#زندگی_به_سبک_شهدا🌷
✍️همرزمان شهید
با حميدرضا در جزيره مينو بوديم😊. روزي براي انجام دادن كاري سوار بر خودرو شديم و به طرف اهواز حركت كرديم. فصل تابستان بود و گرماي طاقت فرساي خوزستان همه را اذيت مي كرد😥. ناگهان در نزديك هاي اهواز، حميدرضا خودرو را كنار جاده متوقف كرد. دليل توقف را پرسيدم. او گفت: مگر صداي اذان را نشنيدي؟ به او گفتم: تا اهواز راهي نمانده است و در آنجا زير سرپناهي نماز مي خوانيم😉. حميدرضا نگاه معني داري به من كرد و گفت: تو از كجا مي داني تا اهواز ما زنده هستيم؟سپس با مقدار آبي كه در ماشين داشتيم، وضو گرفتيم و همان جا نماز را در اول وقت به جا آورديم🌷.
#شهيد_حميدرضا_نوبخت🌷
#نماز_اول_وقت
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
همه برنامهها را با زمان نمـاز تنظیم میکرد، هرجائی از مسیر بودیم لحظه اذان باید جایی برای خواندن نمازش پیدا میکرد.
برای خرید عقد رفته بودیم، کارها فشردگی زیادی داشت، وقت نداشتیم ، خواهرهایش با اشتیاق تمام پیگیر خرید عقد بودند. نزدیـڪ غـروب آفتاب که شد گفت : مسجد همین نزدیڪی هست بریم برای نمـاز؟
همه اعتراض کردند : آقا کمیل وقت نداریم حالا امشب نمازت رو دیرتر بخون، بیا فعلاً این رو بخریم بعد با هم میریم نمـاز؛ می خندیـد و میگفت: اشڪال ندارد نمازمان رو که بهموقع بخوانیم ان شاءلله خدا برڪت میدهد به کارهایمان و رفت سمت مسجد ...
✍ راوی : همسر شهید
#شهید_مدافع_حرم_کمیل_قربانی
#نماز_اول_وقت
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
#نماز_اول_وقت
#روایتگری_شهید_نیری
🍃گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای #اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمیگیره اما گوش نداد و رفت ...
🍀مرتب از داخل کلاس سرک میکشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه میکردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه.
🌿همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همینطور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچچ میکردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد.
☘همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد ...
📚کتاب «عارفانه» ص ۲۶ و۲۷
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
🔸 " در محضـر شهیــد " ...
به همه عزیزان سفارش میکنم
به #نمـاز_اول_وقـت توجه ڪنند
ڪہ نمـاز دربردارنده همه چیز است
وقتی در اقامهی نمــاز ؛
بندهی عاشق در مقابل معشوق
که همان پروردگار است میایستد
چقدر لذتبخش و زیبا میباشد
ڪہ عاشــق صحبت و
معشـوق گوش مینمـاید و
به درخواست هایش پاسخ میدهد.
#شهید_حاج_محمد_شالیکار
#جانبـاز_دفـاع_مقـدس
#سردار_مدافع_حـرم
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
🔴یکے از اصلیترین رموزِ موفقیتِ #شهیدهمت👇
#عرفانی📿🕊
سرتاپاش خاکے ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود😞. از چهرهاش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره😢؛ اما رفت وضوگرفت☺️
تا نماز بخونه.گفتم: شما حالت خوب نیست😒، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور🍚، بعد نماز بخون. سرِ سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم☺️... کنارش ایستادم. حس میکردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش☹️. #محمدابراهیم حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده...
#سبک زندگی
📌خاطره ای از زندگی سردار #شهیدمحمّدابراهیمهمّت
📚منبع: یادگاران«کتاب همت» صفحه56 به روایت همسرشهید🌹
#شهیدهمت #نماز_اول_وقت✨
💠کانون میثاق با افلاکیان دانشگاه فردوسی مشهد
🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
🌺🕊🌺🕊🌺🕊
@kanoon_misaghh