eitaa logo
کانون فرهنگی تبلیغی رضوان
407 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
399 ویدیو
3 فایل
مجموعه تربیتی آموزشی رضوان با محوریت خانواده مشهد میدان شهدا توحید۱۱ نبش رضویها ۱۱ پ۱۱۳ کمک به تجهیزکردن کانون 5029087001215147 محمد مهدی جلیلی جمشیدیان بانک توسعه تعاون ارتباط با مدیریت 09054111396 @mahdi_jalili2
مشاهده در ایتا
دانلود
شبهایی كه مرحوم حاج شيخ رجبعلی خياط جلسه ميرفتند، مأمور بردن و اوردن ايشان آقای صنوبری بودند. يک روز آماده می شود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و یک دفعه به صورتی كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن! آقای صنوبری كه همسرش را در اين وضعيت می بيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهی برويم؛ رفتند آقا شيخ رجبعلی را سوار كردند ، آقای صنوبری به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، برای ايشان دعا كنيد! حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست ! بچه را آن طور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود! آقای صنوبری نقل كرد برای بچه اسباب بازی خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه بسيار شديد بود برطرف شد. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @mahde_rezvan99
❤️چرا از زندگی می رود ؟ ✅مشاجره ها و نزاع ها، نور باطن را خاموش میکند. بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات است. کم منزلی داریم که درآن پرخاش و تندی نباشد! روزی چندتا پرخاش باشد، برکات را از منزل میبرد. حتی اگر حق هم با تو بود ، در امور جزیی وشخصی مشاجره نکن ، چون کدورت می آورد. مرحوم علامه جعفری از صاحب دلی نقل کرد: در موضوعی که گمان میکردم حق با من است ،داشتم با همسرم مشاجره میکردم؛ ناگهان صورت باطنی غضبم را نشانم دادند ! بسیار کریه وزشت بود! آن صورت نزدیکم آمد و گفت : کثیف! ساکت شو! همین که متنبه شدم فورا "دست همسرم را بوسیدم و عذرخواهی" کردم. @mahde_rezvan99
🌹🍃 💞احـتـرام بہ هـمـسـر فرزند : ✨ روزی با پدر ميخواستيم برويم به یک مجلس مهم ؛ وقتی آمدند بيرون خانه ، ديدم بدون عبا هستند... گفتم عبايتان کجاست؟ ☘گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیده ام ؛ به ايشان گفتم بدون عبا رفتن آبروريزی است ... ايشان گفتند : 👈اگر آبروی من در گروی اين عباست، و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است ؛ نه آن عبا را می خواهم، نه آن آبرو را ... در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند، بچه ها نمی توانند بزرگ شوند ... شایـد قد بکشند ؛ اما بال و پــر نخواهند گرفت ... ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @mahde_rezvan99
🌹🍃 💞احـتـرام بہ هـمـسـر فرزند : ✨ روزی با پدر ميخواستيم برويم به یک مجلس مهم ؛ وقتی آمدند بيرون خانه ، ديدم بدون عبا هستند... گفتم عبايتان کجاست؟ ☘گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیده ام ؛ به ايشان گفتم بدون عبا رفتن آبروريزی است ... ايشان گفتند : 👈اگر آبروی من در گروی اين عباست، و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است ؛ نه آن عبا را می خواهم، نه آن آبرو را ... در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند، بچه ها نمی توانند بزرگ شوند ... شایـد قد بکشند ؛ اما بال و پــر نخواهند گرفت ... ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @mahde_rezvan 1400
شبهایی كه مرحوم حاج شيخ رجبعلی خياط جلسه ميرفتند، مأمور بردن و اوردن ايشان آقای صنوبری بودند. يک روز آماده می شود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و یک دفعه به صورتی كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن! آقای صنوبری كه همسرش را در اين وضعيت می بيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهی برويم؛ رفتند آقا شيخ رجبعلی را سوار كردند ، آقای صنوبری به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، برای ايشان دعا كنيد! حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست ! بچه را آن طور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود! آقای صنوبری نقل كرد برای بچه اسباب بازی خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه بسيار شديد بود برطرف شد. @mahde_rezvan99 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─