eitaa logo
کانون قرآن و عترت دانشگاه اصفهان
410 دنبال‌کننده
835 عکس
458 ویدیو
43 فایل
🔸️🔹️🔸️🔹 پایگاه و درگاه اطلاع‌رسانی برنامه‌ها و فعالیت‌های کانون قرآن و عترت دانشگاه اصفهان کلاس تدبر خواهران👇 @ کلاس های حفظ خواهران👇 @pouyesh1402 کلاس حفظ برادران👇 @Quran_ui اندیشکده شبهات👇 @Admin_quran2 ارتباط با روابط عمومی @Quran_ui
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌿 ✍می گفت: «می خواهم چیزی بگویم، فقط به فرمانده مان نگویید🤫». بچه ی اصفهان و از سربازهای ارتش بود.💂🏻‍♂️می گفت: «حس کنجکاوی ام باعث شد وارد میدان مین شوم، وسط میدان یک جمجمه دیدم. از وقتی آن جمجمه را دیده ام، شب ها خواب ندارم. فکر می کنم از بچه های خودمان باشد و الان خانواده اش منتظرش هستند».🥺 رفتم تا کنار جمجمه رسیدم. پیکری آن جا افتاده بود که مقداری خاک روی آن نشسته بود. خاکها را کنار زدم و پیکر را روی برانکارد گذاشتم.🛌🏻 قصد بازگشت داشتم که با خود گفتم حالا که موقعیتی پیش آمده، خوب است جستجو کنیم، شاید پیکر دیگری هم پیدا شود.⚰️جلوتر زیر یک درخت،🌴 شهیدی افتاده بود با یک بی سیم و آن سو تر شهیدی دیگر و.....🥀 آن روز هفت شهید از شهدای ارتش پیدا شد. 🍁همان سرباز، مثل باران💦 بهاری اشک 😭 می ریخت. تاب نیاوردم. به سمتش رفتم تا دلداری اش بدهم. گفت: «آقا، وقتی دیدم هر هفت شهید مُهر و تسبیح📿 داشتند، از خودم خجالت کشیدم.😓 من خیلی وقتها در خواندن نماز کوتاهی می کنم. از امروز دیگر همه ی نمازهایم را سر وقت می خوانم.» 📚آسمان مال آنهاست (کتاب تفحص)، ص ۵۶ ╔  ➖ ✿❀❁•°🦋°•❁✿❀➖ ╗   https://eitaa.com/joinchat/865599610Cd64c4b1213 ╚  ➖ ✿❀❁•°🌹°•❁✿❀➖ ╝
[ ♥️🕊 ] ــ براے خرید عقد، فقط دوتا حلقه نقره گرفتیم کہ روے هردویش،حڪ شده بود، تنها رَهِ سعادت... ‌" ایمان،جهاد،‌شهادت" ╔  ➖ ✿❀❁•°🦋°•❁✿❀➖ ╗ https://eitaa.com/joinchat/865599610Cd64c4b1213 ╚  ➖ ✿❀❁•°🌹°•❁✿❀➖ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جــــنازه⚰️ مـرا برروی مــین‌ها💣 بیـندازیــــد تـــا منـافــقیـن👿 فـکر نـکـننــد مــــا در راه خــدا از جنـــازه‌مان دریـــغ✋🏻🖐🏻 داریــــم...! -شهید غلامعلی پیچک ╔  ➖ ✿❀❁•°🦋°•❁✿❀   https://eitaa.com/joinchat/865599610Cd64c4b1213 ╚  ➖ ✿❀❁•°🌹°•❁✿❀
اوج آرامش، در مصائب😇😊 یکی از مجاهدین و مسئولین لشکر فاطمیون🇦🇫 به بیان خاطره ای از شهید حجت الاسلام رضا بخشی، معاون لشکر فاطمیون پرداخته در این خاطره چنین آمده است فاتح، مسئول نیروی انسانی تیپ شده بود، هنوز بسیاری از نیروها نمیشناختنش😕یک روز عده ای از رزمنده ها آمدند اتاق نیروی انسانی، همشون خسته بودند، ضمن اینکه همشون هم دارای مشکلاتی بودند که پس از یکماه حل نشده بود😥عصبانیت در چهره هاشون مشخص بود، جوابهای من بدردشون نخورد، ناراحتیشون بیشتر شد و یقه ی منو گرفتن!😠گفتم: چرا نمیرید با مسئول اصلی صحبت کنید؟!🧐گفتند: کی مسئول اصلیه؟🙄یقه ام🥼 در دستشون بود و سرم رو چرخوندم و فاتح رو در محوطه دیدم که به دیواری تکیه داده بود. 🧱 با دست نشونش دادم و گفتم: اون شخص مسئول اصلیه!👈🏻 با عجله از اتاق خارج شدند و بعضیهاشون میگفتند الآن میریم حسابشو کف دستش میگذاریم. 😬حدود سی نفری میشدن که بسمت فاتح رفتند. 👬👬همه پرسنل جلوی پنجره جمع بودیم، خدایا حالا چی میشه!جمعیت فاتح رو دوره کردند و حدود ده دقیقه ای فاتح میون آنها دیده نمیشد. 👁️👁️ یکباره دیدیم همه جمعیت با آرامی متفرق شدند و هر کدام به سمتی رفتند. 🚶🏻‍♂️باعجله رفتم داخل محوطه و از یکی از رزمنده های معترض پرسیدم، چی شد؟🥺همینطور به راهش ادامه داد و گفت: بابا این دیگه کیه!😃 هرچی بهش میگیم باز به ما لبخند میزنه☺️آخرشم پیشانی ما رو بوسید و گفت پیگیری میکنه. 😘دیدم فاتح همچنان به دیوار تکیه داده و تسبیح آبی رنگش تو دستشه. ╔  ➖ ✿❀❁•°🦋°•❁✿❀➖ ╗ https://eitaa.com/joinchat/865599610Cd64c4b1213 ╚  ➖ ✿❀❁•°🌹°•❁✿❀➖ ╝
قدش اندازه قد تفنگ بود …🙎🏻‍♂️ گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟🤔 گفت: با التماس! گفتم: تو با این قد و سن کم‌ت چجوری گلوله رو بلند میکنی؟😮 گفت: با التماس! به شوخی گفتم: میدونی آدم چجوری شهید میشه؟😊 لبخندی زد و گفت: با التماس!☺ 😔 تکه های بدنش رو که جمع می‌کردم فهمیدم چقدر التماس کرده…😭💔 ما هم بلدیم از این التماس‌ها که باعث سربلندی آدم بشه؟ 🌱 ╔  ➖ ✿❀❁•°🦋°•❁✿❀➖ ╗   https://eitaa.com/joinchat/865599610Cd64c4b1213 ╚  ➖ ✿❀❁•°🌹°•❁✿❀➖ ╝
آخرین بار با همسرش به خانه ما آمد و با هم روی مبل🛋️ نشستند. ابتدا یک نامه‌ای💌 در دست من گذاشت و گفت: این به امانت پیش شما. وصیتنامه‌اش بود. بعد هم گفت: من می‌خواهم راهی شوم.🚶🏻‍♂️ جبهه است و هزار و یک اتفاق. شاید این سفر آخرم باشد. بروم و برنگردم. اگر رفتم و شهید شدم همسر من جوان🧕🏻 است احتمال دارد بخواهد زندگی آزادی داشته باشد شاید بخواهد ازدواج👰🏻 کند. رهایش کنید تا برود دنبال زندگی‌اش.💁🏻‍♂️ اما نگهداری از سید حسین فرزندم👼🏻 بر شما واجب است. تنها دارایی من در این دنیا فرزندم است که شما باید از او نگهداری کنید. من گفتم: مادر جان خودت میایی و از بچه‌ات نگهداری می‌کنی.😚 گفت: دنیا حیات و ممات است باید وصیت کنم. بعد گفت: مادر جان فرزندم را همان طور که من را تربیت کردی و به جامعه تحویل دادی، پرورش بده👶🏻👵🏻 که هم خودت هم مردم و هم ان شاء الله خدا از او راضی باشد. در اولین فرصت قرآن📚 به ایشان بیاموز و به حوزه بفرست تا خادم دین اسلام شود.📿👳🏻‍♂️ می‌خواهم پسرم جانشین من باشد. من راضی نیستم فرزندم را از خودتان دور کنید. ✍به روایت مادربزرگوار🌿 ╔  ➖ ✿❀❁•°🦋°•❁✿❀➖ ╗   https://eitaa.com/joinchat/865599610Cd64c4b1213 ╚  ➖ ✿❀❁•°🌹°•❁✿❀➖ ╝
🌱 ╔  ➖ ✿❀❁•°🦋°•❁✿❀➖ ╗   https://eitaa.com/joinchat/865599610Cd64c4b1213 ╚  ➖ ✿❀❁•°🌹°•❁✿❀➖ ╝