هدایت شده از ✍️ علی ملازاده
برگی از داستان #استعمار
قسمت نود و هفت: قفس
انگلیسیها بیش از پنجاه نوع مالیات و عوارض مختلف از کشاورزان هندی میگرفتند.
آنها زمینهای هر ایالت را به کشاورزان اجاره میدادند و مهم ترین مالیاتی که از آنها میگرفتند «نذرانه» نام داشت.
نذرانه پول زیادی بود که هر کشاورز در آغاز کار باید به انگلیسیها پرداخت میکرد. انگلیسیها کشاورزانی را که نمیتوانستند مالیاتشان را بدهند در قفسهای فلزی میانداختند و این قفسها را زیر آفتاب سوزان هندوستان میگذاشتند.
بقیه کشاورزانی را که شاهد زجر و مرگ هم وطن خود بودند، سعی میکردند از هر راهی که ممکن بود، مالیات انگلیسیها را بدهند آنها حتی بچههای خود را میفروختند تا از عهده اجاره و مالیات زمین برآیند.
بسیاری از کشاورزان که تحمل این وضع برایشان غیرممکن بود، زمین و روستای خود را رها میکردند و میگریختند. بیش از یک سوم جمعیت هندبریتانیا پس از مدتی از روستاهای خود فرار کردند و به مردمیآواره و گرسنه تبدیل شدند.
بسیاری از این آوارهها به شهرهایی میرفتند که انگلیسیها کارخانههایی را در آنجا تأسیس کرده بودند.
خوشبخت ترین آنها میتوانستند در این کارخانهها همراه همسر و تمام فرزندان خود به کار مشغول شوند. دستمزد اندک و ساعتهای طولانی کار، مخصوصاً در کارخانههای نساجی، باعث میشد این کارگران با کمترین غذا و وسایل زندگی روزگار خود را بگذرانند.
آنها به صورت گروهی اتاقی را در شهر اجاره میکردند و گاهی در یک اتاق کوچک و تاریک سی نفر همراه حیوانات خود زندگی میکردند گروهی از این کشاورزان آواره هم در معادنی که انگلیسیها آنها را اداره میکردند به کار مشغول میشدند.
معدنهایی که در بسیاری از آنها زنان هندی هم هر روز به عمق زمین فرو میرفتند و در کنار مردها به کندن سنگ و خاک در راهروهای تاریک معدن مشغول میشدند.
این زنها بچههای خود را باخوراندن تریاک به خوابهای عمیق و طولانی فرو میبردند تا بتوانند با خیالی آسوده تر راهی معدن شوند.
انگلیسیها در بیشتر سالهایی که هند را در تصرف داشتند، مشغول جنگ با رقیبانشان در اروپا و آمریکا بودند به همین علت معتقد بودند هندیها باید تمام این شرایط سخت را به نام وضعیت جنگی تحمل کنند؛ جنگهایی که هیچ ارتباطی به هندیها نداشت.
لرد ولزلی، یکی از فرمانداران انگلیسی هند، کتابی را تألیف کرد به نام«کتاب جیبی سرباز برای خدمت در میدان جنگ».
او در بخشی از این کتاب نوشت:«همیشه بر سر ما میکوبند و تکرار میکنند که شرافت و صداقت بهترین سیاست است. اما این جملات زیبا برای سرمشقهای کودکان دبستانی خوب است. اگر کسی بخواهد در زمان جنگ هم شرافت داشته باشد، بهتر است شمشیرش را زمین بیندازد.»
سرگذشت استعمار #مهدی_میرکیایی، ج8 ص21
علی ملازاده
⭕همیار باشید👇
✒️https://eitaa.com/alimollazadeh
هدایت شده از صراط الحمید👇
🔴فریادهای مدرس، برقی در آسمانِ تاریک و ظلمانی
♦️امام خامنه ای: «[ایران] در دورهی حکومتهای قاجاری و بعد #پهلوی، تبدیل شد به حکومت عقبافتادهىِ دستنشاندهىِ فقیرِ ضعیفِ توسریخور. این، در تاریخ ما اتفاق افتاد. گناهش به گردن کیست؟ در درجه اول به گردن آن زمامداران فاسد و بی کفایت است، که وابسته هم شدند؛ وقتی سیاستهای استعماری #غرب وارد میدان شد، وابسته هم شدند...
♦️در خلال این صد، صد و بیست سالی که بخش آخر آن دوران سخت تا امروز. گذشته، وجدانهای بیدار و شخصیتهای بزرگی پیدا شدند که هشدارهایی دادند؛ برقهایی در آسمان تاریک و ظلمانىِ زندگىِ این کشور جهاندند که روشنیهایی به وجود آمد؛ بیداریهایی به وجود آمد... [یک نمونهاش] فریادهای مرحوم آیتالله #مدرس در صحن #مجلس ملی آن روز در مقابلهی با #رضاخان و دیگران و دیگران، در مقابله با آن قرارداد خائنانهای که آن روز داشتند میبستند که همهی کشور را تحویل #انگلیسها بدهند. اینها برقهایی در این فضا روشن کرد؛ دلها را روشن کرد، عزمها را محکم کرد. #نهضت به وسیلهی پیشروان این فکر شروع شد.» ۱۳۸۶/۰۲/۱۹
http://l1l.ir/2nom
🔳 #روایت_تاریخی: ایستادگی علمایی چون شهید مدرس در مقابل #استبداد و #استعمار در ایران
✍️ ارتباط با مدیر کانال👇
https://eitaa.com/Alimollazadeh
✍ صراطالحمید
🖋همیار باشید👇
https://eitaa.com/Seraatalhamid
هدایت شده از صراط الحمید👇
برگی از داستان #استعمار
قسمت صد و سیزده:
وکیل جوان
در آوریل ۱۸۹۳ میلادی یک وکیل جوان هندی از بمبئی راهی آفریقای جنوبی شد. مدتها بود گروه زیادی از جوانان هندی که پس از نابودی صنایع هندوستان شغلشان را از دست داده بودند برای یافتن کار به آفریقای جنوبی میرفتند.
وضعیت این کارگران بسیار سخت بود و سفیدپوستها حقوق آنها را زیر پا میگذاشتند.
وکیل جوان روانه آفریقای جنوبی شده بود تا شاید بتواند از حقوق هم وطنانش دفاع کند.
وکیل به شهر«دوربان» رسید و تصمیم گرفت با قطار به شهر چارلستون برود.
برای بخش« درجه یک » بلیط خرید، اما هنگامی که روی صندلی اش نشست مأمور قطار به طرف او رفت و از او خواست به واگن باری برود. وکیل گفت: « من بلیط درجه یک دارم.»
مأمور قطار تکرار کرد: « تو سفید نیستی و باید به واگن باری بروی»
هنگامی که وکیل جوان بر حق خود پافشاری کرد، مأمور قطار پلیسی را صدا زد. مأمور پلیس، بازوی وکیل را گرفت، او را از جا بلند کرد و از قطار بیرون انداخت. وکیل جوان مدتی طولانی، در سرمای ایستگاه منتظر قطار بعدی ماند، اما باز هم به او گفتند که باید به واگن حمل بار برود. او به سراغ مدیر ایستگاه رفت. مدیر ایستگاه حق را به مأموران قطار داد اما به او گفت که چون فرد تحصیل کردهای است اجازه میدهد در قطار سوم در قسمت درجه یک بنشیند و به سفر ادامه دهد.
هنگامی که وکیل جوان به شهر چارلستون رسید، تصمیم گرفت باکالسکه به مقصد برسد، اما راننده به او گفت چون سفید نیست حق ندارد درون کالسکه بنشیند و باید روی رکاب آن بایستد.
وکیل گفت که از جایش تکان نخواهد خورد، اما راننده کالسکه به طرف او رفت و شروع کرد به کتک زدن او. سرانجام وکیل مجبور شد از کالسکه بیرون بیاید و روی رکاب آن بایستد.
وقتی به مقصد رسید، به طرف پیادهرو رفت، مسافتی را باید پیاده میرفت تا به خانه ای که دوستان هندیاش در آن زندگی میکردند برسد اما ناگهان سربازی به او حمله کرد و با مشت و لگد او را از پیاده رو به خیابان پرتاب کرد. وکیل نمی دانست چه اتفاقی افتاده، تا اینکه فهمید راه رفتن در پیاده رو مخصوص سفید پوستهاست و هندیها و آفریقاییها نمی توانند در پیاده رو راه بروند.
وکیل جوان ناامید نشد. او با کمک دوستانش نهضتی را در آفریقای جنوبی به راه انداخت تا کارگران هندی به حقوقشان دست پیدا کنند. اما به خوبی متوجه شد که هندیها باید در کشورشان زندگی شایسته ای داشته باشند تا مجبور نشوند به آفریقای جنوبی و مناطق دیگر جهان مهاجرت کنند.
او بعدها به کشور بازگشت و وارد کنگره ملی هند شد. این وکیل جوان «مهاتما گاندی» نام داشت سرانجام رهبری انقلاب هند را برای استقلال از انگلستان به عهده گرفت.
سرگذشت استعمار #مهدی_میرکیایی ج8ص75
✍️ ارتباط با مدیر کانال👇
https://eitaa.com/Alimollazadeh
✍ صراطالحمید
🖋همیار باشید👇
https://eitaa.com/Seraatalhamid
هدایت شده از ✍️ علی ملازاده
برگی از داستان #استعمار
قسمت صد و هفدهم:
باغ بی روزن
انگلیسیها که حدس میزدند نهضت ساتیاگراها ادامه پیدا کند، تلاش میکردند هندیها را هر طور که هست عصبانی کنند و به سوی خشونت برانند.
چند روز پس از آنکه سوگواری عمومی در سراسر هند برگزار شد، گروهی از روستاییان هند برای انجام مراسم مذهبی در باغی در شهر امریتسار در ایالات پنجاب جمع شدند. این باغ «جیلیان والا» نام داشت و حدود ده هزار روستایی وارد آن شده بودند.
ژنرال دابز، فرمانده نیروهای نظامی انگلستان در پنجاب هنگامی که خبر حضور این افراد را در باغ شنید، سربازانش را به طرف باغ اعزام کرد و آن را در محاصره گرفت. او بدون آنکه توجه کند هندوها برای انجام مراسم مذهبی در باغ جمع شده اند، اعلام کرد که طبق قانون رولات، برگزاری تظاهرات برای اعتراض به دولت ممنوع است و به سرعت به سربازانش دستور شلیک داد.
رگبار گلوله از هر سو باریدن گرفت. مردم به طرف درهای باغ دویدند، اما سربازها درها را بسته بودند و هرکس هم که از باغ بیرون می رفت، کشته می شد. ژنرال دابز، خودش نیز پشت یکی از مسلسل ها نشسته بود و به جمعیت شلیک میکرد.
گلوله باران ده دقیقه ادامه داشت. گلوله ها چهار هزار و هشت صد و پنجاه هندی را از پا انداخته بود که هزار و دویست نفر آن ها کشته شده بودند. ژنرال دابز دستور داد کسی به مجروحان کمک نکند و حتی سربازان مردمی را که با شنیدن صدای گلوله ها به طرف باغ آمده بودند، پراکنده کردند.
ساعتی بعد هواپیماهای انگلیسی به فرمان دابز کشتزارهای روستاییان کشته شده را بمباران کردند. سربازان ژنرال در بیرون باغ، مردم را با شلاق میزدند و آنها را در آفتاب سوزان درون قفسهای فلزی بزرگ می انداختند. بعضی از هندیها را هم برهنه کرده، بدن آنها را با آهک می پوشاندند و آنها را درآفتاب نگه میداشتند تا پوست بدنشان به شکل دردناکی ترک بردارد.
هنگامی که خبر این کشتار به گوش هندیها رسید. بسیاری از آن ها خشمگین شده، برای انتقام آماده شدند. اما گاندی که می دانست انگلیسی ها چه قصدی داشته اند مردم را آرام کرد.
کنگره ملی هند از ژنرال دابز به حکومت انگلستان شکایت کرد، اما حکومت انگلستان ژنرال را به خاطر انجام وظیفه، شایسته دریافت جایزه دانست. یک شمشیر جواهرنشان و صد و پنجاه هزار لیره به ژنرال دابز اهدا شد.
سرگذشت استعمار #مهدی_میرکیایی ج8 ص89
علی ملازاده
⭕همیار باشید👇
✒️https://eitaa.com/alimollazadeh
هدایت شده از ✍️ علی ملازاده
برگی از داستان #استعمار
قسمت صد و هیجده:
کالایی که ارزان میشد
گاندی همزمان با رهبری مردم در مبارزه بدون خشونت به آسیبهای دیگری هم که انگلستان به مردم هند زده بود، فکر میکرد. انگلیسیها از نخستین روزهای ورودشان به هند مردم این سرزمین را به مصرف مشروبات الکلی و تریاک تشویق میکردند.
هنگامی که اولین دفترهای تجاری انگلیس در قرن هفدهم در هند تأسیس شدند، سالن هایی هم برای فروش مشروب در کنار آنها افتتاح شد. با کامل شدن فتح هند بخش بزرگی از درآمدهای کمپانی هند شرقی از فروش مشروب به دست می آمد.
قوانین انگلیسی ها به شکلی بود که فروش مشروبات آسان ترین و کم زحمتترین شغلی بود که هندیها می توانستند انتخاب کنند.
در سال ۱۹۲۰ میلادی درآمد حکومت انگلیسی هند از فروش مشروب، هفت برابر درآمد سالهای نخست این حکومت از فروش این نوشیدنیها بود. این درآمد در این سال به شش صد میلیون لیره می رسید.
انگلیسیها مصرف تریاک را هم به شدت در میان هندیها گسترش دادند. آنها در بعضی ایالتهای هند تریاک را به صورت رایگان پخش میکردند تا مردم به آن علاقهمند شوند. حتی در برخی شهرها تریاک سوخته یا مصرف شده را گرانتر می خریدند تا مردم فقیر هند برای استفاده از آن تشویق شوند.
در سال ۱۹۲۰ میلادی در شهر دهلی، در شلوغترین خیابانها، هفتصد مغازه فروش تریاک برپا بود و در پانصد هزار جریب از کشتزارهای هند تریاک کاشته می شد. تجارت تریاک به اندازهای برای حکومت انگلیسی هند پرسود بود که یک نهم درآمدهای آن از این تجارت به دست میآمد.
گاندی با گروهی از دوستانش راهی ایالت آسام شد. این ایالت یکی از استان هایی بود که بالاترین مصرف تریاک را درهند داشتند.
گاندی و همراهانش شروع به تبلیغ در میان مردم کردند تا ضررهای مصرف تریاک را به آنها گوشزد کنند. تلاش های این گروه به جایی رسید که خرید و فروش تریاک در این ایالت به شکل قابل توجهی کم شد.
حکومت، هنگامی که تأثیر سخنان گاندی را در مردم متوجه شد . مأموران خود را به سراغ او و دوستانش فرستاد. چهل و چهار نفر از همراهان گاندی به زندان افتادند و خودش و تعداد دیگری از دوستانش مجبور شدند ایالت آسام را ترک کنند و به بمبئی بازگردند.
سرگذشت استعمار #مهدی_میرکیایی ج8 ص93
علی ملازاده
⭕همیار باشید👇
✒️https://eitaa.com/alimollazadeh
هدایت شده از صراط الحمید👇
📜برگی از داستان #استعمار
💎قسمت 135: خوشبوترین درجهان
شاه عباس از همه یادگارهای پرتغالی ها نفرت داشت و توتون و تنباکو سوغاتی بود که پرتغالیها به ایران آورده بودند.
اروپایی ها با این گیاه هنگامی که آمریکا را کشف کردند آشنا شدند و وقتی لذت سرخپوستها را از دود کردن آن دیدند روی آن به عنوان یک کالای ارزشمند برای صادرات حساب باز کردند پرتغالیها با آنکه تنها جزیره کوچک هرمز را در جنوب ایران اشغال کرده بودند، اما چون بسیاری از تجار به هرمز رفت و آمد میکردند توانستند به سرعت مردم ایران را با این گیاه آشنا کنند.
چیزی نگذشت که تنباکو به مادهای ضروری در زندگی مردم تبدیل شد. در میهمانی ها اولین پذیرایی، آوردن قلیان به مجلس بود.
ثروتمندان و بزرگان دولت حتی هنگامی که سوار اسب بودند قلیان میکشیدند در مدارس و مجالس علمی هم استاد و دانشجو مشغول دود کردن تنباکو بودند حتی در ماه رمضان هم مردم روزه شان را با قلیان افطار میکردند.
بهترین نوع تنباکو را تاجران انگلیسی به ایران میآورند که به آن تنباکوی انگلیسی میگفتند؛این تنباکو در ایالت ویرجینیای آمریکا که در آن سالها در تصرف انگلستان بود کاشته میشد.
شاه عباس تصمیم گرفت جلوگیری از مصرف تنباکو را از اطرافیان خود آغاز کند به همین خاطر گروهی از آنها را به میهمانی دعوت کرد و بعد دستور داد پهن خشک و کوبیده شده اسب را به جای تنباکو در سر قلیان ها بریزند.
هنگامی که میهمانها سر جایشان نشستند، شاه دستور«قلیان»داد.
خدمتکارها قلیانها را تقسیم و میهمانها شروع به کشیدن کردند.
شاه به آنها گفت: «این تنباکو چطور است؟ آن را حاکم همدان برای من فرستاده و مدعی است بهترین تنباکوی دنیاست.»
میهمان ها مجبور بودند از آنچه شاه به آنها تعارف کرده تعریف و تمجید کنند جمله هایی مانند «عالی است» و «در جهان بی نظیر است دائماً در مجلس تکرار میشد.
شاه از قورچی باشی که یکی از سرداران لشکرش بود پرسید:« جناب عالی بفرمایید چگونه است؟» قورچی باشی گفت:«به سر مبارکتان قسم که از هزار گل خوشبوتر است.»
شاه با بیزاری سری تکان داد و گفت: «نفرین بر چیزی که نمیتوان آن را از پهن تشخیص داد. » و بعد دستور داد در سراسر کشور مصرف توتون و تنباکو ممنوع شود.
اصرار شاه عباس بر ممنوع بودن مصرف تنباکو به اندازه ای بود که حتی به سفیران خارجی هم به شکلی گوشزد میکرد که از دود کردن آن دست بردارند.
شاه که به روابطش با کشورهای خارجی اهمیت زیادی میداد نمیتوانست این عادت بعضی از سفیران را تحمل کند.
در رجب سال ۱۰۲۸ هجری قمری سفیری از سوی جهانگیر پادشاه هند به ایران آمد. این سفیر به کشیدن تنباکو معتاد بود و آن را با چپقی که طول آن به حدود یک متر و نیم میرسید دود میکرد.
شاه این سفیر را همراه سفیران اسپانیا، انگلستان و عثمانی به خانه امام قلی خان حاکم فارس برد.
یکی از شبهای گرم تابستان بود و میهمانان برای استراحت روی بام خانه رفتند سفیر هند هم به سرعت چپقش را روشن کرد و دود آن را در اطراف پخش کرد.
شاه عباس که نمی خواست مستقیماً به سفیر بگوید چیقش را کنار بگذارد از سفیر اسپانیا پرسید: « در کشور شما چه کسانی تنباکو میکشند؟
سفیر اسپانیا که منظور شاه را فهمیده بود گفت: «فقط بردگان سرخپوست آمریکایی و سیاه پوست افریقایی»
شاه با صدای بلندی خندید و نیم نگاهی به سفیر هند انداخت. اما سفیر هند بی توجه به آنها به کار خودش مشغول بود.
شاه از جا بلند شد و به سوی دیگر بام رفت و در راه دستار امام قلی خان را هم از سر او برداشت سپس در گوشه ای دراز کشید و دستار را زیر سرش گذاشت اما نمی توانست چپق کشیدن مرد هندی را فراموش کند.
برای همین امام قلی خان را صدا کرد و از او خواست دوباره از سفیر بپرسد چه کسانی در اسپانیا تنباکو دود میکنند. سفیر اسپانیا جوابش را تکرار کرد و این بار همه حاضران همراه شاه شروع به خندیدن کردند.
اما سفیر هند همچنان به همه آنها بی توجه بود و دود چیقش را به هوا می فرستاد.
گویا شاه عباس که دستور داده بود دماغ و لب کسانی را که قلیان و چیق میکشند ببرند، نمی خواست از خانه یکی از سردارانش در شبی که خودش هم میهمان آن خانه بو دود و بوی تنباکو در اطراف پخش شود.
شاه نمی توانست قبول کند هر سال مقدار زیادی از سکه های طلای ایران برای خریدن ماده ای از کشور خارج شود که هیچ نفعی برای مردم ندارد.
پس از مرگ شاه عباس مصرف تنباکو به تدریج از سر گرفته شد و بسیاری از مردم به آن معتاد شدند.
📚سرگذشت استعمار #مهدی_میرکیایی ج9ص48
✍️ ارتباط با مدیر کانال👇
https://eitaa.com/Alimollazadeh
✍ صراطالحمید
🖋همیار باشید👇
https://eitaa.com/Seraatalhamid
هدایت شده از صراط الحمید👇
🔴 تنها پنج کشور دنیا استعمار، سرقت منابع و جنایات کشورهای اروپایی را تجربه نکردند!
🔸 یورونیوز نوشت: بر کسی پوشیده نیست که استعمار اروپا پروژهای وسیع و اغلب ویرانگر بود که در طی چندین قرن تقریبا کل جهان را تحت سیطره فلان و بهمان قدرت اروپایی قرار داد.
🔸برای درک بهتر از مقیاس عظیم #استعمار اروپایی، بهتر است بدانید که در دوران استعمارگری اروپا بین سالهای ۱۵۰۰ تا سال ۱۹۶۰ میلادی، میتوان گفت که فقط پنج کشور امروزی در جهان هیچگاه تحت کنترل جزئی یا کامل اروپا قرار نگرفته بودند.
🔸برای نمونه، ایران در اوایل قرن بیستم میلادی به حوزه نفوذ بریتانیا و روسیه تقسیم شد، در این حد که این دو قدرت اروپایی حقوق انحصاری نفت و گاز ایران را در مناطق تحت نفوذ خود در اختیار کامل داشتند.
🔸 تنها پنج کشور ژاپن، کره و تایلند در آسیا و لیبریا و اتیوپی در آفریقا در تاریخ تحت سلطه استعمارگران اروپایی قرار نگرفتهاند.
✍️ ارتباط با مدیر کانال👇
https://eitaa.com/Alimollazadeh
✍ صراطالحمید
🖋همیار باشید👇
https://eitaa.com/Seraatalhamid
هدایت شده از صراط الحمید👇
📜برگی از داستان #استعمار
💎قسمت 147: یخشی دور....
هنگامی که سلطان حسین جانشین شاه سلیمان شد وضع کشور از این هم بدتر شد این پادشاه حوصله رسیدگی به بسیاری از کارها را نداشت وزیر و زنان حرمسرا در بیشتر تصمیم های او دخالت میکردند و اگر هم برای انجام کاری نظر او را میپرسیدند فقط جواب میداد یخشی دور...
این جمله در زبان آذری یعنی خوب است.
اگر کسی به او شکایت میکرد شاه با گفتن «یخشی دور...» نظر او را تأیید میکرد و هنگامی که فرد مقابل هم به شاه مراجعه میکرد همین جمله را از او میشنید!!!
مردم به او شاه یخشی دور... میگفتند و شعری هم برایش سروده بودند:
آن زِ دانش تهی، زغفلت پُر
شاه سلطان حسین یخشی دور
📚سرگذشت استعمار #مهدی_میرکیایی ج9ص99
✍️ ارتباط با مدیر کانال👇
https://eitaa.com/Alimollazadeh
✍ صراطالحمید
🖋همیار باشید👇
https://eitaa.com/Seraatalhamid
هدایت شده از صراط الحمید👇
♨️مخالفت استاد شهید مطهری با تعطیلی غیرجمعه به بهانهی تعامل اقتصادی با دنیا:
"مینویسند این برای ایران سبب رکود کارهاست که تعطیلات خودمان را جمعه قرار بدهیم در حالی که اکثریت مردم دنیا که ما با آنها سر و کار داریم تعطیلاتشان یکشنبه است"
♦️مسئله تعطیلی جمعه هم از آن مسائلی است که در بعضی کشورهای اسلامی از وقتی که #استعمار آمد آن را تغییر داد.
♦️مثلاً در پاکستان انگلیسیها از زمان ورودشان به هند سعی کردند همه سنتهای آنها را به سنتهای خودشان تبدیل کنند. از جمله اینکه روز تعطیل را از جمعه به یکشنبه تبدیل کردند.
♦️هنوز هم در پاکستان همینطور است؛ اگر یک چیزی برگشت، عود دادنش به حالت اول بسیار مشکل است. پاکستان اساساً به نام اسلام مستقل شد، یعنی پاکستان در مقابل هندوستان هیچ جهتی برای اینکه یک واحد مستقل باشد نداشت مگر جهت روحی و معنوی و فکری و ایمانی که ما مسلمانیم و شما هندو هستید و از نظر فرهنگ معنوی از یکدیگر جدا هستیم و نمیخواهیم با شما زندگی کنیم و میخواهیم مستقل شویم.
♦️در عین حال اینها که در مقابل هندیها آنقدر مقاومت کردند هنوز این سنت مسیحی را در میان خودشان حفظ کردهاند؛ مبدأ سالشان مبدأ مسیحی و تعطیل هفتگی آنها هم یکشنبه است.
♦️این را عرض میکنم برای این که ما باید توجه داشته باشیم به نغمههایی که کم و بیش در مجلهها و در مقالات ادبی و به اصطلاح علمی و نیمه علمی شنیده میشود.
♦️مینویسند این برای ایران سبب رکود کارهاست که تعطیلات خودمان را جمعه قرار بدهیم در حالی که اکثریت مردم دنیا که ما با آنها سر و کار داریم تعطیلاتشان یکشنبه است.
♦️آنوقت ما مجبوریم که در هفته دو روز تعطیل داشته باشیم، روز جمعه به خاطر خودمان و روز یکشنبه برای اینکه دنیا تعطیلی دارد.
♦️پس ما برای اینکه کارمان بیشتر جریان داشته باشد، بیاییم تعطیلی جمعه را تبدیل به یکشنبه کنیم. درباره تاریخ هم میگویند: اکثریت مردم دنیا سال مسیحی را انتخاب کردهاند ولی ما سال هجری را انتخاب کردهایم و این اسباب زحمت است که ما تاریخ خودمان را به هجری بنویسیم و آنها به مسیحی، پس بیاییم تاریخ هجری را به تاریخ مسیحی تبدیل کنیم.
⚠️ اینها همه مقدمه جذب شدن و مقدمه هضم شدن فرهنگی در هاضمه دیگران است.
👤 علامه شهید مرتضی مطهری
📚 آشنایی با قرآن، ج ۷، ص ۸۵
#تعطیلی_شنبه
#تشبه_به_کفار
#نقض_آیهی_نفی_سبیل
_ایتا____
🇮🇷🇮🇷ثامن آذربایجان شرقی🇮🇷🇮🇷
✍ صراطالحمید
🖋همیار باشید👇
https://eitaa.com/Seraatalhamid
هدایت شده از بصیرت
sedaye enghelab-naghde اصلاحی.mp3
11.01M
📢#صدای_انقلاب شماره۱۵۴۲
💠نقد روز
💠تأملی در تحولات سوریه و عبرتآموزی آن برای مردم منطقه غربآسیا و ایران
هراس ابرقدرتها از قدرت ملتها
✍مصطفی قربانی
🎙تحولات کنونی سوریه از ابعاد و زوایای گوناگون تحلیل شده است. با این حال، در نوشتار حاضر تلاش میشود یک عبرت مهم این تحولات و شاید مهمترین عبرت آن برای جامعه ایران و نیروهای سیاسی و اجتماعی در این جامعه، بهویژه برای کسانی که تصور میکنند وقوع تحولاتی در ایران با هماهنگی و دخالت قدرتهای خارجی، اوضاع ایران را رو به بهبودی میبرد و آنچه آنها تصور میکنند، در ایران محقق میشود، بازگویی و واکاوی شود...
#نقدروز
#استعمار
#صبح_صادق
#صدای_انقلاب
🆔 @sedayeenghelab_ir
➖➖🍃🌺🍃➖➖🍃🌺🍃➖➖
هدایت شده از صراط الحمید👇
🔻وقتی شاه از اومدن هایزر بیخبر موند!
🔹 ۱۴ دیماه بود که ژنرال هایزر، اونم خیلی چراغ خاموش، با یه هواپیمای نظامی آمریکایی وارد تهران شد.
🔸جالب اینجاست که حتی خود شاه هم از این ماجرا بیخبر بود! توی خاطراتش نوشته:
🔹«اومدن و رفتنهای هایزر همیشه از قبل هماهنگ میشد، اما این دفعه انگار همه چیز توی هالهای از ابهام بود. ورودش رو خیلی محرمانه نگه داشتند... البته خب، آمریکاییها همیشه با هواپیماهای خودشون سفر میکردند و راحت از تشریفات اداری معمول رد میشدند.»
🔸شاه میگه: «تو اوایل ژانویه تازه فهمیدم چند روزه که هایزر تو تهرانه! این آدم شوخی نبود، تو مقام معاون فرماندهی ناتو قبلاً هم به تهران اومده بود، ولی همیشه قبلش درخواست ملاقات میداد.»
#تاریخ
#استعمار
#استقلال
✍ صراطالحمید
🖋به کانال"راهپسندیده"بپیوندید👇
https://eitaa.com/Seraatalhamid
هدایت شده از صراط الحمید👇
🔺«نخستوزیری که در اسید حل شد!»
پاتریس لومومبا رهبر استقلال کنگو و اولین نخستوزیر منتخب مردم جمهوری دموکراتیک کنگو پس از رهایی از استعمار بلژیک بود.
۱۷ ژانویه ۱۹۶۱ پاتریس لومومبا به همراه دو وزیرش به دسته جوخه اعدام متشکل از افسران بلژیکی سپرده شده و تیرباران شدند.
پس از به خاک سپرده شدن اجساد، دو بار محل دفن لومومبا و وزرایش نبش قبر شد و اجساد آنها به نقاط دیگری منتقل شد.
نهایتا "ژرار سئورت" افسر پلیس بلژیک اعتراف کرد وی و برادرش پس از دومین نبش قبر، اجساد لومومبا و دو تن دیگر را قطعهقطعه کرده و در اسید سولفوریک حل کردهاند.
سر «لی» شخصیت برجسته انگلیسی مینویسد: «در واقع در این موضوع بخصوص، میتوانم گزارش دهم ما قطعا میدانیم که بریتانیا توطئه قتل لومومبا را ترتیب داده است!».
بلژیک ۶۱ سال پس از قتل پاتریس لومومبا، دندان پاتریس لومومبا را به خانواده بازگرداند.
#استعمار
#استقلال
#مقاومت
✍ صراطالحمید
🖋به کانال"راهپسندیده"بپیوندید👇
https://eitaa.com/Seraatalhamid