آنگاه سه بار بر ران خود دست مى زنى، و در هر مرتبه مى گویى:
الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ
❣فرج امام زمان (ع)صلوات
یک _قرار_ معنوی
☀️ صبح خود را با سلام به 14معصوم علیه السلام آغاز میکنیم✨
السّلام علیک یا رسول الله ورَحمَته الله وبَرَکاتُه
السّلام علیک یاامیرالمؤمنین یا علی بن ابیطالب
السّلام علیک یا صدیقه الشهیده یا فاطمة الزهرا یا بنت رسول الله
السّلام علیک یاحسن ابن علی
السّلام علیکم یا اهل البیت النبوة (امام سجاد،امام باقر،امام صادق و ائمه عتبات )
جمیعاً ورَحمَت الله وبَرَکاتُه
روبه قبله یا رو به کربلا(عتبات)
السلامُ علیک یا ابا عبد الله
السلام علیک یابن رسول الله
السلام علیک باین امیر المومنین و ابن سید الوصیین
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابنَ فاطِمَةَ الزَّهراء سَیِّدَةَ نِساءِ العالَمینَ
السلام علیک و علَی الارواح الّتی حَلَّت بِفِنائک ورَحمَت الله وبَرَکاتُه
السلامُ علیک یا موسی بن جعفر
السلامُ علیک یا جواد الائمه ابن الرضا
السلامُ علیک یا هادی الامم
السلامُ علیک یا امام حسن عسگری
جمیعاً ورَحمَت الله وبَرَکاتُه
رو به مشهد:
السّلام علیک یامولا یاغَریبَ الغُرَبا
ویا معین ضُعَفا والفقرا
السلطان یا ابا الحسن
یاعلی بن الموسی ابن الرضا
ورحمت الله و بَرَکاتُه
روبه قبله(درحالیکه دست بر سر گذاشته و از کمر به حالت تعظیم واحترام خم شده ای) :
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَولانا یا صاحِبَ الزَّمان
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَةَ الرَّحمنِ
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاشَریکَ القُرانِ ویاامام الإنس والجان
عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ مَخرَجَهُ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
❣يکي از دعاهايی که برای ظهور امام زمان (عج) وارد شده، دعاي فرج (الهي عظم البلاء) است💛
──|🎼📢🎶📢🎼|──
🔶اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ🔶
🔷بلا و مصائب ما بزرگ شده و بیچارگی ما بسی روشن و پرده از روی کار برداشته شد🔷
🔶وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ🔶
🔷و امیدم نا امید شد و زمین (با همهی پهناوری اش) بر ما تنگ آمد و رحمتش از ما منع گردید.🔷
🔶وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ🔶
🔷تنها توئی یاور و معین ما و مرجع شکایت ما و یگانه اعتماد ما🔷
🔶فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد🔶
🔷در هر سختی و آسانی بر لطف تو است. خدایا پس درود فرست بر محمد و آل محمد🔷
🔶اُولِى الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ🔶
🔷آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام🔷
🔶مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ🔶
🔷و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک مانند چشم بر هم زدن🔷
🔶اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى🔶
🔷یا نزدیکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفایت کنید🔷
🔶فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِب الزَّمانِ🔶
🔷که شمایید کفایت کننده ام و مرا یارى کنید که شمایید یاور من اى سرور ما اى صاحب🔷
🔶الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى🔶
🔷فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا، دریاب مرا، دریاب مرا🔷
🔶السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ🔶
🔷همین ساعت، همین ساعت، هم اکنون، زود، زود، زود🔷
🔶یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ🔶
اى خدا اى مهربانترین مهربانان به حق محمد و آل پاکیزه اش
سلام
ان شاءالله از امروز می خوایم یکی از مستند داستانی های زیبای
استاد محمد رضا حدادپور جهرمی را شروع کنیم
🌹استفاده کنید و لذت ببرید 🌹
-----------------------------------------------
این هم کانال استاد هست
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
🛑مستند داستانی أمنیتی همه نو کرها
🖊️محمد رضا حداد پور جهرمی
👁️🗨️قسمت اول
اصلا قرارمان عملیات در خاک عربستان نبود. حتی آرایش جنگی یا عملیاتی هم نداشتیم که کسی بخواهد فکر کند که ما قصد عملیات یا جنگ داشته باشیم! اما ظرف مدت کمتر از هفت روز از ورود کاروان ما به مکه و استقرار در آنجا، بچه های اطلاعات، اخباری مبنی بر زیر نظر داشتن ما به صورت غیر طبیعی توسط حکومت آنجا دریافت کردند!
خب چیزی نبود که بشود به همین راحتی ها از کنارش رد شد اما آنچه کار را مشکل تر میکرد این بود که ابتکار عمل دست ما نبود. فقط باید صبر میکردیم تا ببینیم که حرکت بعدی آرایه های آنان چیست؟!
کنترل جوّ التهاب در کاروانی که زن و بچه و پیر، در کنار نیروهای نظامی و امنیتی هستند و به اتفاق هم به زیارت خانه خدا رفته اند، کار مشکلی بوده و هست. اما آن جوّ به خوبی کنترل شد و عموم مردم، به زیارت و اعمال حج واجب و مستحبشان پرداختند.
باید فقط منتظر می ماندیم تا ببینیم چه میشود؟ خب! هیچ اتفاق عملیاتی خاصی تا روز هفتم ذی الحجه از طرف مقابل نیفتاد. به جز دو سه پیام محرمانه که نزدیک بود سرنوشت جنبش را عوض کند. پیام هایی از طرف اشخاصی به طرف فرمانده ما فرستاده شده بود که نمیشد به همین راحتی از کنارش عبور کرد. اما دو نکته بود که همیشه ذهن من و امثال من که نیروهای درجه سه بودیم مشغول نگه داشته بود و جرات پرسیدنش هم نداشتیم!
یکی از آن نامه ها از طرف نیروهای مردمی عراق بود که اوضاع آنجا را مساعد برای عملیات دانسته بودند و پیشنهادشان این بود که هر چه سریع تر به آنجا رفته و مدیریت بحرانش را در دست گیریم! این پیشنهادی نبود که بشود به سادگی از کنارش عبور کرد و حتی تعلّل در آن مسئله، منجر به پیشامدهای ناگوارتری میشد.
و یکی از آن نامه ها هم از طرف یکی از رجال سیاسی خودمان به فرمانده رسید که سرتاسر مصلحت و دیپلماتیک وار بود. نمیدانیم چرا این نامه، بیشتر از هر چیز دیگری، فرمانده را به هم ریخت و ناراحتشان کرد! بلافاصله، شاید به فاصله تنها یکی دو روز، همان رجل سیاسی به قصد زیارت خانه خدا، دیدارهای مفصلی هم با همتای عربستانی خود داشت! در آن دیدارها چه گذشت، نمیدانم! علاقه ای هم به دانستنش ندارم! اما هر چه بود، سبب شد که حتی لحن سخن گفتنش در دیدار با فرمانده ما عوض شود! جوری صحبت کرد که دل ما اطرافیان را خون کرد چه برسد به دل فرماندهی که چیزهایی را رصد کرده بود و میدانست که حتی بقیه در خواب هم نمیدانستند!
نمیدانم چیزی از طرح «فقد ناصر و نصرت» شنیده اید یا نه؟! در این طرح، وقتی فرمانده یا ماموری را نخواهند، یعنی دیگر برایشان ارزش چندانی نداشته باشد و خیلی هم بدشان نیاید که بی سر و صدا شهید و یا حذف شود، به محض رسیدن آن فرمانده یا مامور به محل مورد نظر، پشتش را خالی کرده و حتی اجازه ارتباط و یا بازگشت مجدد از ماموریت را به او نمی دهند!
گفتن این کلمات برایم خیلی دشوار است و قلبم را به درد می آورد اما همه مطمئن شدیم که دیگر فرمانده را نمیخواند! فرمانده ما موی دماغ شده و یا باید حذف شود تا عاقبت به خیر شود و یا باید حذف شود تا سر و صدای خیلی چیزها بالا نیاید!
با فرمانده عزیز ما همین معامله را کردند. چون وقتی آن دیپلمات، چند وسیله نقلیه و اندکی پول با خود آورد و با طنازی خاص دیپلمات ها گفت: «حریفشان نمیشوید! کوتاه آمدن از اصول هم گاهی لازم است! حیف شما! این اسب و مبالغ ناقابل خدمتتان باشد تا بعد!» اما فرمانده همان کاری را کرد که انتظارش داشتیم: یعنی نه تنها آن چیزها را قبول نکرد بلکه با دلی پر از درد از آن مقام دیپلماتیک خداحافظی کرد.
کاملا مشخص بود که فرمانده یا باید شهید شود و یا هر چیز دیگر. چون اصولا فرماندهان بااصالت، چوب مصلحت اندیشی را به تکلیف خود و نیروهایشان نمیزنند.
خلاصه ارتباط ما با عقب قطع شد! به همین راحتی! با دو سه تا دیدار دیپلماتیک، فرمانده را در دهان گرگ های تشنه و گشنه رها کردند!
🖊️ادامه دارد...
🛑❣️🛑❣️🛑
🌺مکتب روایت 🌺
@Kanalmaktabrvayat
🌹داستان آموزنده🌹
روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید;
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من “علی” فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی “علی” عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان “علی” در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست؛ سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
#معرفی_شهید
#شهید_مهدی_باکری
مهدی باکری در ۳۰ فروردین ۱۳۳۳ در میاندوآب و در خانوادهای مذهبی زاده شد. در کودکی مادرش را از دست داد. برادر بزرگتر او، علی باکری از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود. وی پس از اخذ مدرک دیپلم متوسطه، وارد دانشگاه تبریز شد و در رشته مهندسی مکانیک شروع به تحصیل کرد. در دوران دانشجویی، فعالیت سیاسی را آغاز کرد و در این دوره با افرادی چون سید یحیی رحیمصفوی و حسین علایی آشنا شد، که این تشکلهای دانشجویی نقش مهمی در برپایی تظاهرات شهر تبریز در ۱۵ خرداد ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ داشتند. همان زمان وی توسط ساواک شناسایی شد و بارها برای بازجویی و تحت نظر آزاد شد. در حین تحصیل خبر مرگ برادرش، علی باکری را به وی دادند، که توسط رژیم پهلوی اعدام شده بود.
با وقوع انقلاب مهدی باکری نقش فعالی در سازماندهی بخشی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. وی برای مدتی نیز شهردار ارومیه بود و دوره کوتاهی نیز دادستان دادگاه انقلاب ارومیه بود. او همزمان با فعالیت در سپاه، مسئولیت شهرداری ارومیه را نیز بر عهده داشت. باکری اندکی پس از آغاز جنگ ایران و عراق ازدواج کرد و یک روز پس از ازدواج نیز عازم جبهههای جنوب شد.
#معرفی_کتاب
#کتاب_علی_از_زبان_علی
روایت زندگینامه حضرت علی علیه السلام از بدو تولدتالحظه شهادت .....
#پیشنهاد_برای_خواندن