ب قد بالایش نگاهی انداخت قربان صدقه اش رفت
مادر از دیدنش سیر نمیشد
پرسید: مادرجان کی برمیگردی؟!
لبخندی زد دست های مادر را بوسید
گفت: قول میدم برات افتخار باشم
سی اندی سال گذشت پسر با افتخار برگشت روی دست ها رفت
حالا مزارش شده پناه گاه دلاهای خسته از دنیا و آرامش دل های بیقرار
چه خوش گفت هرکسی این را گفت
شهید گمنام خوش نام تویی گمنام منم
#شهید_گمنام
#ادمین_نوشت📝
🥀🕊کانال رسمے شهیـد عباس دانشگر
🆔️ @kanoon_shahiddaneshgar
════ღ🍃🌺🍃ღ════