eitaa logo
کانون مداحان تیران وکرون
356 دنبال‌کننده
320 عکس
55 ویدیو
6 فایل
🇮🇷کانون مداحان شهرستان تیران وکرون🇮🇷 وابسته به اداره تبلیغات اسلامی پل ارتباطی با مدیرکانون شهرستان @amozeshmadahi7631 📞۰۹۱۳۲۳۲۸۳۵۵
مشاهده در ایتا
دانلود
عزای حضرت خدیجه سلام الله علیها ای بانویی که زنده شد عصمت زنام تو پیک خداست حامل عرض سلام تو   ای  آفتاب لم یزلی  همنشین تان ای کوثر بهشت نبی هم کلام تو   بیت الحرام معتکف مسجد شماست غار حراست چله نشین طعام تو   پیراهن رسول کفن شد که گل کند تا روز حشر عطر نبی در مشام تو   ای سید زنان بهشتی که میگریست چشمان سید الشهدا در مقام تو   سال عزاست چون تو به پرواز میرسی ای مطلع غم همه حسن ختام تو   [ تا بر فراز ماذنه ها نام مصطفی است ثبت است بر جریده عالم دوام تو]   سید الشهدا منظور حضرت حمزه سلام الله علیه است بیت آخر از حافظ و دوست خوبم آقای جواد هاشمی است
عزای حضرت خدیجه سلام الله علیها اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت   آن سالهای سخت اگر با نبی نبود گوییی سپاه دین علی بت شکن نداشت   جز دامن بهشتی آن مادر شریف گیتی توان مادر کوثر شدن نداشت   غار حراست چله نشین طعام او جز او رسول محرم سر و علن نداشت   سرمایه دار اول شهر حجاز بود اما زمان رحلتش حتی کفن نداشت   زخم زبان شهر به جانش خرید و باز باکی زجان فشانیش آن شیر زن نداشت   چشم رسول در غم او بارها گریست گویا به غیر لاله گلی این چمن نداشت
عزای حضرت خدیجه سلام الله علیها   تو آن زنی که فلک آستان تو بوسید حجاب و عصمت و تقوی به دور تو گردید   تو آن زنی که خداوند انتخابت کرد فروغ مهر پیمبر به خانه ات تابید   تو آن زنی که ز پاکی میان اهل قریش طلوع  زهره ی زهرا  ز دامن تو دمید   تو آن زنی که مسلمان شدی نخستین روز سلام بر تو ز خالق  ز جبرییل  رسید   تمام هستی تو هدیه گشت بر اسلام خدا تمامی اسلام را به تو بخشید   نمانده است بجز آه در بساطت اگر کفن برای تو گردید جامه ی خورشید   قسم به اشک پیمبر قسم به عام الحزن که چشم ابر همیشه ز داغ تو بارید
عزای حضرت خدیجه سلام الله علیها باده ی مهر پیمبر جوشد از پیمانه اش بانویی که کعبه میگردد به دور خانه اش غم نباشد ، گر از او دورند زنهای قریش چار بانوی بهشتی هست چون پروانه اش روز تکذیب تمام شهر ، شد حامی دین آفرین بر آن زن و بر غیرت مردانه اش از صدای گریه ی کوثر دل خورشید سوخت دیده زمزم گشت و جوشید اشک دانه دانه اش فقر ، میگرید برای غربت آن بی کفن چون کند یاد از جلال و حشمت شاهانه اش آنکه اسلام است زیر سایه ی ایثار او سایبانی نیست بر آن تربت ویرانه اش
عزای حضرت خدیجه سلام الله علیها عزای حضرت حوا عزای هاجر شد عزای مریم عذرا عزای کوثر شد بگو به کعبه لباس سیاه بر تن کن بگو به مکه که چشم تو تا ابد تر شد به جبرئیل بگو آیه آیه نوحه کند که نوحه خوان مصیبت ، خود پیمبر شد غبار غصه بر آئینه ی رسول نشست و سر به جیب عزا ذوالفقار حیدر شد دل نبی که شکست از غم ابوطالب غمی رسید که این داغ دو برابر شد چه روزها که زنان قریش طعنه زدند به دختری که به در یتیم همسر شد میان آنهمه تکذیب شهر ایمان داشت زدند سنگ ، اگر بر رسول ، سنگر شد شد اولین زن تاریخ که گل اسلام به عطر اشهد توحید او معطر شد تمام هستی خود داد تا به لطف خدا به مادر همه ی اهل بیت مادر شد نبود تا که ببیند عروسی زهرا چقدر غربت بی مادری فزونتر شد نبود تا که ببیند چه زود یاس بهشت به رنگ سرخ شهادت رسید و پرپر شد نبود تا که ببیند شهید دختر او میان آتش دیوار و آتش در شد نبود تا که ببیند ز ضربه های غلاف کبود بازوی آن بضعه ی پبمبر شد نبود تا که ببیند چو لاله غرق به خون گلوی تشنه ی شبیر و لعل شبر شد نبود تا که ببیند که بوسه گاه رسول میان گودی خون بوسه گاه خنجر شد نبود تا که ببیند ز تیر حرمله ها چگونه غرق تبسم علی اصغر شد کنار تربت او آفتاب میسوزد کسی که بر سر اسلام سایه گستر شد اگرچه دور، از آن تربتم ، ولی دل من کنار قبر غریبانه اش کبوتر شد
عزای حضرت خدیجه سلام الله علیها ای نور در شب تار یا حضرت خدیجه مهر سپهر دوار یا حضرت خدیجه بر تو سلام جبریل بر تو سلام احمد بر تو سلام دادار یا حضرت خدیجه ای بانوی بهشتی از دامن زلالت کوثر شده پدیدار یا حضرت خدیجه در مادران امت آن گوهری که خاتم یاد تو بود بسیار یا حضرت خدیجه مکه گواه باشد در یتیم او را تنها تویی خریدار یا حضرت خدیجه غار حرا چهل شب طعم محبتت را بر لب نمود اظهار یا حضرت خدیجه پیراهن گل سرخ جای کفن به تن کن ای روح سبز گلزار یا حضرت خدیجه سالی که رخت بستی کعبه شده سیه پوش مکه شده عزادار یا حضرت خدیجه نوحه سرا علی و افلاک سینه زن شد چشم نبی است خونبار یا حضرت خدیجه جای تو بود خالی شد دختر تو مادر در بین درب و دیوار یا حضرت خدیجه جای تو بود خالی که فضه را صدا زد خون ریخت چشم مسمار یا حضرت خدیجه
سلام ای جود تو اسلام پرور هماره گرم تکریمت پیمبر ز آغاز ازل یکتا پرستی نخستین بانوی اسلام هستی ز انفاق و عطایت یا خدیجه نهال دین ثمر داد و نتیجه فلک بر آستانت بوسه چین شد تمام ثروت تو خرج دین شد تویی تفسیر الرحمن و انعام بهین مصداق انفاقی و اکرام همیشه حامیِ پیغمبری تو و بر ام ابیها مادری تو رُخَت شد بارها در راه دین رنگ به همراه پیمبر خورده ای سنگ فقط همسر نه، جان مصطفایی تو مادر خانم شیر خدایی نبوت بی قرار شوهر توست شفاعت خاکسار دختر توست چراغ راه حق جویان حسینت مَلَک مات مقام زینبینت شرف مبهوت نامت در بزرگی که بر خون خدا مادر بزرگی به پاس آن همه بذل و عطایت کفن ها از بهشت آمد برایت وفای تو به همسر مثل زهراست چهل مرد عرب یکسو و تنهاست حسینت همسری دارد رباب است به یاد شوهرش در آفتاب است حسن اما میان خانواده به جانش زهر از همسر فتاده درون خانه بی یار و حبیب است غریب است و غریب است و غریب است «رئوفی» ذره، تو خورشیدِ آهی بر این ذره نگاهی گاه گاهی
دوبیتی رباعی وفات حضرت خدیجه(س) ۱۰ماه رمضان صفا دیگر ز بیت مصطفی رفت به دنیا مادر خیرالنسا رفت خدیجه یاور اسلام و قرآن از این عالم به سوی کبریا رفت ◾️ خدیجه! همسر پیغمبری تو همیشه یاور پیغمبری تو چو بگذشتی ز هستی در ره دین دو عالم زیور پیغمبری تو ◾️ امشب تمام عالم هستی پر از غم است ختم رسل ز داغ خدیجه به ماتم است امشب علی به یاد غم همسر رسول اشکش روان چو دیده ی زهرا دمادم است ◾️ اگرچه در گلستان تو خارم خدا داند ز داغت اشکبارم خدیجه ای همه عالم فدایت شرر زد داغ تو بر قلب زارم ◾️ گل بستان عصمت یا خدیجه تویی انوار رحمت یا خدیجه در این شب های پاک ماه رحمت روان گشتی به جنت یا خدیجه ◾️ همه عالم فدایت یا خدیجه بمیرم از برایت یا خدیجه شرر زد بر دل زار حزینم غم تو غصه هایت یا خدیجه ◾️ چه داغی ماند بر قلب پیمبر که رفتی تو سوی خلاق داور کنار پیکر بی روح پاکت بسوزند از غمت زهرا و حیدر ◾️ تمام عمر خود ایثار کردی نظر بر رحمت دادار کردی تمام ثروت و هستی خود را فدای احمد مختار کردی ◾️ منم دلبسته ی کویت خدیجه که مستم زَعطر دلجویت خدیجه در این ماه خدایی ماه رحمت دو دست من بود سویت خدیجه ◾️ خدیجه گلبن باغ ولایی تو آرامش برای مصطفایی نمودی یاری از دین خداوند خدیجه مادر خیرالنسایی ◾️ خدیجه مظهر ایمان و تقوا خدیجه همسر والای طاها نموده یاری دین محمد خدیجه مادر دلبند زهرا ◾️ ز غم امشب جهان ماتمسرا شد مدینه شور و غوغایی به پا شد برفت از عالم هستی خدیجه در این ماتم جگرخون مصطفی شد ◾️ باشد به جهان خدیجه نور برکات بر شیعه بُوَد مِهر ولایش حسنات امشب که بُوَد شب وفاتش بفرست بر روح مقدسش درود و صلوات ◾️ شهر مکه در عزا و غم شده خانه ی احمد پر از ماتم شده در غم سوک خدیجه مادرش قامت زهرای اطهر خم شده
یا خدیجه همسر پیغمبری رهرو دین خدای داوری بر محمد چون علی همسنگری مادر ام الائمه کوثری مادر زهرا و ام المؤمنین یاوری و رحمة للعالمین همسرت از لطف حق شد مصطفی دختر تو فاطمه خیرالنسا گشته دامادت علی مرتضی آمده از نسل تو آل عبا رهبر و اسلام ناب احمدی نوربخش خانه ی محمدی دومین بیعت کننده با رسول کفو احمد مام زهرای بتول با ولای تو همه طاعت قبول از عدو آزرده گشتی و ملول دو نفر بر مصطفی گردیده یار تو به ثروت مرتضی با ذوالفقار در ره دین خدا افروختی چشم بر امر رسالت دوختی درس ایثار و وفا آموختی همره ختم رسالت سوختی هستی ات دادی تو در راه خدا در دو عالم بر تو نازد مصطفی بانوی عالم ولی غمدیده ای غربت احمد به چشمت دیده ای از عدو زخم زبان بشنیده ای نی عدو از دوستان رنجیده‌ ای بین زن های عرب تنها شدی حامی و همسنگر طاها شدی
همسر پاک پیمبر السلام مادر زهرای اطهر السلام یا خدیجه نور چشم مصطفی بنده ی در خط فرمان خدا از همه زن های عالم برتری همنشین حیدر و پیغمبری روح ایثار و فداکاری تویی قصه ی عشق و وفاداری تویی مونس و یار پیمبر بوده ای چون نبی حامی حیدر بوده ای بوده ای هر آینه غمخوار او بوده ای با عشق او سرشار او دین و قرآن را دو تن گشتند یار تو به ثروت مرتضی با ذوالفقار ثروتت را داده ای در راه دین بر تو نازد رحمة للعالمین تو شدی اسطوره ی شرم و عفاف نور ایمان گرد بیتت در طواف فخر دارد بر تو و ایثار تو در دو عالم خالق دادار تو بانوی بیت نبی اکرمی بر همه آلام احمد مرهمی درس صبر از مکتبش آموختی همچو شمعی با ‌پیمبر سوختی یاور احمد شهامت داشتی روح صبر و استقامت داشتی بین زن های عرب تنها شدی همدم و همسنگر طاها شدی جان تقوایی و ام المؤمنین مونس غم های ختم المرسلین بوده ای آرام جان مصطفی هستی ات را در رهش کردی فدا با پیمبر سوختی و ساختی جان خود در یاری دین باختی دشمنان دین تو را نشناختند هر دم از هر سو به تو می تاختند هر زمان آتش به جانت می‌زدند طعنه و زخم زبانت می‌زدند شادمان بودی از این درک حضور بهر یاری نبی بودی صبور تیر درد و غم به قلب تو نشست آن دمی دندان پیغمبر شکست حق مطاع عشق را از تو خرید دامن پاک تو زهرا پرورید نزد حق ایثار تو گشته قبول هدیه داده بر تو زهرای بتول لطف خاص کردگار فاطمه بوده ای آموزگار فاطمه دین و اسلام نبی آباد توست حیدر از لطف خدا داماد توست داده حق بر فاطمه نور دو عین مجتبی و زینب و کلثوم، حسین در مه حق بر خدا مهمان شدی زین جهان تا جانب رضوان شدی سوخت از داغ تو قلب مصطفی فاطمه گرید بنالد مرتضی با لباس مصطفی گشتی کفن سوخت احمد در کنار آن بدن یادم آمد از علی و همسرش نیمه ی شب غسل و دفن پیکرش اشک غربت ریخت مولا ناله کرد گریه‌ها بر یار هجده ساله کرد سوخت مولا بر گل یاس کبود کس در آن جا غیر غم یارش نبود بس کن از سوز دل مولا مگو یا (رضا) از همسرش زهرا مگو خون مکن قلب رسول عالمین گریه کن بر هستی زهرا حسین
خدیجه نور ایمان و ولا بود سراپای وجودش مصطفی بود به راه دین گذشت از مال و جانش خدیجه منشأ جود و سخا بود پی یاری اسلام و پیمبر خدیجه در کنار مرتضی بود چه کوشش ها نمود از بهر اسلام خدیجه محور لطف و صفا بود سراپا عبد ذات لم یزل بود خدیجه از همه دنیا جدا بود همیشه فکر و ذکرش بوده احمد خدیجه اسوه ی مهر و وفا بود به سختی ها همیشه یار احمد به درد مصطفی او آشنا بود به او ظلم و ستم بسیار کردند ولیکن بر رضای حق رضا بود چو دندان پیمبر را شکستند به قلبش بهر او شور و نوا بود به پاس خدمتش در راه اسلام برایش فاطمه از حق عطا بود خدا داده عطیه آن گلی که فروغ دیده ی آل عبا بود چو رفت از این جهان با قلب خسته ز داغ او جهان ماتمسرا بود پیمبر در فراقش اشک می ریخت مدینه در عزایش کربلا بود (رضا) او نور چشمان پیمبر امید اولیا و انبیا بود
خدیجه مونس پیغمبری تو به عصمت همنشین کوثری تو صفای عالم هستی خدیجه پیمبر را یگانه همسری تو بود خورشید تابان ختم مرسل سپهر دین حق را اختری تو تویی معنای صبر و استقامت به دریای رسالت گوهری تو همه شاهان عالم بنده ی تو ز خوبان جهان والاتری تو تو در راه ثبات دین اسلام کنار مصطفی با حیدری تو تو با ثروت علی با ذوالفقارش به ختم مرسلین همسنگری تو به هنگام بلا با صبر و ایثار به کشتی رسالت لنگری تو خدیجه، رحمة للعالمین را در امواج بلاها یاوری تو محمد خاتم پیغمبران را پی یاری حق یک لشکری تو به پاس جانفشانی در ره دین بود فخریه زهرا پروری تو‌ گل احمد تو از الطاف سرمد شدی با بذل جان فخر محمد الا ای مام عصمت یا خدیجه سراپا جود و رحمت یا خدیجه به گلزار جنان همگام احمد گل عشق و محبت یا خدیجه خدا بنهاده اندر سینه ی ما ولا و مهر و حبت یا خدیجه تویی از لطف حق روز قیامت شفیع و یار امت یا خدیجه نمودی یاری شخص پیمبر تو از هنگام بعثت یا خدیجه گذشتی در ره دین از وجودت الا ای کوه غیرت یا خدیجه به پاس بذل هستی ات، تو داری به محشر جاه و حشمت یا خدیجه به ایثار تو نازد تا به محشر محمد نور خلقت یا خدیجه مه رحمت، مه مهمانی حق تو رفتی سوی جنت یا خدیجه نگر بی تو پیمبر گشته تنها ز چه کردی تو رحلت یا خدیجه به مکه ای گل بستان عصمت بود قبرت به غربت یا خدیجه تویی محبوبه ی باری تعالی تویی روح تولا و تبرا تو محو ذات حق، حق الیقینی تو زینت بر سماوات و زمینی تویی روح وفا و مهربانی تو جان رحمة للعالمینی همه عمرت مطیع احمدی تو ز گلزار رسالت خوشه چینی تو در بین همه زن های عالم چنان زهرای اطهر بهترینی به ثروت با نثار جان و هستی تو بر پیغمبر اکرم معینی به همراه علی با ذوالفقارش تو پشتیبان ختم المرسلینی به راه حق تو از هستی گذشتی چو ختم المرسلین حامی دینی گره از کار عالم می گشایی چو زهرا تو شفیع المذنبینی چه این دنیا چه در صحرای محشر خدیجه شیعه را حبل المتینی صبوری همچنان ختم رسولان ز درد و رنج او اندوهگینی پیمبر سوزد و گرید برایت ز عالم راهی خلد برینی تو رفتی از جهان قلب شکسته پیمبر در غمی سنگین نشسته تویی محبوبه ی خلاق دادار تو هستی همسر احمد مختار تو بودی در جهان فخر پیمبر تو بر احمد شدی یار و مددکار تو قبل از بعثت ختم رسولان ز عشق و مهر او گشتی تو سرشار نمودی یاری دین پیمبر به همراه علی حیدر کرار تویی استاد درس حق پرستی به بذل جان شدی حق را خریدار بنازد بر تو در عالم محمد ز بس بودی به پیغمبر وفادار به دست آشنا و دشمنانت به تو ظلم و ستم گردیده بسیار الا ای هستی و جان محمد به دست دشمنان دیدی تو آزار ز بی مهری تو را آزار دادند شدی از آن همه آزار بیمار دهم روز از مه مهمانی دوست نمودی عاقبت حق را تو دیدار نه تنها دخترت زهرای اطهر همه عالم بود بر تو عزادار غلام حلقه در گوشت (رضایم) عزادارت به یاد مصطفایم
خدیجه ای گل باغ رسالت عجین آب و گلم شد با ولایت خدیجه از سوی خلاق سرمد بود همسر به مولانا محمد خدیجه هستی و جان پیمبر کند یاری دین همراه حیدر خدیجه ثروتش کرده نثارش علی مرتضی با ذوالفقارش به پاس این همه لطف و عطایش خدا در عالمین داده جزایش نموده مصطفی را همسر او بود زهرای اطهر دختر او علی مرتضی داماد پاکش همه خوبان عالم سینه چاکش ز نسل او همه معصوم بودند حسن، زینب، حسین، کلثوم بودند بود اسطوره ی صبر و شهامت سراپای وجودش استقامت بود زیبنده ی مهر رسالت بود تابنده ی نور ولایت تمام عالم هستی فدایش به گوش جان رسد شور و نوایش مدینه شهر غم ها گشته امشب پر از غم قلب زهرا گشته امشب گلستان نبی امشب خزان است خدیجه رهسپر سوی جنان است کنارش دخترش زهرا نشسته پریشان حال با قلب شکسته به لب هایش بود شور و نوایی گل من فاطمه داد از جدایی دگر وقت جدایی ها رسیده گل من موسم غم ها رسیده پس از من جان تو جان پیمبر تو بر او مادری کن جان حیدر شده یا فاطمه وقت وصالم به پیغمبر بگو بنما حلالم تمام عالم هستی فدایت تنم را کن کفن تو با عبایت نوای آه و واویلا به گوش است گل پیغمبر اکرم خموش است چو زهرا این سخن ها با نبی گفت پیمبر ناله زد، اشک از بصر سفت به پاس لطف او این عزت آمد کفن یا فاطمه از جنت آمد پیمبر جسم پاک او کفن کرد بسی گریه بر آن جسم و بدن کرد دو چشم خویش را بر پیکرش دوخت کنار آن بدن چون شمع می سوخت بمیرم دخترش زهرای اطهر شبانه شد کفن با دست حیدر علی با ناله دید آن روی نیلی کبودی رخش از ضرب سیلی (رضا) بس کن مگو از ضربت در که می سوزد دل و جان پیمبر
ای خدیجه مادر خیرالنسا همسر والا مقام مصطفی چون پیمبر منشاء جود و سخا هستی احمد گل باغ ولا بر پیمبر چون علی همسنگری شیعه را احمد پدر، تو مادری تو پیمبر را عزیز و همسری با علی و مصطفی همسنگری از زنان خوب عالم برتری ای گل عطرت تو از عالم سری دین حق از همتت شد منجلی ثروت تو برق شمشیر علی عالم و آدم همه مفتون تو شیعیان مرتضی مدیون تو ای کریمه دین حق مرهون تو احمد مرسل بود ممنون تو مادر خلقت بود فرزند تو غم ز دل ها می برد لبخند تو می رسد بر گوش جان فریادتان با ولایت دل شده آبادتان زنده گردیده دلم با یادتان فخر این عالم بود دامادتان تا نفس دارم گدای این درم شکرلله من غلام حیدرم یا خدیجه ای امید عالمین ای که هستی شیعیان را زیب و زین ای پیمبر را وجودت نور عین جده ی مظلومه ی مولا حسین ما همه از ریزه خواران توایم از کرامات تو مهمان توایم چشم بر چشم پیمبر دوختی درس ایثار و وفا آموختی چون شرار شعله ها افروختی از برای دین چون شمعی سوختی تو تمام افتخار احمدی در دو عالم اعتبار احمدی بوده ای صبر و قرار مصطفی هدیه ی پروردگار مصطفی هستی و دار و ندار مصطفی یاور شب های تار مصطفی لیک امشب صبر احمد کم شده دیدگانش از غمت زمزم شده شهر مکه در عزا و ماتم است غرق در اشک عزایت عالم است هستی از سوگ شما اندر غم است قامت زهرا ز داغ تو خم است مکه همچون روز عاشورا شده در فغان از داغ تو طاها شده از غم تو خون دل طاها شده مصطفی بعد از شما تنها شده او اسیر دردها غم ها شده همدم شب های او زهرا شده سوز و گرید دمادم مصطفی همدم او فاطمه خیرالنسا ای گل باغ ولا مولاتنا ای همه امید من اشفع لنا نوکرت درگاه تو هستم (رضا) دستگیری کن ز من روز جزا خاکِ پای خاندان عصمتم از تو و آل تو باشد عزتم
برایت سهمی از اسلام با حیدر برابر بود چنان که ثروت تو هم‌تراز تیغ حیدر بود به ایثارت گواهی می دهد شعب أبی طالب همین از خود گذشتن های تو خود فتح خیبر بود همین بس که سلامت داده جبرائیل با هر وحی کجا این منقبت در شأن آن زن های دیگر بود؟ کسی که مادر زهراست اُمُّ المؤمنین باشد فقط این گونه مادر لایق آن گونه دختر بود نه تنها مریم و حَوّا کنیز خانه‌ات بودند که غیر از فاطمه شأن تو از کل زنان سر بود تو بودی و علی بود و ابوطالب همین کافیست پیمبر از همان آغاز هم دارای لشکر بود تو ای بانو اگر اسلام را یاری نمی کردی یقین دارم جهان امروز  بی «اللّه اکبر» بود خدیجه!  آه...  بعد از تو رسول الله هر روزش... خدیجه آه...  هر شب روی لب های پیمبر بود
ای خدیجه مادر خیرالنسا همسر والا مقام مصطفی چون پیمبر منشاء جود و سخا هستی احمد گل باغ ولا بر پیمبر چون علی همسنگری شیعه را احمد پدر، تو مادری تو پیمبر را عزیز و همسری با علی و مصطفی همسنگری از زنان خوب عالم برتری ای گل عطرت تو از عالم سری دین حق از همتت شد منجلی ثروت تو برق شمشیر علی عالم و آدم همه مفتون تو شیعیان مرتضی مدیون تو ای کریمه دین حق مرهون تو احمد مرسل بود ممنون تو مادر خلقت بود فرزند تو غم ز دل ها می برد لبخند تو می رسد بر گوش جان فریادتان با ولایت دل شده آبادتان زنده گردیده دلم با یادتان فخر این عالم بود دامادتان تا نفس دارم گدای این درم شکرلله من غلام حیدرم یا خدیجه ای امید عالمین ای که هستی شیعیان را زیب و زین ای پیمبر را وجودت نور عین جده ی مظلومه ی مولا حسین ما همه از ریزه خواران توایم از کرامات تو مهمان توایم چشم بر چشم پیمبر دوختی درس ایثار و وفا آموختی چون شرار شعله ها افروختی از برای دین چون شمعی سوختی تو تمام افتخار احمدی در دو عالم اعتبار احمدی بوده ای صبر و قرار مصطفی هدیه ی پروردگار مصطفی هستی و دار و ندار مصطفی یاور شب های تار مصطفی لیک امشب صبر احمد کم شده دیدگانش از غمت زمزم شده شهر مکه در عزا و ماتم است غرق در اشک عزایت عالم است هستی از سوگ شما اندر غم است قامت زهرا ز داغ تو خم است مکه همچون روز عاشورا شده در فغان از داغ تو طاها شده از غم تو خون دل طاها شده مصطفی بعد از شما تنها شده او اسیر دردها غم ها شده همدم شب های او زهرا شده سوز و گرید دمادم مصطفی همدم او فاطمه خیرالنسا ای گل باغ ولا مولاتنا ای همه امید من اشفع لنا نوکرت درگاه تو هستم (رضا) دستگیری کن ز من روز جزا خاکِ پای خاندان عصمتم از تو و آل تو باشد عزتم