#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
نام علی را هر نفس تکرار می کرد
افلاک را از نور خود سرشار می کرد
بر عهده رزق عالم لاهوت را داشت
روح الامین در منزل او کار می کرد
هر روز مانند نبی معراج می رفت
تا خویش را در آینه دیدار می کرد
آیینه بود و در تجلی کمالش
نور حسین خویش را اظهار می کرد
درگاه قدس از مقدم او نور می خواست
پس به غبار راه او اصرار می کرد
درکش برای خاطر خورشید سخت است
آتش چرا با چادرش پیکار می کرد
بی اذن آتش در رواق خانه آمد
ترغیب بی شرمانه ی مسمار می کرد
تا میخ در راه دگر را پیش گیرد
از او تمنا حیدر کرار می کرد
دستار زهرا در تب او سخت می سوخت
خیلی گلایه از در ودیوار می کرد
ای کاش قدری تازیانه نرم خو بود
با دست زهرا مهربان رفتار می کرد
با چارچوب در غمش را قاب کردند
رنگ کبودی، جلوه اش را تار می کرد
باغ فدک گلزار گلهای بنفشه است
یاد از رخ نیلی او بسیار می کرد
حنیفی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
اینستاگرام
👇👇👇
https://www.instagram.com/p/CDMmL-nFtYa/?igshid=1ie55nfkh70ps
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
👇👇👇
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
میانِ خانه ام بود و، بساطِ خون به پا کردند
سفارش کرد بابایم، عجب حقش ادا کردند
خدایا! جسمِ بابا را، نه تغسیل و عزا کردند
به جای تسلیت بر ما، امامت ادّعا کردند
ببین بابا که این امت، به حقِ ما چِها کردند
مرا با پیکرِ خونین، به بستر مبتلا کردند
جلویِ دیده ی طفلان چنان ظلم و جفا کردند
میان کوچه جانم را، گرفتارِ بلا کردند
امان از این همه غمها، ز بعدِ رفتنت بابا
علی را جانبِ مسجد، طنابی از قفا کردند
قسم بر زخمِ بازویم، که قلبم را جدا کردند
همانا بدترین ظلم و، شقاوت بهرِ ما کردند
برای اخذِ یک بیعت، چه آشوبی به پا کردند
مرا با محسنِ زارم، میانِ خون رها کردند
خدا داند که درحقٌم، چه ظلمِ ناروا کردند
بسا این کودکانِ من پیمبر را صدا کردند
که این جسم نحیفم را، ز میخِ در جدا کردند
امان از این همه غمها، ز بعدِ رفتنت بابا
محرابی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
اینستاگرام
👇👇👇
https://www.instagram.com/p/CDMmL-nFtYa/?igshid=1ie55nfkh70ps
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
تلگرام
👇👇👇
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_محسن
#هجوم_به_بیت_وحی
من محسنم کوچکترین فرزند زهرا
چشمان من هرگز ندیده اهل دنیا
در عالم خود بوده ام مانوس مادر
او قصه ها میگفت از بابایم حیدر
میگفت بابای تو بر عالم نگین است
ای جان ما در او امیر المومنین است
تا انکه روزی ناگهان بی تاب گشتم
از شدت گرما تو گویی آ ب گشتم
ناگه فشار در مرا پیچید در هم
از شدت ضربه شکستم آ ه کم کم
من میشنیدم نعره های دومی را
بهتر ندیدم اشکهای چشم بابا
من میشنیدم گریه های خواهرم را
میگفت بابا کشت دشمن مادرم را
سیدرضا صالحی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
اینستاگرام
👇👇👇
https://www.instagram.com/p/CDMmL-nFtYa/?igshid=1ie55nfkh70ps
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_محسن
#هجوم_به_بیت_وحی
گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند
یک سوم سادات را در پشت در کشتند
هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند
هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند
هم عاطفی هم منطقی باکشتن یک طفل
کشتند اگر که شیعه را ازهر نظر کشتند
گفتند آخر پایشان وا شد به بیت وحی
عمری فحول شیعه را با این خبر کشتند
بی فهم ها، بی رحم ها درخانه محسن را...
یعنی که در گلدان گلی را با تَبَر کشتند
یعنی سرِ شب که نه شمعی بود و نه گل...نه؛
نامردها پروانه را وقت سحر کشتند
در پشت در امروز اگر، یعنی علی را هم
از روبرو...نه، عاقبت از پشت سر کشتند
مهدی رحیمی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
اینستاگرام
👇👇👇
https://www.instagram.com/p/CDMmL-nFtYa/?igshid=1ie55nfkh70ps
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
ساعات بعد از داغ پیغمبر شروع شد
با رفتنش صد قصه دیگر شروع شد
دلشوره هایش یک به یک معنا گرفت و
از آنچه می ترسید پیغمبر شروع شد
در وقت دفن مصطفی، تنها علی بود
ایام سخت غربت حیدر شروع شد
گفتند با هم در سقیفه بی حیاها
وقت تلافی کردن خیبر شروع شد
بعد از پیمبر هر کسی هر چه شنیده
باید بداند روضه از یک در شروع شد
گفتند از بغض علی با یاد خیبر
باید که آتش زد به این خانه به این در
وقتی که آتش بر در و دیوار افتاد
زهرا به دنبال دفاع از یار افتاد
میخ دری که از خجالت آب می شد
دل را به دریا زد پی آزار افتاد
آن سینه ای که مخزن سر خدا بود
کم کم سر و کارش به آن مسمار افتاد
با ضربه ای در را درآوردند از جا...
گویا به روی مادری بیمار افتاد
تا بی حیایی وارد بیت علی شد
دستی به روی چشم هایی تار افتاد
آن دست پاکی که به همسایه دعا کرد
طوری مغیره زد دگر از کار افتاد
باب جسارت را همین ها باز کردند
بی حرمتی را با حسن آغاز کردند
مظلوم و بی یار و غریب در وطن بود
آنقدر که در خانه هم بی هم سخن بود
با زهر کینه روزه را افطار کرد و...
قبل از سحر بی تاب شد، خونین دهن بود
بعد از شهادت پیکر پاک و غریبش
آخر اسیر فتنه یک پیرزن بود
این روضه را باید که واضح تر بگویم
هفتاد چوب تیر روی یک بدن بود
تابوت هم از غربتش خون گریه می کرد
بر روی لبهای حسین جانم حسن بود
گر چه عزای مجتبی در عالمین است
اما گریز روضه های ما حسین است
مجتبی شکریان
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
اینستاگرام
👇👇👇
https://www.instagram.com/p/CDMmL-nFtYa/?igshid=1ie55nfkh70ps
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
او زمین خورد گمانم که زمان ریخت به هم
بعد آن روز دگر کل جهان ریخت به هم
مادر و ضرب غلاف و ملاء عام کجا؟
وسط کوچه گل و باغ و نشان ریخت به هم
فاطمه زیر کتک ها و دو سه باری غش کرد
قامتش خم شد و زهرای جوان ریخت به هم
او نمی دید و نمی داد امان، هِی میزد
بعد از آن واقعه ی تلخ امان ریخت به هم
همه کافر شده بودند ز انکار غدیر
فاطمه گشت فدا رسمِ بدان ریخت به هم
ذکر لبهای حسن بود:که خیلی بد زد
ضربت سیلیِ او لحن دهان ریخت به هم
خاک کوچه به خدا جای گل احمد نیست
تا زمین خورد یقین رکن اذان ریخت به هم
محسن و فاطمه را پشت دری سوزاندند
آتش افتاد به گُل،کُون و مکان ریخت به هم
پایه ی کرببلا را ز سقیفه چیدند
دل صحرای بلا،جسم جوان ریخت به هم
پایِ گهواره ی اصغر همه گریان بودند
ذکر لالایی او راحتِ جان ریخت به هم
از قفا زد ضربات و سر او کرد جدا
حال و احوال بد مادرمان ریخت به هم
خیزران بود و سری در دل تشت و ظالم
آنقدر زد همه دیدند، لبان ریخت به هم
دختری ناله زد و گفت کجایی بابا
داد زد بر سر من تا ضربان ریخت به هم
لکنت من اثرِ سیلی آنِ نامرد است
رفت دندانم و آن لحن و بیان ریخت به هم
عمه میگفت نخور غصه که مهدی داریم
نام او آمده و این جریان ریخت به هم
عبدِ کریم
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
اینستاگرام
👇👇👇
https://www.instagram.com/p/CDMmL-nFtYa/?igshid=1ie55nfkh70ps
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا س
#هجوم_به_بیت_وحی
میانِ خانه ام بود و، بساطِ خون به پا کردند
سفارش کرد بابایم، عجب حقش ادا کردند
خدایا! جسمِ بابا را، نه تغسیل و عزا کردند
به جای تسلیت بر ما، امامت ادّعا کردند
ببین بابا که این امت، به حقِ ما چِها کردند
مرا با پیکرِ خونین، به بستر مبتلا کردند
جلویِ دیده ی طفلان چنان ظلم و جفا کردند
میان کوچه جانم را، گرفتارِ بلا کردند
امان از این همه غمها، ز بعدِ رفتنت بابا
علی را جانبِ مسجد، طنابی از قفا کردند
قسم بر زخمِ بازویم، که قلبم را جدا کردند
همانا بدترین ظلم و، شقاوت بهرِ ما کردند
برای اخذِ یک بیعت، چه آشوبی به پا کردند
مرا با محسنِ زارم، میانِ خون رها کردند
خدا داند که درحقٌم، چه ظلمِ ناروا کردند
بسا این کودکانِ من پیمبر را صدا کردند
که این جسم نحیفم را، ز میخِ در جدا کردند!
امان از این همه غمها، ز بعدِ رفتنت بابا
هستی محرابی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا س
#هجوم_به_بیت_وحی
خدا کند که کسی بی هوا زمین نخورد
به ضرب پا وسط شعله ها زمین نخورد
هزار مرد بیفتد به پیش چشم همه
ولی زنی وسط کوچه ها زمین نخورد
در ازدحام هجوم ستم ، در خانه
خدا کند که زنی (پا به ما) زمین نخورد....
به آن عبا که علی روی همسرش انداخت
زنی مقابل نامردها زمین نخورد
به اشک چشم حسینش خدا کند دیگر
که مادری جلوی بچه ها زمین نخورد
زدند فاطمه را هر چه ، باز هم میگفت
که من زمین بخورم ، مرتضی زمین نخورد
پس از مدینه و این مادر و زمین خوردن
خدا کند پسرش کربلا زمین نخورد
خدا کند که کسی نیزه بی هوا نزند
خدا کند که دگر بی هوا زمین نخورد
خدا کند که دگر پیش خواهری مضطر
سر برادری از نیزه ها زمین نخورد
سر بریده به نیزه خدا خدا میکرد
رقیه ام زروی ناقه ها زمین نخورد
رباب هم به روی ناقه ها دعا میکرد
علی اصغرم از نیزه ها زمین نخورد
عبدالحسین میرزایی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
دستِ اسلام را چرا بستيد!؟
فاتح بدر و خندق است اين مرد
يادتان رفته درب خيبر را
با همين دستها شكست اين مرد
يادتان رفته در حنين و احد
ذوالفقار گرهگشايی داشت
يادتان رفته تا همين ديروز
در مدينه برو بيايی داشت
شرمتان باد! ناجوانمردان
نكشيدش چنين غريبانه
اسدالغالب است، میجنگد
پنجه در پنجه، مرد و مردانه
يادتان رفته از لبِ تيغش
جايِ خون، رأفت و كرم میريخت
يادتان رفته بیزره، تنها
لشگری را علی به هم میريخت
يادتان رفته ذوالفقارش را
ماجراهای فنِ دستش را
مَرحبُ و عَمروَد دو نيم شدند
يادتان رفته ضربِ شصتش را
يادتان رفته آن رشادتها
مرد ميدان غزوهها میشد
تا شماها فرار میكرديد
سپر جان مصطفی میشد
نبريدش چنين، يدالله است
كفر از او سيلی عيان خورده
ای عربهای بیحياء؛ اصلاّ
اسم حيدر به گوشتان خورده؟
نور توحيد را نمیبينيد!؟
كور دلهای باطنآلوده
وا كنيد اين طنابها را زود
او برای خودش كسی بوده
تيرهبختان ز فيض محروميد
در صف دشمن ولی هستيد
رفته از يادتان كه مديونِ
دست پُر پينهی علی هستيد
چاههای مدينه میدانند
كه كمر قصدِ كشتنش بستيد
آبروی تمام عالم را
ريسمان دور گردنش بستيد
حرمتش را نگه نمیداريد!؟
روي دوشش عبا بيندازيد
او غرورش شكسته نامردان
از سرش تيغ را بيندازيد
پا برهنه به مسجدش نبريد
او خودش خاكیِ خدايی هست
نيمی از كينه را نگه داريد
چون كه گودال كربلايی هست
كربلا باز فرصت خوبی است
عقدههاتان به كار میآيند
سرِ بر نيزه رفتن پسرش
همه با هم كنار میآيند
وحید قاسمی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا س
#هجوم_به_بیت_وحی
با من بگو در با پرِ مادر چه کرده؟
در کنده شد مادر به زیر در چه کرده؟
پهلوی مادر را حرامی ها شکستند
وقتی که افتاده بگو حیدر چه کرده؟
در بین آتش ناله می زد محسنم رفت
در بین آتش با گلِ پرپر چه کرده؟
دستان سنگین و رخِ نازک تر از گل
با صورتش آن ضربت کافر چه کرده؟
وقتی که افتاده میانِ خاکِ کوچه
با اشک مادر کودک مضطر چه کرده؟
بازوی مادر مثل پهلویش شکسته
زهرا بدونِ مَحرم و یاور چه کرده؟
زینب تماشا کرده آتش را بر آن در
در کربلا با آتش و معجر چه کرده؟
شام غریبان یک حرم بود و عقیله
با اشک و آه و ضَجه ی دختر چه کرده؟
آنجا حسین ابن علی مُرد از خجالت
با حلق خونین علی اصغر چه کرده؟
از روی مرکب بر زمین افتاد ارباب
با جسم صدچاک علی اکبر چه کرده؟
دارد تماشا میکند گودال و مقتل
با دیدن آن لحظه ها خواهر چه کرده؟
در پیش او آرام جانش سربریدند
وقت وداع از پیکر بی سر چه کرده؟
پیچیده در کرببلا ذکرِ ؛ بُنَیّ
وقتی که میزد از قفا خنجر چه کرده؟
ای کاش ختم روضه تا سر بود امّا
آن ساربان از بهر انگشتر چه کرده ؟
داغ اسیری و غم زینب به جایش
مهدی زهرا با غم کوثر چه کرده؟
نذر ظهورش ذکر یا محسن گرفتیم
عشق عزیز فاطمه درسر چه کرده؟
عبدِ کریم
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زهرا س
#هجوم_به_بیت_وحی
شبیه ربنایی که دم افطار می پیچد
صدای فاطمه در کوچه و بازار می پیچد
مگر زهرا نبود انگیزه ی ایجاد این عالم
چرا دور سر او گنبد دوار می پیچد
چه غوغایی به راه افتاده از زهرا در این خانه
صدایی که به در خورده است، از دیوار می پیچد
سرش خورده به دیوار و کمی با مکث می افتد
کنار استخوان پهلویش مسمار می پیچد
برای محسنش کاری نمی شد کرد اما او
به سمت مرتضی با حالتی غمبار می پیچد
علی رفته، در افتاده، زبانه می کشد آتش
وجود مادرم در شعله ها انگار می پیچد
همین آتش زبانه می کشد تا خیمه ی اطفال
صدای نازدانه دختری این بار می پیچد
تنم، پیراهنم آتش گرفت ای عمه کاری کن
زمین که می خورم، موهام لای خار می پیچد
امیر عظیمی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت زهرا س
#شهادت
#هجوم_به_بیت_وحی
فاطمه ناموس کبرای خداست
جمع در او موهبت های خداست
در پی حفظ حریم خویشتن
مرد باید پشت در آید نه زن
هیچ دانی دختر خیر البشر
از چه جای حیدر آمد پشت در
دید مولایش علی تنها شده
خانه اش محصور دشمن ها شده
در دفاع از شوهرش فردی ندید
بین آن نامرد ها مردی ندید
گفت باید پیش امواج خطر
یار بهر یار خود گردد سپر
من که تنها دختر پیغمبرم
پشتِ این در پیش مرگ حیدرم
آن که باشد مرد این سنگر منم
اولین قربانی حیدر منم
چشم پوشیدم زجان خویشتن
ای مغیره هر چه می خواهی بزن
این در کاشانه، این پهلوی من
این غلاف تیغ؛ این بازوی من
"من به جان، زخم علی را می خرم"
گو چهل نامرد ریزد بر سرم
گر برآید شعله از کاشانه ام
یا که گردد قتلگاهم خانه ام
گر رود از ضرب سیلی هوش من
گوشواره بشکند بر گوش من
گر شوم با کوه آتش رو به رو
یا رود مسمار در قلبم فرو
"گر رسد در پشت در، جان بر لبم"
افتم از پا پیش چشم زینبم
گر شوم در لحظة سقط جنین
از جفای دشمنان نقش زمین
باز می گویم به آوای جلی
یا علیّ و یا علیّ و یاعلیّ
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG