[﷽]
💝زندگینامه #شهیدحججی 💝
.
براش می نوشتم: " تو یه بار رفتی سوریه. الان نوبت بقیه ست. لطفاً دیگه تموم کن این مسئله رو!"‼️
وقتی می دید زورش به من نمی رسد😌 پیام میداد: "واگذارت می کنم به #حضرت_زینب علیها السلام. خودت باید جوابش را بدی."
میگفتم: "چرا اسم بی بی رو میاری وسط؟ چرا همه چیز را با هم قاطی می کنی؟"😥
می گفت: "برای اینکه داری سنگ میندازی جلو پام."
آخر سر هم معطل من نماند. رفت و کار خودش را کرد.😔 همه زورش را زد تا بلاخره موافقت مسئولان را لشکر را گرفت. 😔😌💙
یکروز کشاندمش کنار و با حالت التماس گفتم: "محسن نرو. تو زن جوون داری، بچه ی کوچیک داری."😖 گفت: "نگران نباش حاجی. اونا هم خدا دارن. خدا خودش حواسش بهشون هست."😉
مرغش یک پا داشت. میدانستم اگر تا فردا هم باهاش حرف بزنم هیچ فایده ای نداره. میدانستم تصمیم خودش را گرفته که برود. هیچ چیز هم نمیتواند مانعش بشود. چشمام پر از #اشک شد. لبانم لرزید.
گفتم: "محسن. چون دوستت دارم دعا میکنم #شهید نشی."
گفت: "چون دوستم داری #دعا کن شهید بشم."
.
یک شب "موسی جمشیدیان" را توی خواب دیدم. از دوستان محسن بود که در سوریه شهید شده بود.
توی یک #تابوت با لباس احرام دراز کشیده بود. یکدفعه از تابوت بلند شد و نشست رو به رویم.😶
بهم گفت: "چته خانم؟ چی میخوای؟" به گریه افتادم. گفتم: "شوهرم محسن خیلی بی قراره. میگه میخوام برم سوریه. میگه میخوام شهید بشم."😔
خندید و گفت: "بهش بگو عجله نکنه. وقتش میرسه، خوب هم وقتش میرسه. شهید میشه خوب هم شهید میشه!"😇😮
از خواب پریدم. تمام بدنم می لرزید. خوابم را برای محسن تعریف کردم. بعد هم خیره شدم به او. قطرات درشت اشک ،همینجور داشت از چشمانش پایین می افتاد.😭
میخواست از خوشحالی بال دربیاورد و پرواز کند. من داشتم از #ترس، قالب تهی میکردم او از شوق.😔👌🏻💙
.
با چشمان خودم میدیدم که برای رفتن به سوریه دارد مثل پروانه میسوزد.😔
طاقت نیاوردم. مثل سال پیش، دوباره کاغذ و خودکار برداشتم و نامه نوشتم به امام حسین علیه السلام.😇
نوشتم: "آقاجان. شوهرم میخواد بره سوریه که از حریم خواهرتون دفاع کنه. میدونم شما هر کسی رو راه نمی دید. اما قسم تون میدم به حق مادرتون که بذارید محسن بیاد. من به سوریه رفتنش راضی ام. من به شهادتش راضی ام."💙
بعد هم نامه رو فرستادم کربلا. میدانستم آقا دست خالی ردم نمیکند. نه من و نه محسن را.😔💝🌷
#ادامه_دارد✒️
🌸 فرا رسیدن سالروز با سعادت میلاد حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار بر عموم مردم ایران بویژه پرستاران ایثارگر مبارک 🌸
#حضرت_زینب🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خبزنندیدهبودمبارزطلبکند!✨♥️
#میلاد_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
از فضیلت حضرت زینب'س' همین بس که
امام حسین'ع' به خواهرشون میگفتند؛
منو تو نماز شبت فراموش نکن:)
#میلاد_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
مروری بر عظمت و مجاهدت و صبر و #مقاومت
و اسقامتِ #حضرت_زینب سلاماللهعلیها
و رسالتِ ایشان در #جهاد_تبیین
در بیاناتِ #امام_خامنه_ای حفظهالله
• عظمت زنانه، متانت شخصیت و استواری روح •
« زینب کبری شور عاطفهی زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فیسبیلاللَّه، و زلال معرفتی که از زبان و دل او بیرون می تراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت میکند. عظمت زنانهاش، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک میکند. عظمت زنانه، یعنی این؛ یعنی مخلوطی از شور و عاطفهی انسانی... همراه با متانت شخصیت و استواری روح که همهی حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم میکند و روی آتشهای گداخته، شجاعانه قدم می گذارد و عبور میکند. » ۱۳۸۴/۳/۲۵
• الگو و معلم برای همه برجستگان دنیا •
« اگر فرض میکردیم که حادثهی کربلا اصلاً نبود... باز زینب کبری یک شخصیت برجسته، یک انسان بزرگ و یک زن قابل تبعیّت و پیروی محسوب میشد. از لحاظ علمی، از لحاظ تقوا، از لحاظ پاکدامنی و طهارت، از لحاظ برجستگی اخلاقی، از جهت محور بودن برای همهی کسانی که به مسائل معنوی و اخلاقی و دینی توجّهی دارند و از جهات گوناگون، یک استاد، معلّم معنویّت، معلّم اخلاق و معلّم رفتار اسلامیِ زن محسوب میشد. » ۱۳۷۴/۷/۱۲
💠کانال قرآنی #پایگاهحضرتمعصومه سلام الله علیها
@karbala_1400
🏴#وفات_حضرت_زینب
▪️بازهم روضه ی زینب همه جا ریخت بهم
▪️حال و روز همه ی اهل سما ریخت بهم...
▪️بازهم پیرهنی را به سر و روش کشید
▪️آسمان تیره شد و حال هوا ریخت بهم...
🥀آه،ای ام المصائب، تمام داغ ها و سوگ ها، در حضور مصیبت های تو رنگ می بازد و از یاد می روند.🥀
🏴وفات شهادت گونهی #حضرت_زینب سلام الله علیها را به محضر مولایمان #امام_زمان عجل الله فرجه و منتظران حضرتش تسلیت می گوییم.
💠کانال قرآنی #پایگاهحضرتمعصومه سلام الله علیها
https://eitaa.com/karbala_1400