eitaa logo
•{کَربَلا| 𝗸𝗮𝗿𝗯𝗮𝗹𝗮}•
117 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
83 فایل
- بہ‌نـٰامِ‌خـٰالقِ‌مَھـدۍ🌹 ۅَدرانٺظـٰارِ‌طُلـۅعش‌نشسٺہ‌ایم🕊 ُأَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد سوره رعد آیه۲۸ کانال قرآنی و ..پایگاه حضرت معصومه سلام الله علیها،کوی جهان🌱 @Dehlavie
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷خاطره ازمادر🌷 برادرم فقط ۱۶ساله بودن که رفتن جبهه آخرین باری که به مرخصی میاد برای مراسم پسرخاله ام بوده(شهید عباس پرورش که در عملیات فتح المبین بشهادت میرسن) مراسم چهلم شهید پرورش مصادف میشه با ۷تیر و ترور شهید بهشتی و ۷۲تن که این جنایت منافقین کوردل برادرم رو برای رفتن مشتاق تر میکنه و هرچقدر مادرم اصرار میکنن که دیگه نرو شما ۶ماه جبهه بودی کافیه باید درستو بخونی (کلاس اول دبیرستان بودن) برادرم قبول نمیکنه و برای اعزام به جبهه ها اقدام میکنه بالاخره روز اعزام فرا میرسه و ایام ماه مبارک رمضان هم بوده مادرم قصد میکنن که برادرم رو تا محل اعزام همراهی کنن در مسیر برادرم به مادرم اصرار میکنن که سریع برگرده خونه و لازم نیست همراهش بره وقتی مادرم میپرسن که چرا نباید همراهیشون کنن برادرم میگن چون یکی از دوستانشون که مادر ندارن در محل اعزام هست و ممکنه ناراحت بشه به همین خاطر بهتره که مادر منم برای بدرقه نیاد و نکته جالب اینکه ۱۶ساله های اون موقع چقدر مرد بودن و چه درک بالایی داشتن ... فرستنده خاطره خواهربزرگوارشهیدعلی عنایتی🌷
🌷🌷 شهیدبزرگواردرسال ۱۳۴۴درشهرچهاردانگه درخانواده مذهبی متولدگردیدایشان تحصیلات خودراتاکلاس دوم متوسطه ادامه دادباشروع تظاهرات مردم برعلیه رژیم طاغوت همپای مردم محل درتظاهرات شرکت میکردودرزمان حضورپربرکت امام خمینی (ره)دربهشت زهراسلام الله علیهادر۱۲بهمن ۱۳۵۷ازمستقبلین بودهمزمان باشروع بسیج به فرمان امام خمینی (ره)عضوبسیج گردیدوبه صورت مشتاقانه وداوطلبانه درآموزشهای نظامی وفرهنگی این نهادمقدس شرکت کردوباشروع جنگ تحمیلی درحالی که درمقطع دبیرستان درس میخواندمشتاقانه به جبهه های حق علیه باطل شتافت ومدتی رادرمنطقه کردستان حضورداشت وبعدازمدتی درعملیات رمضان شرکت نمودوبه درجه رفیع شهادت نائل گردیدوپیکرمطهرش به مدت ۱۵سلل درمنطقه باقی ماندودرسال۱۳۷۵درکناردیگرهمرزمانش درگلزارشهدای امامزاده عباس علیه السلام آرامید.
•{کَربَلا| 𝗸𝗮𝗿𝗯𝗮𝗹𝗮}•
روح شهیدعلی عنایتی شادراهش پررهروبادشادی روح پاکش صلوات🌷 🌷اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌷وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🌷وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
بسم الله الرحمن الرحیم شماره کارت جهت واریز برای خیراتی وصدقه 👇 ۵۸۹۴۶۳۱۵۳۲۶۳۷۴۸۵ حدیقه بادبادی جهیزیه وسیسمونی 👇 ۵۸۹۴۶۳۱۵۷۹۰۳۳۵۱۵
بسم الله الرحمن الرحیم سلام بزرگواران کانال 🌷 برای درس دوتا از دانش آموز که از محبت پدر بی بهره هستن قراره گوشی خریداری بشه . یکی از دوستان خییر اطلاع دادن دوتا گوشی نو با قیمت پایین (هرکدام ۱میلیون وصد هزار تومان ) میتونن بهمون بدن . هرکدام از شما دوستان ،هرمقدار که براتون مقدوره کمک کنید تا بتونیم این دوتا گوشی رو خریداری کنیم 🙏 ۵۸۹۴۶۳۱۵۳۲۶۳۷۴۸۵ حدیقه بادبادی
🔘روز شانزدهم چله زیارت عاشورا 🌷 🌷 🌷 شمسی: چهارشنبه - ۲۸ مهر ۱۴۰۰ 13 ربیع الاول 1443 سلامتی وفرج امام زمان عجل الله وحاجت روایی اعضا صلوات🌷 🌤 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷 🇮🇷🌷 Karbala https://eitaa.com/karbala_1400
🌿 🌺 🌼 🌷تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۰۸/۲۳ 🌷محل تولد: تهران 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۷/۲۸ 🌷محل شهادت: جنوب غربی شهر عبطین 🌷وضعیت تأهل: متاهل 🌷تحصیلات: کاردانی نقشه کشی معماری هادی شجاع یک نیروی زبده تکاوری بود. تک‌تیراندازی ماهر که به گفته همرزمانش حتی یکی از گلوله‌هایش خطا نمی‌رفت. اما او که همواره از خودش به عنوان شهید یاد می‌کرد، عاقبت ۲۸ مهر ۱۳۹۴ مصادف با هشتم محرم در سن ۲۶ سالگی به شهادت می‌رسد تا تاریخ خونبار عاشورا، وهبی دیگر در خود ببیند. شادی روح شهدا ٱللَّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَىٰ‌مُحَمَّدٍ‌وَآلِ مُحَمَّدٍ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم🌺 @Dehlavie https://eitaa.com/karbala_1400
وهب زمان» نام پرمسمایی برای کتاب زندگینامه شهیدی است که، چون وهب نصرانی در شرایط تازه‌دامادی به شهادت می‌رسد. جوانی ۲۶ ساله که ۲۳ روز بعد از برگزاری مراسم ازدواجش در سوریه آسمانی می‌شود. در کتاب وهب زمان که در گفت‌و‌گو با خانواده و دوستان شهید جمع‌آوری شده، شمه‌ای از زندگی شهید هادی شجاع را مطالعه می کنیم. هادی شجاع جوانی جنوب شهری بود که ۲۳ آبان ۱۳۶۸ در تهران متولد شد. مادر شهید از تولد و کودکی‌های پسرش می‌گوید: «۹ ساله بود. یک روز وقتی آمد خانه، کاپشنش را درآورد، قوطی تیله‌هایش را توی کمد گذاشت و گفت: از این به بعد دیگه نمی‌رم کوچه. گفتم چی شده هادی جانم؟ گفت: تیله‌بازی و الک، دولک دیگه بهم حال نمی‌ده. می‌خوام از این به بعد بچه مثبت بشم. می‌خوام برم بسیج و بسیجی بشم.» هادی بعد‌ها وارد دانشگاه می‌شود و بدون اینکه سپاهی باشد، همراه با شهید بیضایی و چند دوست دیگر، تحت نظر سردار شهید محمد ناظری آموزش نظامی می‌بیند. مادر شهید روایت‌های زیبایی دارد. از جنس مادرانه و پر از احساس. او روایت‌هایش را تا ورود هادی به سپاه، خواستگاری از فاطمه دختر همسایه دیوار به دیوار، نامزدی‌شان، زمزمه‌های سوریه و سپس ازدواج هادی و فاطمه و رفتن ناگهانی فرزندش به سوریه، ادامه می‌دهد. بعد از مقطع حضور هادی در سوریه، راوی عوض می‌شود و پدر، برادر، خواهر و دایی شهید نیز روایت‌های خود را می‌آورند. نویسنده در این بخش بیشتر به احساسات و عواطف راوی‌های خود پرداخته است. در یک جا از زبان برادر شهید که تنها یک سال از او کوچک‌تر است می‌خوانیم: «همه خاطراتم از دوره بچگی تا روز‌های آخر، جلوی چشم‌هایم می‌آیند و من از اول تا آخر گریه می‌کنم. پاییز، زمستان، بهار و تابستان، هر چهار فصل را با هادی داخل گلزار شهدا تجربه کرده‌ام.»    روایت‌هایی از دوستان و همکلاسی‌ها، دانشگاه، بسیج و… هم آورده می‌شود. اینجاست که ما با یک انسان زمینی آشنا می‌شویم. جوانی امروزی که تقید مذهبی و عشق به اهل بیت باعث می‌شود آسمانی شود وگرنه که او کنار ما راه می‌رفت و در دانشگاه درس می‌خواند و در بسیج فعالیت می‌کرد. یکی از دوستانش روایت می‌کند: «هادی با همه می‌جوشید. پسری پرشور و با روابط اجتماعی بالا بود. آقای مطلبی مسئول بایگانی از بستگان من بود. اگر برای کاری پیش او می‌رفتیم با شوخی می‌گفت: «اول کار رفیق. بعد فامیل» و هر سه می‌خندیدیم. دوست داشتن هادی، حتی برای او هم گریزناپذیر بود. مقطع پایانی کتاب به روایت همرزمان شهید اختصاص یافته است. هادی شجاع یک نیروی زبده تکاوری بود. تک‌تیراندازی ماهر که به گفته همرزمانش حتی یکی از گلوله‌هایش خطا نمی‌رفت. اما او که همواره از خودش به عنوان شهید یاد می‌کرد، عاقبت ۲۸ مهر ۱۳۹۴ مصادف با هشتم محرم در سن ۲۶ سالگی به شهادت می‌رسد تا تاریخ خونبار عاشورا، وهبی دیگر در خود ببیند. «می‌خواستم به سنگر هادی بروم که ناگهان صدای تیراندازی بلند شد. همه روی زمین خوابیدیم. ناگهان یکی داد زد: هادی تیر خورده. باید خودم می‌دیدم. باید هادی را می‌دیدم. دویدم سمت سنگرش، ولی مانعم شدند… می‌گفتم خب او را برده‌اند. سرپایی درمان می‌شود و برمی‌گردد. اما هادی برنگشت… به سنگر که برگشتم دیدم حمید زانو به بغل نشسته و بغض کرده. گفتم: چی شده؟ هادی خوبه؟ با بغض نگاهی در نگاهم چرخاند. با صدای خفته‌ای گفت: هادی شهید شده.»
•{کَربَلا| 𝗸𝗮𝗿𝗯𝗮𝗹𝗮}•
‌#زندگی‌نامه‌شهدا🌿 #روایت_عشق🌺 #شهیدهادی‌شجاع🌼 🌷تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۰۸/۲۳ 🌷محل تولد: تهران 🌷تاریخ شه
سلام بزرگواران کانال امروزبه طوراتفاقی شهیدانتخابی خانم صابری عزیزشهیدهادی شجاع سالروزشهادت ایشان هست شادی روح همه شهداوروح مطهرشهیدهادی شجاع صلوات 🌷اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌷وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🌷وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌴🕊🌷🌹🌷🕊🌴 ، ١٢ ساله ای است که به گفته سید صالح موسوی : " هر وقت اصلحه ژ_3 ، روی می انداخت نوک اسلحه روی زمین می شد.. در تمام روزهای از ٣١ شهریور تا ٢٨ مهر ۵٩ در ماند و به قول تمام بچه‌های باعث دلگرمی رزمنده‌ها بود . شب‌ها که روی پشت بام می‌خوابیدم از من در مورد و می‌پرسید! هر بار او را به بهانه‌ای از بیرون می‌بردیم تا سالم بماند باز غافل که می‌شدیم می‌دیدیم به برگشته و در مشغول کمک است ... آن نوجوان ١٢_١٣ ساله آن روز به وظیفه‌اش عمل کرد .. وظیفه‌اش بود که و را رها کند و از شهرش کند . 🌷 🌷 🕊 @dashtejonoon1🕊🌷
بسم رب الشهدا والصدیقین.....   بدانید یک روز از این خانه بیرون خواهیم شد،مانند کسی نباشیم که بر اثر غفلت از مرگ،بی هدف،عمر گرانمایه را می گذراند و در فکر اصلاح خویش بر نمی آید.1 دریادل بحر ایثار، دانش آموز بسیجی، علی چوبتراش در شهرستان خرم آباد در خانواده ای با تقوی، کشاورز و زحمتکش دیده به جهان گشود . تحت سرپرستی والدینی مومن و انقلابی خویش تربیت صحیح اسلامی را فرا گرفت. همراه با درس و تحصیل به عنوان دانش آموزی کوشا و تلاشگر از همان ابتدایی دوران نوجوانی پا به پای والدین زحمتکش خود در اداره امور زندگی همکاری و مساعدت نمود. واجبات دینی و شرعی را به نحو احسن و به موقع به جای می آورد. در نمازهای جمعه و جماعت حضوری فعال داشت و همواره دیگران را به انجام این فرایض بزرگ الهی ترغیب می نمود. و همواره بر این اعتقاد بود که این دنیا گذرگاهی بیش نیست و باید به فکر آخرت بود، با وجود سن کم و تجربه ناکافی دیدگاهش نسبت به انقلاب اسلامی و شناخت رهبر کبیر انقلاب حضزت امام خمینی(ره) بسیار وسیع بود، پس زمانی که آن مجاهد اعظم فرمان حضور همگانی در جبهه های نبرد حق علیه باطل و مقابله با دشمنان اسلام و انقلاب را صادر فرمودند، عاشق و مشتاق کلاس و درس را رها کرد و از کلیه تعلقات دنیوی خویش گذشت لباس رزم پوشید و در خیل رزمندگان جان برکف سپاه اسلام به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل رهسپار گردید و مدت ها غیرتمند و دلیرانه از دین و وطن دفاع کرد تا اینکه سرانجام در سن 18 سالگی در منطقه عملیاتی سنندج، خونین پر و بال آرام و رها تا بلندترین قله عروج انسانی پر کشید و در جوار معبود ازلی خویش ماوا گزید. این شهید والامقام در فرازی از وصیت نامه خویش می فرماید: همیشه و در همه حال امام را دعا کنید، پیرو ولایت فقیه باشید و وحدت کلمه را که رمز همه پیروزی های حق طلبانه است حفظ نمائید. پروردگارا ارواح طیب شهیدان والامقام را قرین رحمت و مغفرت بیکران درگاه پر از لطف و مهر خویش قرار ده. یاد و نامش گرامی، روح پاکش شاد و راهش پر رهرو باد...امروز روز سالگرد مادر این شهید بزرگوار هست با خواندن فاتحه و صلوات روح مادران شهدا رو از خودمان راضی کنیم....به امید تعجیل در فرج آقا....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شادی روح شهدا.. شهید علی چوبتراش و مادر این شهید روز سالگردشه صلوات
مادر شهید سرافراز علی چوبتراش امروز سالگردشه شادی روحش صلوات
•{کَربَلا| 𝗸𝗮𝗿𝗯𝗮𝗹𝗮}•
مادر شهید سرافراز علی چوبتراش امروز سالگردشه شادی روحش صلوات
🌷اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌷وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🌷وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
زیارت مزار🌷 امروزدعاگوی همگی شمابزرگواران کانال بودیم🌷
🌸🌸🌸 شکر ایزد ،مادرم زاییده من را ، پیرو آیین احمد(ص) 🌸🌸🌸 صدهزاران شکر دیگر گشته ام شیعه،به نام نامی ،آن صادق آل محمد. 🌸 🌸 🌸 میلاد با سعادت پیامبر خوبیها حضرت محمد مصطفی ص و امام جعفر صادق بر همه عاشقان و دلدادگان حضرتشان مبارکباد.💞🌸💞🌸 🎉🎊🎈📣📣📣 مراسم جشن ولادت پیامبر اکرم و امام صادق ع در مورخ : شنبه 400/8/1 ⌚ساعت 15 مکان: حسینیه فاطمه الزهرا س آدرس: شهرک گلشهر . میدان گلشهر. ✔ ویژه ی بانوان 🔺 مراسم با رعایت شیوه نامه های بهداشتی میباشد. 💚 هیئت بانوان انصارالزهرا س💚 شهر چهاردانگه.
6280 2313 7450 9130 کارت مسکن بنام فاطمه جوزی و شرکا( خانمها انوری و پاکزاد) سلام عزیزان به نیت سلامتی امام زمان عج شادی روح اموات وشفای بیمارتان درکارخیرسهیم باشیدهیئت انصارالزهرابرنامه های متنوع دارددرایام شادی وعزاداری واینک برای جشن میلادپیامبرمهربانی اجرتون باپیامبرصلی الله علیه وآله
🔘روز هفدهم چله زیارت عاشورا 🌷 🌷 🌷 شمسی: پنجشنبه - ۲۹ مهر ۱۴۰۰ 14 ربیع الاول 1443 سلامتی وفرج امام زمان عجل الله وحاجت روایی اعضا صلوات🌷 🌤 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷 🇮🇷🌷 Karbala https://eitaa.com/karbala_1400
زندگی نامه شهید"محمودرضابیضایی" شهیدبیضایی در18آذر1360درتبریزمتولدشد.حضورمستمردرجمع بسیجیان پایگاه،اولین بارقه های عشق به مقاوت وایثاروشهادت رادراوبه وجودآورد.کاراته کاربود.دربهمن82وارددانشگاه افسری سپاه شد.همواره بامطالعه دینی وسیاسی به اخبارومسائل داخلی وخارجی اشراف داشت.باآغازجنگ درسوریه ازسال90برای دفاع ازحرم ویاری جبهه مقاومت،آگاهانه عازم سوریه شد.سرانجام پس ازدوسال حضوردرجبهه سوریه،دربعدازظهر29دیماه92دراثنای درگیری بامزدوران تکفیری استکباربراثراصابت ترکش های یک تله انفجاری به ناحیه سروسینه،به فیض شهادت نائل آمد.🌷
🌷🌷🌷🌷🌷 نام‌و نام‌خانوادگے: محمودرضابیضایے تاریخ‌تولد: ۱۸/۹/۱۳۶۰ محل‌تولد: تبریز تاریخ‌شهادت: ۲۹/۱۰/۹۳ محل‌شـهادت: سوریہ‌،منطقہ «قاسمی»درجنوب شرقےدمشق 🌷مزارشهید:در گلزار شهدای وادی رحمت واقع در زادگاهش تبریز به خاک سپرده شد. ڪتاب‌مربوط‌بہ‌این‌شهید: "توشهیدنمےشوۍ" بخشےازوصیتنامہ‌: بایدبہ‌خودمان‌بقبولانیم‌ڪہ‌دراین‌زمان‌بہ‌دنیاآمده ایم‌و‌شیعہ‌هم‌بہ‌دنیاآمده‌ایم‌ڪہ‌مؤثردرتحقق‌ظهور مولاباشیم‌واین‌همراه‌باتحمل‌مشڪلات،مصائب، سختےها،غربت‌ها ودورۍهاست‌و‌جزبافداشدن محقق‌نمۍشودحقیقتا ... نبرد‌شام،مطلع‌تحقق‌وعده‌آخرالزمانۍظهوراست‌ومن وتودقیقاًدرنقطہ‌اۍایستاده‌ایم‌ڪہ‌بالطف‌خداوندو ائمہ‌اطهارنقشےبرگردنمان‌نهاده‌شده‌است‌و‌بایدبہ سرانجام‌برسانیمش‌باهم‌،تا‌باردیگرشاهدمظلومیت وغربت‌فرزندان‌زهراۍمرضیه(س)نباشیم!)🌷
🌷🌷 شهیدبزرگواردردوم شهريور ۱۳۴۴، در شهر چهاردانگه تابعه شهرستان اسلامشهردرخانواده مومن ديده به جهان گشود. دانش‌آموز اول متوسطه بود درطی دوران قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی نیزدرتظاهرات وراهپیمایی هاشرکت فعال داشت همزمان باشروع جنگ تحمیلی به عضویت بسيج درآمدوجهت مقابله بامزدوران بعث به جبهه های نبردحق علیه باطل شتافت وسرانجام درتاریخ بيستم ارديبهشت ۱۳۶۱، در منطقه خرمشهر(عملیات بیت المقدس) بر اثر اصابت گلوله دشمن به پهلوبه درجه رفیع شهادت نائل آمد پيكرپاک شهیداحمدکلاته سیفری در امامزاده عباس علیه السلام شهرچهاردانگه زادگاهش به خاك سپرده شد راهش پررهروبادشادی روح پاکش صلوات 🌷اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌷وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🌷وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🔘روز هجدهم چله زیارت عاشورا 🌷 🌷 🌷 شمسی: جمعه - ۳۰ مهر ۱۴۰۰ 15 ربیع الاول 1443 سلامتی وفرج امام زمان عجل الله وحاجت روایی اعضا صلوات🌷 🌤 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷 🇮🇷🌷 Karbala https://eitaa.com/karbala_1400
📙 📚 عنوان کتاب: فرنگیس (خاطرات فرنگیس حیدرپور) ✍️ نویسنده: مهناز فتاحی 🏡 ناشر: سوره مهر 📖 صفحات: ۳۵۴ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب کتاب داستان زندگی زنی است که در سال ۱۳۵۹ پس از حمله عراق به محلّ تولُّد فرنگیس، مردم به دره‌های اطراف فرار می‌کنند. فرنگیس که در آن زمان ۱۸ سال داشت شب هنگام همراه برادر و پدرش جهت تهیه غذا به روستا باز می‌گردند. امّا پدر و برادر فرنگیس ضمن کشته می‌شوند و او در پی برخورد با دو سرباز عراقی بدون داشتن سلاح گرم، با تبر پدرش با سربازان درگیر شده، یکی را کشته و دیگری را با تمام تجهیزات جنگی اسیر می‌کند و به مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل می‌دهد. 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب همیشه وقتی تندیس زنی تبر به دست را کنار پارک شیرین کرمانشاه می‌دیدم با خودم فکر می‌کردم کاش بتوانم یک روز این زن قهرمان را از نزدیک ببینم و با او حرف بزنم. می‌گفتند فرنگیس در روستایی نزدیک گیلان غرب زندگی می‌کند و مایل نیست خاطراتش را تعریف کند. می‌دانستم نوشتن خاطراتش سخت خواهد بود امّا همیشه به نوشتنش فکر می‌کردم ... 🌸🌷
نرگس حیدرپور هم از دیگر شیرزنان کشورمان است. وی درباره اتفاقی که در مهرماه سال59 رخ داده است می‌گوید: پس از اشغال قصرشیرین توسط نیروهای عراقی در اوایل مهر‌ماه59 مزدوران عراقی به سمت گیلانغرب که در 50کیلومتری جنوب این شهر قرار دارد هجوم آوردند. با اشغال روستای گور سفید، من به همراه پدرم و دیگر اهالی روستا بدون اینکه کفشی به پا داشته باشیم یا غذایی با خود برداشته باشیم به طرف ارتفاعات روستای �آوزین� پناه بردیم. نیروهای بعثی با اشغال روستای گورسفید نزدیک به هشت نفر از اقوام مان (از جمله برادر، دایی، عمو، پسردایی، دختردایی، دخترعمو و...) مرا به شهادت ‌رساندند. مراسم خاکسپاری ساعت ها طول کشید. فردای روز اشغال، نرگس حیدرپور به همراه پدرش برای تهیه غذا به داخل روستا بازمی‌گردند. هنگام ورود، متوجه حضور عراقی‌ها می‌شوند اما به‌دنبال غذا داخل روستا می‌روند. پس از تهیه غذا، او محض احتیاط �تبری� با خود برمی‌دارد. در مسیر برگشت، شیرزن گیلانغربی و پدرش با دو نیروی عراقی در محدوده رودخانه آوزین و ارتفاعات مجاور مواجه می‌شوند. حیدرپور این لحظه را اینگونه روایت می‌کند: در موقع این حادثه 18بهار از عمرم گذشته بود. در همان آغازین روزهای جنگ شاهد ‌شهادت اقوام‌ام بودم. از آنجا که دچار نگرانی‌ها و ناراحتی شدید ناشی از اشغال کشورم و به ‌شهادت ‌رسیدن عده‌ای از بستگانم شده بودم، زمانی که با این دو عراقی برخورد کردیم بدون هیچ درنگی با تبر به آنها حمله‌ور شدم. یکی از آنها را به هلاکت رساندم و دیگری را هم که به‌شدت ترسیده بود به اسارت گرفتم و با تمام تجهیزاتش ساعتی بعد تحویل رزمندگان اسلام دادم.۱۸‌ماه آواره بودیم تا اینکه عراقی‌ها عقب‌نشینی کردند.
🥀🥀 من درآن سالها ، ۱۸ سال بیشتر‌نداشتم ؛ عراقیها به روستای ما در نزدیکی گیلانغرب حمله کردند وتا تعداد زیادی از زن و مرد پیر و جوان و پدرو برادرم را به قتل برسانند و من تک و تنها ماندم ... اما نترسیدم ؛ درآن زمان تنها سلاحم ، تبرپدرم بود ، وقت راازدست نداده وبه سوی آنها حمله ور شدم؛ خدا بمن یاری رساند یکی از آنهارا کشتم و چهارتن رااسیرکردم و محکم آنهارا با طناب بستم و تمامی فشنگ‌واسلحه‌هاشان‌رابرداشتم.. به‌هرزحمتی‌بود توانستم نیروهای خودی‌راپیداکنم و اسیران و اسلحه‌هاشان راتحویل انان دهم. ازآن‌روز من‌به‌یک‌سرباز تمام عیار‌تبدیل‌شدم و دوشادوش رزمندگان‌ ایرانی درگیلانغرب مبارزه‌میکردم. (پس ازجنگ تحمیلی تندیسی از فرنگیس حیدرپور، به عنوان شیرزن ایرانی، دربوستان شیرین کرمانشاه نصب شد.تا برای همیشه یادش باقی بماند.) برگرفته‌ازکتاب‌مرواریدهای‌بی‌نشان،نا‌صرکاوه🌷
بله اگر جنگ تکرار شود باز هم خواهم ماند و دفاع خواهم کرد. ما شهید و جوانان زیادی را در این راه دادیم. اگر ما نمی‌جنگیدیم آن‌ها صدبار بدتر سر ما می‌آوردند. اگر باز هم آن روز تکرار شود من باز هم آن عراقی را می‌کشم راهش پررهروبادشادی روح پاکش صلوات 🌷اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌷وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🌷وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ