eitaa logo
کانون همسران طلاب مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد
41 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2هزار ویدیو
415 فایل
{{ بِـسْـــمِ الله الـرَّحْـمَٰـنِ الـرَّحِـیــم }} کانون وابسته به واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد بوده و زیر نظر آن فعالیت می کند. {{ اَللَّهُمَّ‌ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ }} آیدی ادمین کانال)): 🆔 @Z535774
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلگیرم از خودم که دلم‌‌ گیر یار نیست اصـلا بـرای آمـدن‍ـش بـے قـــرار نیست 😞
🖤 ⛺️مشارکت در برپایی خیمه سربازان امام زمان (عج) با همراهی با موکب حجت‌ بن‌ الحسن (عج) 313 هزار سهم ۵۰ هزار تومانی 💳 شماره کارت: 5041721112418141 به نام موکب حجت‌بن‌الحسن(عج) ┄┅══✼✦✿⃟🌸ᬉ‌⚫️ᬉ‌🌸⃟✿✦✼══┅┄ ✔️واحد تربیتی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجدگوهرشاد ╭•••━━━⊰🔹🔸🔹⊱━━━•••╮ https://eitaa.com/joinchat/3427532879Ce0f541407b ╰•••━━━⊰🔸🔹🔸⊱━━━•••╯ 🤲اَللّٰهُـــــمَّ عَجِّـــــلْ‌ لِوَلِیِّـــــڪ الفَـــــرَجْ🌤
⚠️ببخشید اما حماقت و ساده لوحی اگه تصویر داشت میشد یه همچین چیزی ▪️امیرکبیر(رحمت الله علیه ) می خواست کارخانه توپ سازی افتتاح کنه تا ایران از نظر قدرت نظامی تقویت بشه 🦊 روباه پیر(انگلیس) شایعه می کرد مردم گرسنه هستند و امیرکبیر جنگ طلب و دنبال هزینه ی پول مملکت برای توپ و تانکه❗️ ▪️بعد از شهادت امیرکبیر، انگلیس بوشهر و خارک رو تصرف کرد تا هرات رو از محاصره حسام السلطنه در بیاره و با قرارداد پاریس، اون رو از ایران جدا کرد. ▪️مردم گرسنه تر شدند چون هرات دریچه تجارت ایران با خاور دور بود. به همین سادگی!! پی نوشت: ۳۰۰ سال ایران را مثل تکه گوشتی میان کفتارها، تقسیم کردند و ما نگاه کردیم، چون قدرت نداشتیم. ♦️امروز که در حال بازپس گیری اعتبار ایران هستیم، می گویند موشک پول نان و خانه و ماشین است. چرخ توسعه کشورهای پیشرفته، با فناوری نظامی به حرکت دراومده و اونها خوب می دونن این فناوری برای ایران چه آینده روشنی ترسیم می کنه،و از همین میترسن و رو قدرت رسانه و حماقت یه عده حساب باز کردند، متاسفانه.. ┄┅══✼✦✿⃟🌸ᬉ‌⚫️ᬉ‌✿✦✼══┅┄ ✔️واحد تربیتی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجدگوهرشاد ╭•••━━━⊰🔹🔸🔹⊱━━━•••╮ https://eitaa.com/joinchat/3427532879Ce0f541407b ╰•••━━━⊰🔸🔹🔸⊱━━━•••╯ 🤲اَللّٰهُـــــمَّ عَجِّـــــلْ‌ لِوَلِیِّـــــڪ الفَـــــرَجْ🌤
📝بهترین تعریف از اعتماد به نفس! ☘️☘☘🍃🍃🍃🍀🍀🍀 درباره اینکه آموزه‌ی اعتماد به نفس با معارف توحیدی سنخیت دارد یا نه اختلافی است، زیرا برخی آنرا با اموزه‌ی توکل ناسازگار می دانند. 👈👈اما دیدم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) در تعریف خودباوری تعبیری لطیف دارند که بنظرم برای این منازعه‌ی نظری بسیار گره گشاست. ایشان می‌فرمایند: «مراد از ‎ این است که انسان در زندگی «لیاقت ذاتی» خود را به کار انداخته و به امید دیگران ننشیند، نه این که از خدای تعالی بریده خود را مصدر هر امید و آرزو و مؤثر حقیقی بداند.» 📚(علامه‌طباطبایی: تعالیم‌اسلامی ص۲۴۹) ☘️🍀🍀☘☘ چقدر زیبا👌ایشون از خودباوری تعبیر به لیاقت ذاتی میکنند و خفیف کردن لیاقتها را به در مواجهه فرد با دیگر همنوعانش میداند نه خداوند! طبق این تعریف، آموزه توکل، به مدد لیاقتهای ذاتی انسان می‌آید نه به مصاف با آن.👌 ┄┅══✼✦✿⃟🌸ᬉ‌⚫️ᬉ‌🌸⃟✿✦✼══┅┄ ✔️واحد تربیتی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجدگوهرشاد ╭•••━━━⊰🔹🔸🔹⊱━━━•••╮ https://eitaa.com/joinchat/3427532879Ce0f541407b ╰•••━━━⊰🔸🔹🔸⊱━━━•••╯ 🤲اَللّٰهُـــــمَّ عَجِّـــــلْ‌ لِوَلِیِّـــــڪ الفَـــــرَجْ🌤
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 او همه جا بود 🔹نقشه حضور فرمانده شهید سپاه قدس در نقطه نقطهٔ محور مقاومت؛ از باریکه‌های غزه تا بلندی‌های لبنان، از عراق و سوریه تا میانهٔ میدان یمن و افغانستان و قلب ایران. 🔹روایت دبیرکل حزب‌الله لبنان پیرامون تأثیر حاج قاسم سلیمانی در سراسر محور مقاومت 📎 📎 📎
شهیدی که در ازای شهادت، قول شفاعت داد ﺩﻩ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻭﺍﻟﻔﺠﺮ 2 ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺳﺎﺯﯼ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺗﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﮐﺮﯾﻢ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ و ﮔﻔﺖ: «ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﯾﮏ ﻣﻌﺎﻭﻥ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ.» ﮐﺮﯾﻢ ﻣﻌﺎﻭﻥ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺕ ﻟﺸﮑﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪ، ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ.☹️ ﮔﻔﺘﻢ : ‏«ﭼﺮﺍ؟ » ﮔﻔﺖ : ‏«ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺗﮏﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯ ﺑﺎ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺟﻠﻮ ﺑﺮﻭﻡ.» ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﯿﭗ‏ [ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺍﺳﺪﯼ‏] ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻢ. ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ‏« ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯿﺎﻓﺘﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﻧﻪ .!‏» ﮐﺮﯾﻢ ﺭﺍﺿﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾش... ﮔﺬﺷﺖ، ﺗﺎ 24ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ. ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺍﺭﺩ ﻗﻄﺎﺭ ﻓﺎﻧﺴﻘﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻤﺮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﮔﻔﺘﻢ: ‏« ﮐﺮﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ؟» ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ‏«ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺭﻭﯼ ﻣﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻦ» ساﻋﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﺁﻣﺪ ‏[ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻠﯽ ﺍﮐﺒﺮ‏] ﺭﺣﻤﺎﻧﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪ و ﮔﻔﺖ: «ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻩﺑﻮﺩﻡ ﺑﻤﺎﻧﻢ، ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ. ﺁﻏﻮﺷﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩ . ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽﺍﻡ، ﻣﺎﻧﻌﻢ ﻧﺸﻮﯾﺪ!» می‌دانستم ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩارد، ﻣﯽﮔﻔﺖ: ‏«ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﭘﺨﺘﻦ ﻧﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩﺍﻡ ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ.‏» - ‏« ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﺮﻁ» +« ﭼﻪ ﺷﺮﻃﯽ؟» - ‏«ﺷﻔﺎﻋﺖ» +‏«ﻗﻮﻝ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﻣﯽﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺗو را ﺷﻔﺎﻋﺖ ﮐﻨﻢ» ﺷﺐ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﺣﻤﺎﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﯿﺴﯿﻢ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ‏«ﺍﻣﺎﻧﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻡ . ﺩﻭﺯﺍﺭﯼ ﺍﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﮐﺮﯾﻢ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪه»😭 راوی: همرزم سالروز شهادت