eitaa logo
کانون فرهنگی‌ هنری حضرت زهرا (س)
430 دنبال‌کننده
993 عکس
380 ویدیو
18 فایل
📍 اصفهان ، خیابان جی ، خیابان مهدیه ، محله کردآباد ، روبروی مسجد نورالله 🔻 دارای مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ( کد شناسایی ۱۰۹۲۱۵۰۳۰۱ ) 🔻 ارتباط با ما : ۰۹۳۹۸۷۰۴۱۲۶ @kanoon_213 🔻 آدرس کانال اطلاع رسانی : https://eitaa.com/kanoon213
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 📚خیلی زیباست ... لوئیز ردن زنی بود با لباسهای کهنه و مندرس و نگاهی مغموم. وارد خواربار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست تا کمی خواربار به او بدهد. به نرمی گفت که شوهرش بیمار است و نمی تواند کار کند و شش بچه شان بی غذا مانده اند. جان لانگ هاوس، صاحب مغازه با بی اعتنائی نیم نگاهی انداخت و محلش نگذاشت و با حالت بدی سعی کرد او را بیرون کند. زن نیازمند درحالی که اصرار می کرد گفت: آقا ... شما را به خدا قسم می دهم به محض اینکه بتوانم پولتان را می آورم. جان گفت که نسیه نمی دهد. مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را می شنید به مغازه دار گفت: ببین این خانم چه می خواهد. خرید این خانم با من.  خوارو بار فروش گفت: لازم نیست. خودم می دهم. لیست خریدت کو؟  لوئیز گفت : اینجاست ...  جان گفت : لیست ات را بگذار روی ترازو ... به اندازه وزنش هرچه خواستی ببر...! لوئیز با خجالت یک لحظه مکث کرد از کیفش تکه کاغذی درآورد و چیزی رویش نوشت و آن را روی کفه ترازو گذاشت... همه با تعجب دیدند که کفه ترازو پائین رفت... خواربار فروش باورش نمی شد... مشتری از سر رضایت خندید... مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه دیگر ترازو کرد... کفه ترازو برابر نشد... آن قدر چیز گذاشت تا بالاخره کفه ها برابر شدند... در این وقت خواربار فروش با تعجب و دلخوری تکه کاغذ را برداشت ببیند روی آن چه نوشته است... کاغذ لیست خرید نبود ... دعای زن بود که نوشته بود: "ای خدای عزیزم... تو از نیاز من باخبری... خودت آن را برآورده کن" ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ @kanoon213