📚مهمترین آثار سید شهیدان اهل قلم در یک نگاه.
📙کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب
اصلی ترین کتاب شهید آوینی در حوزه ی غرب شناسی
🔰کانون غرب شناسی و اندیشه اسلامی
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
✅عیدی کانال کانون غرب شناسی و اندیشه اسلامی به مخاطبین گرامی به مناسبت میلاد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه 🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍
#معرفی_کتاب:📚
کتاب «درسنامه مهدویت» شامل مباحث مهدویت و تببین حکومت مهدوی و شرح علائم ظهور، گردآوری شده از کتب منبع، به زبان فارسی؛ در چهار جلد، اثر ✍
استاد حجت الاسلام والمسلمین خدامراد سلیمیان
این چهار کتاب که تقدیم شما مخاطبین محترم میشود منابع اصلی دوره ی تکمیلی معارف مهدویت است که توسط بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه توسط کانون های مهدویت در سراسر کشور برگزار میشود.
🔰کانون غرب شناسی و اندیشه اسلامی
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
هدایت شده از کانون غرب شناسی و اندیشۀاسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ | صدای ماندگار سید مرتضی آوینی در توصیف شخصیت و قیام امام خمینی
🔺 فیلم کمتر دیده شده
کانون غرب شناسی و اندیشه اسلامی 🔰
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
امکان تمدن در وضعیت «استضعاف»
مقدمه
آیا مومنان و صالحانِ مستضعف میتوانند در مورد تمدن اندیشه کنند و یا در صدد ساخت تمدن برآیند؟ آیا میتوان در وضعیت استضعاف کنشی تمدنی داشت و درفرایند تمدنشدن قرار گرفت؟ اگر در معنای استضعاف نوعی از عدم استطاعت و فقدان هدایت («لا یستطیعون حیله و لا یهتدون سبیلا») وجود داشته باشد، آنگاه چگونه میتوان در شرایط فقدان قدرت و نبودِ بصیرت، راهی به سمت تمدن گشود و حرکتی تمدنی آغاز کرد؟ پاسخ قرآنی به این پرسش میتواند در میان مستضعفان دنیای اسلام بلکه در انبوه مستضعفان جهان امیدهای حرکتبخشی را ایجاد کند و کسانی را که ضعفهای القا شده از سوی مستکبران آنها را نسبت به زندگی دینی و دنیویشان سرخورده و ناتوان ساخته، نسبت به آیندۀ دین و دنیایشان توانمند بسازد.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai
ماهیت «استضعاف»
استضعاف به معنای «وجدان الشیء ضعیفا» و یا «عدّ الشیء ضعیفا بتوهین امره» است. چیزی را ضعیف یافتن و یا چیزی را ضعیف شمردن و یا چیزی را ضعیف کردن میتواند ابعاد مختلف و سطوح متعددی داشته باشد. ضعیف یافتن چیزی و یا ضعیف یافتن کسی میتواند به معانی مختلف و در مصادیق متعددی بکار رود: به معنای القای ضعف (القاء الضعف للشیء)، به معنای پیدا کردن نقطههای ضعف (وجدان الشیء ضعیفا)، به معنای خیال ضعف (ضعیفپنداری) در آنچه و آنکه در واقع ضعفی ندارد (عدّ الشیء ضعیفا)، به معنای آرزو و یا مطالبۀ ضعف برای کسی (طلب الشیء ضعیفا)، و به معنای تضعیف و یا تحقیر کسی (جعل الشیء ضعیفا).
هریک از این موارد میتواند احکام متفاوت اجتماعی، سیاسی و حتی تمدنی داشته باشد. بدینسان، ضعیف شمردن یا ضعیف یافتن گاه به معنای القای ضعف به کسی است که ممکن است ضعیف نباشد. اگر چنین القائی در آن فرد اثرگذار باشد و او نیز در برابر این القا تمکین کند و خود را ضعیف بپندارد، بالطبع او ضعیف میشود و توان ترقی و رشد خود را از دست میدهد. گاهی ضعیف شمردن، نه به معنای القای ضعف، بلکه خیال ضعف و توهم ضعف (به موجب عدم آگاهی و شناخت لازم از آن شیء و یا از آن کس) است. خیال ضعف و ضعیف پنداری که خود حاصل ناآگاهی و جهل به فرد ضعیفشمرده شده است، موجب ضعف در فرد استضعاف شده میشود. شایان ذکر است که خیال ضعف و القای ضعف، گاه از سوی دیگری انجام میشود، و گاه از سوی خود فرد مستضعف پیدا میشود. آنجا که فرد مستضعف خود را فاقد توان و فاقد شایستگی میداند او در واقع خود را مستضعف ساخته و آن را نهایتا ضعیف میسازد. گاهی نیز استضعاف، استضعاف عملی یا ضعیفداری است به گونهای که نه فقط برای القای روانی ضعف، بلکه در جهت انسداد مسیرهای رشد و زمینهسازی برای ضعف و سستی است تا دیگری تضعیف گردد و قوای خود را از دست دهد.
بدینسان نتیجه استضعاف همیشه ضعیف شدن نیست، ضعیف شدن بیش از آنکه به فرایند استضعاف از ناحیه استضعافگر مربوط شود، به وضعیت فرد استضعافشده و تمکین او در برابر فرایند استضعاف مربوط میشود. از این رو ارادۀ انسانی در مواجهه با استضعاف مهم است، اگر ارادۀ فرد در برابر استضعافگر بر تسلیم و تمکین تعلق بگیرد، بیشک استضعاف هم به ضعف و ناتوانی منتتهی خواهد شد، و اگر ارادۀ انسانی بر مقاومت و ایستادگی تعلق بگیرد، عملیات استضعاف به قوت و رشد فردِ مستضعف منجر خواهد شد. از این رو، هرچند فاعل و عامل استضعاف (ضعیفکنندگی) غالبا فرد دیگری (مستضعِف یا ضعیفشمارنده و یا همان استضعافگر) است نه خود فرد مستضعَف (و ضعیف شمرده شده)، ولی عامل و فاعل ضعیفشدگی، خود فرد ضعیفشده است که گاه استضعاف از ناحیه فرد استضعافگر را میپذیرد و گاه از پذیرش آن ابا کرده و در برابر آن استقامت میکند. بنابراین، مستضعفان هستند که در برابر عملیات استضعاف تصمیم به تسلیم میگیرند و یا عزم بر سرکشی کرده و در برابر عوامل ضعفآور ایستادگی میکنند.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai
استضعاف تمدّنی
منظور از استضعاف تمدنی، استضعاف در سطح کلان، استضعافی نظاممند، و استضعافی جامع و شامل (در ناحیه ابعاد مادی و معنوی) است به گونهای که احتمالا جامعه اسلامی در سطح کلان را متأثر سازد و امت مسلمان را در امتبودگیاش گرفتار ضعفهای بزرگ نماید. مقابله با چنین استضعافی و خروج از ضعفهای حاصل از آن، باید از طرق تمدنی و در سطح تمدن رخ بدهد. البته ممکن است خروج از ضعف سیاسی، صرفا از طرق سیاسی مانند انقلاب و کودتا و غیره رخ بدهد، لیکن خروج تامّ از ضعفِ برآمده از استضعافی که همه ساحتهای انسانی را شامل بشود، جز در ساحت تمدنی ممکن نمیشود و رشد و رهایی انسان به صورت کامل نیز در سطح و ساحت تمدن بوقوع میپیوندند. بدینسان، در صورتی که استضعاف در سطح کلان باشد، خروج از استضعاف هم ناگزیر باید در سطح کلان تمدنی باشد. آنگاه که استضعافشدگی از ناحیه تمدنها باشد و یا استضعاف در سطوح کلان اجتماعی باشد، رهایی ازآن استضعاف بزرگ و ضعفهای برآمده از آن هم باید همهجانبه و در سطح کلان و در مقیاس تمدنی باشد.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai
اقتدار تمدنی و مسئلۀ عزت
برخی محققان گونههای مختلفی برای استضعاف بیان کردهاند و استضعاف را امری عام و شامل تلقی کردهاند که مواردی همچون استعباد (به بندگی کشاندن)، استثمار (ضعف اقتصادی)، استبداد (ضعف سیاسی)، استعمار (ضعف ملی)، و استحمار (ضعف فکری، روحی و اخلاقی) را دربر میگیرد. برخی نیز علاوه بر استضعاف اقتصادی (فقر اقتصادی)، و استضعاف فکری و عقلی، بر استضعاف اجتماعی تأکید کرده و ماهیت استضعاف در آیه «نرید ان نمن» را به استضعاف اجتماعی تفسیر کردهاند. براین مبنا، وقتی سخن از دولت مستضعفان (و ضعفا) میشود، منظور از آن دولت پابرهنگان و دولت فقرا نیست. یعنی چنین نیست که پابرهنگی، فقر، و گرسنگی علت شکلگیری دولت و حکومت مستضعفان باشد. اساسا علت غیبت حضرت، ثروتمند بودن مردم و نبود فقر و نداری در میان مردم نیست و برای تبدیل غیبت به ظهور هم نباید فقر و پابرهنگی را توسعه داد. همینطور مراد از دولت مستضعفان، دولتی نیست که حاکمان قدرت تشخیص حق از باطل را نداشته باشند (استضعاف یا ضعف فکری). اگر چنین باشد باید علت غیبت حضرت، قدرت فکری و فهم و شعور مردم باشد و علت ظهور ایشان هم ضعف و ناتوانی فکری مردم به حساب آید و این البته با روایات مربوط به تکامل عقلانی مردم در دوره دولت مهدوی منافات دارد. براین مبنا که استضعاف و ضعف را یکی میگیرد، استضعاف در دولت مستضعفان به معنای استضعاف اجتماعی است، یعنی کسانی که دارای ولایت و حق حاکمیت هستند، اما به جهت اجتماعی حکومت آنان تحقق نیافته است (استضعاف اجتماعی). از این منظر، مقابل استضعاف، اقتدار است و «تحقق حاکمیت نیز بسته به عنصر اقتدار اجتماعی است و نبود عنصر اقتدار و پیش آمدن وضعیت استضعاف، عامل اساسی در تحقق نیافتن حکومت معصوم است».
مشکل چنین نگاهی علاوه بر یکیانگاشتن «استضعاف» و «ضعف»، شقهشقه کردن «استضعاف»، و جزء جزء کردن «اقتدار» است (دیدنِ استضعاف در سطح خرد و غفلت از استضعافِ جامع، نظاممند، و کلان در سطوح تمدنی). در نگرش کلان به مسئله استضعاف هم آنچه در نگاه فوق نادیده گرفته شده، «استضعاف ایمانی» (یا استضعاف در ایمان و عمل صالح) و تأثیر آن در صورتبندی اقتدار اجتماعی و بلکه تمدنی است. در سطح کلان، اقتداری که راه خروج از استضعاف تمدنی خواهد بود، نه اقتداری جزء و خُرد در مقیاس یک محله و شهر و دولت، بلکه اقتداری در مقیاس یک تمدن است. اقتدار تمدنی است که میتواند راههای استضعاف تمدنی را فروبندد.
طرفه اینکه، استضعاف تمدنی صرفا با اقتدار تمدنی هم از بین نخواهد رفت، چرا که همواره مستکبران در وضعیت اقتدار مسلمانان هم برنامهها و نقشههای زیادی دارند تا آنها را تحقیر کنند و سبک بشمارند (تعبیر «استخفاف» در ادبیات قرآنی). زمانی عملیات استضعاف از ناحیه مستکبران، بیمعنا و بیفایده خواهد بود که مومنان و صالحان نه تنها اقتدار پیدا کنند و قوی شوند، بلکه قوت و اقتدار آنها منجر به «عزت جهانی» نیز بشود. اساسا در وضعیت عزت است که عملیات استضعاف از طرف مستکبران به پایان خواهد رسید. در این نگاه، قوت و قدرت گام اول است و عزت و شکوه انسانی و تمدنی گامی است نهایی برای رهایی از استضعاف. و تمدنها با انسانهای بزرگ ساخته میشوند و انسانهای بزرگ هم با عزت انسانی بزرگتر میشوند.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai