دیوانہ میشدم وقتی میخواند . دل پاڪی داشت و اشڪ روان . در روضہ حرف های دلی میزد . قسمت هایی از مقتل را می خواند .
یادم است سیاهپوشان بود ؛ یڪ روز قبل از محرم آمد روضہ بخواند ، برگشت همان اول بسم الله گفت : بچہ ها محرم اومد . همین یڪ جملہ را ڪہ گفت همہ زدند زیر گریہ ...
سلام ما را به ارباب برسون شهید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
#خاطرات_شهید
●عاشق حضرت زهرا (س) بود.
روضه های فاطمیه را خیلی با سوز میخواند.
یک وقت هایی هم آخرشب زنگ میزد میگفت باهات کار دارم.
حالا دو تا هیئت رفته. هم مداحی کرده هم روضه خوانده و هم گریه کرده و سینه زده.
اما آخر شب میگفت بیا یک روضه چند نفری بخونیم و گریه کنیم.
●میگفت هرچی برای مادر گریه کنیم کمه.
خط خوبی هم داشت.
همیشه کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسماء متبرک اهل بیت را با خط خوش می نوشت.
وزیباترینش هم نام مبارک فاطمه زهرا (س) بود.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی 🌷
#یا_فاطمة_اغیثینی
🆔@kanoon_misagh