شرح غم تواست   استادحاج غلامرضاسازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
گریزی_به_اشعار_شاعران_قدیم امشب بخوانم روضه هایی که شنیدید یادی کنم از نغمه هایی که شنیدید از روضه های غربت زهرا و حیدر از فاطمیه ، بازو و پهلوی مادر تا مصطفی پر زد غم عالم شروع شد بعد از نبی دیگر غم و ماتم شروع شد بر خانه ی وحیِ خدا پَرخاش دادند بر حیدر و بر فاطمه پاداش دادند پاداش زهرا و علی غَصب فَدَک بود مُزد رسالت در مدینه با کتک بود با یک لگد شد قامت بانو خمیده با کشتن محسن شده زهرا شهیده وقتی که در آتش گرفت ثانی رسیده با تازیانه در پِیِ زهرا دویده با سیلی و مسمارِ در نقش زمین شد از این دوشنبه فاطمه خانه نشین شد از بعد کوچه بستری گردیده زهرا شد نیمه جان و قَد کمان از ظلم اَعدا حالا کنار فاطمه مولا نشسته گوید به زهرا یاور پهلو شکسته زهرای من ! گو از چه با غم خو گرفتی ؟ کُشتی علی را بس که از من رو گرفتی آتش مزن با رفتنت بر جان حیدر بنما نظر تو بر دل سوزان حیدر وقت وداعِ دُختِ پیغمبر رسیده یعنی جداییِ دل و دلبر رسیده از پیش حیدر سوی بابا پر زد و رفت از ماتمش قلب علی یکباره بشکست دنیا ببین دیگر علی خیلی غریب است تنها مزار فاطمه او را طبیب است شبها صدای هِق هِقِ یک مرد خسته آید میان چاهِ کوفه دل شکسته ای چاهِ کوفه یاورم زهرا گرفتند عشقم گُلم دار و ندارم را گرفتند کربلایی_مرتضی_شاهمندی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG