داستان کارآفرینی در دوران دانشآموزی
روزی روزگاری در یک مدرسه کوچک در یک شهر شلوغ، گروهی از پسران دانشآموز با هم دور هم جمع شدند روزی آقای عباسزاده، معلم آنها، از آنها خواست تا یک پروژه کارآفرینی را انجام دهند. فکر کردن به اینکه چگونه از خلاقیتهایشان استفاده کنند، برایشان جالب بود.
امید، دانشآموزی با روحیهی خلاق، پیشنهاد داد که یک فروشگاه کوچک در مدرسه راهاندازی کنند و محصولات دستساز خود را بفروشند. بلافاصله همه خوشحال شدند. سروش، دوست امید، که خوب میدانست چگونه مواد اولیه را تهیه کند، پیشنهاد داد که برای شروع زیورآلات و کارتهای تبریک بسازند.
آنها شروع به کار کردند. امید کارتهای زیبا درست میکرد و سروش زیورآلات رنگارنگ میساخت. در عرض چند هفته، فروشگاه کوچک آنها راهاندازی شد و دانشآموزان دیگر استقبال کردند.
هر روز که میگذشت، آنها بیشتر میآموختند؛ نحوهی مدیریت مالی، اهمیت تبلیغ کردن، و مهارتهای کار گروهی. حتی روزی یکی از بچهها از آنها خواست تا یک کارت تبریک شخصیسازی شده برای تولدش درست کنند.
به زودی، فروشگاه آنها نه تنها در مدرسه مشهور شد بلکه باعث شد بسیاری از دانشآموزان دیگر الهام بگیرند و ایدههای خودشان را برای راهاندازی کسب و کارها بررسی کنند.
آقای عباسزاده با دیدن موفقیت آنها به یاد میآورد که کارآفرینی چیزی فراتر از راهاندازی یک کسب و کار است؛ بلکه مهارتهایی مانند خلاقیت، تعاون و حل مسئله را نیز به همراه دارد. و اینگونه، گروهی از دانشآموزان با کارآفرینی در آن مدرسه کوچک، نه تنها تجربههای ارزشمندی کسب کردند، بلکه همگی را به فکر آینده و رویای خود برانگیختند.
*پایان*
#کارآفرین_ساز
#کارآفرینی_در_مدرسه
#دانش_آموز_کارآفرین
🔖 مهدی عباس زاده | آموزش کسب و کار
https://eitaa.com/karafarinsaz